پرسمان اعتقادی
در قرآن کریم آیهای وجود دارد که نشان دهد که پیامبراکرمحضرت فاطمهرا دوست میداشتند؟ 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇
🎤گرچه در قرآن آیهای به صراحت مبنی بر دوست داشتن حضرت زهرا سلام الله علیها توسط پیامبر گرامینیامده; ولی آیات دیگر وجود دارد که بر دوست داشتن حضرت زهرا، از طرف پیامبرگرامیدارد از جمله : 1. آیه 26، سوره اسرأ; "وَ ءَاتِ ذَا الْقُرْبَیَ حَقَّهُ...; و حق نزدیکان را بپرداز...".
⚫️براساس روایات اسلامی، آیه مذکور که داستان بخشیدن سرزمین فدک به حضرت زهرا اشاره دارد 2. "قُل لا اَسلُکُم عَلَیهِ اَجرًا اِلآ المَوَدَّةَ فِی القُربیَ...(شوری،23)...بگو: "من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمیکنم جز دوست داشتن نزدیکانم ]اهل بیتم[..." پیامبرگرامینزدیکانش که امامان معصوم و حضرت فاطمه زهرا بودند را بسیار دوست میداشت و قرآن کریم نیز بر دوست داشتن آنها تأکید کرده است. 3. آیه مباهله; "... تَعالَوا نَدعُ اَبنأَنا واَبنأَکُم ونِسأَنا ونِسأَکُم واَنفُسَنا واَنفُسَکُم ثُمَّ نَبتَهِل فَنَجعَل لَعنَتَ اللّهِ عَلَی الکـَذِبین; (ال عمران،61)... بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را; ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود، آنگاه مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم."
🔹پیامبر گرامیدر جریان مباهله، نزدیکترین افراد یعنی امام حسن و امام حسین، حضرت علیو حضرت فاطمةزهرا:را به همراه خویش برد، از این آیه نیز برمیآید یکی از، نزدیکترین و محبوبترین زنان نزد پیامبراکرمدختر گرامیش حضرت فاطمة زهرا میباشد.( ر.ک: نمونه،آیةا...مکارمشیرازی و دیگران، ج 2، ص، ج 11، ص 88; ج 16، ص 441، دارالکتب الاسلامیه،تهران. ) پیامبر گرامیدر روایات فراوانی محبت خویش را نسبت به حضرت فاطمهابراز داشته است. چنان که میفرماید: "فاطمة بضعة منی فمن اغضبها اغضبنی; فاطمه پاره تن من است، هر کس او را به خشم درآورد، مرا به خشم درآورده است."( بحارالانوار، علامه مجلسی(ره) ج 29، ص، مؤسسة الوفأ، بیروت. )
🔰 @p_eteghadi 🔰
مادر دو بخش دارد.
او هرچه میکشد
از بخش اول است؛
ما هرچه میکشیم،
از بخش دوم است...
#شهادت_حضرت_زهرا_س🏴
🔰 @p_eteghadi 🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ 🎬 #استاد_شجاعی
ما
قدیمیترها
خیلی قدیمیترها
در تضعیف #فاطمیه مقصّریم!
حرف فاطمیه، حرف آتش و میخ و دیوار،
که سالهاست بر آن، مینالیم، نبوده و نیست!
حرف فاطمیه ؛ تاریخ را عوض خواهد کرد؛
اگر بفهمیم ! 💥
🔰 @p_eteghadi 🔰
14_SEMO-Mohammadi-Pasokh_Be_Soalate_Eteghadi_(33).mp3
4.8M
پرسش و پاسخ اعتقادی
🔹حجه الاسلام #محمدی
جلسه 33 - کیفیت موضع پیامبر در برابر آینده اسلام
🔰 @p_eteghadi 🔰
لطفاً در مورد حضرت فاطمه، پیامبر اکرم، حضرت علی و امام حسن: توضیح دهید؟
🎤در مورد زندگی این بزرگواران شایسته است، شما پرسشگر گرامی به کتابهای تاریخی مراجعه کنید. زیرا قرآن کریم، کتاب هدایت و تربیت انسانها است و در آن به زندگی افراد پرداخته نشده است. مگر در مواردی که نکات تربیتی و هدایتی در زندگی افرادی نهفته باشد. در قرآن کریم آیات متعددی درباره پنج تن آل عبا نازل شده است از این آیات تا حدود زیادی سیمای این بزرگواران را میتوان شناخت. برخی از آن آیات عبارتند از:
1. آیه تطهیر: این آیه مبارک، در سوره احزاب (آیه 33) آمده است که میفرماید: "إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ أَهلَالبَیتِ وَ یُطَهِّرَکُم تَطهِیرًا; حقیقتاً خداوند میخواهد آلودگی را از شما خاندان ]پیامبر[ بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند." این آیه، درباره پنج تن "آلعبا"، یعنی پیامبراکرمعلی، فاطمه، حسن و حسین: وارد شده و عصمت (معصوم بودن) این پنج تن را ثابت میکند و به "آیة تطهیر" معروف است.(ر.ک: المیزان، علامه طباطبایی;، ج 16، ص 311، مؤسسه اعلمی، بیروت.)
2. آیه اطعام: این آیه، در سوره مبارک انسان، آیه 8 آمده است: "وَ یُطعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَیَ حُبِّهِ مِسکِینًا وَ یَتِیمًا وَ أَسِیرًا; و به ]پاس[ دوستی ]خدا[، بینوا و یتیم و اسیر را خوراک میدهند." شأن نزول این آیه هم دربارة اهلبیت: است.(جهت اطلاع بیشتر ر.ک: تفسیر نمونه، همان، ج 25، ص 343 و 344.)
3. آیه مباهله: این آیه، در سورة آلعمران (آیه 61) آمده است. مفسران گفتهاند: این آیه، دربارة هیأت نجرانی و همراهان آنها نازل شده که پیامبر، آنها را به مباهله دعوت کرد. آنها تا فردای آن روز از حضرت مهلت خواستند و پس از مراجعه به شخصیتهای نجران، اسقف (روحانی بزرگشان) به آنها گفت: شما فردا به محمد نگاه کنید. اگر با فرزندان و خانوادهاش برای مباهله آمده بود، از مباهله با او بترسید و اگر با یارانش آمد، با او مباهله کنید. فردای آن روز، پیامبر آمد، در حالی که دست علیبنابیطالبرا گرفته و حسن و حسینپیش روی او راه میرفتند و فاطمهپشت سرش بود. نصارا نیز بیرون آمدند; درحالیکه اسقف آنها پیشاپیش آنان قرار داشت. دربارة همراهان پیامبر سؤال کرد، به او گفتند: این، پسر عمو و دامادش و محبوبترین خلق خدا نزد اوست و این دو پسر، فرزندان دختر او از علیهستند و آن بانوی جوان، دخترش فاطمه، عزیزترین مردم نزد او و نزدیکترین افراد به قلب اوست... . اسقف گفت: من مردی را میبینم که در مباهله با کمال جرأت اقدام میکند و گمان میکنم راستگو باشد که در این صورت، به خدا قسم، یک سال بیشتر بر ما نخواهد گذشت; درحالیکه در تمام دنیا، حتی یک نصرانی هم وجود نداشته باشد که آب بنوشد، و عرض کرد: ای ابوالقاسم! ما با تو مباهله نمیکنیم; بلکه مصالحه مینماییم و پیامبر با آنها مصالحه کرد.(برگرفته از تفسیر نمونه، همان، ج 2، ص 578 ـ 579 / جهت اطلاع بیشتر ر.ک: احقاقالحق، قاضی نورالله شوشتری; / پیام قرآن، آیتالله مکارم شیرازی و همکاران، ج 9، انتشارات مدرسة الامام امیرالمؤمنین/ غایةالمرام، مرحوم محدث بحرینی; و....)
🔰 @p_eteghadi 🔰
🔰سبک زندگی
❇️چگونه دوست دیگران باشیم؟!
💠حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی:
🔹ما در جامعه زندگی می کنیم و موجودی اجتماعی هستیم، بدون ارتباط با دیگران زندگی میسور نیست و از طرف دیگر ارتباط بدون پیوند قلبی سازنده نخواهد بود در نتیجه برای اینکه شما دوست دیگران باشید و دیگران دوست شما باشند، گشاده رویی، تحمل و ادب، آن توری است که در اقیانوس عظیم جامعه، دل های افراد را صید می کند!
🔹 ما یک «محبت» داریم و یک «مودت»؛ مودت، پاک تر و منزه تر از محبت و به عشق نزدیکتر است لذا در رابطه با اهل بیت علیهم السلام فرمود «قل لا اسالکم علیه اجرا الا المودة فی القربی»، از طرف دیگر این نکته را مورد تاکید قرار می دهد که شما پیروان قرآن و عترت باید دو اصل را رعایت کنید؛ یک مودت داشته باشد و دوم اینکه مودت شما تنها در این خاندان استقرار داشته باشد چراکه دوستی به تنهایی مشکلی را حل نمی کند، دوستی اهل بیت(ع) را بسیاری از افراد که شیعه نیز نیستند در دل دارند، اما مودت یعنی تمام دوستی و دوستی تمام! و دیگر علائق نیز باید در این مسیر باشند.
🔰 @p_eteghadi 🔰
انسان ها چگونه می توانند نماد حیوانات باشند؟ و حقیقت آن ها در قیامت به چه صورتی بروز می کند؟
در قرآن کریم و روایات مباحثی پیرامون حقیقت انسان ها و باطن آن ها وجود دارد که برخی از انسان ها به حیوانات تشبیه شده اند یا اینکه در زمره حیوانات دانسته شده اند و این به دلیل اعمال و رفتار آنهاست یعنی انسان می تواند با مراقبت از فطرت انسانی خود آن را در صورت و حقیقت انسانی حفظ کند و می تواند با عدم مراقبت فطرت انسانی خود را مسخ نموده به حقیقتی حیوانی تبدیل کند. قرآن کریم در این باره می فرماید:
«وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ»؛ به يقين، گروه بسيارى از جن و انس را براى دوزخ آفريديم؛ آنها دلها[ عقلها]يى دارند كه با آن(انديشه نمى كنند، و) نمى فهمند؛ و چشمانى كه با آن نمى بينند؛ و گوش هايى كه با آن نمى شنوند؛ آنها همچون چهارپايانند؛ بلكه گمراهتر! اينان همان غافلانند(چرا كه با داشتن همه گونه امكانات هدايت، باز هم گمراهند)!(1)
👇👇👇👇👇👇👇
پرسمان اعتقادی
انسان ها چگونه می توانند نماد حیوانات باشند؟ و حقیقت آن ها در قیامت به چه صورتی بروز می کند؟ در قرآ
👈استاد شهید مرتضی مطهری در پاسخ به این سوال که « آيا انسان مى تواند فطرت را به دست خودش از بين ببرد يا آن را رشد بدهد؟ می نویسد:
بله، اتفاقاً اين امر در انسان هست و مسئله خيلى خوبى هم هست، مسئله اى است كه از نظر معارف اسلامى فوق العاده قابل تأمل است و من يادداشت هاى زيادى در اين زمينه دارم و فلاسفه و عرفا در اين زمينه خيلى بحث كرده اند. اين به صورت يك استعداد است در انسان و مانند هر استعداد ديگرى قابل رشد دادن است و باز مانند هر استعداد ديگرى قابل محو كردن و از بين بردن است كه اين در واقع به منزله خشكاندن است و حتى قابل اين هست كه ضدش بر آن تحميل شود كه در نتيجه صورت روح انسان [دگرگون مى شود] چون شخصيت انسانى انسان به همان فطرت هاى انسانى اوست.
هرچه انسان آن فطرت ها را رشد بدهد، به قول حضرات آن صورت ملكوتى انسانىِ خودش را رشد داده، يعنى همانطور كه جسماً و بدناً انسان است روحاً هم انسان خواهد بود. ولى ممكن است درست در جهت عكس باشد، يعنى بر ضد فطرت خودش رفتار كند. [در اين حالت، صورت ضد فطرتش در او منتقش مى شود.] حكماى الهى مى گويند رابطه اى است ميان روح و بدن: النَّفْسُ وَ الْبَدَنُ يَتَعاكَسانِ ايجاباً وَ اعْداداً. مى گويند همين طور كه هر عمل موافق يك فطرت آن فطرت را رشد مىدهد، هر عمل ضدى نيز يك صورت ضدى در انسان منتقش مى سازد و اگر اين صورت ضد، زياد تكرار شود و به صورت يك ملكه درآيد، آن صورت باطنى عوض مى شود و تبديل به صورت ديگرى مى گردد و اين همان است كه به آن «مسخ» مى گويند، «مسخ درونى» يعنى انسان در درون خودش مسخ مى شود بدين معنا كه آن فطرت اوّلى از بين مى رود.(6)
اگر ما به «فطرت» قائل نباشيم «مسخ» معنى ندارد. اگر فطرتى نباشد اصلًا مسخى وجود ندارد. مثلًا اين ديوار مسخ ندارد چون لااقتضاء است از اينكه ما در آن چه نقشى ايجاد كنيم؛ هر نقشى وارد كنيم همان نقش خودش را وارد كرده ايم و به نقشى دون نقش، اولويت ندارد. ولى اگر شما به درختى كه استعداد يك ميوه بالخصوص را دارد ميوه ديگرى را تحميل كنيد طبيعتش را عوض كرده ايد، درباره او «مسخ» معنى دارد. (البته اگر پست تر از خودش باشد «مسخ» است.) در اثر تكرار اعمال خلاف فطرت، باطن انسان تدريجاً مسخ مى شود. اينكه مى گويند گناه اثر مى گذارد، طاعت هم اثر مى گذارد همين است. اگر انسان عملى را كه با طبيعت يك حيوان ديگر مشابهت دارد نه با طبيعت انسان - مثلًا با طبيعت سگ مشابهت دارد نه با طبيعت انسان - يك عمل ضد انسانى، يك عمل فجيع را تكرار كند، كم كم صورت معنا و صورت باطن او- در واقع و نفس الامر نه به صورت يك مَجاز- تبديل به يك سگ مى شود.
مسخى كه در امت هاى انبياء گذشته بوده همين است نه اينكه آنها انسان بودند بعد آن پيغمبر آمد انسان ها را سگ كرد. آنها در واقع سگ هايى بودند و باطنشان سگ بود و آن حداكثر اعجاز اين است كه ناگهان بدن تبدل پيدا مىكند به شكلى كه متناسب با همان روح واقعى است و لذا اين افراد اگر مسخ هم نشده بودند و مى مردند، به همان صورت [محشور مى شدند.] اين است كه مى گويند در قيامت فقط بعضى از افراد انسان به صورت انسان محشور مى شوند و باقى ديگر مردم به صورت حيوان هاى مختلف، به صورت هر حيوانى كه كارهاى آن فرد ملكات آن حيوان را در او به وجود آورده است محشور مى گردند.
در قرآن است: «يَوْمَ يُنْفَخُ فِى الصّورِ فَتَأْتونَ افْواجاً»(7). در قيامت، مردم در گروه هاى مختلف محشور مى شوند كه در روايات آمده بعضى به صورت سگ، بعضى به صورت خوك، بعضى به صورت گربه، بعضى به صورت مورچه و... هركدام به صورت ملكات آن حيوان [محشور مى شوند.] پس معلوم مى شود كه فطرت را، هم مى شود مسخ كرد و هم مى شود رشد داد.(8)
حاصل این که:
با عنایت با آنچه از متون قرآنی و روایی و نظرات اندیشمندان دینی استفاده می شود می توان گفت انسان در دنیا و آخرت حقیقت و صورت برزخی یا ملکوتی دارد که ناشی از نوع رفتار اوست. و این رفتار او ریشه در باورها و اندیشه های او دارد که می تواند او را یک انسان با نصاب های لازم انسانی تعریف کند و می تواند او را یک حیوان با نصاب های حیوانی تعریف کند. حال با توجه به خصلت های متفاوت حیوانات و ویژگی های جداگانه آنها هر انسانی در صورت فاصله گرفتن از نصاب های انسانی به نصاب و شاخص های حیوانی مشخص نزدیکتر می شود.
📚پی نوشت ها:
1. اعراف/ 179.
2. فرقان/ 44.
3 . محمد/ 12.
4. محمدى رىشهرى، محمد، انسان شناسى از منظر قرآن و حديث، 1جلد، موسسه علمى فرهنگى دار الحديث، سازمان چاپ و نشر - قم - ايران، چاپ: 1، 1387 ه.ش، ص 219.
5. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، خطبه 87.
6. مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى، ج 15، ص 148.
7. نبأ/ 18.
8. مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج 15، ص 149.
🔰 @p_eteghadi 🔰
پرسمان اعتقادی
انسان ها چگونه می توانند نماد حیوانات باشند؟ و حقیقت آن ها در قیامت به چه صورتی بروز می کند؟ در قرآ
«أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلاَّ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبيلاً»؛ آيا گمان مى برى بيشتر آنان مى شنوند يا مى فهمند؟! آنان فقط همچون چهارپايانند، بلكه گمراهترند!(2)
«إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَ الَّذينَ كَفَرُوا يَتَمَتَّعُونَ وَ يَأْكُلُونَ كَما تَأْكُلُ الْأَنْعامُ وَ النَّارُ مَثْوىً لَهُمْ»؛ خداوند كسانى را كه ايمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند وارد باغ هايى از بهشت مىكند كه نهرها از زير(درختانش) جارى است؛ در حالى كه كافران از متاع زودگذر دنيا بهره مى گيرند و همچون چهارپايان مى خورند، و سرانجام آتش دوزخ جايگاه آنهاست!(3)
⬅️در برخی از روایات در این باره از امیرالمومنین(علیه السلام) می خوانیم:
- در حكمت هاى منسوب به ايشان آمده است: براى صاحب خِرد، زشت است كه حيوان باشد، در حالى كه مى تواند انسان باشد، و مى تواند فرشته باشد، و [برايش زشت است كه] به دارايىِ عاريتى و زندگى باز ستاندنى رضايت دهد، در حالى كه مىتواند دارايى جاويدان و زندگى ابدى به دست آورد.(4)
- در کتاب نهج البلاغه در بیان صفت انسان های فاسق می فرماید: «وآخَرُ قَد تَسَمّى عالِماً ولَيسَ بِهِ، فَاقتَبَسَ جَهائِلَ مِن جُهّالٍ، وأضاليلَ مِن ضُلّالٍ، ونَصَبَ لِلنّاسِ أشراكاً مِن حَبائِلِ غُرورٍ، وقَولِ زورٍ؛ قَد حَمَلَ الكِتابَ عَلى آرائِهِ، وعَطَفَ الحَقَّ عَلى أهوائِهِ، يُؤمِنُ النّاسَ مِنَ العَظائِمِ، ويُهَوِّنُ كَبيرَ الجَرائِمِ، يَقولُ: أقِفُ عِندَ الشُّبَهاتِ، وفيها وَقَعَ؛ ويَقولُ:أعتَزِلُ البِدَعَ، وبَينَهَا اضطَجَعَ؛ فَالصّورَةُ صورَةُ إنسانٍ، وَالقَلبُ قَلبُ حَيَوانٍ، لا يَعرِفُ بابَ الهُدى فَيَتَّبِعَهُ، ولا بابَ العَمى فَيَصُدَّ عَنهُ. وذلِكَ مَيِّتُ الأَحياءِ!»
ترجمه: و ديگرى كه دانشمندش مى نامند؛ ليكن چنان نيست، كه او از نادانان، مجموعه اى نادانى، و از گمراهان، مُشتى گمراهى فرا گرفته است و دام هايى از ريسمان هاى فريب و گفتار دروغ، براى مردم گسترده است. قرآن را بر انديشه هاى خود سوار مى كند، و حق را بر محور هوسها [و عقايد] خود مى چرخاند. مردم را از بلاها، آسوده خاطر مى دارد و گناهان بزرگ را در نظرشان كوچك مى نماياند. مى گويد: «به گاهِ شبهات، درنگ مى كنم»؛ در حالى كه در آنها فرو افتاده است. مى گويد: «از بدعت ها كناره مى گيرم»؛ در حالى كه ميان آنها خفته است. چهره اش چهره انسان است و دلش دلِ حيوان. نه راه راست را مى شناسد كه آن را بپيمايد، و نه راه كورى و گمراهى را كه از آن روى برتابد. او مُرده اى است در ميان زندگان.(5)
🎤نگهداری از سگ، مانعی ندارد و جایز است، خصوصا اگر فایده ای مثل نگهبانی، پاسبان گله، صید و شکار، و ... بر آن مترتب باشد. البته اسلام توصیه ای به نگهداری سگ در خانه نکرده است، به ویژه که سگ نجس العین است و یک مسلمان بایستی برای عبادت و ... احکام طهارت و نجاست را رعایت نماید. خوک نیز مانند سگ است و چه بسا برای سگ بتوان فواید بیشتری برشمرد که در نگهداری خوک چنین فوایدی هم نیست. بنابر این سگ و خوک ـ اگر چه اصل نگهداری آنها جایز است ـ ولی به خاطر نجس العین بودنشان، نیاز به اجتناب بیشتری دارند، خصوصا خوک که فواید نگهداری کمتری هم دارد. نگهداری گربه هم جایز است ولی اگر موی او همراه لباس نمازگزار باشد نماز با اشکال مواجه می شود لذا بایستی این مسائل مورد توجه قرارگیرند . نگهداری حیوانات دیگر مانند گرگ و شیر و ... نیز مانند گربه، جایز است ولی مدفوع و بول آنها نجس است و موی آنها هم نباید همراه نمازگزار باشد. فراموش نشود که روش (همزیستی) كه غربى ها در مورد سگ و گربه و ... دارند، اسلام هرگز نمى پسندد.
❓سؤال: آیا مدفوع و بول گربه و خرگوش هم نجس است؟ در مورد پرندگان چطور؟ پاسخ: بول و مدفوع حیوانات حرام گوشتی که خون جهنده دارند نجس است، لذا بول و مدفوع گربه و خرگوش نیز همین حکم را دارد و نجس است. حتی بول و مدفوع حیواناتی که حرام گوشت هستند ولی خون جهنده ندارند نیز نجس است، بنابر احتیاط واجب. اما پرندگان حرام گوشت: بنابر نظر آیات عظام امام(ره) و بهجت(ره)، فضله پرندگان حرام گوشت، نجس است. (این فتوا است) آیت الله زنجانی: فضله پرندگان حرام گوشت، بنابر احتیاط واجب نجس است. بنابر نظر سایر مراجع عظام (گلپایگانی خویی، اراکی، سیستانی، صافی، فاضل، تبریزی، مکارم)، فضله پرندگان حرام گوشت، پاک است. (این هم فتوا است) ______________ (توضیح المسائل مراجع، ج 1، مسأله 84 و 85)
سؤال: در مورد خزندگاني مثل لاك پشت چطور؟ آنها هم مدفوع و ادرار دارند، آزاد نگاه داشتن آنها در محيط خانه اشكالي دارد؟ پاسخ: حکم شرعی: اگر لاک پشت خون جهنده دارد ـ که اگر رگ آن را ببرند خون با جهش و جستن خارج می شود ـ فضولات او نجس است. (این حکم، اتفاقی بین مراجع عظام است.) اگر لاک پشت خون جهنده ندارد، بنا بر نظر اکثر مراجع عظام بول و مدفوع آن نجس است، بنابر احتیاط واجب. آیات عظام خویی و تبریزی: بول و مدفوع حیوان حرام گوشتی که خون جهنده ندارد، پاک است. (این فتوا است) آیات عظام سیستانی و صافی: از بول حیوان حرام گوشتی که خون جهنده ندارد، بنابر احتیاط واجب باید اجتناب نمود، ولی مدفوع او پاک است. تشخیص موضوع: اکنون باید دید که لاک پشت از کدام دسته است. تا آن جایی که بنده اطلاع دارم، بنا بر نظر کارشناسان، لاک پشت خون جهنده ندارد. بنابر این می توانید به نظر مرجع تقلیدتان در مورد حیواناتی که خون جهنده ندارند عمل کنید. ضمنا اگر مرجع تقلیدتان احتیاط واجب نموده و بول و یا مدفوع آن را نجس می دانند، می توانید به آن عمل کرده و یا به مرجع فالاعلم زنده ای مراجعه کنید که فتوا به پاکی و طهارت آن داده باشد. سؤال: آیا نگهداری حیوانات گرفتن آزادی آنها و محبوس نمود آنها کار پسندیده ای است؟ پاسخ:چند نکته: 1. نگهداری از حیوانات خانگی و نیز حیواناتی که فایده ای بر نگهداری آنها مترتب است اشکال ندارد و جایز است. لذا حیوانی که فایده ای معقول (مادی یا معنوی) بر نگهداری آن در خانه وجود داشته باشد، نگهداری آن اشکال ندارد و از نظر شرعی جایز است. این فایده می تواند هر استفاده معقولی، از جمله شنیدن صدای خوش قناری و یا دیدن زیبایی پرنده و ... باشد. 2. تعبیر پسندیده و مطلوب بودن به معنای بهتر بودن و به عبارتی مستحب بودن است، لذا به جایز بودن تعبیر شد تا صرفا به معنای مجاز بودن باشد و لزوما معنای پسندیده بودن را نداشته باشد. 3. بین حیوانات اهلی و وحشی باید تفاوت قائل شد. در این زمینه آن چه در اسلام بدان توصیه و تشویق شده است نگهداری حیوانات اهلی ای همچون گاو، بز و گوسفند شیرده، کبوتر، خروس، مرغ و ... است. این گونه حیوانات ـ و کلا حیوانات اهلی ـ ادامه یافتن زندگیشان متوقف بر حمایت انسان است لذا نگهداری آنها علاوه بر این که آزار و اذیت محسوب نمی شود بلکه روزی رساندن و محافظت از آنها است. این مطلب در مورد برخی حیوانات غیر اهلی نیز صادق است، حیواناتی که با ایجاد تغییر در روش زندگی آنها، مانند حیوانات اهلی، نیازمند حمایت انسان هستند. 4. آزار و اذیت حیوانات جایز نیست. اسلام اجازه نمى دهد کسی حتی سگ هاى ولگرد را مورد آزار و اذیت قرار دهد، مگر اين كه به صورت خطرى درآيند. لذا اگر نگهداری حیوانات، از مصادیق آزار و اذیت آنها باشد، و از طرفی فایده ای معقول بر آن مترتب نباشد جایز نیست. 5.
خداوند متعال همه چیز را برای انسان و در خدمت او قرار داده است: «وَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ جَميعا» (1) لذا اصل استفاده از آنها، از جمله نگهداری حیوانات، جایز است، ولی روشن است که هر استفاده ای منظور نیست بلکه استفاده و فایده معقول و مشروع، جایز است. بنابر این نه با شعار حفظ آزادی حیوان و ... می توان حکم حلیت و جواز شرعی را نفی نمود، و نه به جهت چنین اجازه ای می توان آزار و اذیت حیوانات را جایز شمرد.
_________
(1) جاثیه، 13.
14_SEMO-Mohammadi-Pasokh_Be_Soalate_Eteghadi_(34).mp3
4.68M
پرسش و پاسخ اعتقادی
🔹حجه الاسلام #محمدی
جلسه 34 - تحلیل حوادث پس از رحلت پیامبر (ص)
🔰 @p_eteghadi 🔰
آرزوهای بلند .mp3
2.38M
.
💠 #شرح_حدیث_صوتی 🔊
مَرکب آرزو
🔅 #امام_علی_علیه_السلام :
🔸 آن كس كه در پى آرزوى خويش تازد، مرگ او را از پاى در آورد.
🔹 منْ جَرَى فِي عِنَان أَمَلِهِ عَثَرَ بِأَجَلِهِ .
📚 نهج البلاغه، حکمت ۱۹
▫️ تشبیه آرزو به مَرکب سواری
▫️ کنترل عِنان آرزو
🎤 #جواد_محدثی ، ⏱ ۴ دقیقه
🔰 @p_eteghadi 🔰
❓میخواستم بدونم چرا خداوند براي انسان ها احكام ديني صادر فرموده است آيا خود انسان ها نمي توانند قانون اجتماعي وضع كنند؟
🎤«كانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرينَ وَ مُنْذِرينَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فيمَا اخْتَلَفُوا فيهِ» مردم (در آغاز) يك دسته بودند (و تضادى در ميان آنها وجود نداشت. بتدريج جوامع و طبقات پديد آمد و اختلافات و تضادهايى در ميان آنها پيدا شد، در اين حال) خداوند، پيامبران را برانگيخت تا مردم را بشارت و بيم دهند و كتاب آسمانى، كه به سوى حق دعوت مىكرد، با آنها نازل نمود تا در ميان مردم، در آنچه اختلاف داشتند، داورى كند. (1) خلقت انسان، خلقتی بیهوده و بدون هدف نیست، بلكه برای رساندن انسان به كمال مطلوب در نزد خداست، و از طرفی انسان موجودی است که اولا مختار است، و ثانیا در معرض دو كشش مثبت و منفی است، و لذا هم در مسیر سعادت می تواند حركت كند و هم می تواند به انحراف و گمراهی كشیده شود، برای همین نیاز به هدایت دارد. اما عامل هدایت چیست؟ به عبارت دیگر این كه انسان از چه راه هایی می تواند به هدایت ـ یعنی شناخت هست و نیست از یك سو، و باید و نباید از سوی دیگر ـ دست یابد؟ در این جا لازم است ابزار شناخت را بررسی كنیم: (2) 1. شناخت حسی: یعنی انسان به وسیله حواس و ابزار حسی خود به شناخت دست یابد. این راه لازم و اجتناب ناپذیر است، ولی به تنهایی كافی نیست، چرا كه اولا جزئی و محدود به امور شخصی است، و از طرفی محدود به مادیات و آن هم محدود به ظاهر مادیات است. 2. شناخت عقلی: این شیوه شناخت دارای ویژگی ها و امتیازهایی است. از جمله این كه كلی و فراگیر است. دیگر آن كه می تواند عالم ماوراء ماده را هم بشناسد. و سوم آن كه تا حدی به كنه و ذات اشیاء راه می یابد. با این حال، عقل اولا قادر بر درك و شناخت مصادیق و جزئیات امور نیست، و بسیاری از اشتباهات انسان در عدم شناخت مصادیق شناخت های کلی او است، مثلا می تواند به وجود ماوراء ماده پی ببرد، ولی نمی تواند مصادیق راستین ماوراء الطبیعه را از مصادیق وهمی آن جدا کند و تمییز دهد. و ثانیا اعتماد بر آن محتاج یك ایمان است؛ ایمان به خود ـ علم و ذهن خود ـ و جهان ماوراء خود؛ و این اخیر با خود عقل تحصیل نمی شود. پس عقل هم لازم است، ولی كافی نیست. این در عقل نظری؛ و اما در عقل عملی ـ و به عبارت دیگر، وجدان انسانی در شناخت خوب و بد ـ باید گفت وجدان انسانی اگر چه لازم و مفید است، ولی او گاه تردید می کند و در تردیدهای انسان پاسخگو نیست؛ به خصوص وقتی که در این میدان انسان ها اختلاف آراء بسیاری دارند. اختلافات فرهنگی جوامع مختلف حكایت از دریافت های وجدانی متفاوت انسان ها دارد. البته اشتراكات وجدانی انسان ها همیشه بیش از اختلافات آن ها است، ولی باز هم وجود اختلاف در آن انكارناپذیر است. حتی یك جامعه در برهه ای از زمان یك اخلاق و یك رفتار را خوب می داند، و در برهه ای دیگر عكس آن را انسانی تلقی می كند. 3. كشف وجدانی و شهود باطنی: مراتبی از این نوع شناخت در همه انسان ها هست؛ مثلا شناخت ما به وجود خودمان یا احساسات خودمان یك شناخت شهودی است، ولی مراتبی از آن تنها به وسیله ریاضت های روحی و رعایت یك سلسله برنامه های عملی حاصل می شود. این شناخت اگر چه ضریب صدق بالایی دارد، ولی در جای خود ثابت شده است كه انسان در تفسیر دریافت های شهودی خود خطا می كند. شاهد آن هم اختلافاتی است كه عرفا در شهودات خود دارند. شناخت های حسی و عقلی و شهودی شناخت هایی هستند كه انسان گریزی از تمسك به آن ندارد و از آن بسیار منفعت می برند، ولی در عین حال هر یك نقائصی دارند كه گاه با کمک همه ابزار و مدارک شناخت هم نمی شود آن نقائص را رفع کرد. به عنوان مثال، ما چگونه می توانیم به ماوراء طبیعت به طور كامل و روابط موجود در آن عالم شناخت داشته باشیم؟! یا چگونه ممكن است از سعادت معنوی و اخروی خود آگاهی قطعی پیدا كنیم؟! ایمان چگونه حاصل می شود؟! به عبارت دیگر، پشتوانه ایمان چیست؟! این ها علاوه بر جهل ما به بسیاری از مناسبات انسانی است، ولو مناسباتی كه در رسیدن به اهداف مادی لازم است. این ها جزئی از مسائلی است كه نیاز به شناخت وحیانی را برای ما ضروری می سازد؛ و از قضا این مسائل از مسائل بسیار مهم در کسب آرامش و سعادت انسان است، بلکه امهات مسائل حیات به آن بستگی دارد. شناخت وحیانی همان است كه دین عرضه كننده آن است. وحی در وهله اول پشتوانه شناخت های دیگر است، و گاه انسان را در ارزیابی شناخت های دیگرش كمك می كند. وحی، به معرفت حسی، عقلی و شهودی انسان، اعتبار، وسعت و عمق می بخشد.
پرسمان اعتقادی
❓میخواستم بدونم چرا خداوند براي انسان ها احكام ديني صادر فرموده است آيا خود انسان ها نمي توانند قانو
البته خود دین را ما با شناخت های دیگرمان می شناسیم و باور می كنیم، ولی پس از آن كه با كمك شناخت های مشترک دیگرمان به آن ایمان آوردیم، این دین است كه در مواردی که ابزارهای دیگر ناتوانند، دست ما را می گیرد، و در عوالم ناممكن شناخت راهنمایی می كند. بنابر این جهان بینی دینی ـ كه متشكل از مجموعه ای از شناخت های حسی و عقلی و شهودی و وحیانی است ـ كامل ترین نوع جهان بینی است كه بشر می تواند از آن استفاده نماید. قرآن به این حقیقت این گونه اشاره می کند که: «كانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرینَ وَمُنْذِرینَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِیَحْكُمَ بَیْنَ النَّاسِ فیمَا اخْتَلَفُوا فیهِ ... واللهُ یَهْدی مَنْ یَشاءُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ» (3)
_____________
📚(1) بقره، 213.
(2) ر.ک: آموزش عقائد، مصباح یزدی، ص 35 ـ 39؛ پیام قرآن، مکارم شیرازی، ج 1، معرفت و شناخت در قرآن.
(3) بقره، 213.
🔰 @p_eteghadi 🔰
امام #صادق (ع):
💢ما مِن قَبض ٍ وَلا بَسط ٍ إلّا وَلِلّهِ فِیهِ مَشِیئَةٌ وَقَضَاءٌ وَابتِلَاءٌ
🔰 هیچ تنگنا و گشایشی نیست، مگر آنکه؛
←مشیت و
←قضا و
←امتحان الهی درآن نهفته است👌
📕اصول کافی/ ج1/ص152
🔰 @p_eteghadi 🔰
💠 در محضر حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی مدظله العالی:
🏴 صراحت فاطمی
▪️ در بخش هايي از قرآن کريم درباره عزت مسلمين آمده است که مسلمان ها عزيز هستند مؤمنين عزيز هستند و اين عزّت و اعتلا به پيروزي در سايه #عدل_و_عقل است. صديقه کبري (صلوات الله و سلامه عليها) فرمود پدرم در اثر داشتن چنين کتاب قانوني شما را عزيز کرده و جامعه اسلامي را جامعه برين کرده است و پيام «الْإِسْلَامُ يَعْلُو وَ لَا يُعْلَي عَلَيْه»[1] را همگان از پدرم شنيده ايد و پدرم هم هر چه داشت و دارد از قرآن کريم است و اين قرآن امانتي بود که به دست شما قرار داد، شما با اين قرآن چه کرديد؟!
▪️ بعد از قرآن جريان #غدير مطرح است و اگر غدير را شما پاس مي داشتيد و #سقيفه را بر غدير مقدم نمي داشتيد اين گونه از خطرات دامنگير شما نمي شد! جريان شاهد خواستن از «ذو اليد» يکي از سنّت هاي سوء جاهلي بود ﴿أَ فَحُكْمَ الْجاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْماً لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ﴾،[2] فرمود آنجا که به قرآن عمل نمي شود و به نام قرآن حکم مي شود آن #جاهليت است! اين آيه را صريحاً وجود مبارک صديقه کبري (سلام اله عليها) در مسجد النّبي تلاوت کرد: ﴿أَ فَحُكْمَ الْجاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْماً لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ﴾، اين ﴿أَحْسَنُ﴾ «أحسن» تعييني است و نه تفضيلي، نه اينکه حکم غير خدا حسن است و حکم خدا أحسن! بلکه نظير ﴿أُولُوا الأرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَي بِبَعْضٍ﴾[3] نظير ﴿النَّبِيُّ أَوْلَي بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ﴾[4] اولويت تعييني است، أحسن بودن قرآن أحسن تعييني است! فرمود اگر من «ذو اليد» هستم از «ذو اليد» بيّنه خواستن يک #حکم_جاهلي است! در شرق و غرب عالَم اين حکم يک حکم فطري است و بناي عقلا بر اين است و دين هم امضا کرده که يد أماره مالکيت است. #فدک در دست من بود و از من شاهد خواستيد و دليل خواستيد، مگر از «ذو اليد» کسي دليل مي خواهد؟! خود يد بيّنه است و أماره است و شما از کسي که دليل در دست اوست و أماره همراه اوست دليل خواستيد اين حکم، #حکم_جاهلي است.
▪️ در بخش هاي فرمود بر فرض مسئله «نحله» را نپذيريد مسئله ارث را بايد بپذيريد، در قرآن کريم پيغمبري از پيغمبر ديگر ارث برد ﴿وَ وَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُدَ﴾[5] شما بر اين #امر_باطل هستيد که پيامبران ارث نمي گذارند، بعد سرانجام در حال گريه اين حادثه تلخ را تذکر داد؛ گرچه جريان دَر به پهلو زدن و ساير آسيب هاي بدني هم توان فرسا است، اما اين #جگر_سوز است که صديقه کبري (صلوات الله و سلامه عليها) در آن محفل فرمود اول نحله بودن را شما انکار کرديد، بر فرض در جدال أحسن من از نحله بودن صرف نظر کنم و بخواهم از راه ارث وارد بشوم «أَ تَرِثُ أَبَاكَ وَ لَا أَرِثُ أَبِي»، آن گاه ناله کرد و فرمود: «اَمْ هَلْ تَقُولُونَ أَهْلُ مِلَّتَيْنِ لَا يَتَوَارَثَانِ»،[6] اين جمله #جگر_سوز از آن کار در به پهلو زدن «و لست أدری خبر المسمار»[7] و مانند آن سرودن خيلي دردناک تر است. فرمود سرّ اينکه مرا وارث پيغمبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نمي دانيد و اجازه نمي دهيد که من از مال پدرم ارث ببرم شايد براي اين باشد که «اَمْ هَلْ تَقُولُونَ أَهْلُ مِلَّتَيْنِ لَا يَتَوَارَثَانِ» ـ معاذ الله ـ در اسلام من شک بکنيد و بگوييد که پيغمبر يک دين داشتند و شما دين ديگري داريد و با تعدد دين و تخالف دين هيچ کسي از ديگري ارث نمي برد! چنين فرمايشي را گفت و ناله زد و ساکت شد.
▫️ ما اميدواريم ذات اقدس الهي به برکت صديقه طاهره و عترت معصومين (صلوات الله و سلامه عليهم اجمعين) جامعه اسلامي را عزيز و سرفراز و سربلند کند و آيات قرآني که فرمود: ﴿لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّينِ كُلِّهِ﴾،[8] ﴿وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ﴾،[9] ﴿وَ كَفَي بِاللَّهِ شَهِيداً﴾[10] را ابدي کند و عملي کند!
[1]. من لا يحضره الفقيه، ج4، ص334.
[2]. سوره مائده، آيه50.
[3]. سوره انفال، آيه75.
[4]. سوره احزاب، آيه6.
[5]. سوره نمل، آيه16.
[6]. بحار الأنوار (ط ـ بيروت)، ج29، ص227.
[7]. شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار عليهم السلام، ج3، ص33؛ «و لست أدري خبر المسمار ٭٭٭ سل صدرها خزانة الأسرار».
[8]. سوره توبه، آيه33؛ سوره فتح، آيه28؛ سوره صف، آيه9.
[9]. سوره توبه، آيه33؛ سوره صف، آيه9.
[10]. سوره فتح ،آیه 28.
📚 پیام به همایش ملی ریحانه النبی
تاریخ: 1398/11/27
🔰 @p_eteghadi 🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💿 #دانلودسفارشی
🎙استاد شوشتری حفظه الله
🔷جلب توجه خاص امام زمان علیه السلام با سه شرط در ایام فاطمیه
🔶با انتشار کلیپ در ثواب آن شریک شوید
#اللّهُمَّ_عَجِّل_لِولیِّکَ_الفَرَج
🔰 @p_eteghadi 🔰
پرسمان اعتقادی
چند راوی حدیث با نام «علی بن ابی طالب» وجود دارد؟ 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
🎤در کتاب «معجم رجال الحدیث» به جز امام علی (علیه السلام) سه نفر دیگر با نام «علی بن ابی طالب» ذکر شده اند که این افراد بنابر نقل از کتاب «فهرست شیخ منتجب الدین»(1) عبارتند از:
1) «علي بن أبي طالب». شیخ منتجب الدین در فهرست در مورد وی می نویسد: «السيد علي بن أبي طالب الحسني الآملي، فقيه، صالح»(2)
2) «علي بن أبي طالب». شیخ منتجب الدین در فهرست در مورد وی می نویسد: «الشيخ رشيد الدين علي بن أبي طالب الخياري (الخبازي): فقيه، فاضل، له نظم لطيف»(3)
3) «علي بن أبي طالب»: شیخ منتجب الدین در فهرست در مورد وی می نویسد: «الشيخ شهاب الدين علي بن أبي طالب النرخي (النرتميني): فقيه»(4)
برخی از افراد دیگری که با این نام بوده اند عبارتند از:
4) «علي بن أبي طالب الفرزادي هموسة». وی پدر یکی از علمای زیدی مذهب بوده است.(5)
5) «علی بن ابی طالب»، پدر «احمد بن علی بن ابی طالب» صاحب کتاب «الاحتجاج» از علمای قرن ششم.(6)
6) ابو الحسن علی بن ابی طالب بن عبیدالله که نسبش به عبیدالله اعرج فرزند حسین اصغر از پسران امام زین العابدین (علیه السلام) می رسد که هم نام و هم کنیه و هم نام پدرش مشابه جدش امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) بوده است.(7) مزار وی در مزار شریف به اشتباه با عنوان مزار امام علی (علیه السلام) معرفی شده است.
📚پی نوشت ها:
1. این اثر تألیف: حافظ علی بن عبید الله بن الحسن بن الحسین بن الحسن بن الحسین (برادر شیخ صدوق رحمه الله) بن علی (والد شیخ صدوق) است. كتاب حاضر شامل اسامى مؤلفين و علماى شيعه از عصر شيخ طوسى است تا عصر مؤلف كه شامل بيش از يك قرن مىشود( شيخ طوسى متوفاى ۴۶۰ هجرى است و منتجب الدين متوفاى بعد از ۶۰۰ هجرى است). (مسلم قلی پور، ترجمه کلیات علم الرجال، انتشارات قم- معصومی، ص100).
2. الخویی، معجم رجال الحدیث، مرکز نشر الثقافة الاسلامیة، ج12، ص260.
3. همان.
4. همان.
5. الشوكاني اليمني (المتوفى: 1250هـ)، الفتح الرباني من فتاوى الإمام الشوكاني، مكتبة الجيل الجديد، صنعاء – اليمن، ج3، ص1405.
6. احمد بن علی الطبرسی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، نشر مرتضی- مشهد، ج1، ص5.
7. فاطمی، سید حسن، «پژوهشی در مورد مزار معروف در مزار شریف افغانستان»، میراث جاویدان، شماره ۵۲،ص103
🔰 @p_eteghadi 🔰
یک سری شباهت هایی بین داستان طوفان نوح با اساطیر سومری و بابلی وجود دارد، بطوری که منتقدان کتب آسمانی را بر آن داشته که بگویند روایت طوفان نوح در تورات و قرآن، از این اساطیر الهام گرفته شده است.
دلیل این شباهت بین داستان طوفان نوح در تورات با اساطیر سومری اکدی بابلی چیست و چگونه می توان گفت ادعای منتقدان درست نیست؟
نه تنها شباهت داستان حضرت «نوح» با سنگ نوشته های بابل و سومر مورد نقض بر باور های دینی نیست بلکه نکته ای برای تایید آن نیز می باشد این که سنگ نوشته های هزاران سال پیش این واقعه را تایید کرده اند می تواند مهر تاییدی بر این باور ها باشد.
از آنجا که حادثه طوفان نوح بسیار فراگیر و مطرح بوده است اقوام مختلف بشر آن را ثبت کرده اند.
قدیم ترین نوشته ای که تاکنون درباره ی طوفان نوح به دست آمده، سنگ نوشته هایی است که از «سومریان» و «بابلیان» باستان یافت شده است. این سنگ نوشته ها در سه هزار سال پیش از میلاد مسیح نوشته شده اند، به همین دلیل «سومریان» و «بابلیان» پیشتر از دیگر ملت ها، داستان طوفان را نگاشته اند. طوفان در سنگ نوشته های «سومری»، به نام «زیوگیدو» است. البته معلوم نیست که خود طوفان چند سال قبل از نگارش این سنگ نوشته ها بوده است.(1)
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
پرسمان اعتقادی
یک سری شباهت هایی بین داستان طوفان نوح با اساطیر سومری و بابلی وجود دارد، بطوری که منتقدان کتب آسمان
رویدادهای داستان طوفان سومری و بابلی با رویدادهای داستان طوفان نوشته شده در تورات، تا حدودی هماهنگ است؛ زیرا در داستان «سومری» و «بابلی»، آمده است که کشتی طوفان با قیر اندود شد و سازنده ی کشتی، خود قهرمان طوفان است. این توصیف در سفر پیدایش در تورات نیز آمده است. در هر دو سند آمده است که خدایان، شخصی را از روی دادن طوفان آگاه کردند و او با افراد خانواده اش در یک کشتی نشسته و از جانوران، از هر کدام جفتی در آن نهاده و از طوفان رهایی یافتند.
چگونگی داستان طوفان در اسناد بابلی، که جدیدتر از اسناد سومری است، با طوفان سومری اندکی اختلاف ظاهری دارد. نام خدایی که به قهرمان طوفان دستور ساختن کشتی داده در الواح سومری «انکی» ولی در سنگ نوشته های بابلی و آشوری نام او «ایشتار» نوشته شده است.
در میان داستان حماسی «گیل گمیش» که در حدود دو هزار و پانصد سال پیش از میلاد، در الواح سومری نوشته شده، اشاره ای به داستان طوفان سومری و بابلی شده است؛ در آن داستان، یعنی داستان حماسی «گیل گمیش»، میان «گیل گمیش» و «اوتاناپیش تیم» دیداری روی می دهد، «گیل گمیش» چگونگی رخ دادن طوفان بزرگ را از «اوتاناپیش تیم» می شنود. «گیل گمیش» برای دیدار «اوتاناپیش تیم» از جنگل و دریاها گذشته و در جزیره ای در وسط دریا با او دیدار می کند؛ «اوتاناپیش تیم» آن چه در طوفان بر وی گذشته است، برای «گیل گمیش» روایت می کند.
لذا این ادّعای برخی معاندان که قدیمترین سند طوفان نوح، حماسه ی «گیل گمیش» می باشد، گزافه ای بیش نیست؛ و اسناد سومریان، پانصد سال قبل از آن نوشته شده اند؛ که البته آن نیز یقیناً بعد از طوفان نوشته شده است؛ امّا چه اندازه بعد از طوفان، معلوم نیست.(2)
در روایات اسلامی، جریان طوفان جریانی خیلی قدیمی است.(3) طبق نقل های اسلامی، رسول الله(صلی الله علیه و آله) حدود ۶۱۶۰ سال بعد از هبوط آدم(علیه السلام) بوده است. لذا در زمان ما، حدوداً ۷۶۰۰ سال از زمان هبوط آدم(علیه السلام) می گذرد.(4) باز در نقل های اسلامی آمده که طوفان نوح در ۲۲۵۰ سال بعد از هبوط آدم(علیه السلام) بوده است.(5) لذا زمان طوفان حدود ۵۳۵۰ سال قبل از زمان ما بوده است(6)؛ یعنی در حدود ۳۳۰۰ تا ۳۴۰۰ سال قبل از حضرت مسیح(علیه السلام).
لذا این جریان طبق روایات اسلامی، هم قبل از ساخته شدن اهرام مصر بوده، هم قبل از نوشته شدن «گیل گمیش»؛ و حتّی از سنگ نوشته ی سومریان نیز پیشتر بوده است؛ البته فاصله ی کمی در حدود ۳۰۰ یا ۴۰۰ سال با آن داشته است.
شگفتی جریان طوفان نوح در آن است که همه ی ملل بزرگ جهان آن را در فرهنگ خود دارند؛ و این خود نشان از آن دارد که این واقعه امری جهانی بوده و ارض مسکون آن زمان را فراگرفته است. البته توجّه شود که در آن عصر، فقط منطقه ی بین النهرین دارای سکنه بوده است. چون هنوز از خلقت آدم(علیه السلام) زمان چندانی نمی گذشته است؛ و در این مدّت، تعداد انسان ها نمی توانسته در حدّی باشد که به سبب تزاحم بر سر منابع، بخواهند کوچ کنند.
📚پی نوشت ها:
1- ادوارد شی یرا، الواح بابل ، تهران 1341، ترجمه علی اصغر حکمت، ص 193.
2- آلبرمالهوزول ایزاک، تاریخ ملل شرق یونان، علمی تهران 1363،ج 1، ص 83.
3- صدوق، محمد بن علی، معانی الأخبار، ترجمه محمدى شاهرودى، عبد العلى، اسلامیه، تهران، 1377، ج 1، ص 306.
4- مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، تراث بیروت، 1404، ج 52، ص107.
5- طبرى، محمد بن جریر، تاریخ طبرى، ترجمه: پاینده، ابو القاسم، اساطیر تهران، 1362، ج 1، ص 131.
6- مقدسى، مطهر بن طاهر، آفرینش و تاریخ، ترجمه: شفیعى کدکنى، محمد رضا، تهران، آگه، 1374ش. ج 1، ص 84.
🔰 @p_eteghadi 🔰