پرسمان اعتقادی
بنابر برخی روایات حجاب نه تنها بر کنیز واجب دانسته نشده، بلکه ایشان از داشتن حجاب منع میشدند، چه تفا
بنابراین آزاد بودن حجاب کنیزان به این معنا نیست که اسلام زمینه نگاه حرام و مفسده را باز گذاشته باشد، بلکه چون این مسئله یعنی نگاه حرام نسبت به کنیزان احتمالش بسیار کمتر است، اسلام نیز تشخیص این امر را بر عهده کنیز گذاشته که اگر این وصف مفسده انگیز وجود داشت و کسی به او نگاه حرام میکرد خودش را بپیوشاند.
به عبارت دیگر هم زن آزاد و هم کنیز برخی اعضاء را باید بپوشانند و برخی اعضاء را لازم نیست، یعنی در اصل این حکم اختلافی بین این دو نیست، فقط اختلاف در محدوده است، زن آزاد صورت را لازم نیست بپوشاند اما کنیز موهایش را هم لازم نیست بپوشاند.
علت اینکه پوشاندن این اعضاء واجب نیست به این خاطر نیست که اسلام معتقد است نگاه لذت جویانه به موهای کنیز مهم نیست! بلکه از این باب است که کمتر تحریک کننده هستند.حال زن آزاد اگر دید کسی به صورتش از روی قصد لذت نگاه می کند باید آن را بپوشاند، یعنی ملاک این حکم، ممانعت از یک لذت جویی حرام است، که این ممانعت از طریق پوشاندن عضوی است که پوشاندنش قبلا واجب نبوده، حالا همین مسئله با همین ملاک و معیار دقیقا در مورد یک کنیز اتفاق افتاده و دارد یک لذت جویی حرام اتفاق می افتد، خب طبیعتا حکم اسلام ملاک و معیارش روشن است.
📚پی نوشت ها:
1. حرّ عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، قم، مؤسسه آل البیت(علیهم السلام)، چاپ اول، 1409ق، ج 4، ص 411، ح5562.
2. همان، ص411، ح5561.
3. همان، ص 412، ح5564.
4. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، نشر صدرا، تهران، ج19، ص489.
5. ر.ک: http://www.pasokhgoo.ir/node/92792
6. کلینی، محمد، الكافي، دار الكتب الإسلامية، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج5، ص531.
🔰 @p_eteghadi 🔰
14_SEMO-Mohammadi-Pasokh_Be_Soalate_Eteghadi_(35).mp3
4.83M
پرسش و پاسخ اعتقادی
🔹حجه الاسلام #محمدی
جلسه 35 - موضع گیری های سیاسی و اجتماعی بعد از رحلت پیامبر (ص)
🔰 @p_eteghadi 🔰
#تلنگر
🛑روزی دانشمندى "آزمایش جالبى" انجام داد.
➖او يک آكواريوم ساخت و با قرار دادن يک "ديوار شيشهاى" در وسط آكواريوم آن را به دو بخش تقسيم کرد.
➖در يک بخش، ماهى بزرگى قرار داد و در بخش ديگر ماهى کوچکى که غذاى مورد علاقه ماهى بزرگتر بود.
➖ماهى کوچک، تنها غذاى ماهى بزرگ بود و دانشمند به او غذاى ديگرى نمىداد.
➖او براى شکار ماهى کوچک، بارها و بارها به سويش حمله برد ولى هر بار با ديوار "نامرئی" كه وجود داشت برخورد مىکرد، همان ديوار شيشهاى که او را از غذاى "مورد علاقهاش" جدا مىکرد.
➖پس از مدتى، ماهى بزرگ ازحمله و يورش به ماهى کوچک دست برداشت.
➖او "باور" کرده بود که رفتن به آن سوى آکواريوم و شکار ماهى کوچک، امرى "محال و غير ممکن" است!
➖در پايان، دانشمند شيشه ی وسط آکواريوم را برداشت و راه ماهی بزرگ را باز گذاشت.
ولى ديگر هيچگاه ماهى بزرگ به ماهى کوچک "حمله" نکرد و به آنسوى آکواريوم نيز نرفت!!!
➖"ميدانيد چـــــرا؟؟"
➖ديوار شيشهاى ديگر وجود نداشت، اما ماهى بزرگ در "ذهنش" ديوارى ساخته بود که از "ديوار واقعى" سختتر و بلندتر مىنمود و آن ديوار، "ديوار بلند باور" خود بود!
➖"باوری از جنس محدوديت! "
➖"باوری به وجود ديواری بلند و غير قابل عبور!"
➖"باوری از "ناتوانی" خويش!"
برای رسیدن به خواستهٔ تان دست
از تلاش برندارید شاید یک دقیقه
بعد دیوار نامرئی محدودیت فرو
بیفتد..
🔰 @p_eteghadi 🔰
🔷 اثر دعا 🔷
🔸دعا يكي از حلقات سلسله علل صدور يا اسماي ظهور است .
🔹راهنمايي فكري ، تهيه وسائل ، تعامل افرادِ هم معيشت ، نزول بركات جوّي ، آمادگي زمين و زمينه جهت كشاورزي و مانند آن ، همگي مي توانند بر اثر دعاي ضمير طاهر ، زبان پاك و مانند آن باشند ، ازاين رو در برخي از تعبيرهاي ديني از دعا به عمود دين ياد شده : « الدعاء سلاح المؤمنين و عمود الدين » . [1]
🔹پاورقي: [ 1 ] . فلاح السائل ، ص28 .
🔸برگرفته از کتاب: تسنيم، جلد 37 اثرارزشمند حضرت آیتالله العظمی جوادی آملی(دام ظله)
🔰 @p_eteghadi 🔰
🎤در بعضی منابع تاریخی سن او 13 سال ذکر شده است.(1)
واژه غلام به عقیده بعضى به هر كودكى قبل از رسیدن به سن جوانى گفته مى شود و بعضى آن را به كودكى كه از ده سال گذشته و هنوز به سن بلوغ نرسیده است اطلاق كرده اند. از تعبیرات مختلفى كه در لغت عرب آمده مى توان استفاده كرد كه غلام حد فاصل میان طفل (كودک) و شاب (جوان) است كه در زبان فارسى از آن تعبیر به نوجوان مى كنیم.
در تفسير حليم گفته اند كسى است كه در عين توانائى در هيچ كارى قبل از وقتش شتاب نمى كند و در كيفر مجرمان عجله اى به خرج نمى دهد، روحى بزرگ دارد و بر احساسات خويش مسلط است.
راغب در «مفردات» مى گويد: حلم به معنى خويشتن دارى به هنگام هيجان غضب است، و از آن جا كه اين حالت از عقل و خرد ناشى مى شود گاه به معنى عقل و خرد نيز به كار رفته، و گر نه معنى حقيقى حلم همان است كه در اول گفته شد، ضمنا از اين توصيف استفاده مى شود كه خداوند بشارت بقاى اين فرزند را تا زمانى كه به سنى برسد كه قابل توصيف به حلم باشد داده است، و چنان كه در آيات بعد خواهيم ديد او مقام حليم بودن خود را به هنگام ماجراى ذبح نشان داد، همان گونه كه ابراهيم نيز حليم بودن خود را در آن هنگام، و هم در موقع آتش سوزى آشكار ساخت.(2)
لذا حضرت اسماعیل غلامی بود دارای صفت حلم.
📚پی نوشت ها:
1. البدء و التاريخ، مطهر بن طاهر المقدسى (م 507)، بور سعيد، مكتبة الثقافة الدينية، بى تا، ج3، ص64؛ تاريخ الأمم و الملوك، أبو جعفر محمد بن جرير الطبري (م 310)، تحقيق محمد أبو الفضل ابراهيم، بيروت، دار التراث، ط الثانية، 1387/1967، ج1، ص276؛ مجمع البيان، طبرسى، فضل بن حسن، ناصر خسرو، ايران- تهران، 1372 ه. ش، چاپ 3، ج8، ص324.
2. تفسير نمونه، آيت الله مکارم شيرازي، دار الكتب الإسلامية، ايران- تهران، 1371 ه. ش، چاپ 10، ج 19، ص 110.
🔰 @p_eteghadi 🔰
«رد مظالم» در لغت به معنای تبرئه از حقوق دیگران است، ولی در اصطلاح فقهی به صدقهای گفته میشود که شخصی از طرف مالک پرداخت میکند که البته همراه با ضوابط خاصی است.
خبرگزاری «حوزه»، مرحوم شیخ حر عاملی (1033- 1104) صاحب کتاب «وسایلالشیعة إلی تحصیل مسایل الشریعة»، فصلی را در این اثر ارزشمند تحت عنوان: «بَابُ وُجُوبِ رد الْمَظَالِمِ إِلَى أَهْلِهَا وَ اشْتِرَاطِ ذَلِكَ فِي التَّوْبَةِ مِنْهَا فَإِنْ عَجَزَ اسْتَغْفَرَ اللَّهَ لِلْمَظْلُومِ» باز نموده است. (1)↪️↪️↪️↪️
پرسمان اعتقادی
«رد مظالم» در لغت به معنای تبرئه از حقوق دیگران است، ولی در اصطلاح فقهی به صدقهای گفته میشود که شخ
شرایط و ضوابط رد مظالم:
اقباض
یکی از نکاتی که پیرامون هر صدقه و از جمله رد مظالم، توجه به آن حائز اهمیت است، مسئله «اشتراط اقباض» است؛ یعنی صدقه آنگاه صدقه تلقی میگردد که بهدست فقیر یا وکیل وی برسد.
بر این اساس، کنار گذاشتن مال بهعنوان رد مظالم، رد مظالم محسوب نمیگردد و تا وقتی بهدست خود فقیر یا وکیل خاص یا عام او (مجتهد جامعالشرایط) نرسیده، ذمه شخص، مشغول است.
توبه و رد مظالم
بر طبق روایات، توبه آنگاه پذیرفته میشود که توبهکننده، خود را از «مظالم عبادالله» خارج نماید.
شخصی میگوید: خدمت امام باقر ؟ع؟ رسیده و عرض کردم: «إِنِّي لَمْ أَزَلْ وَالِياً مُنْذُ زَمَنِ الْحَجَّاجِ إِلَى يَوْمِي هَذَا فَهَلْ لِي مِنْ تَوْبَةٍ؟» حضرت سکوت کرده و پاسخ ندادند. وقتی من سؤال خود را تکرار کردم، إمام باقر ؟ع؟ فرمودند: «لَا، حَتَّى تُؤَدِّيَ إِلَى كُلِّ ذِي حَقٍّ حَقَّهُ.» (2)
شخص دیگری در حضور امیرالمؤمنین ؟ع؟ از خداوند طلب مغفرت کرد، آن حضرت، او را مورد عتاب قرار داده و شش شرط برای توبه معرفی نمودند که یکی از آنها این است: «أَنْ تُؤَدِّيَ إِلَى الْمَخْلُوقِينَ حُقُوقَهُمْ حَتَّى تَلْقَى اللَّهَ أَمْلَسَ لَيْسَ عَلَيْكَ تَبِعَةٌ.» (3)
مصرف
مصرف «رد مظالم» منحصر است به «فقرای شیعه»؛ بنابراین، صرف آن در امور خيريه مانند پلسازى و مسجد و نظایر اينها جايز نيست. (4)
تذکر: فقها در باب کفاره روزه فرمودهاند لازم است کفارهای که به فقیر داده میشود، فقط در «طعام» مصرف گردد. اینک تذکر این مطلب را لازم میدانیم که در باب «رد مظالم» رعایت چنین امری لزومی ندارد، بلکه فقیر میتواند رد مظالم را در هر یک از مخارج ضروری خود مصرف کند، بله رعایت یک نکته لازم میباشد و آن، این که فقیر، رد مظالم را در «معصیت» مصرف نکند؛ چراکه قرآن میفرماید: «لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوان.» (5)
واجبالنفقه
انسان نمیتوان رد مظالم را به اشخاص واجبالنفقه (مانند زوجه، فرزندان و پدر و مادر) خود بپردازد؛ زیرا لازم است رد مظالم به افراد فقیر پرداخت شود و از آنجا که نفقه افراد ذکر شده بر انسان واجب است، آنها دیگر فقیر نخواهند بود.
موارد
موارد «رد مظالم» بسیار است به برخی از آنها اشاره میکنیم:
1- مال پیدا شده (لُقَطَة) که صاحب آن را نمیشناسد و از پیدا شدنش مأیوس است.
2- مالی که قرض کرده و طلبکار را فراموش کرده یا به او دسترسی ندارد.
3- آنچه انسان در بین اموال خود مییابد و یقین دارد که مِلک خودش نیست.
4- مالی را که شخصی غصب کرده و صاحب آن را پیدا نمیکند.
5- شخصی در خدمت «ظَلَمة» بوده و به دستور او اموالی را از مردم گرفته است، ولی صاحبان آنها را پیدا نمیکند.
6- زرگری که میداند خردههای طلا و نقره بجا مانده در محل کار، مال مردم است و صاحبان آنها راضی نیستند، ولی آنها را نمیشناسد، و همچنین است همه ارباب حرفهها که مقداری از مال، نزد آنان میماند و دارای ارزش میباشد و صاحبان آن را نمیشناسند. در این مورد اگر در ابتدای قرار داد، شرط عفو کنند، دیگر نیاز به رد مظالم نیست.
7- مالیکه از مراجعهکنندگان یا میهمانان در محل کار یا منزل و...، جا مانده است و مالکش معلوم نیست.
آنچه ذکر نمودیم از باب مثال و نمونه بود وگرنه مصادیق رد مظالم زیاد است.
قائممقام شدن ورثه
رد مظالم در جایی متصور است که صاحب اصلی یا ورثه او شناخته نمیشوند یا دسترسی به آنان ممکن نیست.
بر این اساس، اگر مالک اصلی از دنیا رفته، ولی ورثه او زنده و دسترسی به آنان ممکن میباشد، لازم است آن مال را به ورثه پرداخت کند و نوبت به رد مظالم نمیرسد.
سید و غیرسید
در باب صدقات (بهطور کلی)، چنانچه صدقهدهنده غیرسید و دریافتکننده سید باشد، دو مسئله اتفاقی و یک مسئله اختلافی وجود دارد.
اما دو مسئله اتفاقی:
الف) زکات
در باب زکات، دیدگاه همه فقها بر این است که غیر سید نمیتواند زکات (اعم از زکات مال و فطره) را به سید بپردازد.
ب) صدقات مستحبی
باور همه عالمان فقه بر این قرار گرفته که صدقات مستحبی را غیر سید میتواند به سید بپردازد، مشروط بر اینکه همراه با توهین نباشد.
اما مسئله اختلافی در باب صدقات، صدقه واجب غیرزکات (مانند رد مظالم و کفارت) است که برخی از فقها پرداخت چنین صدقهای را از سوی غیر سید به سید جایز نمیدانند و برخی دیگر اجازه میدهند.
بنابراین، لازم است در این زمینه احتیاط صورت گرفته و چنانچه پرداختکننده رد مظالم، غیر سید است آن را به سید نپردازد یا اینکه به رساله مرجع تقلید خودش مراجعه نموده و کسب تکلیف کند.
پرسمان اعتقادی
«رد مظالم» در لغت به معنای تبرئه از حقوق دیگران است، ولی در اصطلاح فقهی به صدقهای گفته میشود که شخ
اجازه مجتهد جامع الشرایط
یکی از نکات مبحث «رد مظالم» این است که «اجازه مجتهد جامع الشرایط» برای این أمر، لازم میباشد؛ زیرا رد مظالم، تصرف در مال «مجهول المالک» به شمار میرود و حال آنکه کسی نمیتواند در مجهول المالک تصرف کند؛ مگر مجتهد جامع الشرایط که او در این زمینه «ولایت» دارد. بنابراین، لازم است رد مظالم به مجتهد جامع الشرایط پرداخت گردد یا با اجازه او به فقیر داده شود.
تبصره بر قانون
مبحث «رد مظالم»، بهعنوان استثناء بر یکی از این دو قانون فقهی است:
الف) لاصدقة إلا فی ملک.
ب) لزوم اذن منوبعنه در صحت نیابت؛
زیرا اگر فرض بر این باشد که مال پرداخت شده، بهعنوان رد مظالم، از ملک مالک اصلی است، استثناء از قانون اول خواهد بود و اگر فرض بر این باشد که از ملک خود صدقهدهنده است، استثناء از قانون دوم خواهد بود.
🔰 @p_eteghadi 🔰
آیا چون فاطمه زهرا (سلام الله علیها) دختر پیامبر (صلی الله علیه و آله) می باشند برترین زنان هستند؟ چون اکثر یا شاید همه بنده های برتر خدا از نسل پیامبر یا امام هستند نه از نسل یک فرد عادی و گمنام؛ آیا این مطلب دلالت نمی کند که این بندگان فضیلت خویش را از آباء و اجداد خویش دارند؟
قطعا اینطور نیست که افضلیت حضرت فاطمه(سلام الله علیها) صرفا به خاطر انتساب ایشان به پیامبر(صلی الله علیه و آله) باشد، این خویشاوندی ها و قرابت ها در نگاه مردم دنیاست که اعتبار دارد که مثلا می گویند فلانی دختر فلان آدم بزرگ است! اما در نگاه خداوند فرزند یک پیامبر اگر به خودی خود قیمتی نداشته باشد در نگاه خداوند هم قیمتی نخواهد داشت، همان طور که قرآن کریم در مورد پسر نوح می فرماید: «يا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِك َإِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صالِحٍ »؛ ای نوح، او از اهل تو نیست، او عملی(انسانی) ناشایست است.(1)↪️↪️↪️
پرسمان اعتقادی
آیا چون فاطمه زهرا (سلام الله علیها) دختر پیامبر (صلی الله علیه و آله) می باشند برترین زنان هستند؟ چ
البته از آنجا که طبیعتا فرزند ثمره وجودی و تربیتی پدر و مادر است، لذا اینکه فرزند بهتر از پدر و مادر بهتر حاصل میشود حرف درستی است، اما اینکه فضلیت مستقلی از فضائل پدر و مادرش نداشته باشد اشتباه است. به عنوان مثال شما می بینید که به لحاظ جسمی هر چقدر پدر و مادر سالم تر باشند، فرزندشان هم سالم تر خواهد بود، اما واقعا خود فرزند سالم است، نه اینکه کمبودهایی داشته باشد و به اعتبار پدر و مادرش سالم دانسته شود. و البته اینکه خود او بعد از تولدش سلامتش را نگه دارد و بر آن بیفزاید تا سالم ترین انسان در جهان باشد این وصف «برترین» را در خصوص او حقیقی می سازد.
وقتی صفت «برترین» به کسی نسبت داده میشود روشن است که موصوف خود اوست، وگرنه معنا ندارد یک زنی خودش به خودی خود از زنان دیگر پایین تر باشد اما به اعتبار پدرش برترین زن عالَم نامیده شود! بنابراین خود فاطمه(سلام الله علیها) برترین زنان است.
علاوه بر اینکه اگر چنین بود می بایست حداقل دختران سایر انبیاء اولوالعزم نیز جزء زنان برتر باشند در حالی که چنین نیست، بلکه در کنار فاطمه(سلام الله علیها)، همسر فرعون از برترین زنان جهان دانسته شده است!
فارغ از این تحلیل هایی که عرض شد، روایات هم که حضرت فاطمه(سلام الله علیها) را توصیف نموده اند از خصائص خود ایشان گفته اند، روایات بی شماری که به چند نمونه اشاره میشود:
فاطمه(سلام الله علیها) مجسمه عبودیت و بندگی بود، هم به لحاظ کمیّت و هم به لحاظ کیفیت؛ بانویی که چون به نماز و عبادت می ایستاد، نور عبادتش آسمان را فرا می گرفت، همان طور که در روایت آمده است: «جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَارَةَ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ فَاطِمَةَ لِمَ سُمِّيَتْ زَهْرَاءَ فَقَالَ لِأَنَّهَا كَانَتْ إِذَا قَامَتْ فِي مِحْرَابِهَا زَهَرَ نُورُهَا لِأَهْلِ السَّمَاءِ كَمَا يَزْهَرُ نُورُ الْكَوَاكِبِ لِأَهْلِ الْأَرْض»؛ جعفر بن محمد بن عماره از پدرش نقل می کند که از امام صادق (علیه السلام) سوال کردم: چرا فاطمه (علیها السلام) را «زهراء» نامیده اند؟ فرمودند: زیرا هر گاه در محراب عبادت می ایستاد نورش برای اهل آسمان میدرخشید، همچنان که ستارگان برای ما زمینی ها درخشش دارند.(2)
خانم بزرگواری که الگوی رفتاری امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) محسوب می شود، می تواند فضیلتش از خود نباشد؟ امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می فرمایند: «فِي ابْنَةِ رَسُولِ اللَّهِ ص لِي أُسْوَةٌ حَسَنَة»؛ دختر پیامبر(صلوات الله و سلامه علیهما) برای من اسوه ای نیکوست.(3)
فاطمه(سلام الله علیها) بانویی است که خدا به واسطه غضب او غضبناک میشود، و به واسطه رضای او راضی می گردد همان طور که پیامبر(صلی الله علیه و آله) می فرمایند: «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَغْضَبُ لِغَضَبِ فَاطِمَةَ وَ يَرْضَى لِرِضَاهَا»؛ به درستی که خداوند با غضب فاطمه(سلام الله علیها) غضبناک شده، و با رضایت او راضی می گردد.(4)
این مقام را ما اصلا نمی فهمیم، چون قاعدتا باید اینگونه باشد که فاطمه(سلام الله علیها) با غضب خدا غضبناک شده و با رضایت خدا راضی گردد، یعنی خشم و رضای بندگان باید تابع خشم و رضای خدا باشند، نه بالعکس! اما این تعبیر عظیم، مقامی فوق عصمت را می رساند، و یک عصمت کبری را برای حضرت ترسیم می کند.
در یک کلام اگر می خواهید فاطمه(سلام الله علیها) را بشناسید، بدانید که آن حضرت حجت خدا بر ائمه(علیهم السلام) است، همانطور که امام حسن عسکری(علیه السلام) می فرمایند: «نَََحْنُ حُجَجُ اللَّهِ عَلى خَلْقِهِ وَ جَدَّتُنا فاطِمَةُ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَيْنا»؛ ما حجت خدا بر مردم هستیم، و جدّه ی ما فاطمه(سلام الله علیها) حجت خداوند بر ماست.(5)
شخصیت خانم واقعا قابل درک نیست، خود ائمه(علیهم السلام) هم این را به ما فرموده اند، همان طور که از امام صادق(علیه السلام) اینگونه نقل شده: «إِنَّمَا سُمِّيَتْ فَاطِمَةُ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا»؛ همانا فاطمه، فاطمه نامیده شده است، زیرا مخلوقات از درک و فهم مقام او ناتوانند.(6)
این روایات به خوبی جایگاه ویژه حضرت فاطمه(سلام الله علیها) را به تصویر می کشند، و دلالت بر این امر دارند که فارغ از انتسابشان به پیامبر(صلی الله علیه و آله)، خود ایشان در خصوصیات شخصیتی و فضائل اخلاقی برترین زنان عالم هستند.