eitaa logo
پرسمان اعتقادی
42.7هزار دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
4.6هزار ویدیو
68 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak
مشاهده در ایتا
دانلود
🤔 ❓وهابیان می گویند بعد از پیامبران دیگر حجتی از جانب خداوند بر مردمان نمی باشد و امام زمانی وجود ندارد و به این آیه استدلال می کنند که« خداوند پیامبران را فرستاد تا حجتی پس ازپیامبران دیگر نباشد»نسائ 165 💠💠 ❗️خداوند می فرماید: «پیامبرانی فرستادیم که بشارت دهنده و بیم دهنده بودند تا برای مردم بعد از آنها بر خدا حجتی باقی نماند ( وبه نسبت به همه اتمام حجت شود)» 🌀نسائ 165 🗯معمولا گروهی از مردم لجوج و خود خواه که قبول دعوت انبیائ را مخالف منافع خویش می بینند از پذیرش آن سر باز می زنند و با این که بعد از بعثت انان موضع مخالفی دارند چنانچه بعثتی صورت نگیرد ممکن است هزار گونه ادعا کنند که اگر پیامبران الهی آمده بودند ما با آغوش باز از آنها استقبال می کردیم و چنین و چنان بودیم. ♻️به همین دلیل یکی از اهداف بعثت پیامبران اتمام حجت بر این گروه و بر همه مخالفان است و این اتمام حجت؛ 1⃣عدل الهی را روشن می سازد 2⃣زبان دروغگویان پر مدعی را قطع می کند ❗️لذا خداوند می گوید: «پیامبران را بشارت دهنده و بیم دهنده فرستادیم تا مردم پس از آن حجتی در برابر خداوند نداشته باشند » 👌چنان که می فرماید: «اگر ما آنها را قبل از نزول قرآن با عذابی هلاک می کردیم در قیامت می گفتند که خدایا چرا برای ما پیامبر نفرستادی تا از آیات تو تبعیت کنیم پیش از آنکه ذلیل و رسوا شویم» 🔷طه134 🗯بنا براین معناي دقيق آيه ياد شده اين چنين است: «بعد از ارسال رسل، مردم در مقابل خداوند هيچ گونه بهانه وحجتی ندارند نه آنکه خداوند برای مردم حجتی قرار نمی دهد.« لئلا یکون للناس علی الله حجه بعد الرسل» 👌با ارسال رسل دیگران مردم در برابر خداوند حجت و برهانی برای عدم تبعیت ندارند ♻️ نه اين كه بعد از ارسال رسل و انبياء، خداوند هيچ شخصي را به عنوان حجت در بين مردم قرار نداده است تا به واسطه او بر مردم احتجاج کند . 🗯خداوند اگر چه با ارسال رسل و انبیائ حجت را بر همه تمام کرده است اما اراده او بر این تعلق گرفته است که حتی پس از پیامبر اسلام نیز بر روی زمین حجت و امامی قرار دهد تا مردم به واسطه او به هدایت نزدیکتر شوند . 🔷 امام صادق علیه السلام فرمود: « به خدا سوگند خداوند از زمان ادم زمین را بدون امام واگذار نکرده است .امامی که مردم را به سویش هدایت کندوحجت خداوند بر عباد باشد به گونه ای که هرکس ترکش کند هلاک شود و هرکس پیرویش کند نجات یابد» 📚 کمال الدین ج1 ص230 ⁉️اگر وهابیان میگویند بعد از پیامبر دیگر حجتی نیست پاسخ این روایات در کتبشان را چگونه می دهند؟ ✏️خطیب بغدادی چنین روایت می کند که پیامبر فرمود: « من و علی حجت بر امتم در روز قیامت هستیم» 📚تاریخ بغداد، ج2 ص88 ♦️مناوی روایت می کند که فرمود: « من و علی حجت خداوند بر بندگان هستیم» 📚کنوز الحقائق ص43 ♦️طبری روایت می کند که پیامبر فرمود: « علی حجت من بر امتم در روز قیامت است» 📚الریاض النضره ج2 ص193 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔پرسش ❓اگر خداشناسی وخدا پرستی جزء فطرت انسانهاست پس چرا بعضی انسان ها خدا راقبول ندارن؟؟؟ آیا این تناقض نیست❔ 💠💠 💢توجه به نکاتی چند لازم است؛ 1⃣منظور از شناخت فطری آن است که حقایقی را بدون هیچ گونه استدلال پیچیده در می یابد و به وضوح به آن می رسد .مثلا هنگامی که یک شاخه گل جالب و خوشبو را می بیند اعتراف به زیبایی آن می کند و در این ادراک هیچ نیازی به استدلال نمی بیند .می گوید پیداست که زیباست نیازی به دلیل ندارد. 👌درک فطری درباره خداشناسی نیز از همین قبیل است .انسان هنگامی که به اعماق جانش نگاه می کند نور حق را می بیند ندایی با گوش دل می شنود ،ندایی که او را به سوی مبدا علم و قدرت بی نظیری در جهان هستی دعوت می کند مبدیی که کمال مطلق و مطلق کمال است ودر این درک وجدانی درست همانند زیبایی گل خود را نیازمند به دلیلی نمی بیند. 2⃣در آیات قرآن و روایات بر روی شناخت فطری خداوند تکیه شده است .خداوند تمام تعالیم دینی را فطری می شمارد و می فرماید: «پس روی خود را متوجه آیین خالص پرودگار کن .این سرشت الهی است که خداوند انسانها را بر آن آفریده .دگرگونی در آفرینش الهی نیست .این است آیین استوار ولی اکثر مردم نمی دانند» 🔷روم30 3⃣ممکن است گفته شود که اینها همه یک ادعا است و راهی برای اثبات چنین فطرتی در مورد خداشناسی وجود ندارد❕ 👌ولی ما شواهدی داریم که می تواند فطری بودن توحید را به روشنی اثبات کند؛ 🔷1- شواهد باستان شناسی و واقعیت های تاریخیپ نشان می دهد که در طول تاریخ حتی اقوام قبل از تاریخ برای خود مذهبی داشته اند و به خدا و حتی معاد و زندگی پس از مرگ معتقد بوده اند به دلیل اینکه بسیاری از اشیایی که مورد علاقه آنها بوده با آنها به خاک سپرده می شده است تا بعد از مرگ مورد استفاده آنها قرار گیرد.و همچنین مومیایی کردن جسد مردگان برای جلوگیری از پوسیدگی و ...همه شاهد ایمان گذشتگان به مسائل مبدا و معاد است . ❗️ویل دورانت تصریح می کند: «دین از قدیم الایام با تاریخ همراه بوده است» 📚تاریخ تمدن ج1 ص87-89 🔶2- مطالعات روانشناسان و روانکاوان درباره ابعاد روح انسان نیز دلیل روشنی بر فطری بودن اعتقاد مذهبی است . 👌آنان ابعاد روح انسان را تقسیم می کنند به؛ «حس دانایی -حس زیبایی-حس نیکی - حس مذهبی » 📚مفاهیم القرآن ج1 ص58 ❗️حس مذهبی می گوید تمایل به داشتن مذهب یکی از ابعاد روح انسان است که در هر زمان و مکان او را به داشتن مذهبی وا می دارد. 🔷3- ناکامی های تبلیغات ضد مذهبی در طول تاریخ نیز شاهد دیگری بر این مدعاست.با تمام گستردگی این تبلیغات برای از بین بردن مذهب در بین انسان ها همچنان مذهب و دین در بین انسان ها وجود دارد .این مساله به خوبی نشان می دهد که مذهب ریشه در اعماق انسان ها دارد و لذا توانسته است خود را در برابر امواج شدید تبلیغات مخالف حفظ کند و اگر غیر از این بود باید تاکنون به کلی محو شده باشد. 🔷4- گواهی دانشمندان بر فطرت مذهبی نیز شاهد دیگری بر این مدعا است . 👌ویلیام جیمز می گوید: «من به خوبی می پذیرم که سرچشمه زندگی مذهبی دل است و قبول هم دارم که فورمول ها و دستور العمل های فلسفی مانند مطلب ترجمه شده ای است که متن اصلی آن به زبان دیگری است» 📚سیر حکمت در اروپا ج2 ص14 👌ماکس مولر می گوید: «دیرینه شناسی ثابت کرده است که پرستش خدای یگانه از قدیمی ترین ایام وجود داشته است» 📚پیام قرآن ج3 ص141 ❔حال شما می گویید اگر خداشناسی فطری انسانهاست چرا بعضی انسان ها خدا را قبول ندارند؟ ❗️پاسخ روشن است . 👌این گونه افراد با غرق شدن در فساد و فحشائ این معرفت فطری را در پشت پرده قرار داده و بین خودشان و فطرت خداشناسی حجاب افکنده اند. همان گونه که حس نیکی و حس دانایی در بسیاری از افراد به مرور زمان بی اثر می شود و دیگر برخی انسان ها تمایل به نیکی کردن و دنبال دانش رفتن ندارند ،حس مذهبی نیز در آنان با بی توجهی های پی در پی بی اثر میشود. 🔷قرآن می گوید: «هنگامی که رنج و زیانی به مردم برسد پرودگار خود را می خوانند اما همین که خداوند ناراحتی را از آنان برطرف می کند برای خدایشان شریک قائل میشوند» 🔶روم33 ❗️آیه شریفه متذکر می شود که دسته ای از انسان ها با غرق شدن در گناهان معرفت فطری خود را تحت الشعاع قرار داده اند اما وقتی در سختی ها قرار می گیرند این حجاب ها بر طرف شده و متوجه به خداوند می شوند اما پس از برطرف شدن مشکل دو مرتبه به وضعیت قبلی خود باز می گردند. 🗯لذا حضرت امیر یکی از فوائد بعثت انبیائ را برطرف کردن حجاب از فطرت آدمیان بر می شمارد و می فرماید: «خداوند رسولانش را در میان انسانها مبعوث ساخت و پیامبرانش را پی در پی به سوی آنها فرستاد تا وفای به پیمان فطرت را از آنها بخواهند » 📚نهج البلاغه خطبه1 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔پرسش ❓ یه سوال اینکه مگه خدا همه جا نیست پس ما چرا حتما باید به سمت کعبه نماز بخوانیم؟ ؟ 💠💠 ❗️نماز خواندن به سمت کعبه از این جهت نیست که خداوند مکان یا جهت معینی دارد چنان که قرآن بر این مطلب تصریح کرده و می فرماید: «مشرق و مغرب از آن خداست و به هر سو رو کنید خداوند آن جاست» 🌀بقره115 ❕ومی فرماید؛ «بگو مشرق و مغرب از آن خداست» 🌀بقره142 👌بلکه از این نظر که انسان به حکم این که جسم است هنگام نماز ناچار است به یک طرف متوجه باشد ولی اسلام خواسته از این موضوع حد اکثر استفاده را برای تکمیل این عبادت یعنی نماز بنماید و از دو جهت دستور داده است که همگان باید به جهت معینی یعنی کعبه نماز بخوانند؛ 1⃣خانه کعبه قدیمی ترین مرکز توحید است .خانه ای است که به دست قهرمان توحید ابراهیم تجدید بنا شده و مورد توجه تمام راهنمایان توحید و پیامبران خدا بوده است . ❗️خداوند می فرماید: «نخستین خانه ای که برای مردم ( ونیایش خداوند) قرار داده شده است در سرزمین مکه است که پر برکت و مایه هدایت جهانیان است» 🔷ال عمران 96 👌این آیه می گوید اگر کعبه بعنوان قبله مسلمین انتخاب شده است جای تعجب نیست زیرا نخستین خانه توحید است و با سابقه ترین معبدی است که در روی زمین وجود دارد و هیچ مرکزی پیش از آن مرکز نیایش و پرستش پرودگار نبوده است . 👌امام صادق فرمود: «خداوند از نقاط مختلف زمین موضع کعبه را برگزیده است» 📚الفقیه ج2 ص195 👌وچون کعبه مرکز توحید است امام فرمود: «تا زمانی که کعبه پابرجاست دین و آیین یکتا پرستی به حیات خودش ادامه می دهد» 📚وسائل الشیعه ج13 ص242 👌توجه به این مرکز توحید توجه به خداست و کسی که مقابل چنین مرکزی بایستد از جهات زیادی به خدا نزدیکتر است و گویا خود را در پیشگاه او حاضر می بیند. 2⃣توجه عموم مسلمین جهان در هر شبانه روز پنج مرتبه به این مرکز مقدس روح وحدت و یگانگی را در دل و جان آنها پرورش می دهد و به وحدت اسلامی و هماهنگی مسلمین جهان کمک می کند و اجتماعات مختلف اسلامی را از شرق و غرب عالم به هم مربوط می سازد و شوکت و عظمت آنها را ظاهر می نماید و بالاخره جوهر تعلیمات جهان اسلام را به صورت وحدت هدف و عقیده به دنیا نشان میدهد. ❗️بنابراین دستور داده شده است که همه به یک سو نماز بخوانند تا وحدت و هماهنگی در صفوف مسلمین پیدا شود و از هرج و مرج و پراکندگی جلوگیری به عمل آید. 📚تفسیر نمونه ج1 ص415 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔پیامبر دین صلح و دوستی(رحمة للعالمین!) و قطع دست به خاطر دزدیدن یک عَبا! اسلامگرایان می گویند اجرای حکم قطع دست دزد٬ مشروط به تحقق شروط بسیاری است و به این راحتی لازم الاجرا نمی شود! حال آنکه میبینم پیامبر این جماعت به راحتی هرچه تمام دست سارقی را آن هم به خاطر دزدین یک عبا قطع می کند!🔻🔻🔻 : علي بن إبراهيم عن أبيه عن ابن أبي عمير عن حماد عن الحلبي عن أبي عبد الله(ع) قال سألته عن الرجل يأخذ اللص يرفعه أو يتركه؟فقال:إن صفوان بن أمية كان مضطجعا في المسجد الحرام فوضع ردائه... : حلبى گويد:از امام صادق پرسيدم:شخصى دزدى را دستگير مى‌كند او را تحويل دهد يا رهايش كند؟فرمود:صفوان بن اميه در مسجد الحرام دراز كشيده بود.او عبايش را گذاشت و در پى قضاى حاجت بيرون رفت هنگامى كه برگشت متوجه شد عبايش را دزديده‌اند.گفت:چه كسى عبايم را برده‌؟پس دنبال آن گشت و دزد را دستگير كرده به پيامبر خدا تحويل داد.پيامبر فرمود:دستش را قطع كنيد.صفوان گفت:اى پيامبر خدا! آيا دست او را به خاطر سرقت عباى من قطع مى‌كنيد؟پيامبر فرمود: آرى... 📓منبع:الكافي-ج۷-ص۲۵۱ : حسن 📓منبع:مرآة العقول-ج۲۳-ص۳۹۰ 💠💠 👌خداوند می فرماید ؛ «مرد دزد و زن دزد را به سزاى آنچه كرده‏ اند، دستشان را به عنوان كيفرى از جانب خدا ببريد و خدا عزيز و حكيم است» ( مائده 38) ❕ امام رضا عليه السلام فرمود ؛ «خداوند دزدى را حرام فرمود؛ چون اگر مباح بود موجب تباهى اموال و آدم كشى مى‏ شد و نيز به خاطر اين كه غصب اموال يكديگر، موجب كشتار و درگيرى و حسدورزى به يكديگر مى‏ شود. و همچنين موجب ترك تجارت و پيشه ‏ورى، و كسب اموال و ثروتهاى به ناحق و ناروا مى ‏گردد ... ❕علّت بريدن دست راست دزد آن است كه وى با دست راست خود با اشياء تماس دارد و اين دست، بهترين و كار آمدترين عضو بدن اوست. پس بريدن آن كيفرى براى دزد و درس عبرتى است براى ديگران تا درصدد تصرّف اموال، از راه ناروا نيايند و نيز چون بيشتر با دست راست دزدى مى ‏كنند » 📚عیون الاخبار ج 2 ص 96 ❕در تفسیر نمونه نیز چنین آمده است ؛ « اگر ملاحظه مى ‏كنيم امروز دزدى فراوان است به خاطر آن است كه چنين حكمى اجراء نمى ‏شود و لذا در محيطهايى كه اين حكم اسلامى اجراء مى‏ گردد (مانند محيط عربستان سعودى كه تا سالهاى اخير اين حكم در آن اجراء مى‏ شد) امنيت فوق العاده‏ اى از نظر مالى در همه جا حكمفرما بود. 👌بسيارى از زائران خانه خدا با چشم خود چمدانها يا كيفهاى پول را در كوچه و خيابانهاى حجاز ديده ‏اند كه هيچكس جرئت دست زدن به آن را ندارد تا اينكه مامورين « اداره جمع ‏آورى گمشده‏ ها » بيايند و آن را به اداره مزبور ببرند و صاحبش بيايد و نشانه دهد و بگيرد. غالب مغازه‏ ها در شبها در و پيكرى ندارند و در عين حال كسى هم دست به سرقت نمى‏ زند. ❕جالب اينكه اين حكم اسلامى با اينكه قرنها اجراء مى‏ شد و در پناه آن مسلمانان آغاز اسلام در امنيت و رفاه مى‏ زيستند در مورد تعداد بسيار كمى از افراد كه از چند نفر تجاوز نمى‏ كرد اين حكم در طى چند قرن اجراء گرديد. ❔آيا بريدن چند دست خطا كار براى امنيت چند قرن يك ملت قيمت گزافى است كه پرداخت مى‏ شود؟ 👌 بعضى اشكال مى‏ كنند. [آيا اين حكم با احترام مسلمان منافات ندارد؟] كه اجراى اين حد در مورد سارق به خاطر يك ربع دينار منافات با آن همه احترامى كه اسلام براى جان مسلمان و حفظ او از هر گونه گزند قائل شده‏ ندارد، تا آنجا كه ديه بريدن چهار انگشت يك انسان مبلغ گزافى تعيين شده است. ❕اتفاقا همين سؤال- به طورى كه از بعضى از تواريخ بر مى ‏آيد- از عالم بزرگ اسلام، علم الهدى مرحوم سيد مرتضى، در حدود يكهزار سال قبل شد، سؤال كننده موضوع سؤال خود را طى شعرى به شرح ذيل مطرح كرد ؛ « يد بخمس مئين عسجد وديت ما بالها قطعت فى ربع دينار؟ ❕يعنى دستى كه ديه آن پانصد دينار است چرا به خاطر يك ربع دينار بريده مى ‏شود؟ 👌 سيد مرتضى در جواب او اين شعر را سرود ؛ عز الامانة اغلاها و ارخصها ذل الخيانة فافهم حكمة البارئ‏ ❕يعنى عزت امانت آن دست را گرانقيمت كرد و ذلت خيانت بهاى آن را پائين آورد، فلسفه حكم خدا را بدان » 📚تفسیر نمونه ج 4 ص 378 🔸👇
🔸ادامه👇 👌در روایت مورد استناد معاند هم آمده است که عبای صفوان بن امیه از مسجد به سرقت رفت ، او سارق را پیدا کرد و به نزد پیامبر آورد و دو شاهد بر دزدی او اقامه کرد ، پیامبر حکم به قطع دست سارق کرد ؛ 📚الکافی ج 7 ص 251 ❕یکی از شروط برای قطع دست دزد آن است که مال از حرز دزدیده شود ، و سارق حرز و محل نگه داری را بشکند و مال را بردارد ، چنان که از امام باقر يا امام صادق عليهما السلام نقل است که فرمود ؛ « فقط دست دزدى قطع مى ‏شود كه از طريق سوراخ كردن ديوار يا شكستن قفل وارد خانه‏ اى شود. » 📚میزان الحکمه ج 5 ص 510 ❕اینکه پیامبر در جریان فوق حکم به قطع دست سارق کرد ، از این جهت بوده که عبای مذکور از حرز سرقت شده بود ، یعنی صفوان وقتی برای قضاء حاجت به بیرون مسجد می رود ، عباء را در صندوقچه ای مثلا می گذارد و مخفی می کند که سارق از پی او حرز را می شکند و عباء را به سرقت می برد چنان که شیخ حر عاملی به این نکته تصریح می کند ؛ « الظَّاهِرُ أَنَّ مُرَادَهُ أَنَّ صَفْوَانَ كَانَ قَدْ أَخْفَى الرِّدَاءَ وَ أَحْرَزَهُ وَ لَمْ يَتْرُكْهُ ظَاهِراً فِي الْمَسْجِدِ » 📚وسائل الشیعه ج 28 ص 277 👌و متاعی هم كه سرقت شده بايد حد اقل يك ربع دينار باشد ، دينار هم عبارت است از يك مثقال شرعى طلاى مسكوك و مثقال شرعى معادل 18 نخود يعنى 4/ 3 مثقال معمولى است. ❕چنان که پیامبر گرامی فرمود ؛ « دست سارق فقط در [دزدى‏] يك چهارم دينار به بالا قطع مى ‏شود. » 📚میزان الحکمه ج 5 ص 291 ❕بنابراین عبای مذکور هم عبای گران قیمتی به قیمت یک ربع دینار به قیمت آن زمان بوده و از حرز هم سرقت شده است ، لذا پیامبر گرامی حکم به قطع دست سارق دادند ، فلسفه این حکم هم در بالا گذشت که خاصیت بازدارندگی آن است . 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔چگونه می گویید مختار شخصیت موجهی بوده است در حالی که روایات متعددی در او وارد شده است ❗️کانال ملحد با آوردن آن روایت به مطالب شما پاسخ داده است ❗️❗️ 💠💠 👌این که مختار و قیام او مورد تایید اهل بیت علیهم السلام بوده اند ، جای انکار و تردید در آن نیست و روایات فراوانی بر این مطلب گواهی می دهد . 🔸امام علی علیه السّلام فرمود ؛ «به زودی فرزندم حسین علیه السّلام کشته خواهد شد، اما اندکی پس از آن جوانی از قبیله «ثقیف» به پا می‌خیزد و انتقام او را از این می‌گیرد و سیصد و هشتاد هزار نفر از آنان را می‌کشد. » 📚حدیقه الشیعه ص 504 🔸امام حسین علیه السّلام در ای برای لشکر کوفه و شام فرمود ؛ «خداوند، بر اینان آن جوان ثقفی را مسلط گرداند تا ننگ مرگ و ذلت را در کام شان فرو ریزد و از قاتلان ما کسی را نبخشد و به جای هر کشته ای از ما بکشد و در برابر هر ضربتی که به ما وارد نموده اند، ضربتی وارد نماید و انتقام مرا و اصحاب و خاندان و پیروانم را از اینان بگیرد. » 📚بحار الانوار، مجلسی، ج ۴۵، ص ۱۰ و ۳۸۶. ❕«هنگامی که سر بریدة «عبیدالله بن زیاد» و «عمربن سعد» را خدمت امام زین العابدین علیه السّلام آوردند فوراً به سجده افتاد و گفت حمد و سپاس خدای را که انتقام خون، را از دشمنانم گرفت و خداوند به جزای خیر دهد. » 📚معجم الرجال الحدیث، آیت الله خوئی، سید ابوالقاسم، ج۱۸، ص۱۰۹ قاموس الرجال، ج۸، ص۴۴۵. اختیار معرفة الرجال، طوسی، جزء ثانی، ص۱۲۷. 👌عمر بن علی علیه السّلام می‌گوید ؛ «مختار بیست هزار دینار امام سجادعلیه السّلام فرستاد و حضرت آن را پذیرفت و با آن خانه عقیل و سایر بنی هاشم را تعمیر کرد...» 📚مروج الذهب ج 3 ص 83 ❕امام باقرعلیه السّلام فرمود ؛ «از مختار بدگویی نکنید زیرا او انتقام ما را از قاتلان ما گرفت و آنان را کیفر رسانیده و بیوه‌های ما را شوهر داد و در زمان به ما کمک کرد. » 📚اختیار معرفة الرجال، طوسی، ص۱۲۵، تنقیح المقال، مامقانی، ج۳، ص۲۰۳. 👌عبدالله بن شریک می‌گوید: روز عید قربان خدمت امام محمد باقرعلیه السّلام رسیدم. حضرت به چیزی تکیه داده بود و پیشکار خود را پیش سلمانی فرستاده بود. من روبروی آن حضرت نشستم، ناگهان پیرمردی که اهل بود، وارد شد و خواست دست آن حضرت را ببوسد، امام دست خود را کشید و نگذاشت بوسه زند. سپس فرمود: تو کیستی؟ گفت: من پسر «مختار ثقفی» هستم و «ابومحمد حکم» نام دارم.امام همین که او را شناخت یک مرتبه دست او را گرفت و به سوی خود کشید و نزدیک خود آورد؛ به گونه ای که گویا می‌خواست او را در آغوش بگیرد و پهلوی خود نشاند، با اینکه قبلاً حاضر نشده بود که او دست مبارکش را بوسه زند. پسر مختار چون این لطف و محبت را از آن حضرت به خاطر نام پدرش احساس کرد، گفت: مردم دربارۀ پدر من سخنها می‌گویند و نسبت‌هایی به او می‌دهند ولی به خدا حرف حق همان است که شما بفرمایید. 🔸امام فرمود: مردم چه می‌گویند؟ گفت: می‌گویند، او دروغگو بوده است ولی شما هرچه بفرمائید، قبول می‌کنم. حضرت فرمود: «سبحان الله! پدرم به من فرمود: به خدا قسم که مهریه مادرم را از اموالی که مختار فرستاده بود، پرداخته است مگر نه این است که خانه‌های ما را بنا کرد و قاتلان ما را کشت و انتقام ما را از دشمنان ما گرفت، خدا او را رحمت کند». ❕« به خدا قسم از پدرم شنیدم که فرمود: مختار شبها پیش «فاطمه بنت علی علیه السّلام می‌رفت و برای آن حضرت خدمت میکرد و از فاطمه حدیث یاد می‌گرفت، خدا رحمت کند پدر تو را حق ما را از همه کس گرفت و انتقام ما را از دشمنان ما کشید و قاتلان ما را از دم تیغ گذراند.» 📚 رجال کشی، ص۶، ۱۱؛ قاموس الرجال، ج۸، ص۵، ۴۴۴، معجم رجال الحدیث، آیت الله خوئی، سید ابوالقاسم، ج۱۸، ص۱۰۹؛ طوسی، اختیار معرفة الرجال، جزء ثانی، ص۶، ۱۲۵. ❕«امام صادق علیه السّلام فرمود: پس از شهادت حضرت حسین علیه السّلام زنان بنی هاشم نه شانه به سر زدند و نه خضاب کردند تا اینکه مختار سرهای قاتلان امام علیه السّلام را برای ما فرستاد». 📚 رجال کشی ص 116_ بحار الانوار ج 45 ص 386 👌«مرزبانی» از امام صادق علیه السّلام چنین نقل میکند ؛ «پس از شهادت سید الشهداء هیچ زنی از بنی هاشم سرمه به چشم نکشید و خضاب به مو نبست و از خانههای ما تا پنج سال برنخاست و غذای گرمی پخته نشد، تا اینکه عبید الله بن زیاد کشته شد. » 📚معجم الرجال خویی ج 18 ص 95_ بحار ج 45 ص 386 👌از فاطمه بنت علی علیه السّلام روایت شده است ؛ «پس از مصیبت کربلا هیچ زنی از ما به خود حنا نبست و میل سرمه ای به چشم نکشید و موهای خود را شانه نزد تا زمانی که سر بریده عبید الله بن زیاد را فرستاد » 📚معجم رجال الحدیث، آیت الله خوئی، سید ابوالقاسم، ج ۱۸، ص ۹۴؛ بحار الانوار، مجلسی، ج ۴۵، ص ۳۸۶.
🔸 👇 👌روایاتی که در مذمت مختار وارد شده است عموما از راویان ضیف و روایات مرسل و بدون سند بوده و بنابر فرض صحت بر پایه صادر شده است . ❕یکی از این روایات این نقل است ؛ « مختار نامه ای به امام زین العابدین علیه السّلام نوشت و با هدایایی از عراق به خدمت آن حضرت فرستاد. هنگامی که فرستادگان مختار به درب خانه امام رسیدند. کسی را پیش امام فرستاد و اجازة ورود خواستند. فرستاده حضرت بیرون آمد و گفت: حضرت می‌فرماید از خانة من دور شوید من هدایای دروغگویان را نمی پذیرم و نامه هایشان را نمی خوانم. آنها عنوان نامه را محو کردند و نام محمد بن علی را روی آن نوشتند. سپس در ادامه روایت از امام باقرعلیه السّلام نقل شده است که: به خدا در نامه مختار عبارت مناسبی به امام ننوشته بود، بلکه نوشته بود «یابن خیر من مشی و طشی» ای پسر بهترین کسی که بر زمین راه رفت و زندگی کرد. » ❕در سند این روایت «عبیدی» ذکر شده است که سید بن طاووس و ابن بابویه در نوادر الحکمه او را می‌دانند و شیخ طوسی او را از غلات ذکر کرده است. 👌در نقل دیگری آمده است ؛ ❕مختار نامه ای خدمت امام سجادعلیه السّلام نوشت و می‌خواست با او بیعت کند و قائل به امامت او شود و آن وقت دعوت خود را به نام او ظاهر سازد و اموال زیادی به خدمت آن حضرت فرستاد. حضرت سجادعلیه السّلام هدایای او را نپذیرفت و جواب نامه را نیز ننوشت و در مسجد پیامبر پیش مردم او را سبّ کرد و نسبت دروغ و و فجور به او داد.» 📚مروج الذهب، مسعودی، ج۳، ص۸۳، مسعودی این روایت را بدون سند ذکر کرده است ولی رجال کشی آن را با ذکر سند از امام باقرعلیه السّلام نقل کرده است. ❕اولاً: این دو روایت با روایات «مدح» معارض هستند؛ زیرا در آن روایت تصریح شده است که امام هدایای مختار را پذیرفت و خانه‌های ویران شده «بنی هاشم» را تعمیر کرد و زنان و مردان تهی دست بنی هاشم به وسیله همان ازدواج کردند. 👌از نظر سند هم این روایتات ضعیف و مرسل هستند و از نظر استحکام به پایة آن روایات نمی رسند. 🔸ثانیاً: اگر ما این دو روایت را بپذیریم باز نمی توان به آنها استناد کرد؛ زیرا از روی قرائن و شواهدی که نشان می‌دهد به دست می‌آید که این موضوع موقعی اتفاق افتاده است که «عبدالملک بن مروان» مأموران خود را به مدینه فرستاده بود تااوضاع مدینه به خصوص بنی هاشم را زیر نظر داشته باشد و به وی گزارش دهند و آن حضرت به خاطر تقیه و برای این که به دست امویان بهانه ای نیفتد، هدایای مختار را نپذیرفت و او را در ملاء عام سب و لعن نمود و چون آن حضرت میدانست که سرانجام مختار شکست خواهد خورد و عبدالملک مروان بیرحمانه به شهرهای اسلامی تسلط خواهد یافت، به همین دلیل از روی تقیه و حفظ جان خاندان بنی هاشم هدایای مختار را رد کرد و برای اینکه نسبت به نهضت او خود را بی طرف جلوه دهد، در ملاء عام از او تبری کرد. آنچه در اینجا لازم به یادآوری است، این است که به دلایل مختلفی نمی توان باور کرد که امام سجادعلیه السّلام دربارة مختار فرموده باشد: «یکذب علی الله و علی رسوله» به ویژه این که وقتی مختار سرعبیدالله را - بنا به - برای آن حضرت فرستاد، فرمود: «جزی الله المختار خیراً» خداوند مختار را جزای خیر دهد. 📚رجال کشی، ص۱۳۷. ❕روایت سوم که آن هم از روی تقیه صادر شده است این نقل است که ؛ « مختار یکصد هزار درهم یا دینار خدمت امام زین العابدین علیه السّلام فرستاد آن حضرت نمی خواست بپذیرد و رد آن صلاح نمی دید. از این رو پیش خود نگه داشت پس از قتل مختار نامه ای به عبدالملک نوشت که مختار یکصد هزار پول برای من فرستاده بود من نمی خواستم بپذیرم ولی آن هم صلاح نبود، اکنون این پول پیش من است کسی را بفرست تا این پول را دریافت کند. «عبدالملک» در پاسخ آن به آن حضرت نوشت که من آنها را به شما بخشیدم. » 📚بحار الانوار، مجلسی، محمد باقر، ۴۵، ص۳۴۶. 👌این روایت به صراحت می‌رساند که نپذیرفتن هدایای مختار ونوشتن نامه به عبدالملک هم به خاطر تقیه بوده است؛ زیرا اگر امام علیه السّلام هدایای مختار را حرام می‌دانست و آنها را نمی پذیرفت برگرداندن آنها به عبدالملک چه معنی دارد؟ چگونه با مبانی مذهب شیعه وفق می‌دهد؟ گذشته از این مگر مال حرام با اجازه عبدالملک حلال میشود پس ناگزیر باید گفت چون آن حضرت می‌دانست که اگر هدایای مختار را بپذیرد، جاسوسان آن را به او گزارش می‌دهند و موجب مزاحمت و ناراحتی امام علیه السّلام و بنی هاشم می‌شود. ❕از این روایات استفاده می‌شود که مختار به طور مکرر برای امام هدایایی فرستاده و هر زمان محذوری در کار نبود، امام هدایای او را می‌پذیرفت ولی اگر محذوری در کار بود، از پذیرفتن هدایای امتناع می‌ورزید ظاهراً خود مختار هم به این مسأله توجه داشت. 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 👌روایات ذم به طور کامل علاوه بر اینکه از نظر سند ضعیف هستند، درست در قطب مخالف آنها، روایات مدح قرار دارند. بنابراین بر فرض صحت هم نمی توان به این روایات استناد کرد و بدین دلیل بزرگان اهل فن این روایات را حمل بر تقیه کرده اند، مثل روایاتی که در ذم امثال زراره و محمد بن مسلم و یزید و... صادر شده است. 📚معجم رجال، آیت الله خوئی، سید ابوالقاسم، ج۱۸، ص۱۱ 👌 ائمه علیه السّلام برخی از بزرگان اصحاب خود را از روی تقیه ذم کرده اند تا از شر سلاطین جور در امان باشند و مختار را به این خاطر نکوهش کرده و از او تبری جسته اند تا خود از شر اشرار در امان باشند. 🔸کشی در رجال خود از مردی به نام حبیب خثعمی از امام صادق علیه السّلام روایت می‌کند که فرمود: «کان المختار، یکذّب علی علی بن الحسین علیه السّلام» مختار بر امام سجاد علیه السّلام دروغ می‌بست. » 📚رجال کشی ص 125 🔸آیت الله خویی (ره) می‌نویسد ؛ «این روایت از نظر سند به شدت ضعیف است؛ زیرا حبیب - راوی این حدیث - مجهول الحال است. » 📚معجم الرجال ج 18 ص 96 👌اما اگر بخواهیم روایت را مورد بررسی و ارزیابی دقیق تری قرار دهیم ابتدا قول بلاذری را ذکر نموده سپس به نقد آن می‌پردازیم. ❕وی می‌گوید: مختار - در هنگام قیام خود در کوفه - نامه ای خدمت امام سجادعلیه السّلام فرستاد و مایل بود که با حضرتش بیعت کند و مردم را به بیعت با امام دعوت کند و اموالی را نیز برای امام علیه السّلام هدیه فرستاد اما امام قبول نکرد و جواب نامه اش را نداد و به مسجد آمد و به مختار بدگویی کرد و فرمود: او دروغگوست؛ مختار چون چنین دید نامه ای به محمد حنفیه نوشت و خواست با او به عنوان امام بیعت کند. امام سجادعلیه السّلام از قضیه باخبر شد، به نزد محمد حنفیه آمد و به او اشاره کرد که هدایای مختار را قبول نکند و جواب نامه اش را ندهد و به او دستور داد تا به مسجد برود و از مختار تبری بجوید و او را به بدی یاد کند اما ابن عباس محمد حنفیه را از این کار منع کرد و به او گفت: صلاح نیست که بر ضد مختار چیزی بگویی؛ زیرا وضع حکومت عبدالله بن زبیر معلوم نیست و محمد سخن ابن عباس را قبول کرد و از تبری جستن علنی و عیبگویی مختار منصرف شد. » 📚 انساب الاشراف ج 5 ص 272 🔸در پاسخ باید گفت ؛ 🔹اولاً: این روایت از نظر سند، ضعیف و مرسله است. 🔹ثانیاً: بر فرض صحت آن، با توجه به موقعیت امام سجادعلیه السّلام در مدینه و تسلط ابن زبیر بر حجاز و نیز وجود حکومت اموی در شام، حمل بر تقیه می‌شود و امام با این شیوه می‌خواست دشمنان را منحرف سازد تا به ارتباط او و مختار پی نبرند. 🔸ثالثاً: این روایت معارض با روایاتی است که در بحارالانوار آمده است و علمای شیعه آن را قبول کرده اند که امام سجادعلیه السّلام هدایای مختار را می‌پذیرفت و خود بلاذری می‌گوید: «محمد حنفیه هدایای مختار را می پذیرفت». 📚همان مدرک 🔸رابعاً: اشاره امام سجادعلیه السّلام به محمد حنفیه برای تبری جستن از مختار حمل بر تقیه می‌شود. 🔸خامساً: با توجه به خضوع و اطاعت محمد حنفیه از فرزند برادرش امام سجاد علیه السّلام، آیا معقول است که وی به توصیه امام سجاد عمل نکند ولی به تذکر ابن عباس ترتیب اثر دهد؟ ❕علامه امینی می نویسد ؛ «هرکه با دیدة بصیرت و تحقیق بر تاریخ و حدیث و علم رجال بنگرد، در می‌یابد که مختار، از پیشگامان دینداری و هدایت و اخلاص بوده است و همانا نهضت مقدس او تنها برای برپایی عدالت به وسیلة ریشه کن کردن ملحدان و ظلم اموی‌ها بود. به درستی که ساحت مختار از مذهب کیسانی به دور بود و نسبتها و تهمت‌های ناجوانمردانه ای که به او نسبت داده اند، حقیقت ندارد و بی جهت نیست که ائمه هدی علیه السّلام و سروران ما، مانند امام سجاد و امام باقر و امام صادق (صلوات الله علیهم) بر او رحمت فرستاده اند، مخصوصاً امام باقرعلیه السّلام به گونه ای بسیار زیبا، او را مورد ستایش قرار داده است و همیشه خدمات او در نزد اهلبیت علیه السّلام مورد تقدیر و تشکر بوده است.» 📚الغدیر، علامه امینی، عبد الحسین، ج۲، ص۳۴۳. ❕مقدس اردبیلی نیز می نویسد ؛ « «در حُسن عقیدة مختار سخنی نیست و علامه حلّی& او را مقبول شمرده و امام باقرعلیه السّلام جمعی را که مختار را به بدی یاد میکردند، از این کار منع فرمود و امام صادق علیه السّلام بر او رحمت فرستاد و امام زین العابدین علیه السّلام وی را به دعای خیر یاد کرده است. مختار و امثال او به یقین درجات رفیعه و مراتب عالیه خواهندداشت.» 📚حدیقة الشیعه، مقدس اردبیلی، ص۵۰۶-۵۰۵. 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔با توجه به ادعای شما که محمد حنفیه ادعای امامت را نداشته است ، پاسخ روایتی را که در آمده چه می دهید که محمد حنفیه با امام سجاد بر سر مساله امامت منازعه می کرده است ❗️❗️ 💠💠 👌محمد حنفیه ، يكى از فرزندان رشيد امير مؤمنان على علیه السلام است و «حنفيّه» لقب مادر اوست و اسمش «خوله» دختر يكى از مردان با شخصيّت طايفه «بنى حنيفه» است كه در يكى از جنگهاى اسلامى اسير شد و مى‏ خواستند او را بفروشند، على علیه السلام او را آزاد كرد و به همسرى خود در آورد. او شجاعت را از على علیه السلام به ارث برده بود و مى‏ گويند گاهى زره ‏هاى محكم را با دست پاره مى ‏كرد و به همين دليل امام در جنگ «جمل» پرچم را به دست او سپرد و در جنگ «صفّين» جناح چپ على علیه السلام به دست او و «محمّد بن ابى بكر» و «هاشم مرقال» بود. 📚مستدرکات رجال الحدیث ج 7 ص 77 ❕بعضى «محمّد بن حنيفيّه» را متّهم مى‏ كنند كه او بعد از امام حسين دعوى امامت داشت و يا حتّى دعوى مهدويّت ، ولى مرحوم «شيخ مفيد» در اين زمينه سخن روشنى دارد، مى ‏گويد: «محمّد حنفيّه» هرگز ادّعاى امامت نكرد و كسى را به سوى خود نخواند بلكه ديگران چنين نسبتهايى به او داده‏ اند و مدّعى امامت و يا مهدويّت او بوده ‏اند ». 📚الفصول المختاره ص 300 👌انچه مورد اشکال واقع شده است نقل زیر است که در کافی شریف و کتب دیگری از امام علیه السلام نقل شده است ؛ ❕« از امام باقر علیه السلام نقل می کنند ؛ ❕ «پس از کشته شدن امام حسين محمد حنفيه از امام علي بن الحسين خواست تا در با او صحبت کند، آنگاه که به خدمت امام رسيد عرض کرد: فرزند برادرم، مي‌داني که پيامبر خدا وصيت و امامت را بعد از خود به اميرمؤمنان داد و سپس به امام حسن و بعد از او به امام حسين واگذار کرد و پدر شما به شهادت رسيد، و براي جانشينی بعد از خودش وصيتي نکرد و مي‌داني که من، عموي شما و با پدرت با يک ريشه‌ام و زاده علي مي‌باشم. من با اين سن و که بر شما دارم، از شما که جوانيد به امامت سزاوارترم پس با من در مسأله جانشيني و امامت کشمکش و درگيري نداشته باش.» ❕امام علي بن الحسين در پاسخ عمويش، محمد حنفيه، با لحني ملايم و دلسوزانه فرمود: «اي عمو از خدا بترس و چيزي را که حقّت نيست مخواه، من تو را موعظه مي‌کنم که مبادا از نادانان باشي، اي عمو همانا پدرم قبل از آنکه عازم عراق شود به من در اين باره وصيت کرد و ساعتي قبل از نيز با من تجديد عهد نمود، و اين سلاح رسول خدا است که پيش من است، متعرّض اين امر مشو که مي‌ترسم عمرت کوتاه و حالت دگرگون شود. همانا خداي عزّوجل، امر وصيت و امامت را در نسل حسين مقرّر داشته است.» آنگاه امام براي اينکه مطالب را به شکل عيني براي عمويش اثبات کند فرمود: «اگر مي‌خواهي اين مطلب را بفهمي، بيا نزد «حجرالاسود» رويم و از او داوري بخواهيم و مطالب را از آن بپرسيم.» 💠 امام باقر مي‌فرمايد: «اين گفتگو ميان آندو در مکه بود تا اين که به رسيدند. علي ابن الحسين به محمد حنفيه فرمود: اول تو به درگاه خدا دعا کن و از خدا بخواه تا حجرالاسود را به صدا درآورد و مطلب را از او بپرس. محمد، با زاري و دعا به پيشگاه خدا از حجرالاسود خواست که مطلب را بيان کند. ولي حجر پاسخي نداد. علي‌بن الحسين فرمود: اي عمو .اگر تو وصي و امام بودي جوابت را مي‌داد.» محمد گفت: پسر برادر، اينک تو دعا کن و از خدا بخواه. «علي بن الحسين به آنچه خواست دعا کرد، سپس فرمود: «اي حجر، از تو مي‌خواهم به آن خدايي که ميثاق پيامبران و اوصياء و همه مردم را در تو قرار داده است، وصي و امام بعد از حسين را به ما خبر ده؟! حجر، چنان بلرزه درآمد که نزديک بود از جاي خود کنده شود، سپس خداي عزوجل او را به سخن آورد و به زبان عربي فصيح گفت: بار خدايا، همانا و امامت، بعد از حسين ابن علي به علي بن الحسين بن علي بن ابيطالب، پسر فاطمه دختر رسول خدا رسيده است. پس محمد حنفيه از سخن خود برگشت و پيرو علي ابن الحسين گرديد.» 📚الکافی ج1 ص348 _ دلائل الامامه ص207 مناقب آل ابی طالب ج4 ص147 _ الاحتجاج ج2 ص316 _بحار الانوار ج46 ص112 ❕ 👇
👇 🔸پس از شهادت امام حسین علیه السلام برای برخی از شیعیان ساده اندیش این شبهه ایجاد شده بود که امام حسین برای پس از خود امامی را نکرده است و چون محمد حنفیه از امام سجاد علیه السلام بزرگتر است پس او شایسته به امامت است . محمد حنفیه برای دفع این شبهه و اشکال آنان خود به نزد امام سجاد علیه السلام رفت و ادعای آنان را به عنوان ادعای خود مطرح کرد و با آنان همصدا شد ، تا با پاسخ امام سجاد علیه السلام آنان شوند ، لذا در پایان روایت تصریح دارد که محمد حنفیه پس از معجزه امام ، تصریح به امامت امام سجاد علیه السلام کرد و هیچگاه بر ادعای امامت خود نکرد و دست به ایجاد مکتب جدیدی نزد .این قرینه روشنی بر تفسیر فوق است که محمد حنفیه هیچگاه ادعای امامت نداشت و الا چنین راحت از این ادعا عقب نشینی نمی کرد . 👌این داستان همانند داستان حضرت ابراهیم علیه السلام است که برای بطلان خورشید پرستان و ماه پرستان ،نخست با آنان همصدا شد و گفت خورشید و ماه خدای من هستند تا با افول کردن آن دو ، مردمان را متوجه نقص و نیازمندیشان به خالق یکتا کند. ❕علامه می نویسد ؛ « جلالت مقام محمد حنفیه نزد امامیه مشهور است ، او علم به امامت امام سجاد علیه السلام داشته است و بسیار از پدر و دو برادرش ( امام حسن و امام حسین ) تصریح و نصوص امام را شنیده بوده است ، اساسا او هنگام وصیت امیر مومنان علیه السلام بر بالین ایشان حاضر بود که علی علیه السلام تصریح بر امامت امام سجاد ( به عنوان امام چهارم ) کردند ، تاویل و تفسیر جریان فوق این است که ادعای امامت از ناحیه محمد حنفیه به خاطر بوده است تا برخی از شیعیان ضعیف الایمان گمان نکنند که چون محمد حنفیه از امام سجاد بزرگتر است ، پس او شایسته تر به امامت است » 📚مراه العقول ج 4 ص 86 👌شیخ عباس می نویسد ؛ « محمد حنفیه با این عمل می خواست که شبهات و اوهام برطرف شود ، او می خواست که بر آنهایی که او را امام می دانستند حقیقت و مقام و منزلت امام سجاد را نشان دهد تا بدانند او امام است و محمد حنفیه در امر امامت ای نداشت و او بالاتر از آن است که این توهم در مورد او برود » 📚منتهی الامال ج2 ص1138 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔خطای علمی امام رضا در مورد توصیه به زیاد آب خوردن روی غذا ◾️امام رضا فرمود: روى غذا آب زياد خوردن مانعى ندارد، بعد فرمود: گمان ميكنى كه اگر انسان اين گونه غذا بخورد:-حضرت هر دو دست را جمع كرد-و بعد روى آن آب نخورد،شكم او پاره نميشود؟ ( مکارم الاخلاق ج 1 ص 155) ◼️این در حالیست که بر طبق پژوهش‌های علمی٬ نوشیدن مقدار زیادی آب در هنگام غذا خوردن موجب رقیق شدن آنزیم‌های گوارشی و بروز اختلال در حرکات معده و عمل هضم و جذب مواد غذایی می‌شود ❗️❗️ 💠💠 👌در روایاتی از خوردن آب بلافاصله بعد از غذا و در حین غذا خوردن ، خصوصا وقتی غذا گوشت یا چرب باشد نهی شده است . ❕در نقلی از امام رضا علیه السلام آمده است که فرمود ؛ « هر كس مى ‏خواهد معده‏ اش او را آزار ندهد، بر روى غذا آب نخورد تا هنگامى كه غذا خوردن را به پايان مى ‏برد. هر كس چنين كند، بدنش به رطوبت مى‏ گرايد، معده‏ اش ضعيف مى‏ شود و رگ‏هايش نيروى غذا را به خود نمى ‏گيرند؛ زيرا اگر پشت سر هم روى غذا آب ريخته شود، آن غذا در معده نارس و بدگوارش مى ‏گردد. » 📚مستدرک الوسائل ج 17 ص 7 👌در نقل دیگری على عليه السلام فرمود ؛ «پيامبر خدا چون گوشت مى ‏خورد، در آشاميدن آب، شتاب نمى‏ ورزيد. يكى از ياران از ايشان پرسيد: اى پيامبر خدا! چه قدر كم بر روى گوشت، آب مى‏ آشامى! فرمود: «هيچ كس نيست كه اين گوشت چرب را بخورد و تا پايان غذا از آشاميدن آب، خوددارى ورزد، مگر اين كه غذا را گوارا مى‏ يابد». 📚همان منبع ❕پیامبر گرامی فرمود ؛ « آشاميدن در پى چربى، بيمارى ‏اى در شكم است » 📚الفردوس ج 2 ص 362 👌و فرمود ؛ « آشاميدن آب در پى چربى، بيمارى را بر مى‏ انگيزاند. » 📚المحاسن ج 2 ص 398 ❕در نقل دیگر آمده است ؛ « پيامبر چون چربى مى ‏خورد، از نوشيدن آب مى‏ كاست. گفتند: اى پيامبر خدا! كمتر آب مى ‏نوشى؟!فرمود: «اين كار، غذايم را گواراتر مى ‏سازد». 📚وسائل الشیعه ج 25 ص 239 ❕با این وجود در روایاتی توصیه به نوشیدن آب پس از صرف غذا شده است ؛ 📚وسائل الشیعه ج 25 ص 236 باب 4 👌به عنوان نمونه ؛ ❕ابوطيفور متطبب مى‏ گويد ؛ « نزد امام ابى ‏الحسن ماضى رفتم و او را از نوشيدن آب نهى كردم. حضرت فرمود: «نوشيدن آب اشكالى ندارد؛ چرا كه غذا را در معده مى‏ چرخاند و خشم را فرو مى ‏نشاند و عقل (توانايى عقل) را زياد مى ‏كند» 📚الکافی ج 6 ص 381 👌میان روایاتی که از خوردن آب پس از غذا نهی می کند با روایاتی که به خوردن آب پس از غذا توصیه می کند ، تضادی نیست ، روایات ناهیه اشاره به خوردن آب بلافاصله پس از خوردن غذا است و روایاتی که توصیه می کند ، اشاره به گذشت مدت زمانی مثلا نیم ساعت پس از خوردن غذا است . ❕روایاتی که از آب خوردن روی غذا نهی کرد این توهم را ایجاد کرده بود که تا ساعتها نباید روی غذا آب خورد ، ائمه علیهم السلام برای دفع این توهم توصیه هایی برای آب خوردن روی غذا داشتند تا کار هضم غذا سامان بپذیرد اما طبق روایات دسته اول ، تاکید کردند که این آب خوردن نباید بلافاصله پس از خوردن غذا باشد ، بلکه با فاصله شدن زمانی باید همراه باشد ، اما نباید آب خوردن روی غذا تا ساعتها تعطیل شود ، چنان که امروزه متخصصین می گویند ؛ « مردم باید حداقل نیم ساعت پس از خوردن یک وعده غذایی آب بنوشند زیرا به این روش هر چه بیشتر احساس سیری ایجاد می شود و تشنگی شما نیز برطرف می شود » 🌐https://b2n.ir/772107 🔸ادامه👇
🔸ادامه👇 👌این احتمال هم است که روایاتی که به خوردن آب پس از غذا توصیه می کند ، مقصودش خوردن آب ولرم است و روایات ناهیه اشاره به آب های معمولی است ، چنان که امام صادق عليه السلام فرمود ؛ « دو چيزِ مناسب است كه به هيچ درون نادرستى در نمى‏ آيند، مگر اين كه آن را به درستى مى ‏آورند، آن دو چيز مناسب، عبارت ‏اند از ؛ انار و آب نيم‏گَرم (وِلَرم) » 📚الکافی ج 6 ص 314 ❕یا در نقل دیگر آمده است ؛ «آب جوشيده ( و ولرم ) سودمند است و هيچ ضررى ندارد». 📚مکارم الاخلاق ج 1 ص 340 ❕در این رابطه در تحقیقی پیرامون نوشیدن آب ولرم پس از غذا چنین آمده است ؛ «یافته‌های پژوهش جدید محققان نشان داد نوشیدن آب گرم بعد از هر وعده غذایی معجزه می‌کند. به گزارش سرویس پژوهشی ایسنا منطقه خراسان، محققان در بررسی‌های خود دریافتند مصرف آب گرم بعد از هر وعده غذایی به هضم و عملکرد بهتر دستگاه گوارش کمک می‌کند. در واقع نوشیدن آب گرم فواید زیادی برای سلامتی داشته و در کاهش وزن بسیار موثر است. ❕دکتر گوسمن، مدیرعامل شرکت rVita اظهار کرد ؛ نوشیدن آب گرم بعد از هر وعده غذایی بهترین روش برای کاهش وزن و سرعت بخشیدن به سوخت و ساز بدن است. محققان در این پژوهش دریافتند آب گرم با افزایش دمای بدن، منجر به افزایش سرعت سوخت وساز شده و به کاهش وزن کمک می‌کند. همچنین آب گرم برای شست‌وشوی سیستم گوارشی، بخصوص چربی مفید است و مواد غذایی را به راحتی هضم می‌کند. از دیگر مزایای نوشیدن آب گرم بعد از هر وعده غذایی، سم‌زدایی بدن است و مشکل نفخ معده را از بین می‌برد . بنابراین به جای استفاده از آب معمولی از آب گرم استفاده کنید و این عمل را در میان هر وعده یا بعد از آن انجام دهید و به صورت جرعه جرعه وآهسته بنوشید » 🌐https://b2n.ir/696556 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁