eitaa logo
پرسمان اعتقادی
41.3هزار دنبال‌کننده
9.2هزار عکس
4.4هزار ویدیو
68 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak
مشاهده در ایتا
دانلود
❓پرسش ❔با توجه به سوره فیل و منابع تاریخی گفته شده است که کشوری که ابرهه از آن آمده حبشه(یمن)بوده است لشکر فیل سوار و چنین موجودات عظیمی چگونه از صحرای بزرگ میان این دو کشور عبور کرده اند؟این شبهه را بسیار پرسیده اند و بنده از پاسخ به آن ناتوان بوده ام❔ 💠پاسخ💠 ❗️خلاصه داستان؛ 👌نوشته اند که ابرهه پادشاه یمن که رهبری لشکر هفتاد هزار نفری را بر عهده داشت برای خوش خدمتی به پادشاهان مسیحی خود کلیسای بسیار زیبا و مهمی را بنا کرد که مانند آن در آن زمان در کره زمین وجود نداشت و به دنبال آن تصمیم گرفت مردم جزیره عربستان را به جای کعبه به سوی آن فراخواند و آنجا را کانون عرب کرده و مرکزیت مهم مکه را به آنجا منتقل کند. ❗️پس از مقاومت مردم در برابر این خواست ابرهه، او تصمیم گرفت کعبه را نابود کند و همگان را متوجه کلیسای تازه تاسیس خود کند. 👌او با لشکر عظیم خود روانه کعبه شد و در بین راه هر کجا می رسیدند اموال و شتران مردم را غارت کرده تا به کعبه رسیدند و نهایتا با تدبیر الهی تحت حمله پرندگان ابابیل واقع شده و از بین رفتند. ❗️لشکر ابرهه معروف و مشهور شده است به « اصحاب الفیل»« لشکر فیل» 📚سیره ابن هشام ج1 ص43 📚الکامل ج1 ص260 📚بحار الانوار ج15 ص130 👌خداوند نیز از این جریان در سوره فیل یاد می کند. ❗️حال چندین سوال مطرح است؛ ❓چگونه این لشکر عظیم با تعداد بی شماری از فیل ها این فاصله را از یمن تا مکه طی کردند آیا هدایت این همه فیل کار آسانی است❔ ❓فیل ها موجودات سنگین وزنی هستند که نیاز به آب و غذای فراوان دارند.در آن صحرای عربستان چگونه آب و غذای این همه فیل را فراهم می کردند❔ 👌پاسخ ؛ 🔶این اشکالات از این جا ناشی شده است که گمان شده است که به تعداد لشکریان فیل بوده است یعنی حدود چندین هزار فیل با لشکر عظیم ابرهه بوده است اما این فرض صحیح نمی باشد. ❗️مورخان و مفسران می نویسند که تعداد فیل های همراه آنان یا یک عدد بوده و یا هشت عدد و یا ده عدد و یا دوازده عدد بوده است. 📚منابع پیشین 📚تفسیر نمونه ج27 ص334 ❗️بی شک انان که برای لشکر هفتاد هزار نفری خود آب و آذوقه فراهم می کردند برایشان مشکلی نبوده است که برای چند عدد فیل نیز آب و آذوقه لازم را فراهم کنند گذشته از آنکه آنان به هر جا وارد میشدند اموال و حیوانات مردمان را به عنوان غنیمت به تصرف خود در می آوردند و شبه جزیره عربستان آن قدر بی آب و غذا نیست که نتواند پاسخگوی نیاز چندین فیل باشد و الا باید مردم آنجا از گرسنگی و تشنگی هلاک می شدند. ❗️این که به آنها « اصحاب الفیل» می گفتند به خاطر همان چند فیلی است که آنها با خود از یمن آورده بودند تا مخالفان خود را مرعوب ساخته و شترها و اسب ها از مشاهده آنها رم کنند و در میدان جنگ نمانند 📚تفسیر نمونه ج27 ص336 ❗️البته آنچه از روایات ما استفاده می شود آن است که آنان تنها یک فیل داشتند به نام «محمود» که ابرهه سوار بر او بود . 👌شیخ کلینی روایت می کند که وقتی عبدالمطلب از دیدار ابرهه بازگشت خطاب به فیل اوعرضه داشت: «ای محمود .فیل سرش را تکان داد. ❗️از او سوال کرد ایا می دانی که چرا این لشکر همراه تو به این جا آمده اند❔ 👌فیل با اشاره سرش فهماند خیر 👌عبدالمطلب گفت تو را آورده اند تا با کمک تو خانه پرودگارت را خراب کنند آیا تو چنین می کنی❔ ❗️با سرش اشاره کرد خیر 📚الکافی ج1 ص372 ❗️نقل می کنند که ابرهه می خواست فیل را به سوی کعبه حرکت دهد اما او حرکت نمی کرد اما هنگامی که سر او را به سوی یمن باز می گرداندند به سرعت حرکت می کرد 📚تفسیر نمونه ج27 ص334 👌شیخ مفید نقل می کند: «آنان فیلی داشتند به نام« محمود »که او را زینت به جواهرات کرده بودند و ابرهه به وسیله آن فیل به تمام پادشاهان جهان فخر می فروخت و آن فیل در برابر عبدالمطلب خضوع کرد» 📚امالی ج1 ص78 👌از این روایات استفاده می شود که تنها فیلی که با آنها بوده است همان فیل معروف به نام « محمود» بوده که تحت تصرف پادشاه و رهبرشان بوده است و بدین جهت به انان اصحاب فیل می گفتند. ❗️با توجه به آنچه گذشت روشن است که حرکت دادن یک فیل و تهیه آب و غذا برای او کار زیاد مشکلی برای آن لشکر عظیم نمی باشد. 🔷بنا براین چه بگوییم تعداد فیل ها یک عدد بوده و چه بگوییم دوازده عدد بود هیچ اشکالی بر داستان واقع نمی شود. ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
❓پرسش ❔آیا کشتار یهودیان بنی قریظه توسط مسلمین صحت دارد که حدود 600 یا هفتصد نفر از مردان آنان را سر بریدند❔آیا این حکم عادلانه بود که پیامبر اجرا کرد❓ 👌پاسخ: ❗️توجه به نکاتی چند لازم است: 1⃣نخستین سالی که پیامبر گرامی وارد شهر مدینه شد برای پایان دادن به تمام دسته بندی ها و اختلافات داخلی پیمانی را منعقد ساخت که براساس آن یهودیان مدینه متعهد شده بودند هرگز بر علیه مسلمین و پیامبر اقدامی نکنند و به آنان صدمه ای وارد نکنند و اسلحه و مرکب در اختیار دشمنان قرار ندهند که اگر بر خلاف آن عمل کنند پیامبر با آنان همانند دشمن رفتار خواهد کرد ودر ریختن خون آنها و ضبط اموال و اسیر کردن زنان و فرزندان آن ها دستش باز باشد. 📚بحار الانوار ج19 ص110 2⃣تمام طوایف سه گانه یهود با عناوین مختلف پیمان را نقض کرده و آن را نادیده گرفتند.بنی قینقاع مسلمانی را کشتند و بنی النضیر نقشه کشتن پیامبر را طرح کردند.پیامبر نیز آنان را از محیط مدینه بیرون کرد. ❗️یهود بنی قریظه نیز در جریان جنگ احزاب شهر مدینه را دچار ناامنی کردند و برای ترساندن مسلمانان به خانه های آنان ریختند و اگر مراقبت پیامبر نبود چه بسا شهر به دست انان سقوط می کرد و مجاهدان مسلمان کشته و اموالشان اسیر و زنان و اولاد آنان اسیر می شدند. 3⃣بنی قریظه راضی شد که سعد معاذ برای انان حکم دهد.سعد حکم داد که مردان آنان که در توطئه شرکت داشته کشته شده و زنان و کودکان آنها اسیر شوند و اموالشان در اختیار مسلمین قرار گیرد. 4⃣سعد معاذ این حکم را به دلائل زیر صادر کرد؛ 🔷1-یهودیان بنی قریظه، چندی پیش با پیامبر پیمان بسته بودند که اگر بر ضد مصالح اسلام و مسلمانان قیام کنند، و دشمنان آئین یکتاپرستی را یاری نمایند، و فتنه و آشوبی برپا کنند، و بر ضد مسلمانان تحریکاتی بنمایند، مسلمانان در کشتن آنها آزاد باشند. او با خود فکر می کرد که اگر من آنها را طبق این پیمان موأخذه کنم، نظری بر خلاف عدالت نداده ام. 🔶2 -گروه پیمان شکن، در سایه سرنیزه های نیروهای عرب مدتی شهر مدینه را دچار ناامنی کرده، و برای ارعاب مسلمانان به خانه های آنها ریختند، و اگر مراقبت پیامبر نبود، و گروهی را برای استقرار امنیت در شهر، از لشکرگاه به داخل شهر اعزام نمی کرد، چه بسا نقشه های بنی قریظه عملی می شد، و آنان در این صورت مردان جنگنده مسلمانان را اعدام می کردند، و اموال آنها را ضبط و زنان و اولاد آنها را به اسارت درمی آوردند، سعدمعاذ با خود فکر کرد که اگر من در حق آنها چنین داوری کنم، سخنی بر خلاف حق و عدالت نگفته ام . 🔶 3-سعد معاذ، رئیس قبیله اوسیان با بنی قریظه هم پیمان بود و دوستی نزدیکی با هم داشتند .احتمال دارد که او از قوانین جزائی یهود اطلاع داشته است.متن تورات یهود اینست که: «هنگامی که به قصد نبرد آهنگ شهری نمودی، نخست آنها را به صلح دعوت نما، و اگر آنها از در جنگ وارد شدند، شهر را محاصره کن و همینکه بر شهر مسلط گشتی همه مردان را از دم تیغ بگذران ولی زنها و کودکان و حیوانات و هر چه در شهر موجود است، همه را برای خود به عنوان غنیمت بردار» . 📚تورات سفر تثنیه فصل20 ❗️شاید سعاد معاذ تصور کرد من که قاضی انتخابی طرفین هستم، اگر متجاوزان را با قوانین مذهبی خود آنها مجازات نمایم، کاری جز عدالت و انصاف انجام نداده ام. 🔷4 -ما تصور می کنیم که بزرگترین علت این رأی، این بود که سعد معاذ با دیدگان خود مشاهده کرده بود که رسول خدا بنا به درخواست خزرجیان، از تقصیر طائفه بنی قین قاع گذشت، و فقط اکتفاء کرد که از محیط مدینه بیرون روند.این گروه هنوز خاک اسلام را درست تخلیه نکرده بودند، که کعب اشرف، راه مکه را پیش گرفت و بر کشتگان «بدر» اشکهای تمساحانه ریخت و از پای ننشست تا قریش را برای جنگ مصمم ساخت.در نتیجه، جنگ احد پیش آمد و هفتاد تن از فرزندان اسلام در این راه شربت شهادت نوشیدند. 👌و همچنین بنی النضیر، مورد عفو و بخشودگی پیامبر قرار گرفتند، ولی در برابر آن، با تشکیل یک اتحادیه نظامی، جنگ احزاب را به وجود آوردند، که اگر کاردانی پیامبر اسلام، و نقشه خندق نبود، در همان روزهای نخست، تار و پود اسلام را به باد می دادند، و بعدها نامی از اسلام باقی نمی ماند و هزاران نفر کشته می شدند. 🗯❗️ادامه پاسخ👇👇👇
👌ادامه پاسخ 👇👇👇 🗯سعد معاذ این مراتب را از نظر خود می گذراند.تجربه های گذشته، اجازه نمی داد که او تسلیم عواطف گردد، و مصالح هزاران تن را فدای دوستی و مصالح یک اقلیت نماید.زیرا به طور مسلم، این گروه در آینده این بار با تشکیل یک اتحادیه وسیع تر، نیروهای عرب را بر ضد اسلام شورانیده و با نقشه های دیگر هسته مرکزی اسلام را به خطر می افکندند.روی این جهت، موجودیت این گروه را صد در صد به ضرر اجتماع مسلمانان تشخیص داد، و یقین داشت که اگر این دسته از تیررس مسلمانان بیرون روند، لحظه ای آرام نخواهند گرفت، و مسلمانان را با خطرات بزرگی روبرو خواهند ساخت. ❗️اگر این جهات نبود، ارضاء افکار عمومی برای سعد معاذ فوق العاده ارزنده بود و رئیس یک ملت «اوس» پیش از هر چیز به پشتیبانی مردمش نیازمند است، و آزردن آنها و رد سفارشهای آنان، بزرگترین لطمه ایست که به رئیس یک جمعیت متوجه می گردد.ولی او تمام این درخواستها را بر خلاف مصالح هزاران مسلمان تشخیص داد، از اینرو، نارضایتی عموم را برای خود خرید، و از حکم خرد و منطق سربرنتافت. 📚فروغ ابدیت ص643 5⃣گزارش هایی که درباره تعداد کشته شدگان خبر می دهد متفاوت است. ❗️قرآن می گوید: «گروهی از آنان را به قتل می رساندید و گروهی را اسیر کردید » 🔷احزاب26 👌آیه اشاره دارد که گروهی از بنی قریظه کشته شدند نه تمام آنها . تنها همان ها کشته شدند که بر علیه اسلام و مسلمین توطئه کردند چنان که ابن جوزی می نویسد: «سعد حکم کرد هرکس که بر علیه مسلمین توطئه کرده است کشته شود» 📚الوفا ص695 👌قرآن نیز می گوید: « هیچ کس بار گناه دیگری را به دوش نمی کشد» 🔷فاطر 18 ❗️اگر عده ای از مردان آنان بر علیه اسلام توطئه کردند باید همان سران فتنه مجازات شوند و دلیلی برای مجازات سایرین نمی باشد. 6⃣علامه سید جعفر عاملی می نویسد: «اقوال در تعداد کشته شدگان آنان مختلف است و از 300 نفر تا 1000 نفر نوشته اند.و در این باره دوازده قول نقل شده است و این کثرت قول نشان دهنده این است که تعداد کشته شدگان دقیقا روشن نیست .از سوی دیگر اهداف سیاسی و تعصبات دینی برای نشان دادن دشمنی اسلام با یهود موثر در ورود تحریف به این قضیه است. ❗️آنچه از مستندات به دست می آید آن است که مقتولین تنها توطئه گران بوده اند و نهایتا عدد آنها بین صد تا دویست نفر بوده اند 📚الصحیح من سیره النبی ج12 ص148 ❗️با توجه به این نکات شبهات وارده حول این جریان و واقعه رفع می شود. ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
❓پرسش این موضوع که زن ها حق طلاق ندارند، مستند به آیات قرآن است یا خیر؟ 💠پاسخ💠 1⃣نخست باید توجه کرد که قرار نیست تمامی احکام و دستورات خداوند در قرآن آمده باشد .سنت نبوی و اهل بیت نیز همطراز قرآن در بیان احکام و معارف می باشد و خود قرآن حجیت سنت آنان را اعلام داشته و می فرماید: « ما قرآن را بر تو ( پیامبر) نازل کردیم تا تو آیات آن را برای مردم تبیین کنی» 🔷نحل 44 🔶ومی فرماید: « آنچه پیامبر برای شما آورده و به آن فرمان داده بگیرید و عمل کنید و آنچه شما را از آن نهی کرده است خودداری کنید» 🔶حشر 7 2⃣آیه ای که صریحا حق طلاق را منحصر به مرد بداند در قرآن نمی باشد مگر آنکه بگوییم مقتضای این سخن خداوند که می گوید:« الرجال قوامون علی النسائ» 🔷نسائ34 ❗️این است که حق طلاق در اختیار آنان می باشد . 🔶آیاتی که مردان را در طلاق دادن مورد خطاب قرار می دهد نیز می تواند دلالت بر این مطلب کند . 🔷می فرماید: « هنگامی که زنان را طلاق دادید ...» 🔶بقره232 🔷می فرماید: « اگر زنان را قبل از آمیزش جنسی یا تعیین مهر طلاق دهید ...» 🔶بقره 237 🔷می فرماید: « هر زمان خواستید زنان را طلاق دهید در زمان عده طلاق گویید و حساب عده را نگه دارید» 🔷طلاق1 3⃣در روایات صریحا بیان شده است که حق طلاق بالاصاله اختصاص به مردان دارد. 🔶امام صادق فرمود: « طلاق به دست مرد می باشد» 📚الکافی ج5 ص403 📚وسائل الشیعه ج22 ص98 🔶حضرت علی نیز فرمود: « طلاق در دست زوج می باشد » 📚دعائم الاسلام ج2 ص227 📚مستدرک الوسائل ج15 ص311 4⃣توجه به این نکته نیز لازم است که خداوند برای زنان معین نموده تا اگر بخواهند خودشان زمام طلاق را بدست گیرند به این معنی که در ضمن عقد ازدواج شرط کنند که وکیل در امر طلاق باشند خواه به صورت مطلق یعنی هر موقع که دلشان خواست طلاق بگیرند و خواه به صورت مشروط که مثلا اگر مرد رفت زن دیگری گرفت زن وکیل باشد که خود را طلاق دهند .بنابراین نابرابری در این مساله بین مردان و زنان ایجاد نمی شود. ❗️جهت دیدن روایات در مستند این حکم رجوع شود؛ 📚وسائل الشیعه ج22 ص92 باب 41 روایات شماره 14- 15- 16-17 5⃣همچنین اگر مرد حقوق واجب زن را ادا نکند و او را در مضیقه قرار دهد حاکم شرع طلاق زن را صادر می کند و از این طریق نیز مردان نمی توانند ظلمی به زنان وارد کند. 🔷امام باقر فرمود: « کسی که پوشاک و مواد غذایی همسرش را فراهم نمی کند لازم است که امام و حاکم شرع بین آن دو جدایی اندازد و طلاق زن را صادر کند» 📚الفقیه ج3 ص441 6⃣اگر زوج برای مدت قابل توجهی غایب شود و خبری از او نشود حاکم شرع می تواند طلاق زن را صادر کرده و او را از مضیفه و سختی رهایی دهد.از این جهت نیز مشقتی برای زنان ایجاد نمی شود. 📚وسائل الشیعه ج22 ص156 باب23 7⃣طلاق در اسلام از جمله چیزی هایی می باشد که خداوند بسیار آن را ناپسند می داند چنان که پیامبر گرامی فرمود: « هیچ خانه ای نزد خداوند مبغوض تر از خانه ای نمی باشد که با طلاق خراب شود» 📚الکافی ج5 ص328 👌لذا در اسلام سعی شده است که با جعل احکام و قوانین متعدد طلاق گرفتن را به حد اقل برساند .یکی از این احکام که برای این هدف جعل شده است این است که حق طلاق به دست مردان باشد زیرا؛ 👌 جنس زن برای انجام وظایفی متفاوت با مرد آفریده شده است وبه همین دلیل احساسات متفاوتی دارد. ❗️ قانون آفرینش وظیفه حساس مادری وپرورش نسلهای نیرومند را برعهده او گذارده به همین دلیل سهم بیشتری از عواطف واحساسات به او داده است درحالی که طبق این قانون وظایف خشن وسنگین تر اجتماعی بر عهده جنس مرد گذارده شده است وسهم بیشتری از تفکر به او داده شده است بنابراین اگر بخواهیم عدالت را اجرا کنیم باید پاره ای از وظایف اجتماعی را که نیاز بیشتری به اندیشه و مقاومت وتحمل شداید دارد بر عهده مرد گذارده شود ووظایفی که عواطف واحساسات بیشتری را می طلبد بر عهده زنان وبه همین دلیل مدیریت خانواده بر عهده مرد ومعاونت آن بر عهده زن گذارده شده است ❗️قوانینی از جمله حق طلاق که دراختیار مرد است از همین جا سرچشمه میگیرد ونتیجه مستقیم همین واقعیت است 📚تفسیر نمونه،ج2 ص157 ❕غلبه احساسات در زن موجب می شود به سرعت در برخورد با مشکلات زندگی به طلاق روی آورد و نظام خانواده از هم بپاشد در حالی که اقدام مرد برای طلاق به طور معمول دیر تر و با تاخیر تر همراه با تامل بیشتر است لذا برلی صیانت بهتر از خانواده و حفظ بقای آن حق طلاق بالاصاله به مردان واگذار شده است . 🔶با توجه به نکات مطرح شده روشن میشود که اگر مردان نیز بخواهند از حق طلاق سوئ استفاده کنند شارع با آنان مقابله کرده و مانع از پایمال شدن حقوق زنان شده است. 📝پرسمان اعتقادی ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
👌ادامه پاسخ👇👇👇 ❗️دانشمندان امروز میگویند امواج جاذبه بدون نیاز به زمان در آن واحد از یکسوی جهان به سوی دیگر منتقل میشود و اثر میگذارد، و حتی این احتمال وجود دارد که در حرکات مربوط به گستردگی جهان (میدانیم جهان در حال توسعه است و ستاره ها و منظومه ها به سرعت از هم دور میشوند) منظومه هائی وجود دارند که با سرعتی بیش از سرعت سیر نور از مرکز جهان دور میشوند دقت کنید. 👌کوتاه سخن اینکه مشکلاتی که گفته شد هیچکدام به صورت یک مانع عقلی در این راه نیست، مانعی که معراج را به صورت یک محال عقلی در آورد، بلکه مشکلاتی است که با استفاده از وسائل و نیروی لازم قابل حل است . 🗯به هر حال مساله معراج نه از نظر استدلالات عقلی غیر ممکن است و نه از نظر موازین علم روز و خارق العاده بودن آن را نیز همه قبول دارند بنا بر این هر گاه با دلیل قاطع نقلی ثابت شود باید آن را پذیرفت 📚تفسیر نمونه ج12 ص15 📝پرسمان اعتقادی ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
❓پرسش ❔چطور میشه که با دوکلام نوشته عربی بهم محرم میشیم با دوکلامم نامحرم ؟ ❓اصن این خطبه عقد چیه ؟ چرا واجبه؟ 💠پاسخ💠 1⃣طبق بینش اسلامی تنها خداوند بوده که حق قانون گذاری و اطاعت را در میان بندگان داشته و به غیر او کسی بالاصاله از چنین حقی بر خوردار نمی باشد. 🔶خداوند می فرماید: « آنها که به آنچه خدا نازل کرده حکم نمی کنند کافر هستند» 🔶مائده 44 🔷ومی فرماید: «آنها که به آنچه خدا نازل کرده حکم نمی کنند فاسق هستند» 🔶مائده 45 🔷ومی فرماید: « حاکمیت و قانون گذاری تنها از آن خداست» 🔶قصص88 👌اساسا وقتی خداوند خالق و مالک و مدیر و مدبر بندگان است بی شک قانون گذاری در میان بندگان نیز برای او می باشد و به غیر از او کسی صلاحیت قانون گذاری را ندارد. 📚الالهیات ، سبحانی ، ج2 ص81 2⃣خداوند بر اساس حق قانون گذاری که دارا بوده است چنین جعل و تشریع کرده که رضایت درونی و طرفینی بین دو نفر برای ایجاد پیوند ازدواج کافی نبوده و حتما باید صیغه مخصوصی برای ایجاد علقه ازدواج ایراد شود و الا ازدواج و زوجیت محقق نشده است. 📚وسائل الشیعه ج20 ص261 باب 1 📚مستدرک الوسائل ج14 ص311 باب 1 👌بنابراین فلسفه خواندن صیغه عقد از همین جا نشات می گیرد که چون خداوند که قانون گذار بندگان است این مساله را لازم دانسته است و این قانون را جعل کرده است برای ایجاد محرمیت باید این خطبه مخصوص باشد و الا زوجیت ایجاد نمی شود. 3⃣در هر دین و آیین و عرف اجتماعی چنین است که پیوند زنا شویی به انجام برخی تشریفات و رعایت برخی آداب و رفتار ها صورت می گیرد و در اسلام نیز به جعل الهی ایجاد پیوند ازدواج بستگی به خواندن خطبه قرار داده شده است. 4⃣به این نکته نیز باید توجه داشت که زندگی اجتماعی و روابط حقوقی به دلیل حساسیت آن بر اساس الفاظ و کلمات صورت می گیرد .اگر شخصی به دیگری بگوید منزل تو را اجاره کردم و او نیز قبول کند رابطه موجر و مستاجر بین آنها ایجاد می شود و اگر بگوید منزل تو را خریدم و او نیز قبول کند رابطه فروشنده و خریدار بین آنها ایجاد می شود . 👌اگر این الفاظ و کلمات و پایبندی ها نباشد افراد به راحتی می توانند که بر خلاف مراد بینشان رفتار کرده و هیچ قانونی نیز نمی تواند آنان را ملزم به غیر آن کند. ❗️صیغه ازدواج نیز یک نوع عقد برای ایجاد زوجیت است که سبب ضابطه مندی ازدواج می شود و چون این قرار داد پیوندی بسیار حساس بوده شرع اصرار دارد که با آداب و شرایط خاصی مانند اظهار زبانی و ...صورت گیرد تا دو طرف نتوانند براحتی منکر ارتباط بین هم شده و این اظهار زبانی سبب استحکام این پیوند و پایبندی به آن شود و این قانون مانند سایر قوانین موجود در جامعه سبب التزام افراد به محتوای آن شود. 5⃣به تصریح فقها اگر طرفین نتوانند عقد را به عربی صحیح بخوانند به هر لفظی که صیغه را بخوانند صحیح است و عربی بودن شرط لازم در هر شرایطی نمی باشد. 📚توضیح المسائل مراجع ج2 ص453 📝پرسمان اعتقادی ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
❓پرسش ❔موضوعی ذهنم را مشغول داشته است و آن اینکه آیا امام زمان پس از ظهور به مرگ طبیعی از دنیا می روند ویا شهید می شوند .لطفا پاسخم را مستند دهید❗️ 💠پاسخ💠 1⃣از دسته ای روایات استفاده می شود که ایشان به مرگ طبیعی از دنیا می روند. 🔶امام صادق فرمود: « چون معرفت و ایمان به حضرتش در دل های مردم استقرار یافت مرگ حجت فرا می رسد پس امام حسین متولی غسل و کفن و حنوط و دفن ایشان خواهد شد» 📚الکافی ج8 ص206 👌در روایت دیگر پیامبر گرامی فرمود: « مهدی از عترت من و از فرزندان فاطمه خواهد بود و در بین مردم به سنت پیامبرشان رفتار می کند و پس از چند سال می میرد و مسلمین بر او نماز می خوانند» 📚بحار الانوار ج51 ص104 2⃣از دسته ای دیگر از روایات استفاده می شود که ایشان شهید می شوند. 👌امام حسن علیه السلام فرمود: «هیچ یک از ما نمی باشد جز آنکه یا توسط شمشیر از دنیا می رود و یا توسط سم از دنیا می رود» 📚بحار الانوار ج27 ص217 📚کفایه الاثر ص227 👌امام رضا علیه السلام فرمود: «همه ما مقتول و شهید از دنیا می رویم» 📚الفقیه ج2 ص585 📚عیون الاخبار ج2 ص203 ❗️از این روایات استفاده میشود که امام عصر نیز به مرگ غیر طبیعی و شهادت از دنیا خواهند رفت . 🔴باید توجه کرد که اگر در روایات دسته اول تنها سخن از مرگ و از دنیا رفتن به میان آمده است و تصریح به شهادت ایشان نشده است این سخن منافاتی با شهادت ایشان ندارد زیرا مرگ اعم از مردن طبیعی و شهادت است و شهادت نیز نوعی از مرگ است نه خارج از آن از این رو می توان روایات دستۀ اول را حمل بر شهادت نمود و تعارض را رفع نمود. 👌درباره کیفیت شهادت ایشان مولف کتاب الزام الناصب نیز می نویسد: « مهدی را زنی از بنی تمیم که نامش سعیده است و دارای ریشی همچون مردان است با انداختن سنگی از بام بر سر آن حضرت ایشان را به شهادت خواهند رساند در حالی که ایشان در حال عبور از راه خواهند بود .پس چون از دنیا رفت امام حسین امور مربوط به ایشان را انجام خواهد داد» 📚الزام الناصب ج2 ص139 🔶برخی به این مطلب اشکال گرفته اند که دارای سند نبوده و از معصوم هم نقل نشده است. 📚موعود شناسی، رضوانی ، ص641 ❗️اما به هر حال اصل شهادت ایشان به مقتضای ادله بالا ثابت است اگر چه ما این روایت را درباره کیفیت شهادت ایشان قبول نکنیم . 👌به هر حال صحیح است که انگیزه های گناه و عصیان در زمان حکومت ایشان به حد اقل می رسد اما چون در وجود همگان نفس اماره لحاظ شده است این امکان وجود دارد که افرادی تحریک شوند و زمینه شهادت حضرت را فراهم کنند. 🔴نکته پایانی؛ 🔷در روایات اهل سنت آمده است که امام عصر به مرگ طبیعی از دنیا می روند؛ 🔶زهری می گوید: « مهدی چهارده سال زندگی می کند سپس به مرگ طبیعی رحلت می کند» 📚البرهان ، متقی هندی ، ص163 📚الفتن ، ابن حماد ، ص104 🔶ارطاه می گوید: « به من خبر رسیده که مهدی چهل سال زندگی می کند سپس به مرگ طبیعی در بستر خود می میرد» 📚همان منابع ❗️اما باید توجه کرد که این جملات از معصوم نقل نشده و ناقل آن ها افرادی هستند که مورد وثوق ما نبوده لذا احتجاج به سخنان آنان ناتمام است . 📝پرسمان اعتقادی ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
❓پرسش ❔حکم شرع درمورد کسانی که در گرفتاری ها و مشکلات از اولیا کمک می خواهند و آنان را به فریاد می خوانند جواب: هر شخصی که از اولیاء بعد از مرگشان، یا در حال غیبتشان از آنان کمک بخواهد، مرتکب شرک اکبر شده است وباید توبه کند. الله تعالی می فرماید: « وَلا تَدْعُ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لا يَنْفَعُكَ وَلا يَضُرُّكَ فَإِنْ فَعَلْتَ فَإِنَّكَ إِذًا مِنَ الظَّالِمِينَ (١٠٦)وَإِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا كَاشِفَ لَهُ إِلا هُوَ وَإِنْ يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ يُصِيبُ بِهِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ (١٠٧) » [یونس:106-107] ( و به جای الله کسی یا چیزی را پرستش مکن و به فریاد مخوان که به تو نه سودی می رساند ونه زیانی. اگر چنین کنی از ستم کاران ومشرکان خواهی شد. اگر الله تعالی به تو زیانی برساند، هیچ کس جز او نمی تواند فضل و لطف او را از تو برگرداند. الله تعالی فضل و لطف خود را شامل هر کس از بندگانش که بخواهد می کند و او دارای مغفرت و مهر فراوان است). 🔷پاسخ🔷 👌این گونه آیات که از خواندن غیر خدا نهی می کند اشاره است به موردی که انسان غیر خدا را بخواند با این اعتقاد که او اله و رب است و اورا پرستش کند به این بیان؛ ❗️شکی نیست که لفظ « دعا» در لغت عرب به معنای « ندا و خواستن» و واژه « عبادت» به معنای « پرستش» است و هرگز نمی توان این دو لفظ را با هم مترادف و هم معنا شمرد یعنی نمی توان گفت هر ندا و درخواستی از غیر خدا عبادت و پرستش است زیرا؛ 1⃣در قرآن مجید لفظ دعوت در مواردی به کار رفته است که هرگز نمی توان گفت مقصود از آن عبادت است مانند: «قال رب انی دعوت قومی لیلا و نهارا» «گفت پرودگارا من شب و روز قوم خود را ( به سوی تو) دعوت کردم» ❓آیا می توان گفت مقصود حضرت نوح این است که من قوم خود را شب و روز عبادت کردم❔ ❗️« ما کان لی علیکم من سلطان الا ان دعوتکم فاستجبتم لی» «(شیطان می گوید) من بر شما تسلطی نداشتم جز این که شما را ( به کارهای زشت) دعوت کردم شما نیز اجابت کردید» 🔷ابراهیم22 ❓آیا کسی احتمال می دهد که مقصود از این که شیطان آنان را دعوت کرد این است که شیطان پیروان خود را پرستید❔ 👌از این جهت نمی توان گفت که دعوت و عبادت مترادف است و اگر کسی از پیامبر و یا مرد صالحی استمداد کرد و انان را خواند در این صورت آنها را عبادت کرده است. 2⃣مقصود از « دعا» در آیاتی که از خواندن غیر خدا نهی می کند دعوت خاصی است که با لفظ پرستش مترادف است زیرا مجموع این آیات درباره بت پرستانی وارده شده است که بت های خود را خدایان کوچکی می پنداشتند که برخی از شوون الهی به آنها سپرده شده و در کار خود نوعی استقلال دارند و آنان را متصرف در امور مربوط به دنیا و آخرت می شناختند. ❗️روشن ترین گواه براین که دعوت و خواندن آنان همراه با اعتقاد به اولوهیت آنان بوده است آیه زیر است: «خدایانی را که جز خدا می پرستیدند آنان را بی نیاز نساخت» 🔷هود101 👌بنابراین آیات ممنوعه از خواندن غیر خدا ارتباطی به بحث ما ندارد .موضوع بحث ما درخواست بنده ای از بنده دیگر است که نه او را اله و رب می داند و نه مالک و متصرف تام الاختیار در امور مربوط به دنیا و آخرت بلکه او را بنده عزیز و گرامی می شناسد که او را به مقام رسالت و امامت برگزیده و وعده داده است که دعای اورا درباره بندگان خود بپذیرد 🔷نسائ64 3⃣خود آیه مورد استدلال گواه روشن است که مقصود از دعوت و خواندن غیر خدا دعوت عبادتی و پرستشی است زیرا قبل از آیه مورد استدلال می آورد: «بگو ای مردم اگر در عقیده من شک دارید من کسانی را که جز خدا می پرستید نمی پرستم .تنها خداوندی را پرستش می کنم که شما را می میراند و من مامورم که از مومنان باشم» 🔷یونس105 ❗️ودر ادامه می فرماید: «وجز خدا چیزی را که نه سودی به تو می رساند و نه زیانی مخوان ( و پرستش نکن) که اگر چنین کنی از زیانکاران هستی» 🔷یونس106 👌همانطور که می بینید قبل از این آیه لفظ عبادت و پرستش به کار رفته است و این گواه بر این است که مقصود از نهی خواندن غیر خدا خواندنی است که همراه با اعتقاد به اولوهیت و به مقصود پرستش صورت گیرد می باشد. 📚تفسیر نمونه ج8 ص395 📚آیین وهابیت ص322 ❓اگر شما معتقدید که خواندن غیر خدا شرک است چرا این خواندن را اختصاص می دهید به توسل به مردگان و غایبان در حالی که اگر خواندن غیر خدا شرک است فرقی بین مرده و زنده و حاضر و غایب نیست زیرا ملاک خواندن غیر خدا است که در همه صور وجود دارد❔ 👌بنا براین به عقیده شما عالمیان مشرک هستند زیرا از یکدیگر کمک می خواهند و شما نیز گرفتار شرک هستید زیرا در زندگی روز مره از یکدیگر کمک می خواهید ✏️پرسمان اعتقادی ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
❓پرسش ❔یه سوال در مورد فلسفه اوقات خواندن نماز داشتم که چرا باید نماز رو در زمان های مشخص بخونیم❓ ایا سند قرانی برا این زمان ها هست؟ لطفا جواب قانع کننده و مستند بدید که بشه در جمع ازش استفاده کرد وفرد رو قانع کرد❕❕ 💠پاسخ💠 👌در آیات قرآن به وجوب نماز های پنج گانه در اوقات مشخصی اشاره شده است . 🔶می فرماید: « نماز را از زوال خورشید تا نهایت تاریکی شب ( نیمه شب) بر پا دار و همچنین قرآن فجر ( نماز صبح) را چرا که قرآن فجر مورد مشاهده ( فرشتگان شب و روز ) است» 🔷اسرائ 78 👌آیه فوق از آیاتی است که اشاره اجمالی به وقت نمازهای پنج گانه می کند و با انضمام به سایر آیات قرآن که در زمینه وقت نماز است و روایات فراوانی که در این رابطه وارد شده است وقت نمازهای پنج گانه دقیقا مشخص می شود . ❗️البته توجه لازم است که بعضی از آیات قرآن تنها اشاره به یک نماز کرده است ومی فرماید: « در انجام همه نمازها ( به خصوص ) نماز وسطی ( نماز ظهر ) کوشا باشید» 🔷بقره238 👌وگاه اشاره به وقت سه نماز از نمازهای پنج گانه کرده است و می فرماید: « نماز را در دو طرف روز و اوائل شب بر پا دار» 🔷هود 114 🔶که دو طرف روز اشاره به نماز صبح و مغرب است و اوائل شب اشاره به نماز عشا است . 🔶گاهی اوقات نیز هر پنج نماز را اجمالا بیان می کند مانند آیه ابتدایی بحث که آوردیم 📚تفسیر نمونه ج12 ص223 ❗️ به هر حال جای تردید نیست که جزئیات اوقات نمازهای پنج گانه در این آیات بیان نشده بلکه مانند بسیاری دیگر از احکام الهی تنها به کلیات قناعت شده و شرح آن در سنت پیامبر و امامان راستین آمده است که جهت آگاهی رجوع فرمایید: 📚وسائل الشیعه ج4 ص10 باب 2 و ص 125 باب 4 و ص156 باب 10 و ص172 باب 16 و ص183 باب 17 و ص207 باب 26 و ... 👌 در روایتی آمده است که فردی یهودی از پیامبر در مورد فلسفه وجوب نمازهای پنج گانه در ساعات مختلف شبانه روز سوال کرد . 🔷 پیامبر گرامی فرمود: ❗️«وقتیکه آفتاب به نقطه زوال می رسد؛ حلقهای دارد که در آن وارد می شود و هنگامیکه در آن داخل شد؛ وقت ظهر و زوال می شود و همه اشیا مادون عرش در برابر اسماء و صفات پروردگارم تسبیح می گویند و آن همان ساعتی است که پروردگارم بر من درود و رحمت می فرستد لذا خداوند نمازگزاردن در آن هنگام را بر من و امتم واجب نموده و فرموده است:«از وقت زوال آفتاب تا تاریکی شب نماز بپا دار» 🔷اسرائ 78 👌و آن همان ساعتی است که جهنم را در روز قیامت می آورند. پس هر مؤمنی که در آن ساعت موفّق به سجده یا رکوع یا قیام شده باشد؛ خداوند بدن او را بر آتش جهنّم حرام می کند. 👌 وقت نماز عصر همان ساعتی است که آدم از میوه درخت بهشتی تناول نمود و در نتیجه خداوند او را از بهشت بیرون راند. لذا خداوند به فرزندانش دستور داده که این نماز را تا روز قیامت بخوانند و آن را برای امّت من برگزید و آن نماز از محبوبترین نمازها در نزد خداوند است و خداوند به من سفارش فرموده که به خصوص آن را از میان دیگر نمازها پاس بدارم. ❗️و وقت نماز مغرب، همان ساعتی است که خداوند توبه آدم را پذیرفت و فاصله بین تناول میوه درخت بهشتی و پذیرش توبه اش سیصد سال از روزهای دنیا، نسبت به روزهای آخرت بود.که هر روز از آن مانند هزار سال از سالهای دنیا می باشد.یعنی از وقت عصر شرعی تا شام و مغرب می باشد. پس حضرت آدم سه رکعت نماز خواند.یک رکعت برای ترک اولی و خطای خود، و یک رکعت به خاطر خطیئه حوّا، و یک رکعت برای توبه اش لذا خداوند این سه رکعت را بر امّتم واجب فرمود و آن همان ساعتی است که دعا در آن مستجاب می شود. و پروردگارم وعده داده که هر کس از امّتم در آن ساعت دعا کند؛ دعایش را مستجاب نماید . 👌امّا وقت نماز عشا به راستیکه قبر تاریکی و ظلمتی دارد و روز قیامت را تاریکی و ظلمتی است. لذا خداوند به من و امّتم دستور داده که این نماز را در این هنگام بخوانیم تا بدین وسیله قبرهای امّتم را روشن و بر پل صراط به آنان نور و روشنایی عنایت شود. هر گامی که برای خواندن نماز عشا برداشته می شود؛ خداوند بدن صاحب آن گام را بر آتش جهنّم حرام می گرداند و این همان نمازی است که خداوند برای فرستادگان پیش از من برگزیده بود. ❗️ امّا وقت نماز صبح، هنگامیکه خورشید طلوع می کند؛ بر شاخهای شیطان طلوع می کند و خداوند به من دستور داده که نماز صبح را پیش از دمیدن آفتاب و پیش از آنکه کافر آفتاب پرست بر آن سجده می کند؛بخوانم و امّتم برای خدا سجده و کرنش نمایند. و زود خواندن آن در نزد من محبوبتر است و آن همان نمازی است که فرشتگان شب و ملائکه روز آن را مشاهده می کنند» 📚الفقیه ج1 ص205 📚وسائل الشیعه ج4 ص14 📝پرسمان اعتقادی ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
❓پرسش ❔راجع به وقوع معراج پیامبراکرم(ص)میشه توضیح بدین ❓معراج ایشان آیا جسمانی بوده؟ آیا معراج و وارد شدن جسم به ابعاد غیرمادی ممکن‌است❗️ 💠پاسخ💠 👌در تفسیر نمونه در مقام پاسخ به پرسش شما چنین آمده است؛ 🔷«علاوه بر اینکه مشهور میان دانشمندان اسلام اعم از شیعه و اهل تسنن این است که این امر در بیداری صورت گرفته ظاهر خود آیات قرآن در آغاز سوره اسراء و همچنین سوره نجم آیات 13 تا 18 نیز وقوع این امر را در بیداری گواهی می دهد. 👌تواریخ اسلام نیز گواه صادقی بر این موضوع است زیرا : 🗯در تاریخ می خوانیم هنگامی که پیامبر مسأله معراج را مطرح کرد مشرکان به شدت آنرا انکار کردند و آنرا بهانه ای برا کوبیدن پیامبر دانستند این به خوبی گواهی می‎دهد که پیامبر هرگز مدعی خواب یا مکاشفه روحانی نبوده و گرنه این همه سر و صدا نداشت 🔷و اگر در روایتی از حسن بصری میخوانیم که «این امر در خواب واقع شده است» و یا خبری که از عایشه نقل شده «به خدا سوگند بدن پیامبر از میان ما نرفت تنها روح او به آسمانها پرواز کرد» ظاهراً جنبه سیاسی داشته و برای خاموش کردن جنجالی بوده است که درباره مسأله معراج در میان عده ؛ای به وجود آمده بود. ❓حال مسائل تازهای در زمینه معراج مطرح شده و سؤالاتی از این قبیل : 🔶1 - برای اقدام به یک سفر فضائی نخستین مانع نیروی جاذبه است که باید با وسائل فوق العاده بر آن پیروز شد زیرا برای فرار از حوزه جاذبه زمین سرعتی لااقل معادل چهل هزار کیلومتر در ساعت لازم است ❗️ 🔶2 - مانع دیگر، فقدان هوا در فضای بیرون جو زمین است که بدون آن انسان نمیتواند زندگی کند❗️ 🔶3 - مانع سوم گرمای سوزان آفتاب و سرمای کشنده ای است که در قسمتی که آفتاب مستقیما میتابد و قسمتی که نمیتابد وجود دارد ❗️ 🔶4 - مانع چهارم اشعه های خطرناکی است که در ماوراء جو وجود دارد مانند اشعه کیهانی و اشعه ماوراء بنفش و اشعه ایکس، این پرتوها هرگاه به مقدار کم به بدن انسان بتابد زیانی بر ارگانیسم بدن او ندارد ولی در بیرون جو زمین این پرتوها فوق العاده زیاد است و کشنده و مرگبار اما برای ما ساکنان زمین وجود قشر هوای جو مانع از تابش آنها است .❗️ 🔶 5- مشکل بی وزنی است گر چه انسان تدریجا میتواند به بی وزنی عادت کند ولی برای ما ساکنان روی زمین اگر بی مقدمه به بیرون جو منتقل شویم و حالت بی وزنی دست دهد تحمل آن بسیار مشکل یا غیر ممکن است .❗️ 🔶6- و سرانجام مشکل زمان ششمین مشکل و از مهمترین موانع است چرا که علوم روز میگوید سرعتی بالاتر از سرعت سیر نور نیست و اگر کسی بخواهد در سراسر آسمانها سیر کند باید سرعتی بیش از سرعت سیر نور داشته باشد.❗️ 👌در برابر این سؤالات توجه به چند نکته لازم است : 1⃣ ما می دانیم که با آن همه مشکلاتی که در سفر فضائی است بالاخره انسان توانسته است با نیروی علم بر آن پیروز گردد، و غیر از مشکل زمان همه مشکلات حل شده و مشکل زمان هم مربوط به سفر به مناطق دور دست است . 2⃣بدون شک مساله معراج جنبه عادی نداشته بلکه با استفاده از نیرو و قدرت بی پایان خداوند صورت گرفته است و همه معجزات انبیاء همین گونه است. ❗️ به عبارت روشنتر معجزه باید عقلا محال نباشد، و همین اندازه که عقلا امکان پذیر بود بقیه با استمداد از قدرت خداوند حل شدنی است . 👌هنگامی که بشر با پیشرفت علم توانائی پیدا کند که وسائلی بسازد سریع آنچنان سریع که از حوزه جاذبه زمین بیرون رود، سفینه هائی بسازد که مساله اشعه های مرگبار بیرون جو را حل کند، لباسهائی بپوشد که او را در برابر سرما و گرمای فوق العاده حفظ نماید، با تمرین به بی وزنی عادت نماید خلاصه جائی که انسان بتواند با استفاده از نیروی محدودش، این راه را طی کند آیا با استمداد از نیروی نامحدود الهی حل شدنی نیست ❔ ❗️ما یقین داریم که خدا مرکب سریع السیری که متناسب این سفر فضائی بوده باشد در اختیار پیامبرش گذارده است و او را از نظر خطراتی که در این سفر وجود داشته زیر پوشش حمایت خود گرفته است . ❗️ این مرکب چگونه بوده است و چه نام داشته ؟ براق ؟ رفرف ؟ یا مرکب دیگر؟ در هر حال مرکب مرموز و ناشناخته ای است از نظر ما؟ 👌از همه اینها گذشته فرضیه حد اکثر سرعت که در بالا گفته شد، امروز در میان دانشمندان متزلزل شده، هر چند اینشتاین در فرضیه معروف خودش به آن سخت معتقد بوده است . 👌ادامه پاسخ 👇👇👇
👌ادامه پاسخ👇👇👇 ❗️دانشمندان امروز میگویند امواج جاذبه بدون نیاز به زمان در آن واحد از یکسوی جهان به سوی دیگر منتقل میشود و اثر میگذارد، و حتی این احتمال وجود دارد که در حرکات مربوط به گستردگی جهان (میدانیم جهان در حال توسعه است و ستاره ها و منظومه ها به سرعت از هم دور میشوند) منظومه هائی وجود دارند که با سرعتی بیش از سرعت سیر نور از مرکز جهان دور میشوند دقت کنید. 👌کوتاه سخن اینکه مشکلاتی که گفته شد هیچکدام به صورت یک مانع عقلی در این راه نیست، مانعی که معراج را به صورت یک محال عقلی در آورد، بلکه مشکلاتی است که با استفاده از وسائل و نیروی لازم قابل حل است . 🗯به هر حال مساله معراج نه از نظر استدلالات عقلی غیر ممکن است و نه از نظر موازین علم روز و خارق العاده بودن آن را نیز همه قبول دارند بنا بر این هر گاه با دلیل قاطع نقلی ثابت شود باید آن را پذیرفت 📚تفسیر نمونه ج12 ص15 📝پرسمان اعتقادی ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🤔 ❔آیا راست است که امام سجاد با یزید کرد ❗️می گویند در کتاب کافی هم آمده است که امام سجاد بیعت کردند ❕❕ 💠💠 👌مردم مدینه پس از آگاهی از انحراف یزید و دوری او از اسلام سر به بر علیه یزید بلند کردند و از امام سجاد علیه السلام خواستند که شورش آنها را هدایت کند اما امام علیه السلام از به عهده گرفتن رهبری شورش کرد زیرا میدانست که شورش با شکست مواجه می شود و همگان جان خود را از دست خواهند داد و از سوی دیگر با نفوذ عبد الله بن زبیر و دیگران در بین شورشیان ، این شورش یک نهضت اصیل محسوب نمی شد و رهبران شورش نیز در برقراری اصل شورش از امام سجاد علیه السلام نظر خواهی نکرده بودند و این نشان دهنده این بود که شورش مذکور یک حرکت شیعی نیست و در صورتی پیروزی معلوم نیست که به نفع شیعیان تمام شود لذا امام علیه السلام در این شورش شرکت نکرد ؛ 📚سیره پیشوایان ص270 ❕یزید ، مسلم بن عقبه را برای سرکوب شورشیان به مدینه فرستاد و او توانست شورش را سرکوب و کشتاری بس عظیم در به راه بیاندازد و شهر را تصرف کند و به زور از مردم برای یزید بیعت بگیرد . 👌 می نویسند ؛ « مسلم بن عقبه چنین از مردم مدینه بیعت می گرفت که بگوید من بنده مملوک یزید هستم و او درباره من و خون و مال و خانواده من هر چه بخواهد می کند و هرکس از این نوع بیعت امتناع می کرد و حاضر به عبودیت یزید نمی شد کشته می شد » 📚تاریخ طبری ج5 ص493 📚الکامل فی التاریخ ج4 ص118 ❕شیخ عباس می نویسد ؛ « نماینده یزید مردم را به بیعت با او و اقرار بر بندگی یزید فرا می خواند و هر کس امتناع می کرد کشته می شود و تمامی مردم مدینه جز امام العابدین و علی بن عبد الله بن عباس بیعت کردند » 📚منتهی الامال ج2 ص1162 🔶شیخ و ابن نقل می کنند ؛ « هنگامی که مسلم بن عقبه به مدینه رسید به دنبال امام سجاد فرستاد ، و چون امام به نزد او آمد او را بزرگ داشت و به خود نزدیک کرد و گفت امیر المومنین یزید مرا به نیکویی درباره تو سفارش کرده و گفته است که حساب تو را از دیگران جدا کنم . او امام را مجبور به نکرد » 📚الارشاد ج2 ص152 📚الکامل فی التاریخ ج4 ص51 📚بحار الانوار ج46 ص139 👌بی شک یزید نمی خواست بار دیگر دستش به خون اهل بیت پیامبر گرامی آلوده شود و با این کار زوال حکومتش را به آورد و از سوی دیگر چون امام سجاد علیه السلام هیچ نقشی در شورش مردم مدینه نداشته بود ، اجبار او بر بیعت و ریختن خونش بدون دلیل بود . ⚫️اما در روایتی در کتاب آمده است که یزید به زور از امام سجاد علیه السلام بیعت گرفت . 👌او از امام باقر علیه السلام نقل می کند ؛ « یزید وارد مدینه شد و قصد حج گذاردن کرد ، دستور داد مردی از قریش را به نزد او حاضر سازند ، یزید به او گفت آیا اقرار می کنی که بنده منی و من اگر بخواهم تو را می فروشم و اگر بخواهم به اسارت خودم در می آورم ، آن مرد این اقرار را نکرد و یزید او را کشت . ❕یزید به سوی امام فرستاد و به امام گفت همان اقرار را بکند . امام سجاد گفت اگر اقرار نکنم مرا هم مانند آن مرد می کشی ؟ یزید گفت آری . 🔶امام گفت آنچه می خواهی را اقرار می کنم و من بنده ای مکره و مجبور هستم ، اگر می خواهی دست نگه دار و اگر می خواهی مرا بفروش ، یزید پس از این اقرار از امام دست برداشت...» 📚الکافی ج8 ص235 💠با توجه به آن که تمام مورخان اتفاق دارند که یزید عازم مدینه شد و خودش از شام خارج نشد و و نیز در نقل های آمده است که امام سجاد علیه السلام بیعت نکرد و نماینده یزید نیز او را مجبور به بیعت نساخت ، صحت نقل مزبور زیر سوال می رود . 👌علامه می نویسد ؛ « در این خبر اشکالی است زیرا معروف در تاریخ آن است که یزید از شام تا زمان مرگ خارج نشد و هیچ گاه به مدینه نیامد و این روایت با نقل هایی که می گوید امام سجاد بیعت نکرد دارد » 📚بحار الانوار ج46 ص138 ❕این قرائن نشان دهنده صحیح نبودن روایت مذکور است ، خصوصا آن که راوی روایت که ابی نام دارد توثیقی ندارد و مجهول است و احیانا مشترک بین چندین راوی به این نام است و دقیقا شناخته شده نیست ؛ 📚رجال ص455 ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔چرا امام سجاد در کربلا نجنگید ❗️آیا او در تمام طول عمر بوده است ❕امروزه ما ایشان را با نام عابد بیمار می شناسیم ❕❕ 💠💠 👌امام سجاد علیه السلام در جریان حادثه کربلا گرفتار بیماری بودند که این بیماری مانع از حضور ایشان در جبهه نبرد شد . 🔶شیخ به نقل از حمید بن مسلم می نویسد ؛ « سپس به علی بن الحسین رسیدیم ، که در بستر افتاده و به شدت بیمار بود ، گروهی از پیادگان با شمر رسیدند ، آنان به شمر گفتند آیا این بیمار را نکشیم ، من گفتم سبحان الله بیماری اش کارش را می سازد ( نیازی به کشتن نیست ) همواره چنین گفتم تا آنان را از او باز گرداندنم » 📚الارشاد ج2 ص112 📚بحار الانوار ج45 ص61 👌طبری از امام علیه السلام نقل می کند ؛ « در شبی که بامدادش پدرم به شهادت رسید نشسته بودم و عمه ام زینب از من پرستاری می کرد ( و من بیمار بودم )» 📚تاریخ طبری ج5 ص420 📚الارشاد ج2 ص93 👌در کتاب شرح الاخبار هم چنین آمده است ؛ « امام زین العابدین در آن ایام به شدت بیمار و و از جنگ ناتوان بود » 📚شرح الاخبار ج3 ص250 👌در کتاب الامالی شجری نیز چنین آمده است ؛ « امام سجاد بیمار بود و اندکی در جنگ شرکت جست ، اما چنان ناتوان بود که به سان زخم خوردگان از معرکه بیرونش آوردند و خداوند مرگ را از او دور کرد و به همراه زنان اسیر شد » 📚الامالی شجری ج1 ص171 👌ابن سعد نیز می نویسد ؛ « امام سجاد در کربلا بر اثر نجنگید » 📚الطبقات الکبری ج5 ص221 ❕بیماری حضرت تنها در زمان حادثه کربلا به تقدیر الهی جهت مصون ماندن جان شریفش برای تصدی منصب امامت بوده است و چنان نبوده که ایشان در تمام طول عمر بیمار باشد و تعبیر در مورد ایشان تعبیر مناسبی نمی باشد . ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔ماجرای اقرار حجر الاسود به امامت امام سجاد چه بود ❗️مگر محمد امامت امام سجاد را قبول نداشت ❕❕ 💠💠 👌شیخ بزرگوار کلینی و دیگران از علمای شیعه از امام باقر علیه السلام نقل می کنند ؛ ❕ «پس از کشته شدن امام حسين محمد حنفيه از امام علي بن الحسين خواست تا در با او صحبت کند، آنگاه که به خدمت امام رسيد عرض کرد: فرزند برادرم، مي‌داني که پيامبر خدا وصيت و امامت را بعد از خود به اميرمؤمنان داد و سپس به امام حسن و بعد از او به امام حسين واگذار کرد و پدر شما به شهادت رسيد، و براي جانشينی بعد از خودش وصيتي نکرد و مي‌داني که من، عموي شما و با پدرت با يک ريشه‌ام و زاده علي مي‌باشم. 👌من با اين سن و که بر شما دارم، از شما که جوانيد به امامت سزاوارترم پس با من در مسأله جانشيني و امامت کشمکش و درگيري نداشته باش.» ❕امام علي بن الحسين در پاسخ عمويش، محمد حنفيه، با لحني ملايم و دلسوزانه فرمود: «اي عمو از خدا بترس و چيزي را که حقّت نيست مخواه، من تو را موعظه مي‌کنم که مبادا از نادانان باشي، اي عمو همانا پدرم قبل از آنکه عازم عراق شود به من در اين باره وصيت کرد و ساعتي قبل از نيز با من تجديد عهد نمود، و اين سلاح رسول خدا است که پيش من است، متعرّض اين امر مشو که مي‌ترسم عمرت کوتاه و حالت دگرگون شود. همانا خداي عزّوجل، امر وصيت و امامت را در نسل حسين مقرّر داشته است.» ❕آنگاه امام براي اينکه مطالب را به شکل عيني براي عمويش اثبات کند فرمود: «اگر مي‌خواهي اين مطلب را بفهمي، بيا نزد «حجرالاسود» رويم و از او داوري بخواهيم و مطالب را از آن بپرسيم.» 💠 امام باقر مي‌فرمايد: «اين گفتگو ميان آندو در مکه بود تا اين که به رسيدند. علي ابن الحسين به محمد حنفيه فرمود: اول تو به درگاه خدا دعا کن و از خدا بخواه تا حجرالاسود را به صدا درآورد و مطلب را از او بپرس. محمد، با زاري و دعا به پيشگاه خدا از حجرالاسود خواست که مطلب را بيان کند. ولي حجر پاسخي نداد. علي‌بن الحسين فرمود: اي عمو .اگر تو وصي و امام بودي جوابت را مي‌داد.» 👌محمد گفت: پسر برادر، اينک تو دعا کن و از خدا بخواه. ❕«علي بن الحسين به آنچه خواست دعا کرد، سپس فرمود: «اي حجر، از تو مي‌خواهم به آن خدايي که ميثاق پيامبران و اوصياء و همه مردم را در تو قرار داده است، وصي و امام بعد از حسين را به ما خبر ده؟! حجر، چنان بلرزه درآمد که نزديک بود از جاي خود کنده شود، سپس خداي عزوجل او را به سخن آورد و به زبان عربي فصيح گفت: بار خدايا، همانا و امامت، بعد از حسين ابن علي به علي بن الحسين بن علي بن ابيطالب، پسر فاطمه دختر رسول خدا رسيده است. پس محمد حنفيه از سخن خود برگشت و پيرو علي ابن الحسين گرديد.» 📚الکافی ج1 ص348 📚دلائل الامامه ص207 📚مناقب آل ابی طالب ج4 ص147 📚الاحتجاج ج2 ص316 📚بحار الانوار ج46 ص112 👌شیخ عباس می نویسد ؛ « محمد حنفیه با این عمل می خواست که شبهات و اوهام مستضعفین برطرف شود ، او می خواست که بر آنهایی که او را امام می دانستند حقیقت و مقام و منزلت امام سجاد را نشان دهد تا بدانند او امام است و محمد حنفیه در امر امامت ای نداشت و مقام او بالاتر از آن است که این توهم در مورد او برود » 📚منتهی الامال ج2 ص1138 ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔چرا به امام سجاد ابن می گویند دلیل خاصی دارد ❕❕ 💠💠 👌علامه چنین می آورد ؛ « از پیامبر گرامی روایت شده است که فرمود خداوند از میان دو برگزیده دارد ، برگزیده او از عرب قریش و از عجم می باشد و علی بن الحسین پیوسته می گفت من فرزند دو برگزیده هستم زیرا جد او رسول خدا بود و مادرش دختر یزگرد پادشاه ایران بود » 📚بحار الانوار ج46 ص4 ❕شیخ عباس قمی امام سجاد علیه السلام را چنین بر می شمارد ؛ 1⃣تالیف صحیفه کامله است که اهل بیت و عروه الوثقی شیعیان است ‌. 2⃣جمع شدن نجابت عرب و هر دو در او به به اعتبار سخن پیامبر که خدا در میان بندگان دو برگزیده دارد ، برگزیده او از عرب قریش و از عجم فارس می باشد لذا او ملقب به ابن الخیرتین می باشد . 3⃣انتشار اولاد رسول خدا از آن حضرت لذا او را آدم بنی الحسین می گویند . 📚منتهی الامال ج2 ص1175 ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔الله در آیه ۱۳ از سوره سجده، نیت و تصمیم خود را برای پر کردن جهنم نشان داده است: وَلَو شِئنا لَآتَینا کُلَّ نَفسٍ هُداها وَلٰکِن حَقَّ القَولُ مِنّی لَأَملَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الجِنَّةِ وَالنّاسِ أَجمَعینَ. و اگر می‌خواستیم به هر انسانی هدایت لازمش را می‌دادیم؛ ولی سخن و وعده‌ام حق است که دوزخ را از جن و انس پر کنم! ✍️این آیه، نیت و تصمیم خدای قرآن برای پر ساختن جهنم است. الله برای پر کردن جهنم نیت و تصمیمی به این قاطعیت دارد ولی حتی یک آیه در قرآن نیست که حاکی از تصمیم خداوند برای پر کردن بهشت باشد. به عبارت بهتر اولویت خدای قرآن پر کردن جهنم است تا پر کردن بهشت، چنانچه در آیه ۱۷۹ سوره اعراف می‌گوید: وَلَقَد ذَرَأنا لِجَهَنَّمَ كَثيرًا مِنَ الجِنِّ وَالإِنسِ. به یقین، گروه بسیاری از جن و انس را برای دوزخ آفریدیم؛ ⚠️دقیقا مشخصه‌های سادیسم در الله نمایان است؛ الله خود جن و انسان خلق می‌کند تا در جهنم عذابشان دهد ❗️❗️ 💠💠 ❕از آیات و روایات متعددی استفاده می شود که خداوند بندگان را برای به کمال و سعادت رسیدن و بهره مندی از رحمات الهی و رسیدن به بهشت آفریده است ، چرا که خداوند چشمه ‏اى است فياض و مبدئى است نعمت‏ آفرين كه موجودات را در كنف حمايت خود مى‏ گيرد، و آنها را پرورش داده، از نقص به كمال مى ‏برد، و اساسا همین است هدف واقعى عبوديت و بندگى ما، و همین است فلسفه عبادات و نيايشهاى ما كه همگى كلاسهاى تربيت براى تكامل ما است ، به اين ترتيب نتيجه مى ‏گيريم كه هدف آفرينش ما پيشرفت و تكامل هستى ما است. 📚تفسیر نمونه ج 22 ص 392 👌 در روایتی آمده است که خداوند در صحف حضرت موسی چنین فرمود ؛ « ای بندگان من شما را نیافریدم ( و تکلیف نکردم) تا بدین وسیله از تنهایی وکمی در آمده و صاحب یاور و جماعت زیادی شوم و نه با شما انس گرفته تا به واسطه آن وحشت نکنم و نه به کمک شما عجز خود را ترمیم نمایم همین قدر بدانید که اگر تمام مخلوقات من در آسمان و زمین پشت به هم داده و اطاعت و عبادت من کنند و شب و روز مرا پرستش کنند به سلطنت و قدرتم چیزی اضافه نمی شود چه آن که ساحت من والاتر از آن بوده و از این نواقص مبرا است» 📚علل الشرایع ج1 ص13 👌امام صادق علیه السلام فرمود ؛ « خداوند از روی بازی و بازیچه بندگان را نیافریده ( وتکلیف نکرده است) بلکه آنان را آفریده و تکلیف به طاعت کرده تا از این طریق ( به تکامل رسیده) و مستوجب بهشت و رضایت او شوند و آنان را خلق ( و تکلیف) نکرده است تا به واسطه آنان منفعتی بدست اورده یا ضرری را از خود دفع کند بلکه آنان را خلق کرد( و تکلیفشان کرد) تا به آنان نفع برساند و آنان را در جایگاه نعمت های ابدی قرار دهد » 📚بحار الانوار ج 5 ص 313 ❕لذا می بینیم که خداوند می فرماید ؛ « إِلاَّ مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ وَ لِذلِكَ خَلَقَهُم‏ » « مگر آنچه پروردگارت رحم كند و براى همين (پذيرش رحمت و در سايه آن تكامل و رسیدن به بهشت) آنها را آفريد » ( هود 119) ❕به بیان دیگر ؛ 👌در باره هدف آفرينش در آيات قرآن بيانات مختلفى آمده است كه در حقيقت هر كدام به يكى از ابعاد اين هدف اشاره مى ‏كند، از جمله و ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ ؛ « من جن و انس را نيافريديم مگر اينكه مرا پرستش كنند » (ذاريات- 56) يعنى در مكتب بندگى و عبادت تكامل يا بند، و به عاليترين مقام انسانيت در اين مكتب برسند. در جاى ديگر مى ‏خوانيم الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا « آن خدايى كه مرگ و زندگى را آفريد تا شما را بيازمايد تا كدامين بهتر عمل مى‏ کنيد » (يعنى آزمايشى آميخته با پرورش و در نتيجه تكامل)- سوره ملك آيه 2. ❕ در آيه مورد اشاره مى‏ فرمايد « وَ لِذلِكَ خَلَقَهُمْ‏ » «براى پذيرش رحمت، رحمتى آميخته با هدايت و قدرت بر تصميم گيرى، مردم را آفريد » 👌همانگونه كه ملاحظه مى ‏كنيد، همه اين خطوط به يك نقطه منتهى مى‏شود و آن پرورش و هدايت و پيشرفت و تكامل انسانها و رسیدن به بهشت است كه هدف نهايى آفرينش محسوب مى ‏شود. ❕حال ملحد می گوید که اگر غرض خداوند از خلقت بندگان ، رسیدن آنان به بهشت و سعادت است ، چگونه خداوند می گوید جهنم را از جن و انس پر می کنم ، چنان که می فرماید ؛ « اگر ما مى‏ خواستيم به هر انسانى (از روى اجبار) هدايت لازمش را مى ‏داديم، ولى (من آنها را آزاد گذارده ‏ام) و مقرر كرده ‏ام كه دوزخ را (از انسانهاى بى ايمان و گنهكار) از جن و انس همگى پر كنم » ( سجده 13) 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 ❕در حالی که توجه ندارد که خداوند می گوید آنانی که جهنمی می شوند ، با سوء اختيار خود اين راه را طى كرده ‏اند و مستحق مجازاتند، و ما هم اراده قاطع داريم بر اينكه دوزخ را از آنان پر كنيم ، روشن است که در این صورت خداوند ظلمی در حق آنان نکرده است ، بلکه آنان خودشان هستند که با اعمالشان خود را دوزخی می کنند . ❕جمله قاطع و كوبنده فوق اشاره به اين است كه مبادا تصور كنيد، رحمانيت و رحيميت خداوند، مانع از مجازات مجرمان آلوده و ستمگر است، مبادا به آيات رحمت مغرور شويد و خود را از مجازات الهى معاف بشمريد كه رحمت او جايى دارد و غضب او جايى. او مسلما- مخصوصا با توجه به لام قسم در جمله" لأملأن" و نون تاكيد در آخر آن- به اين وعده خود وفا خواهد كرد، و دوزخ را از اين دوزخيان پر مى ‏كند، كه اگر نكند بر خلاف حكمت است. 📚تفسیر نمونه ج 17 ص 138 ❕ملحد در ادامه می گوید که اگر غرض از خلقت ، تکامل و سعادت بندگان است ، چگونه است که خداوند می گوید بسیاری از جن و انس برای دوزخ آفریده شده اند ، چنان که می فرماید ؛ « به طور مسلم گروه بسيارى از جن و انس را براى دوزخ آفريديم، آنها دلها (عقلها) يى دارند كه با آن (انديشه نمى ‏كنند و) نمى‏ فهمند و چشمانى دارند كه با آن نمى ‏بينند و گوشهايى دارند كه با آن نمى‏ شنوند، آنها همچون چهار پايانند، بلكه گمراه ‏تر اينان همانا غافلانند (زيرا با اينكه همه گونه امكانات هدايت دارند باز هم گمراهند). » ( اعراف 179) 👌در حالی که ما خواندیم که هدف خلقت تکامل و سعادت و بهشتی شدن بندگان است ، بر این اساس در مورد آیه مورد اشکال که می گوید بسیاری از جن و انس برای دوزخ آفریده شده اند می گوییم ؛ 1⃣ اين تعبير درست به آن مى ‏ماند كه شخص نجار بگويد قسمت زيادى از اين چوبهايى را كه فراهم ساخته ‏ام براى تهيه درهاى زيبا است و قسمت زياد ديگرى براى سوزاندن و افروختن آتش، چوبهايى كه صاف و محكم و سالمند در قسمت اول مصرف مى ‏كنم، و چوبهاى ناصاف و بد قواره و سست و تكه پاره را در قسمت دوم، در حقيقت نجار دو گونه هدف دارد ؛ ❕يكى هدف اصلى و ديگرى هدف تبعى، هدف اصلى او ساختن در و پيكر و ابزار خوب است و تمام كوشش و تلاش او در همين راه مصرف مى‏ شود، ولى هنگامى كه ببيند چوبى به درد اين كار نمى ‏خورد، ناچار آن را براى سوزاندن كنار مى ‏گذارد، اين هدف تبعى است نه اصلى (دقت كنيد). 👌خداوند نیز هدف اصلیش از خلقت بندگان ، سعادت و بهشتی شدن آنان است ، اما زمانی که ببیند ، بندگان با اعمال ناشایست در مسیر انحراف قدم بر می دارند ، آنان را به جهنم اختصاص می دهد ، تنها تفاوتى كه اين مثال با مورد بحث ما دارد اين است كه تفاوت چوبها با يكديگر اختيارى نيست، ولى تفاوت انسانها بستگى به اعمال خودشان دارد و در اختيار خود آنها است. ❕بهترين گواه براى اين سخن صفاتى است كه براى گروه جهنميان و بهشتيان در آيات فوق مى‏ خوانيم كه نشان مى ‏دهد اعمال خودشان سرچشمه اين گروه‏ بندى مى‏ باشد. 2⃣و به تعبير ديگر خداوند طبق صريح آيات مختلف قرآن همه را پاك آفريده و اسباب سعادت و تكامل را در اختيار همگى گذاشته است ولى گروهى با اعمال خويش خود را نامزد دوزخ مى‏ كنند و سرانجامشان شوم و تاريك است و گروهى با اعمال خود، خود را نامزد بهشت مى‏ سازند و عاقبت كارشان خوشبختى و سعادت است ، هدف اصلی خداوند از خلقت بندگان ، سعادت و تکامل آنان است ، اما ناگزیر زمانی که آنان قدم در مسیر انحراف بگذارند ، در مسیر دوزخ قدم گذاشته و خداوند نیز آنان را وارد دوزخ می کند که این به هدف فرعی و تبعی خداوند است . 📚تفسیر نمونه ج 7 ص 18 ❕بنابراین ، هدف اصلى آفرينش، خداپرستى و عبوديّت است، ولى نتيجه‏ ى كار بسيارى از انسان‏ها در اثر عصيان، طغيان و پايدارى در كفر و لجاجت، دوزخ است، گويا كه در اصل براى جهنّم خلق شده ‏اند. حرف «لام» در «لِجَهَنَّمَ»، براى بيان عاقبت است . مانند نجّار كه هدف اصلى او از تهيه كردن چوب، ساختن در و پنجره ‏هاى زيباست، ولى كار به سوزاندن چوب‏هاى بى ‏فايده در بخارى مى ‏انجامد كه آن هدف فرعى است. ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔دروغی به عنوان ساده زیستی ائمه ▫️و في الصحيح عن أبي الصباح قال سألت أبا عبد الله عن الذهب يحلى به الصبيان فقال:كان علي بن الحسين يحلي ولده ونساءه بالذهب والفضة. ▪️ودر حديث صحيح از ابوصباح وارد شده كه ميگوید: از امام صادق پرسیدم : زینت طلا برای کودکان نابالغ رواست؟ پاسخ داد: 👈🏿 امام سجاد فرزندان و بانوان خود را با زیور طلا و نقره می آراست👉🏿 ⚡️حال چگونه عمامه به سرهای خائن مدعی ساده زیستی کسانی میشوند که زنان و کودکانشان در طلا و نقره غوطه ور بودند ❗️❗️ 💠💠 👌 متاسفانه گروهى چنين مى‏ پندارند كه زهد اسلامى با بهره‏ گيرى از مواهب مادّى‏ مخالف است و اسلام سخت‏گيرى بر خويشتن و رياضت كشيدن و ترك لذائذ دنيا را كار خوبى مى‏ شمرد، در حالى كه چنين نيست. ❕زهد اسلامى به معناى عدم وابستگى و اسارت در چنگال مال و مقام و هوا و هوسهاست؛ نه به معناى تحريم حلال و ترك طيّبات. 👌 قرآن مجيد با صراحت در اين باره سخن گفته و مى ‏فرمايد: « بگو چه كسى زينتهاى الهى را كه براى بندگان خود آفريده و همچنين روزي هاى پاكيزه را حرام كرده است؟ بگو اينها در زندگى دنيا براى كسانى است كه ايمان آورده ‏اند و در قيامت خالص براى مؤمنان خواهد بود». ( اعراف 32) ❕در جاى ديگر در شرح اهداف بعثت پيامبر و برنامه ‏هاى او مى‏ فرمايد: « آنها كه از فرستاده خدا پيامبر امّى پيروى مى‏ كنند، پيامبرى كه صفاتش را در تورات و انجيلى كه نزدشان است مى ‏يابند و آنها را به معروف دستور مى‏ دهد و از منكر باز مى‏ دارد و طيّبات و اشياى پاكيزه را براى آنها مى‏ شمرد و ناپاكي ها را تحريم مى‏ كند و بارهاى سنگين و زنجيرهايى را كه بر آنها بود (از دوش و گردنشان) برمى ‏دارد ... آنها رستگارانند». ( اعراف 157) 🔸امام صادق علیه السلام فرمود ؛ « زهد در دنیا به معنای نابود کردن مال و تحریم حلال نیست » 📚الکافی ج 5 ص 70 👌علی علیه السلام فرمود ؛ « تمام زهد در دو جمله از قرآن مجيد آمده است. خداوند سبحان مى‏ فرمايد: «تا بر گذشته تأسف مخوريد و به آنچه در دست داريد دلبسته و شادمان نباشيد». بنابراين آن‏كس كه بر گذشته تأسف نمى‏ خورد و به آينده (و آنچه در دست دارد) دلبستگى ندارد هر دو طرف زهد (از آغاز تا پايان آن) را در اختيار گرفته است‏ » 📚نهج البلاغه حکمت 439 👌بنابراین زهد اسلامی به معنای ترک دلبستگی به دنیا است ، نه ترک دنیا و استفاده نکردن از لذات و زینت های آن . 📚پیام امام امیر المومنین ، ج 8 ص 136 ❕در مورد استفاده از انواع زينتها، اسلام مانند تمام موارد، حد اعتدال را انتخاب كرده است، نه مانند بعضى كه مى ‏پندارند استفاده از زينتها و تجملات هر چند به صورت معتدل بوده باشد، مخالف زهد و پارسايى است، و نه مانند تجمل‏ پرستانى كه غرق در زينت و تجمل مى‏ شوند، و تن به هر گونه عمل نادرستى براى رسيدن به اين هدف نامقدس مى‏ دهند. ❕ اگر ساختمان روح و جسم انسان را در نظر بگيريم مى ‏بينيم كه تعليمات اسلام در اين زمينه درست هماهنگ ويژگيهاى روح انسان و ساختمان جسم او است. به گواهى روانشناسان، حس زيبايى يكى از چهار بعد روح انسانى است، كه به ضميمه حس نيكى، و حس دانايى، و حس مذهبى، ابعاد اصلى روان آدمى را تشكيل مى‏ دهند، و معتقدند تمام زيبائيهاى ادبى، شعرى، صنايع ظريفه، و هنر به معنى واقعى همه مولود اين حس است، با وجود اين چگونه ممكن است، يك قانون صحيح، اين حس اصيل را در روح انسان خفه كند، و عواقب سوء عدم اشباع صحيح آن را ناديده بگيرد. 👌لذا در اسلام استفاده كردن از زيبائي هاى طبيعت، لباسهاى زيبا و متناسب، به كار بردن انواع عطرها، و امثال آن، نه تنها مجاز شمرده شده بلكه به آن توصيه و سفارش نيز شده است، و روايات زيادى در اين زمينه از پيشوايان مذهبى در كتب معتبر نقل شده است. 📚تفسیر نمونه ج 6 ص 151 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 👌اهل بیت علیهم السلام نیز از زینت های مادی ، به فراخور وضعیت اجتماعی جامعه استفاده می کردند . در تاريخ زندگى امام حسن مجتبى علیه السلام مى‏ خوانيم هنگامى كه به نماز برمى ‏خاست بهترين لباسهاى خود را مى‏ پوشيد سؤال كردند چرا بهترين لباس خود را مى‏ پوشيد؟ فرمود ؛ « خداوند زيبا است و زيبايى را دوست دارد و به همين جهت، من لباس زيبا براى راز و نياز با پروردگارم مى‏ پوشم و هم او دستور داده است كه زينت خود را به هنگام رفتن به مسجد برگيريد » 📚وسائل الشیعه ج 4 ص 455 ❕البته آن بزرگواران چون امام بودند ، موظف بودند که حال اجتماعی جامعه را لحاظ کنند و متناسب با افراد ضعیف و متوسط جامعه ، خوراک و پوشش خود را قرار دهند . علی علیه السلام فرمود ؛ « خداوند پیشوایان حق را موظف ساخته است که خود را با مردم تهی دست سازند تا ناداری تهی دست او را به جوش نیاورد » 📚 ج1 ص411 _ خطبه 209 👌و ؛ « خداوند مرا پیشوای آفریدگان خود قرار داده است ؛ از این رو بر من واجب فرموده که درباره خودم و خورد و خوراک و پوشاکم ، همانند مردم تهی دست باشم تا فقیر به من جوید و توانگر را هم توانگری اش به سرکشی نکشاند » 📚الکافی ج1 ص410 👌زمانی که وضعیت اقتصادی جامعه مطلوب بود ، اهل بیت نیز از زینت هایی که تهیه کردن آن برای همگان ممکن بود ، استفاده می کردند ، اما وقتی غیر این وضعیت بود ، آن بزرگواران زندگی خود را بر اساس وضعیت ضعیف جامعه تنظیم می کردند . ❕در نقلی آمده است که « سفيان ثورى می گوید نزد جعفر بن محمّد عليه السلام رفتم و ديدم كه روجامه ‏اى از خز سياه و نيز جامه‏ اى از خز، بر تن دارد. با شگفتى به او نگريستم. به من فرمود: «اى ثورى! تو را چه شده كه به ما [چنين‏] مى‏ نگرى؟ شايد از آنچه مى‏ بينى، تعجّب مى ‏كنى!». گفتم: اى فرزند پيامبر خدا! اين نه جامه توست و نه جامه پدرانت! فرمود: «اى ثورى! آن روزگار، زمانه فقر و تنگ‏دستى بود و آنان به فراخور آن تنگنا و فقر عمل، مى‏ كردند. و امروز، روزگارى است كه همه چيز به وفور يافت مى ‏شود». 📚بحار الانوار ج 47 ص 221 👌از آنچه گذشت روشن می شود که استفاده از زیور و زینت حلال دنیا بی اشکال است و زهد به معنای ترک دنیا و لذات دنیا نیست و اهل بیت علیهم السلام نیز به فراخور وضعیت اقتصادی جامعه ، از زینت های دنیوی استفاده می کرده اند ، اگر چه هیچ گونه دل بستگی به دنیا نداشتند و زهد را به معنای دقیق کلمه در زندگی پیاده می کردند ‌. ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔آیا امام سجاد شهید شدن یا به مرگ از دنیا رفتند ❗️آیا حقیقت دارد که دلیلی بر شهادت ایشان نیست ❕❕ 💠💠 ❕بر پایه روایاتی که تصریح می کند تمام امامان با مرگ غیر طبیعی از دنیا رفته اند باید حکم کنیم که امام سجاد علیه السلام نیز شده اند . 🔸امام حسن علیه السلام فرمود: «هیچ یک از ما نمی باشد جز آنکه یا توسط از دنیا می رود و یا توسط سم از دنیا می رود» 📚بحار الانوار ج27 ص217 _ کفایه الاثر ص227 👌امام رضا علیه السلام فرمود: «همه ما مقتول و از دنیا می رویم» 📚الفقیه ج2 ص585 _ عیون الاخبار ج2 ص203 🔸شیخ می نویسد ؛ « اعتقاد ما آن است که امام سجاد علیه السلام با زهر ولید بن عبدالملک از دنیا رفت » 📚اعتقادات ص 109 ❕البته بعضى دیگر گفته اند هشام بن عبد الملك از دنیا رفته است . 📚بحار الانوار ج 46 ص 153 _ جلاء العیون ص 841 💠 ممكن است كه هشام بن عبد الملك به جهت آن عداوت و بغضى كه از آن حضرت در دل گرفت از آن روزى كه آن حضرت در طواف كعبه استلام حجر كرد و هشام نتوانست، و فرزدق شاعر آن جناب را به آن اشعار مدح كرد ، به اين سبب و سبب‏هاى ديگر برادر خود وليد بن عبد الملك را كه خليفه آن زمان بود وادار كرده باشد كه آن حضرت را زهر دهد. پس هر دو آن حضرت را زهر داده ‏اند و صحيح است نسبت آن حضرت به هر دو تن. 📚منتهی الامال ج 2 ص 1168 ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔با توجه به شبهاتی که بهاییت در رابطه با خاتمیت پیامبر اسلام مطرح می کنند و ایشان را خاتم پیامبران نمی دانند این سوال را داشتم که اول لفظ به معنای انگشتر بوده یا پایان دادن به چیزی به معنای خاتم بوده ❗️❗️ 💠💠 👌خداوند می فرماید ؛ « ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِكُمْ وَ لكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِيِّينَ وَ كانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَلِيماً » « محمد پدر از مردان شما نبود، ولى رسول خدا و خاتم و آخرين پيامبران است و خداوند به هر چيز آگاه است.» ( احزاب 40) ❕معناى خاتم با اين‏كه روشن است ( زيرا ماده خَتْم در تمام كتب لغت عرب به معناى پايان دادن به چيزى است ) ولى پاره‏ اى از وسوسه‏ هاى منحرفان ايجاب مى‏ كند كه توضيح بيشترى درباره آن داده شود. ❕ابن فارس كه از علماى معروف لغت در قرن چهارم هجرى مى‏ باشد در مُعْجَم مَقائيس اللّغة ذیل ماده ختم مى ‏گويد: «ختم، يك معناى اصلى بيشتر ندارد و آن رسيدن به پايان چيزى است و اين‏كه مهر زدن بر چيزى را ختم مى‏ گويند نيز از همين باب است، زيرا هميشه بعد ازپايان دادن چيزى بر آن مهر مى‏ نهند». 👌خليل ابن احمد كه از قديمى‏ ترين مولفان و لغت عرب است و در قرن دوم هجرى در عصر ائمه معصومين عليهم السلام مى ‏زيسته است؛ در معناى خاتِم و خاتَم مى‏ گويد: «خاتِم هر چيزى، پايان و آخر آن است؛ و خاتَم به معناى مُهرى است كه بر گِل مى ‏زنند» 📚کتاب العین، ماده ختم 👌هنگامى كه نامه تمام مى ‏شد و آن را مى ‏بستند براى اين‏كه بيگانه ‏اى آن را نگشايد، قطعه گِل نرمى بر محلّى كه شده بود مى ‏زدند و روى آن را مهر مى‏ كردند، بطورى كه براى گشودن آن راهى جز شكستن مهر نبود. ❕ساير ارباب لغت نيز همين معنى را تعقيب كرده‏ اند، و خاتَم را به معناى چيزى كه سبب پايان است و يا كه در پايان مى‏ زنند تفسير كرده‏ اند. 🔸در كتاب التحقيق كه بررسى جامعى است روى منابع مهم لغت، بعد از نقل اقوال بزرگان لغت عربى مى‏ گويد: «تحقيق اين است كه اين ماده ريشه واحدى دارد و آن در مقابل آغاز است؛ يعنى شدن چيزى و به آخر و انتها رسيدن » 📚التحقیق ماده ختم ❕گاه گفته مى‏ شود خاتَم به معناى است؛ بنابراين مفهوم آيه چنين است كه پيامبر اسلام زينت تمام پيامبران بود، نه پايان دهنده آنها. 👌ولى بايد توجه داشت كه خاتَم هرگز به معناى زينت نيامده بلكه به معناى انگشتر است و اين تعبير بسيار نادرستى است كه گفته شود پيامبر اسلام انگشتر پيامبران است. تازه همان گونه كه گفتيم معنى اصلى خاتَم هرگز انگشتر نبوده بلكه به معناى مهرى بوده كه در پايان يا بر نامه ‏ها و كتاب‏هايى را كه لاك و مهر مى‏ كردند مى‏ زدند، و از آنجا كه مهر زدن در خاتَم و پايان قرار مى ‏گيرد، نام خاتم بر وسيله ‏اى كه به آن نامه را پايان مى‏ دادند، گذارده شده است (توجه داشته باشيد كه خاتَم، به فتح تاء، به معناى «ما يَخْتِمُ بِهِ» يعنى: چيزى كه به آن ختم مى‏ كنند مى ‏باشد.) ❕قابل توجه اين‏كه در عصر نزول قرآن و قرن‏ها بعد از آن، مهر اصلى اشخاص، روى انگشترهاى آنها بود، و به وسيله خود نامه‏ ها را مهر مى ‏كردند، به همين دليل در حالات پيامبر آمده «انَّ خاتَمَ رَسُولِ اللَّهِ كانَ مِنْ فِضَّةٍ نَقْشُهُ مَحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله»: «انگشتر پيامبر خدا از نقره بود و نقش آن محمد رسول اللَّه بود.» 📚سنن بیهقی ج 10 ص 128 👌در بعضى از تواريخ آمده كه از جمله حوادث سال ششم هجرى اين بود كه به پيامبر عرض كردند شما كه براى سران كشورها و پادشاهان نامه مى‏ نويسيد، آنها نامه ‏هاى بدون مهر را نمى ‏خوانند، به همين دليل پيامبر براى خود انتخاب كرد تا نامه‏ ها را با آن مهر كند. 📚سفینه البحار ج 1 ص 367 👌در كتاب طبقات كبرى نيز آمده است كه پيامبر اسلام هنگامى كه تصميم گرفت دعوت خود را گسترش دهد و به پادشاهان و جهان نامه بنويسد دستور داد انگشترى براى او ساختند كه روى آن مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّه نوشته شده بود و نامه‏ هاى خود را با آن مهر مى‏ كرد. 📚طبقات الکبری ج 1 ص 258 👌با اين توضيح روشن مى ‏شود كه امروز گر چه خاتَم به انگشترهاى تزيينى نيز گفته مى‏ شود، ولى در زمان نزول قرآن و ‏ها بعد از آن به انگشترهايى مى‏ گفتند كه با آن نامه‏ ها را پايان مى ‏دادند، و يا نامه‏ ها را مى ‏بستند و بر محل بسته شده مهر مى‏ نهادند. 👌به هر حال کسی که كمترين آشنايى با معناى اين واژه در ادبيات عرب و ريشه اصلى اين لغت و مشتقات و موارد آن به وضوح اين معنا را اثبات مى‏ كند كه كلمه خاتَمَ النَّبِييّنَ هيچ معنايى جز پايان دهنده پيامبران نمى‏ تواند داشته باشد. 📚پیام قرآن ج 8 ص 442 ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔امروزه شاهدیم که کسبه و حتی مردم اجناس مورد نیاز مردم را خریداری می کنند و در مغازه و خانه ها می کنند ❗️حکم این عمل چیست ❕جایز است یا خیر ❕❕ 💠💠 👌احتكار به معناى گردآورى احتياجات مردم و ذخيره كردن و به انتظار گرانى نشستن و منافع بردن است و در اصل از ريشه حَكْر (بر وزن مكر) به معناى ظلم و ستم و بد رفتارى گرفته شده و از آنجايى كه احتكار طعام از روشن‏ترين مصداق‏هاى ظلم و بدرفتارى است اين واژه بر آن اطلاق شده است. 📚پیام امام امیر المومنین ج 11 ص 54 🔸در فقه اسلام بحث مشروحى احتكار آمده و همه فقهاى اسلام آن را حرام شمرده ‏اند و روايات بسيارى در اين زمينه وارد شده از جمله در حديثى كه در كتب اهل سنّت و اماميه وارد شده از رسول خدا مى‏ خوانيم ؛ «محتكر رانده درگاه خداست». 📚بحار الانوار ج 59 ص 292 👌در حديث ديگرى از امام امير المؤمنين در غررالحكم آمده است ؛ «محتكر بخيل ثروتى جمع مى‏ کند براى كه هرگز از او راضى نخواهند شد و بر خدايى (در محشر) وارد مى ‏شود كه او را معذور نخواهد داشت». 📚غرر الحکم ح 8205 ❕در حديث ديگرى از پيغمبر اكرم مى‏ خوانيم ؛ «شخص محتكر در روز قيامت در حالى محشور مى‏ شود كه در پيشانى او نوشته شده است: اى كافر خودت را در آتش دوزخ انتخاب كن». 📚کنزالعمال ح 43958 👌پیامبر گرامی فرمود ؛ « هر كس خوراك مسلمانان را احتكار كند، خداوند او را به و ورشكستگى تنبيه مى‏ فرمايد.» 📚بحار الانوار ج 62 ص 292 👌و فرمود ؛ «هر انبار كردنى كه به مردم زيان رسانَد و ‏ها را به ضرر ايشان گران كند، بى‏ خير است.» 📚دعائم الاسلام ج 2 ص 35 👌و فرمود ؛ « مايه بيزارى است كه خوراكى احتكار شود و مردم به حال خود رها گردند، در حالى كه چيزى از آن نداشته باشند.» 📚عوالی اللالی ج 2 ص 138 🔸و فرمود ؛ «هر كس يك شب گرانى را براى امّت من بخواهد، عملِ چهل سالش را تباه مى‏ سازد.» 📚تاریخ بغداد ج 4 ص 60 ❕و فرمود ؛ « احتكار كنندگان و قاتلان مردم در يك رتبه [به روز قيامت‏] برانگيخته مى‏ شوند. و هر كس در بخشى از [بازار و] قيمت [كالاهاى‏] مسلمانان راه يابد تا آن را بر ايشان گران كند، سزاوار است كه خداوند در روز ، او را در بخش بزرگ آتش درآورَد.» 📚الترغیب و الترهیب ج 2 ص 584 🔸علی علیه السلام در نامه ‏اش به رفاعه نوشت ؛ « احتكار را نهى كن؛ و هر كس از اين نهى سرپيچيد، مجازاتش كن و آن گاه او را وادار كه آن چه را احتكار كرده، سازد.» 📚دعائم الاسلام ج 2 ص 36 ❕و در نامه‏ اش به مالک اشتر نخعى نوشت ؛ « آن گاه كه وى را به كارگزارىِ مصر گماشت: با اين همه، بدان كه بسيارى از ايشان [بازرگانان‏] مردمى تنگ نظر و سخت بخيل هستند و احتكار مى‏ كنند و به ميل خود براى كالاها قيمت مى‏ گذارند و با اين كار، به مردم زيان مى‏ رسانند و براى واليان هم مايه ننگ و عيب هستند. پس از باز دار؛ كه رسول خدا آن را منع فرمود. و بايد خريد و فروش آسان و بر موازين عدل باشد، با قميت‏هايى كه نه به فروشنده زيان رسانَد و نه به خريدار. پس از آن كه احتكار را ممنوع كردى، اگر كسى باز به احتكار روى آورْد، مجازاتش كن، ولى در مجازات وى زياده‏ روى مكن» 📚نهج البلاغه نامه 53 ❕مرحوم شيخ در مبسوط (بنا به نقل شهيد ثانى در كتاب مسالك) در كتاب الاطعمة مى‏ گويد: «هرگاه صاحب طعام (در موارد اضطرار مردم) از بذل طعام خوددارى كند مگر به زيادتر از قيمت اگر شخص مضطر قادر باشد با او مى‏ جنگد اگر مضطر كشته شود مظلوم است و او بايد پرداخت شود و اگر مالك طعام كشته شود خون او هدر است و اگر قادر به جنگيدن با او نباشد يا قادر باشد و نخواهد كار به خون‏ريزى برسد مى‏ تواند از طريق حيله با او وارد شود و طعام را به قيمتى كه او مى‏ گويد (هرچند بسيار زياد) بدون قصد جدى خريدارى كند ولى بعداً تنها قيمة المثل را بپردازد» 📚مسالک ج 12 ص 121 ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔برخی می گویند اگر هدف امام حسین واقعا قیام در راه خدا بوده است چرا وقتی خبر شهادت به ایشان رسید می خواست برگردد و به کوفه نرود و یا چرا به حر گفت بگذار برگردم و وارد کوفه نمیشوم ❗️❗️ 💠💠 👌این که هدف امام علیه السلام از مخالفت با یزید و رفتن به سوی کوفه قیام در برابر حکومت ظالم و فاسد یزید و نجات دین از چنگال و انحراف بوده است قابل شک و تردید نیست چنان که خود امام حسین علیه السلام می فرمود ؛ « من تنها به انگيزه اصلاح در امّت جدّم بپا خاستم، مى ‏خواهم امر به معروف و نهى از منكر كنم و به جدّم و پدرم على بن ابى طالب عليه السلام رفتار نمايم!» 📚فتوح ابن اعثم، ج 5، ص 33 و بحارالانوار، ج 44، ص 329 👌هنگامى كه امام عليه السلام با سپاهِ «حرّ» رو به رو گشت و بى‏ وفايى كوفيان آشكار شد و امام عليه السلام خود را با شهادت مواجه ديد در ميان اصحاب خويش برخواست و طىّ چنين فرمود ؛ « آيا نمى ‏بينيد به حق عمل نمى ‏شود و از باطل جلوگيرى نمى ‏گردد، در چنين شرايطى بر مؤمن لازم است (قيام كند و) شيفته ملاقات پروردگار (و شهادت) باشد». 📚بحارالانوار، ج 44، ص 381؛ تاريخ طبرى، ج 4، ص 305 و مقتل الحسين خوارزمى، ج 1، ص 237. 👌و در نامه ای به بزرگان نوشت ؛ « شما مى ‏دانيد پيامبر خدا در زمان حياتش فرمود هر كس سلطان ستمگرى را ببيند كه حرام خدا را حلال شمرده و پيمان خدا را شكسته، با سنّت پيامبر مخالفت مى ‏ورزد و در ميان بندگان خدا به ظلم و ستم رفتار مى ‏كند ولى با او به مبارزه‏ عملى و گفتارى برنخيزد، سزاوار است كه او را در جايگاه آن سلطان ستمگر (جهنّم) وارد كند » 📚فتوح ‏ابن ‏اعثم، ج 5، ص 143؛ مقتل الحسين خوارزمى، ج 1، ص 234 و بحارالانوار، ج 44، ص 381. ❕و در خطبه‏ اى با هدف از تلاش و تكاپوى خويش را چنين بيان مى‏ كند ؛ « خداوندا! تو مى ‏دانى كه آنچه از ما (در طريق تلاش براى بسيج مردم) صورت گرفت، به خاطر رقابت در امر زمامدارى و يا به چنگ آوردن ثروت و مال نبود، بلكه هدف ما آن است كه نشانه ‏هاى دين تو را آشكار سازيم و اصلاح و درستى را در همه بلاد بر ملا كنيم تا بندگان آسوده باشند و فرايض و سنّت‏ها و احكامت مورد عمل قرار گيرد» 📚تحف العقول، ص 170 و بحارالانوار، ج 97، ص 79. 👌حال ادعایی شده است که وقتی امام حسین علیه السلام خبر شهادت مسلم را شنید قصد باز گشت را داشت در حالی که تاریخ خلاف آن را نقل کرده است ‌. ❕هنگامى كه امام عليه السلام به منزلگاه «زباله» رسيد، خبر شهادت برادر رضاع ى‏اش- عبداللَّه بن يقطر (علاوه بر شهادت مسلم و هانى)- را شنيد، نوشته ‏ايى را بيرون آورد و براى مردم خواند: « به نام خداوند بخشنده مهربان، امّا بعد! خبر ناگوار شهادت مسلم بن عقيل و هانى بن عروه و عبداللَّه بن يقطر به ما رسید ... پس هر كس از بخواهد برگردد مى‏ تواند. هيچ بيعتى از ما بر عهده او نيست». 🔸به دنبال اين سخنان، مردم از چپ و راست از اطراف امام پراكنده شدند، تنها همان‏ عدّه از ياران آن حضرت كه از مدينه با او همراه بودند، باقى ماندند. اين سخن را بدان جهت فرمود كه عدّه‏ اى مى‏ كردند امام عليه السلام به شهرى وارد مى‏ شود كه مردم آن سامان همه مطيع فرمان او هستند و امام زمام حكومت را به دست خواهد گرفت و آنها بهره مادّى خواهند برد! ولى هنگامى كه ديدند مردم بى وفاى كوفه دست از يارى امام كشيدند و قاعدتاً راهى جز شهادت براى امام و يارانش نيست از گرد آن حضرت پراكنده شدند. 📚تاريخ طبرى، ج 4، ص 300- 301؛ ارشاد مفيد، ص 424 و بحارالانوار، ج 44، ص 374 (با مختصر تفاوت). 👌 اين سخنان به خوبى نشان مى‏ دهد كه امام عليه السلام رسالت و مأموريّت خاصّى در اين سفر خطرناك براى خويش مى‏ دید، و گرنه بعد از علم و اطّلاع از پيمان شكنى مردم كوفه و شهادت «مسلم» و «هانى» و «عبداللَّه بن يقطر» مى ‏بايست به مكّه، يا مدينه باز گردد و ترديدى به خود راه ندهد، نه اين كه به سوى كوفه كه ابن زياد بر آن تسلّط كامل كرده بود برود، به خصوص اين كه بيعت را از همه همراهان بر مى ‏دارد و با صراحت مى‏گويد ما به سوى خطر پيش مى ‏رويم آنها كه غير از اين گمان مى ‏كردند آزادند، بازگردند. 🔸دانشمند معروف اهل سنّت «قندوزى» نقل مى‏ كند كه امام عليه السلام در منزلگاه «زباله» پس از شنيدن خبر شهادت مسلم بن و بى ‏وفايى كوفيان، رو به همراهانش كرد و چنين فرمود ؛ « اى مردم! هر كس از شما در برابر تيزى شمشير و زخم نيزه‏ها بردبار است، با ما بماند و الّا از ما جدا شود» 📚ینابیع الموده ص 406 🔸 👇
🔸 👇 👌امام عليه السلام همچنان به سوى پيش مى‏ رفت تا فرزدق، شاعر معروف را ديد، فرزدق سلام كرد و گفت: «اى فرزند رسول خدا! چگونه به مردم كوفه اعتماد كردى با آن‏كه آنان پسر عمويت- مسلم بن عقيل- و پيروانش را كشتند؟» 🔸 اشك از ديدگان امام شد و فرمود ؛ «خداوند مسلم را رحمت كند، او به سوى رَوْح و ريحان و بهشت و رضوان خداوند رهسپار شد، بدانيد او به تكليف خويش عمل كرد و هنوز تكليف ما باقى مانده است». 👌سپس اين اشعار را ايراد فرمود: «اگر (لذّات) دنيوى با ارزش به شمار آيد، سراى پاداشِ الهى (بهشت) از آن برتر و ارزشمندتر است و اگر بدن‏ها براى آفريده شده، شهادت در زير ضربات شمشير در راه خدا بهتر است و اگر روزى‏ ها به تقدير الهى تقسيم شده، حريص نبودن در طلب روزى زيباتر است و اگر اموال و دارايى براى واگذاشتن جمع‏آورى مى‏ شود، چرا آزادمردان (در بذل و بخشش آن) بخل بورزند؟ » 📚تاريخ ابن عساكر (شرح حال امام حسين عليه السلام)، ص 163 و بحارالانوار، ج 44، ص 374 _ الملهوف: ص 134، كشف الغمّة: ج 2 ص 239 ؛ مقتل الحسين عليه السلام للخوارزمي: ج 1 ص 223، مطالب السؤول: ص 73 وفيها من «فلقيه الفرزدق» وراجع: مثير الأحزان: ص 45. 🔸ابن شهر آشوب در كتاب مناقب اين را نيز در ذيل اين سخن نقل كرده است؛ « سلام خداوند بر شما اى آل احمد! من مى‏ بينم به زودى از ميان شما كوچ خواهم كرد.» 📚مناقب ابن شهر آشوب ج 4 ص 103 👌اوج عظمت امام عليه السلام و اهداف او در اين اشعار كاملًا جلوه‏ گر است او مى‏ داند براى رهايى خود از ننگ تسليم در برابر خودكامگان فرومايه و براى نجات اسلام از چنگال مشركان مسلمان نما از بنى اميّه راهى جز پذيرش شهادت و آمادگى براى استقبال از شمشيرها وجود ندارد. امام عليه السلام از اين طريق ياران خود را نيز براى اين هدف بزرگ مى ‏سازد و آماده مى‏ كند. ❕اما این که امام علیه السلام هنگام مواجهه با حر قصد بازگشت داشت نیز ادعایی غیر قابل قبول است . 👌امام علیه السلام در برابر حر و سپاهیانش که ایشان را محاصره کرده بودند عرضه داشتند ؛ «اى مردم! اين اتمام حجتى است در پيشگاه خداوند و مسلمانان حاضر، من خود به سوى ديار شما نيامدم مگر آن‏كه نامه‏ هاى شما به دستم رسيد و فرستادگانتان به سويم آمدند و گفتند: به سوى ما بيا چرا كه ما پيشوايى نداريم بدان اميد كه خداوند به وسيله تو ما را در مسير هدايت گرد آورد. 🔸اگر همچنان بر دعوت خود باقى هستيد كه اكنون آمدم. بنابراين، اگر با من پيمان و ميثاق‏هاى محكم مى‏ بنديد به گونه‏ اى كه مايه اطمينان خاطرم گردد، با شما وارد شهرتان مى‏ شوم و اگر چنين نكنيد و از آمدنم به اين ديار ناخشنوديد به كه از آنجا آمده ‏ام باز مى‏ گردم». 🔹حر و سپاهيانش در برابر سخنان امام عليه السلام ساكت مانده و جوابى ندادند. 📚فتوح ابن اعثم، ج 5، ص 134- 135 و ارشاد مفيد، ص 427 (با مختصر تفاوت). 👌با اين كه «حرّ بن يزيد رياحى» بيشترين احترام را در ظاهر به امام عليه السلام گذارد و خود و يارانش پشت سر امام نماز خواندند، ولى مأمور بود به هر قيمتى شده اجازه ندهد امام عليه السلام به كوفه نزديك شود، و اجازه بازگشت به مدينه را هم ندهد، بلكه امام عليه السلام را در يك دور از آبادى‏ ها فرود آورد تا لشكرها فرا رسند و امام عليه السلام را در محاصره كامل قرار دهند. ❕اگر مى‏ بينيم امام عليه السلام مى‏ فرمايد شما مرا دعوت كرديد، اگر حاضر به همكارى نيستيد به جايگاه اصلى ‏ام باز مى ‏گردم، در واقع براى اتمام حجّت بر آن گروه پيمان شكن است ، که شما مرا در قرار داده اید با این که خود مرا دعوت کردید ، و نمی گذارید تحرکی کنم و این نهایت ظلم شما به خاندان رسول خدا است و روز قیامت چه پاسخی به نزد خدا دارید ، اگر چه امام قصد بازگشت نداشت و نیز می دانست که آنها درخواست امام را مبنی بر بازگشت اجابت نمی کنند ، اما باز جهت اتمام حجت تعبیر مذکور را به کار بردند . ❕زيرا اگر امام عليه السلام مى‏ خواست بازگردد، بعد از خبرهاى كه از شهادت مسلم و هانى و پيمان شكنى اهل كوفه به او رسيده بود و هيچ مانعى در ظاهر وجود نداشت، باز مى‏ گشت. او به خوبى مى‏ داند مسير او به سوى كربلا، ميدان جانبازى و شهادت او است، و اين خبر از جدّش خدا به او رسيده بود. ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁