eitaa logo
پرسمان اعتقادی
42.4هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
4.1هزار ویدیو
66 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از ایتایار
🤔 ❔میخواستم از شمادر مورد سرنوشت شمر ملعون بپرسم که آیاطبق اون چیزی که در سریال مختارنامه دیدیم توسط کیان ایرانی کشته شد یا به دستور مختار اعدام شد ❗️❗️ 💠💠 👌جنايات شمر به حدّى بود كه امام حسين عليه السلام، او را نفرين نمود ، چنان که سید بن طاووس نقل می کند ؛ « شمر بن ذى الجوشن كه خدا لعنتش كند به خيمه امام حسين عليه السلام يورش برد و با نيزه به آن كوبيد و آن گاه گفت: آتش بياوريد تا خيمه را با ساكنانش آتش بزنم! امام حسين عليه السلام به او فرمود: «اى پسر ذى الجوشن! تو آتش مى‏ خواهى تا خانواده مرا بسوزانى؟! خدا به آتش بسوزاندت!». 📚الملهوف ، ص 173، بحار الأنوار ، ج 45 ص 54. ❕او در جريان قيام مختار، مجبور به فرار شد؛ امّا در ميان راه و در صحراى سوزان ميان كوفه و بصره، گرفتار شد و در زد و خوردى كوتاه، زخمى گرديد و بر طبق گزارش‏هايى، در همان جا به قتل رسيد. گزارش ديگرى هم مى‏ گويد ، او را اسير كردند و به سوى مختار فرستادند. مختار هم او را گردن زد و جنازه او را در روغن جوشان انداخت. 🔸طبری به نقل از مسلم بن عبد اللّه ضِبابى می نویسد ؛ « وقتى شمر بن ذى الجوشن بيرون آمد، من هم با او بودم، در آن هنگامى كه مختار، ما را شكست داد و يمنى‏ ها را در جَبّانةُ السَّبيع كشت و غلامش زِربى را در پى شمر فرستاد و شمر چنان كه اتّفاق افتاد، او را كشت.شمر رفت تا به ساتيدَما رسيد. از آن جا هم گذشت تا به روستاى كَلتانيّه كه در ساحل رودخانه و در كنار تپّه‏اى است رسيد. آن گاه [كسى را] به كَلتانيّه فرستاد و مردى عِلج ( تنومند کافر غیر عرب ) را از آن جا گرفت و او را زد و به او گفت: راه رهايى ‏ات، اين است كه نامه مرا به مُصعَب بن زبير برسانى. و در بالاى نامه نوشت: به امير مُصعَب بن زبير، از شمر بن ذى الجوشن. مرد عِلج، رفت و وارد روستايى شد كه خانه ‏هايى داشت و خانه ابو عَمره هم در ميان آنها بود. مختار، ابو عَمره را در آن ايّام به آن روستا فرستاده بود تا آن جا مركز اسلحه [و كمينگاه‏] ميان تداركات وى و بصريان باشد. آن مرد عِلج، عِلج ديگرى را از آن روستا ديد و به او از آزارهاى شمر، شِكوه كرد. آن دو ايستاده بودند و حرف مى‏ زدند كه يكى از دوستان ابو عَمره از كنار آنها گذشت و در دست آن عِلْج، نامه‏ اى را ديد كه شمر، خطاب به مصعب نوشته بود. از مرد علجى در باره محلّ اقامت شمر پرسيدند. او جواب داد و معلوم شد كه فاصله ميان آنها با شمر، تنها سه فرسخ است. پس به سمت او حركت كردند.... آنها از بالاى تپّه بر ما مُشرِف شده بودند و تكبير گفتند و خانه‏ هاى ما را محاصره نمودند. ما از خانه ‏ها در آمديم و اسب‏هايمان را رها كرديم و با پاى پياده مى ‏دويديم. من از كنار شمر مى‏ گذشتم و او بُردِ محكم ‏بافت سپيدى به تن داشت. او پيسى داشت و من از روى بُردش، سفيدى پهلويش را مى ‏ديدم. او آنها را با نيزه مى ‏زد. آنها او را واداشتند كه با شتاب، سلاح و لباس‏هايش را بپوشد. ما گذشتيم و او را رها كرديم. ساعتى نگذشت كه شنيدم كسى مى‏ گويد: اللّهُ أكبر! خدا آن پليد را كشت ... ❕مشرَقى از ابو كَنود عبد الرحمن بن عُبَيد، نقل كرد كه به خدا سوگند، من بودم كه آن نامه را با عِلج ديدم و او را پيش ابو عَمره آوردم و من بودم كه شمر را كشتم....» 📚تاريخ طبري ، ج 6 ص 52، تاريخ دمشق: ج 23 ص 190 ❕در نقل دیگر آمده است ؛ « احمر بن سَليط، با سپاه، حركت كرد تا به مَذار رسيد. شمر بن ذى الجوشن هم به خاطر سرزنش بصريان، به جاى فرار به بصره، به سمت مَذار آمد. احمر بن سَليط، به جايى كه شمر، در آن سنگر گرفته بود، پنجاه سوار فرستاد و پيشاپيشِ آنها نيز مردى نبطى بود كه بلدچى آنها بود و اين، در شبى مهتابى بود. شمر، همين كه فهميد آنهايند، اسبش را خواست و سوار شد و هر كس هم كه همراهش بود، سوار شد تا بگريزند. سپاهيان احمر به آنها رسيدند و با آنان جنگيدند و شمر و همراهانش را كشتند و سرهايشان را جدا كردند و پيش احمر بن سليط بُردند. او نيز سرها را براى مختار فرستاد و مختار، سر شمر را به مدينه براى محمّد بن حنفيّه فرستاد. » 📚الأخبار الطوال ، ص 305. ❕شیخ طوسى نیز به نقل از مدائنى می آورد ؛ « مختار، شمر بن ذى الجوشن را خواست. شمر به بيابان گريخت. خبر فرار او را به ابو عَمره رساندند. ابو عَمره با تعدادى از يارانش در پى شمر روان شد و او با آنها جنگ سختى كرد و زخمى شد و همين باعث ناتوانى او گرديد، تا اين كه ابو عَمره او را دستگير كرد و براى مختار فرستاد. مختار، گردن او را زد و روغنى را در ديگى به جوش آورد و شمر را در آن انداخت و بدنش آش و لاش شد و از هم وا رفت. یكى از وابستگان خاندان حارثة بن مُضَرِّب، سر و صورت او را زير پا انداخت و لگد كرد. » 📚أمالي ، طوسي: ص 244 _ بحار الأنوار ، ج 45 ص 338 ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
❔پرسش ❓بنده استاد دانشگاه هستم .یکی از دانشجویان اشکال کرد که اگر قرآن برای هدایت تمام بشر آمده است چرا در آن نکاتی خصوصی زندگی پیامبر بازگو شده است مانند این که پیامبر می تواند بیشتر از چهار زن بگیرد یا پس از مدتی این حکم منقضی شد و ازدواج های پیامبر محدود شد یا پیامبر موظف به رعایت عدالت بین همسرانش نیست و یا همسران پیامبر باید شرایط ویژه ای را رعایت کنند ویا زنان پیامبر او را اذیت کردند و خداوند ایات سوره تحریم را نازل کرد .این احکام خصوصی زندگی پیامبر است چه ربطی به سایر جهانیان دارد که از آن اگاه شوند 💠پاسخ: ❗️در این شکی نیست که قرآن مایه هدایت تمام جهانیان است چنان که فرمود: « ما این قرآن را بر تو نازل کردیم در حالی که بیانگر همه چیز است و مایه هدایت و رحمت و بشارت برای مسلمین است» 🔷نحل89 🗯ومی فرماید: «این کتابی است مبارک که نازلش کردیم .بینه و ایاتی از جانب خداوند که مایه هدایت است» 🔷انعام155-157 ❗️«این قرآن رهنمودی از جانب پرودگار شما و برای گروهی که ایمان می آورند هدایت و رحمتی است» 🔷اعراف203 🗯بنا بر این تمام ایاتی که در آن بازگو شده است برای هدایت است به این بیان؛ 1⃣اگر خداوند در آیاتی اجازه ازدواج با بیش از چهار همسر را به پیامبر می دهد 🔷احزاب50 ❗️فلسفه روشن دارد.زیرا ازدواج پیامبر با زنان متعدد و مختلف برای حل یک سلسله مشکلات اجتماعی و سیاسی در زندگی او بوده است.زیرا می دانیم هنگامی پیامبر نداى اسلام را بلند کرد، تک و تنها بود، و تا مدت ها جز عده محدود و کمى به اوایمان نیاوردند، او بر ضد تمام معتقدات خرافى عصر و محیط خود قیام کرد، و به همه اعلان جنگ داد، طبیعى است که همه اقوام و قبایل آن محیط، بر ضد او بسیج شوند. 🗯و باید از تمام وسایل براى شکستن اتحاد نامقدس دشمنان استفاده کند که یکى از آنها ایجاد رابطه خویشاوندى از طریق ازدواج با قبایل مختلف بود؛ 🔷زیرا محکمترین رابطه در میان عرب جاهلى، رابطه خویشاوندى محسوب مى شد، و داماد قبیله را، همواره از خود مى دانستند و دفاع از او را لازم و تنها گذاشتن او را گناهمى شمردند. 👌قراین زیادى در دست داریم که: نشان مى دهدازدواجهاى پیامبرلااقل در بسیارى از موارد، جنبه سیاسى داشته است. ❗️و بعضى ازدواجهاى او مانند ازدواج با «زینب»، براى شکستن سنت جاهلى بوده است. 🔵بعضى دیگر، براى کاستن از عداوت، یا طرح دوستى و جلب محبت اشخاص و یا اقوام متعصب و لجوج بوده است. ❗️بنابراین غرض اصلی از این حکم اختصاصی پیامبر نشر و گسترش اسلام بوده است و بس 📚تفسیر نمونه ج17 ص381 ❗️خداوند می فرماید: «این حکم اختصاصی تو در ازدواج کردن برای آن است که مشکلی در ادای رسالت بر تو نباشد» 🔷احزاب 50 2⃣این که خداوند پس از مدتی این حکم را برداشت و ازدواج های پیامبر را محدود ساخت نیز فلسفه روشنی دارد. 🔷احزاب52 🗯طبق شواهدی که از تواریخ استفاده می شود پیامبر اسلام از ناحیه افراد و قبائل مختلف تحت فشار بود که از آنها همسر بگیرد، و هر یک از قبائل مسلمان افتخار می کردند که زنی از آنها به همسری پیامبر در آید، حتی بعضی از زنان بدون هیچگونه مهریه، حاضر بودند خود را به عنوان هبه در اختیار آن حضرت بگذارند و بی هیچ قید و شرط با او ازدواج کنند.البته پیوند زناشوئی با این قبائل و اقوام تا حدی برای پیامبر و اهداف اجتماعی و سیاسی او مشکل گشا بود، ولی طبیعی است اگر از حد بگذرد، خود مشکل آفرین می شود، و هر قوم و قبیله ای چنین انتظاری را دارد، و اگر پیامبر بخواهد به انتظارات آنها پاسخ گوید و زنانی را هر چند به صورت عقد، و نه به صورت عروسی، در اختیار خود گیرد، دردسرهای فراوانی ایجاد می شود.و پیامبر از اهداف عالی خود باز می ماند و فرصت نشر اسلام گرفته می شد. ❗️لذا خداوند حکیم با یک قانون محکم جلو این کار را گرفت و او را از هر گونه ازدواج مجدد و یا تبدیل زنان موجود نهی کرد. 👇👇👇👇ادامه پاسخ👇👇👇👇
🗯ادامه پاسخ 👇👇👇 3⃣خداوند درباره رعایت عدالت بین همسران پیامبر و بودن نزد انان به صورت مساوی می فرماید: «موعد هر یک از همسرانت را بخواهی می توانی تاخیر بیندازی و هرکدام را که بخواهی نزد خود جای دهی و هرگاه بعضی از آنها را برکنار ساخته ای بخواهی نزد خود جای دهی گناهی بر تو نیست» 🔷احزاب51 ❗️یک رهبر بزرگ الهی همچون پیامبر آن هم در زمانی که در کوره حوادث سخت گرفتار است، و توطئه های خطرناکی از داخل و خارج برای او می چینند، نمی تواند فکر خود را زیاد مشغول زندگی شخصی و خصوصیش کند، باید در زندگی داخلی خود دارای آرامش ‍ نسبی باشد تا بتواند به حل انبوه مشکلاتی که از هر سو او را احاطه کرده است با فراغت خاطر بپردازد. 👌آشفتگی زندگی شخصی و دل مشغول بودن او به وضع خانوادگی در این لحظات بحرانی و طوفانی سخت خطرناک است .با اینکه ازدواجهای متعدد پیامبر غالبا جنبه های سیاسی و اجتماعی و عاطفی داشته و در حقیقت جزئی از برنامه انجام رسالت الهی او بوده، ولی در عین حال گاه اختلاف میان همسران و رقابتهای زنانه متداول آنها که اینکه پیامبر باید نزد انان باشد طوفانی در درون خانه پیامبر برمی انگیخته، و فکر او را به خود مشغول می داشته است 🔷اینجا است که خداوند یکی دیگر از ویژگیها را برای پیامبرش قائل شده، و برای همیشه به این ماجراها و کشمکشها پایان داد، و پیامبر را از این نظر آسوده خاطر و فارغ البال کرد.و چنانکه در آیه مورد بحث می خوانیم فرمود: «می توانی (موعد) هر یک از این زنان را بخواهی به تاخیر بیندازی و به وقت دیگری موکول کنی، و هر کدام را بخواهی نزد خود جای دهی » ♻️بیان این احکام در قرآن برای همه مسلمین مایه هدایت است .انان متذکر می شوند که اسلام و عمل کردن به دستورات آن اصل و اساس است .زمانی مصلحت اسلام در ازدواج های متعدد پیامبر است و زمانی در محدودیت آن . 🔶مساله هدایت انان به قدری مهم بوده است که حتی اگر مساله ای برای پیامبر پیش می آمد که احتمال داشت مسیر حرکت پیامبر را در هدایت انان کند بکند خداوند خود به حل آن مشکل می پرداخت. ❗️ اگاه می شوند که پیامبرشان چقدر به هدایت انان حریص بوده و از هر راهی برای هدایت و رساندن اسلام به انان بهره می گرفته است . 👌لذا باید قدر اسلام را بدانند و سعی کنند که به تمام فرامینش عمل کنند. 4⃣آنجا که خداوند در سوره تحریم از اذیت شدن پیامبر توسط همسرانش سخن می گوید نیز مایه هدایت مومنان است. 🗯مومنان متوجه می شوند که همه همسران پیامبر انسان های صالحی نبودند لذا نباید پیرو انان باشند و انان را بر هدایتگران حقیقی از جانب خداوند ترجیح دهند. ❗️متذکر میشوند که پیامبر چقدر مصیبت و مشکلات وآزار را تحمل می کرد و از این طریق درس صبر و بردباری از پیامبر گرامی یاد می گیرند 4⃣انجایی هم که وظائف خاصی را برای همسران پیامبر بیان می دارد نیز مایه هدایت مومنین است. ❗️خداوند به انان متذکر میشود که به خاطر انتسابشان به پیامبر موقعیت خاصی دارند و باید مواظب باشند که شخصیت پیامبر را مخدوش نسازند. ♻️مومنان یاد می گیرند که انان نیز منتسب به اسلام و پیامبر هستند نباید کاری کنند که چهره اسلام و پیامبر گرامی در نظر دیگران مخدوش شود. ❗️متوجه می شوند که همسران پیامبر مصون از خطا و اشتباه نیستند لذا به صورت مطلق به قول و عمل انان اعتماد نکنند تا از مسیر هدایت منحرف نشوند.و... 👌با توجه به این نکات روشن میشود که حتی احکام اختصاصی پیامبر گرامی و همسران او نقش تعیین کننده در هدایت مردمان دارد لذا در قرآن بیان شده است . ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
❓لطفاً بفرمایید دلیل و حکمت قسم خوردن های خداوند حتی گاهی مکرر در آیات چیه؟ مگر خدا نیازی به قسم خوردن داره .قسمی بالاتر از خود خداوند وجود نداره پس چرا خداوند به برخی چیزها که برخی مادی آن که ارزش چندانی هم ندارن و برخی معنوی اند خداوند متعال قسم یاد میکنه❔ 💠پاسخ: 🗯برای سوگندهای خداوند دو فلسفه مهم بیان شده است؛ 1⃣اگر خداوند بخواهد اهمیت فوق العاده برخی از دستوراتش را بیان کند آن را همراه با سوگند می کند. 👌واین خود یک نوع فصاحت و بلاغت در کلام است که گوینده علاوه بر بیان وجوب یک مطلب درجه اهمیت آن را نیز با قسم به مخاطب خود تفهیم می کند. 👌مثلا خداوند می خواهد اهمیت فوق العاده تهذیب نفس و مبارزه با هوا و هوس را بیان کند و به انسانها بفهماند که تا مسلط بر هوای نفس خویش نشوند شایسته نام انسان نیستند ؛ این کار را با قسمهای پی در پی انجام می دهد. ❗️قسم به خورشید با عظمت و شعاع طلائیش ،قسم به ماه و نور خیره کننده اش،قسم به تاریکی شب که آرام بخش است،قسم به روشنایی روز که بیدار کننده است،قسم به خالق جان و روح انسان...تنها کسی که دل و جان را تصفیه کند و به تزکیه بپردازد و باطن خود را از الودگی ها پاک نماید رستگاران روز قیامتند. 📚سوره شمس 👌آری خداوند برای تبیین مقام شامخ جهاد با نفس یازده بار قسم یاد کرده است. 🔷یا در جای دیگر برای توجه انسان به ارزش فوق العاده قلم و اینکه این ابزار ساده ممکن است تمدن جمعیتی را شکوفا یا نابود سازد به قلم و آنچه بوسیله آن نوشته میشود سوگند یاد کرده است 📚سوره قلم 2⃣دومین فلسفه قسم های خداوند بیان اهمیت و ارزش موجوداتی است که به آنها سوگند یاد کرده است . ❗️مثلا خداوند در سوره شمس می خواهد از یک سو اهمیت کم نظیر جهاد با نفس را بیان کند و از سوی دیگر انسان را وادار به مطالعه و تفکر پیرامون موجودات با عظمتی همچون خورشید و ماه و روز و شب و بنای رفیع آسمان ،زمین پهناور ،جان آدمی و مانند آن نماید . 👌تا با تفکر و اندیشه پیرامون این نعمت های بزرگ الهی معرفتش به پرودگار بیشتر و عشقش به او سوزان تر و اطاعت و پیرویش از او عمیق تر گردد. ❗️در حقیقت قسمهای قرآنی از این زاویه کلید علوم و دانشهاست چرا که سبب بسیج اندیشه های متفکر و اندیشمند پیرامون موجوداتی می شود که خداوند به آنها قسم خورده است و از این رهگذر رازهای مهم و مطالب تازه و دانشهای جدید برای انسان کشف می شود. 📚تفسیر نمونه ج19 ص6 ✏️پرسمان اعتقادی ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
❓کانال های ضد دین و وهابی اشکال می کنند که اگر به عقیده شیعیان خاک کربلا دوائ هر دردی است چرا بیمارستان می سازید و به پزشک مراجعه می کنید هر موقع بیمار شدید تربت کربلا دوا است 💠پاسخ: 🗯در این که تربت کربلا دوائ هر دردی است شکی نیست . ♻️امام صادق فرمود: «خداوند تربت حسین را شفای هر دردی قرار داده است و آن تربت مایه امنیت از هر خوفی است» 📚امالی طوسی ج1 ص326 👌 وفرمود: «در خاک قبر حسین شفای هر دردی است و آن تربت دوائ اکبر است» 📚التهذیب ج6 ص74 📚وسائل الشیعه ج14 ص524 🗯اما باید توجه کرد؛ 👌خداوند اسباب شفای خود را در اسباب مختلف قرار داده است .اعم از آن که آن اسباب مادی باشند و یا معنوی و همگان را دستور به بهره مندی از آن اسباب داده است . 🔷امام صادق فرمود: « اراده خداوند بر این قرار گرفته است که همه چیز مطابق اسباب جریان یابد به همین جهت برای هر چیزی سببی قرار داده است» 📚الکافی ج1 ص183 👌خداوند برای درمان بیماری ها نیز اسبابی مادی قرار داده است تا بندگان با تمسک به آن اسباب مادی و داروها شفا حاصل کنند. ❗️امام باقر فرمود: «خداوند در دوائ های مادی و داروها برکت و شفا و خیر کثیر قرار داده است و انسان باید از آن دوائ ها وداروها استفاده کند و اشکالی بر او نیست» 📚بحار الانوار ج59 ص64 🔷وفرمود: «خودتان را مداوا کنید زیرا هیچ بیماری نیست مگر آنکه خداوند دوای آن را ایجاد کرده است» 📚همان مدرک ص65 🔷امام صادق فرمود: «خداوند بیماری و شفای از آن بیماری را با هم نازل کرده است و هیچ مرضی نیست مگر انکه دوای آن نیز وجود دارد بر تو است که از دوائ و دارو استفاده کنی» 📚طب الائمه ص55 🔷امام صادق فرمود: «پیامبر از انبیا بیمار شد و گفت خودم را درمان نمی کنم تا خداوند مرا شفا دهد .خداوند به او وحی کرد تو را شفا نمی دهم تا از دارو استفاده کنی زیرا من شفایم را در دارو قرار داده ام» 📚بحار الانوار ج59 ص66 ❗️به مقتضای روایات یکی از اسباب شفای از بیماری تربت امام حسین است .استفاده از اسباب مادی و داروهای متداول نیز یکی دیگر از اسباب شفا می باشد و اهل بیت همانطور که ما را امر به بهره گیری از تربت امام حسین کرده اند ؛ به بهره گیری از اسباب مادی و داروهای متداول نیز توصیه کرده اند و فرموده اند وظیفه شما این است که از این اسباب استفاده کنید و شفا را از خدا بخواهید .مصلحت او باشد شفا می دهد چنان که امام باقر فرمود: «تنها شفا به دست و مصلحت خداوند است ( و وظیفه شما استفاده از اسباب است)» 📚بحار الانوار ج59 ص73 ♻️علامه گرانقدر مجلسی ابواب گوناگونی در بحار الانوار برای بیان درمان بیماری های مختلف توسط اسباب مادی گشوده است و روایات اهل بیت را مفصلا در این زمینه نقل می کند . ❗️به عنوان نمونه در جلد 59 ص93 باب 53 اسباب مادی علاج از تب و یرقان را بیان می کند. 🗯همینطور از باب 54 تا باب 76 راه های درمان بیماری های مختلف را از طریق بیانات اهل بیت بیان می کند 📚بحار الانوار ج59 ص93 تا211 ♻️همینطور ایت الله ری شهری در کتاب دانشنامه احادیث پزشکی راه های درمان و علاج بیماری های مختلف را از طریق بیانات اهل بیت بیان می کند. 📚دانش نامه احادیث پزشکی ج1 و2 ♻️بنا براین می بینیم که اهل بیت ما را به استفاده از اسباب مختلف برای درمان بیماری ها توصیه کرده اند و فرموده اند که وظیفه شما استفاده از اسباب است اما شفا را از خداوند بخواهید . ❗️روشن میشود که ساختن بیمارستان و مراجعه به اطبا تعارضی با شفا بودن تربت کربلا ندارد زیرا همگی از جمله اسباب شفا است و اهل بیت ما را به استفاده از همه آنها توصیه کرده اند. ✏️پرسمان اعتقادی ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
❓گفته می شود اسلام تنها برای عرب است و بس زیرا خود قرآن می گوید ما قرآن را بر تو نازل کردیم تا مردم ام القری یعنی مکه و آنها که گرداگرد مکه هستند را بترسانی( انعام ۹۲) نه تمام جهانیان را 💠پاسخ: 🗯در این که اسلام آیینی جهانی است شکی نیست. ❗️خداوند می فرماید: «بگو ای مردم من رسول خدا به سوی همه شما هستم» 🔷اعراف158 ❗️«ما تو را برای بشارت و انذار تمام مردم ارسال کردیم» 🔷سبا28 ❗️«ما تو را برای تمام مردم فرستادیم» 🔷نسائ 79 ❗️« ما تو را به عنوان رحمتی برای جهانیان فرستادیم» 🔷انبیا107 ❗️« پر برکت است خداوندی که قرآن را بر بنده اش نازل کرد تا برای جهانیان منذر باشد» 🔷فرقان1 ❗️« ( بگو) قرآن بر من وحی شده است تا شما و هرکس که دعوتم به او برسد را انذار دهم» 🔷انعام19 🗯همینطور ایات زیر بر این مطلب گواه است؛ ♻️صف 9- نسائ 170- ابراهیم 1- ال عمران 138 ⁉️حال اشکال این است که چگونه هدف بعثت پیامبر انذار و هدایت مردم مکه و کسانی که پیرامون آن هستند بیان شده است ایا این با جهانی بودن اسلام منافات ندارد؟ ♻️پاسخ این ایراد با توجه به دو نکته کاملا روشن میشود که نه تنها این آیه منافات با جهانی بودن اسلام ندارد بلکه می توان گفت یکی از دلائل جهانی بودن آن است : 1⃣ قریه در زبان قرآن، به معنی هر گونه آبادی است اعم از اینکه شهر بزرگ باشد و یا کوچک و یا روستا، مثلا در سوره یوسف از زبان برادران و در مقابل پدر چنین میخوانیم : «واسئل القریة التی کنا فیها»«از قریهای که در آن بودیم سؤال کن» 🔷یوسف82 👌 و میدانیم که این سخن پس از بازگشت از پایتخت مصر و ماجرای توقیف برادر آنها بنیامین از طرف دستگاه عزیز مصر بازگو شده بود . ❗️ همچنین میخوانیم : «و لو ان اهل القری آمنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الارض »«اگر مردمی که در آبادیهای روی زمین زندگی میکنند، ایمان بیاورند و تقوا پیشه کنند برکات از آسمان و زمین بر آنها خواهیم گشود» 🔷اعراف96 🗯 بدیهی است منظور در اینجا خصوص روستاها نیست بلکه همه نقاط مسکونی جهان را شامل می شود. 👌 از طرف دیگر در روایات متعددی می خوانیم خشکیهای زمین از زیر خانه کعبه گسترده شدند، و از آن بنام دحو الارض (گسترش زمین ) یاد شده است . ❗️این را نیز میدانیم که در آغاز بر اثر بارانهای سیلابی تمام کره زمین از آب پوشیده بود، آبها تدریجا فرو نشستند و در نقاط پست زمین قرار گرفتند و خشکیها تدریجا از زیر آب، سر بر آوردند، طبق روایات اسلامی نخستین نقطهای که از زیر آب سر بر آورد، سرزمین مکه بود. 📚بحار الانوار ج94 ص122 ❗️و اگر ارتفاع این سرزمین در حال حاضر بلندترین ارتفاع زمینهای دنیا نیست هیچگونه منافاتی با این سخن ندارد، زیرا از آن روز صدها ملیون سال میگذرد و تاکنون وضع نقاط روی زمین به کلی دگرگون شده، بعضی از کوهها در اعماق اقیانوسها قرار گرفته و بعضی از اعماق اقیانوسها تبدیل به قله کوه شده است و این از مسلمات علم زمین شناسی و جغرافیای طبیعی است . 2⃣کلمه ام به معنی اصل و اساس و ابتداء و آغاز هر چیزی است . 👌با توجه به آنچه گفته شد روشن می شود که اگر به مکه ام القری می گویند به خاطر این است که اصل و آغاز پیدایش تمام خشکی های روی زمین است و بنابراین و من حولها (کسانی که پیرامون آن هستند) تمام مردم روی زمین را شامل می شود. 📚تفسیر نمونه ج5 ص342 🗯آیات گذشته پیرامون جهانی بودن اسلام نیز این تفسیر را تایید میکند، همچنین نامه های فراوانی که پیامبر برای زمامداران بزرگ دنیا مانند کسری و قیصر نوشت و انان را دعوت به اسلام کرد. 📚مکاتیب الرسول ج1 ص109 📚بحار الانوار ج20 ص377 باب21 ✏️پرسمان اعتقادی ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
❓برخی می گویند با وجود اینکه می دانیم ولی فقیه معصوم نیست و ممکن است دچار اشتباه شود چگونه از او اطاعت کنیم لذا نباید از ولی فقیه اطاعت کرد 💠پاسخ: ❕شکی در این نیست که اگر حاکم جامعه معصوم باشد بسیار خوب و مفید است و با وجود شخص معصوم هیچ فرد دیگری حق حکم رانی و ولایت ندارد. ❗️به همین جهت خداوند اطاعت از اهل بیت را به صورت مطلق لازم دانسته است و می فرماید: « از خدا و از رسول او و اولی الامر ( اهل بیت) اطاعت کنید» 🔷نسائ 59 👌امام رضا علیه السلام در نامه ای خطاب به مامون چنین نوشت: « خداوند ابتدائا طاعت کسی را می داند بندگانش را گمراه می کند و فریبشان می دهد را واجب نمی کند » 📚عیون الاخبار ج2 ص125 ⁉️حال اگر شخص معصوم در جامعه وجود ظاهری نداشت و در غیبت به سر می برد چه باید کرد؟ ❓ایا باید امت اسلامی بدون رهبر باشد و یا باید به رهبری طاغوت تن در دهیم و یا باید بهترین کسی را که از نظر علم و تقوی و مدیریت سیاسی شباهتی به معصومین داشته باشد را به رهبری برگزینیم❕ 🗯با وجود فرد معصوم باید خود او رهبری کند و در عصر غیبت ولی فقیه رهبری جامعه را بر عهده گیرد تا امت گرفتار هرج و مرج و بیهودگی نشود .این مساله هم از نظر عقل مورد تایید است و هم نصوص دینی بر آن صحه می گذارد. 🔴اسلام برای اینکه درصد احتمال خطا را در رهبر کاهش دهد شرائطی چند برای حاکم اسلامی برشمرده است؛ 1⃣ایمان: ❗️چنان که می فرماید:«خداوند برای کافران ولایتی در برابر مومنان قرار نداده است» 🔷نسائ 141 2⃣حسن ولایت و قدرت بر اداره جامعه؛ ❗️پیامبر گرامی فرمود: «رهبری تنها برای فردی جایز است که سه صفت داشته باشد؛ 1- ورع داشته باشد تا از معاصی خداوند به دور باشد-2- حلم داشته باشد و بی جهت خشمگین نشود-3- حسن ولایت داشته باشد تا بتواند جامعه را اداره کند» 📚الکافی ج1 ص407 3⃣بینش سیاسی قوی داشته باشد؛ 🔷امام صادق فرمود: «کسی که عالم به اوضاع جامعه باشد حق بر او مشتبه نمی شود» 📚همان مدرک ص27 4⃣عدالت داشته باشد؛ ❗️قرآن می فرماید: «اطاعت نکن از کسی که قلبش از یاد ما غافل شده است و از شهوات نفسانی خود تبعیت می کند» 🔷کهف28 5⃣عالم به قوانین اسلامی باشد . ❗️امام حسین فرمود: «مجاری امور و احکام بدست علمای به خداوند می باشد انانی که امین خداوند در حلال و حرام او هستند» 📚تحف العقول ص172 🗯بنابراین در زمان غیبت امام باید تن به حکومت فقیهانی دهیم که صفات فوق را داشته باشند چنان که امام عسکری فرمود: «هر یک از فقهای شیعه که خود نگه دارد باشد و از دینش محافظت کند و در مخالفت با نفسش باشد مردم لازم است که از او تقلید و تبعیت کنند» 📚الاحتجاج ج2 ص458 ♻️اگر ولی فقیه صفات فوق را داشته باشند درصد خطا و اشتباه در مورد انان خیلی کمتر می شود و چون در زمان غیبت راهی جز تن دادن به ولایت فقیه نمی باشد اهل بیت ولایت انان را در زمان غیبت تنفیذ کرده اند . ✏️پرسمان اعتقادی ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
❔نظر اسلام در مورد همزیستی با غیر مسلمین چیست؟ ایا آنطور که تبلیغ می کنند است که از نگاه مسلمانان غیر مسلمین مهدور الدم هستند و باید هر جا با انان رو به رو شد انان را کشت؟ 💠پاسخ: ❕اسلام با پیروان مذاهب دیگر رفتاری کاملا دوستانه دارد و پیشنهاد همزیستی مسالمت آمیز پیشنهاد می کند . 🗯خداوند می فرماید: «خدا شما را از نیکی کردن و رعایت عدالت نسبت به کسانی که با شما پیکار نکردند و از خانه و دیارتان بیرون نراندند نهی نمی کند زیرا خدا عدالت پیشگان را دوست دارد .تنها شما را از دوستی و رابطه با کسانی نهی می کند که در امر دین با شما پیکار کردند و شما را از خانه هایتان بیرون راندند و کسانی که به بیرون راندن شما کمک کردند و هر کس با آنها رابطه دوستی داشته باشد ستمگر است» 🔷ممتحنه 8 و 9 ❗️حضرت امیر در فرمان مالک اشتر برای حکومتش چنین می فرماید: «قلب خودت را نسبت به ملت خویش سرشار از رحمت و محبت و لطف کن و همچون حیوان درنده ای نباش که خوردن آنان را غنیمت بدانی زیرا آنها دو گروه هستند یا برادر دینی تو هستند و یا انسانی همانند تو» 📚نهج البلاغه نامه 53 👌تعبیری از این گویا تر و رساتر درباره همزیستی محبت آمیز نسبت به غیر مسلمانان پیدا نمیشود. 🔷در روایت دیگری امام صادق فرمود: «علی علیه السلام با یک مرد ذمی همسفر بود .ذمی پرسید شما عازم کجا هستید فرمود کوفه .هنگامی که آن مرد ذمی سر دو راهی از علی جدا شد امیر مومنان او را همراهی کرد .مرد ذمی از این رفتار حضرت تعجب کرد .حضرت فرمود: «این از کمال حسن معاشرت است که انسان هنگامی که همسفرش از او جدا می شود او را بدرقه کند.این گونه پیامبر به ما دستور داده است» 📚بحار الانوار ج41 ص53 🗯پیامبر گرامی فرمود: « هر کس بر غیر مسلمانی که پیمان دوستی و همزیستی با مسلمین دارد ستم کند یا به او بیش از توانش تکلیف نماید در روز قیامت من خودم طرف حساب او هستم و حق او را مطالبه می کنم» 📚فتوح البلدان ص167 🗯حضرت علی فرمود: «،به من خبر رسیده است که مردان سپاه معاویه به خانه زن مسلمان و زن غیر مسلمانی که معاهد بوده و باید جان و مالش در پناه اسلام محفوظ بماند وارد شده و خلخال و دستبند و گردنبند و گوشوارهای انان را از تنشان بیرون کشیده اند اگر به خاطر این حادثه دردناک مسلمانی از روی تاسف دق کند و بمیرد ملامت نخواهد شد بلکه از نظر من سزاوار است» 📚نهج البلاغه خطبه27 🗯در حدیث دیگری آمده است که « در عصر امیر مومنان حضرت پیرمرد نابینایی را دید که در کوچه ها گدایی و تقاضای کمک از مردم می کند . ❗️حضرت تعجب کرد که چرا باید در کشور اسلامی چنین صحنه ای مشاهده شود . 🔷به حضرت گفتند او یک مسیحی است که مسلمانان از کمک به او دریغ می دارند.علی علیه السلام ناراحت شد و فرمود: « هنگامی که قوی و نیرومند بود از نیروی او استفاده کردید اما اکنون که پیر و ناتوان شده رهایش کردید » ❗️سپس حضرت از بیت المال مسلمین برای او حقوقی قرار داد 📚التهذیب ج6 ص292 📚وسائل الشیعه ج15 ص66 🔴کفار در یک تقسیم بندی چنین قرار می گیرند؛ 1⃣کفار اهل ذمه که به صورت یک اقلیت در داخل مملکت اسلامی زندگی می کنند که حفظ جان ومال انان لازم است و باید با آنان رابطه مسالمت آمیز داشت . 2⃣کافران حربی که با مسلمین درحال جنگ هستند و به خانه و کاشانه انان تجاوز کرده اند که به مقتضای عقل و شرع دفاع در برابر انان لازم است. 3⃣کفاری که با ما مناسبات دوستی دارند وسفیر مبادله میکنند وگاه پیمان های تجاری اقتصادی وفرهنگی با آنان داریم که همه آنان مصداق معاهد هستند وباید طبق تعهدات واحترام با آنان برخورد کرد. 4⃣ممکن است کشورهایی باشند که نه درحال جنگ هستند ونه پیمانی با ما دارند ولی نه مزاحم ما میشوند ونه ما مزاحم آنان با چنین کشورهایی نیز باید با رعایت اصول انسانی واخلاقی برخورد کرد 📚پیام قرآن،ج10 ص364 👌اسلام تنها رابطه دوستی را با کافر حربی را نمیپذیرد و مطابق روایات تنها جنگیدن و کشتن کفار حربی جایز است آن هم در صورتی که به مملکت اسلامی حمله کرده باشند از باب دفاع در برابر جان ومال 📚وسایل الشیعه،ج15 ص44 ✏️پرسمان اعتقادی ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❓اگر براستی در دین هیچ اجبار و اکراهی نیست چگونه در اسلام آمده است که اهل کتاب اگر ایمان نمی آورند باید جزیه دهند؟ایا این نوعی اجبار انان به اسلام نیست❕❔ 💠پاسخ: ♻️یکى از افتخارات اسلام این است که کسى را مجبور نمى کند که بطور اکراه پیرو این آیین گردند .چنان که در آیه 256 از سوره بقره فرموده است: 🔶«در قبول دین اکراهى نیست. (زیرا) راه درست از راه انحرافى روشن شده است» 👌 سرّ این مطلب هم واضح است؛ زیرا اسلام از روز نخست دعوت عمومى خود را براساس منطق و دلیل نهاده و در راه مبارزه با خرافات و موهومات، یگانه سلاحش همان تشریح حقایق و روشن نمودن افکار عمومى بوده است. ⁉️با داشتن چنین سلاح نیرومندى که افراد بیدار و فهمیده را به خود جلب مى کند، چه نیازى به زور و اجبار دارد؟ 🗯اساساً عقیده و ایمان واقعى احتیاج به مقدّمات و مبانى مخصوصى دارد که تا در انسان از روى درک و بصیرت و اختیار حاصل نشود، محال است در دل جاى گیرد؛ و اگر روزى با جبر و فشار تحمیل شود، از محیط زبان بیرون نمى رود و راهى به قلب پیدا نخواهد کرد؛ و البتّه با برطرف شدن عوامل جبر، فوراً به صورت نخست باز خواهد گشت. 👌ایمان یک چنین افرادى در اسلام بى ارزش است. ❗️ اسلام مى خواهد افرادى را تربیت کند که تا آخرین نفس، پایبند به اصول مقدّس اسلام بوده و آنى از آن غفلت نورزند. این چنین ایمانى جز با منطق و دلیل و تنویر افکار، میسّر نمى شود. 🔴جزیه مالیات سرانه اى بود که اهل کتاب آن را در هر سال، به دولت اسلامى مى پرداختند؛ و علّت قرار دادن چنین مالیاتى این بود که : 🗯چون کشورهاى آنان به دست مسلمانان اداره مى شد و یا به صورت یک اقلّیّت در جوامع اسلامى زندگى مى کردند، دولت اسلامى مجبور بود که حفاظت و نظم و امنیّت آنها را به عهده بگیرد؛ 💠از این لحاظ لازم بود مالیات عادلانه اى از هر فردى که اسلام را نپذیرفته است دریافت کند و در راه تامین وسایل زندگى و حفظ جان و مال آنان مصرف نماید. ❌ناگفته پیداست، نیروهایى که دولت اسلامى مجبور بود در نقاط مختلف کشور متمرکز سازد تا جان و مال آنها را از هرگونه تجاوز احتمالى مصون دارد، احتیاج به هزینه هاى زیادى داشت که یگانه راه تامین آن این بود که از خود مردم گرفته و در طریق رفاه خودشان مصرف نماید به خصوص این که غیر مسلمانان هرگز در جنگ هایى که با دشمنان اسلام روى مى داد، نفراتى به میدان نمى فرستادند. ❕در تفسیر نمونه چنین آمده است: « فلسفه اصلی این مالیات را چنین نوشته اند که دفاع از موجودیت و استقلال و امنیت یک کشور وظیفه همه افراد آن کشور است .بنا براین هرگاه جمعی عملا برای انجام این وظیفه قیام کنند و عده ای دیگر به خاطر اشتغال به کسب و کار و...نتوانند در صف سربازان قرار گیرند وظیفه گروه دوم این است که هزینه جنگجویان و حافظان امنیت را به صورت یک مالیات سرانه در سال بپردازند» 📚تفسیر نمونه ج7 ص356 🗯از آنچه گذشت روشن می شود که جزیه تنها یک نوع کمک مالی است که از طرف اهل کتاب در برابر مسئولیتی که مسلمانان به منظور تامین امنیت جان و مال آنها به عهده دارند پرداخت می کنند.وبا توجه به اینکه آنها در برابر پرداخت جزیه علاوه بر استفاده از مصونیت و امنیت هیچ گونه تعهدی از نظر شرکت در میدان جنگ و کلیه امور دفاعی و امنیتی بر عهده ندارند آنها با پرداخت مبلغ ناچیزی در سال از تمام مزایای حکومت اسلامی استفاده می کنند و با مسلمانان برابر می شوند در حالی که در متن حوادث و در برابر خطرات قرار ندارند. ❗️بنابراین کسانی که حکم جزیه را نوعی اجبار اهل کتاب به آیین اسلام تلقی می کنند به روح و فلسفه این حکم اسلامی توجه ندارند. ✏️پرسمان اعتقادی ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
❓خدای مسلمین به خودشون هم رحم نداره و میگه همه مومنان نیک و بد همه وارد جهنم می شوند « همه شما بدون استثنا وارد جهنم میشوید» ( مریم 71) به راستی این حکم رو کجای دلمون بزاریم❗️ 💠پاسخ: 🗯خداوند می فرماید: «همه شما ( بدون استثنا) وارد جهنم می شوید این امری است حتمی و فرمانی است قطعی از پرودگارتان ؛ سپس آنها را که تقوا پیشه کرده اند از آن رهایی می بخشیم و ظالمان را در حالی که ( از ضعف وذلت) به زانو در آمده اند در آن رها می کنیم» 🔷مریم71-72 ❗️در تفسیر این دو آیه در میان مفسران گفتگوی دامنه داری است، بر اساس اینکه منظور از ورود در جمله ان منکم الا واردها « همه شما وارد جهنم میشوید» چیست؟ 🔷بعضی از مفسران معتقدند که ورود در اینجا به معنی نزدیک شدن و اشراف پیدا کردن است، یعنی همه مردم، خوبان و بدان، بدون استثنا برای حسابرسی یا برای مشاهده سرنوشت نهائی بدکاران، به کنار جهنم می آیند، سپس خداوند پرهیزگاران را رهائی میبخشد و ستمگران را در آن رها می کند. 🗯آنها برای این تفسیر به آیه 23 سوره قصص استدلال میکنند «و لما ورد ماء مدین ...»« هنگامی که موسی کنار آب مدین رسید... »که در اینجا نیز ورود به همان معنی است . 🗯تفسیر دومی که اکثر مفسران آن را انتخاب کرده اند این است که ورود در اینجا به معنی دخول است و به این ترتیب همه انسانها بدون استثناء، نیک و بد، وارد جهنم میشوند، منتها دوزخ بر نیکان سرد و سالم خواهد بود همانگونه که آتش نمرود بر ابراهیم چنین بود چرا که آتش با آنها سنخیت ندارد گوئی از آنان دور می شود و فرار می کند، و هر جا آنها قرار میگیرند خاموش می گردد، ولی دوزخیان که تناسب با آتش دوزخ دارند همچون ماده قابل اشتعالی که به آتش ‍ برسد فورا شعله ور میشوند. 👌بدون شک ظاهر آیه فوق با تفسیر دوم هماهنگ است، زیرا معنی اصلی ورود، دخول است و غیر آن نیاز به قرینه دارد، علاوه بر این جمله «ثم ننجی الذین اتقوا» «سپس پرهیزگاران را نجات میدهیم »همچون جمله «ستمگران را در آن وا میگذاریم » همه شاهد برای این معنی است . ❗️بعلاوه روایات متعددی در تفسیر آیه رسیده است که این معنی را کاملا تقویت می کند: 🔴از جمله از جابر بن عبد الله انصاری چنین نقل شده که شخصی از او درباره این آیه پرسید، جابر با هر دو انگشت به دو گوشش اشاره کرد و گفت : مطلبی با این دو گوش خود از پیامبر شنیدم که اگر دروغ بگویم هر دو کر باد. میفرمود: « ورود در اینجا به معنی دخول است هیچ نیکوکار و بدکاری نیست مگر اینکه داخل جهنم می شود، آتش در برابر مؤمنان سرد و سالم خواهد بود، همانگونه که بر ابراهیم بود، تا آنجا که آتش از شدت سردی فریاد میکشد، سپس خداوند پرهیزگاران را رهائی میبخشد و ظالمان را در آن ذلیلانه رها می کند.» 📚نورالثقلین ج 3 ص 353 ❗️در حدیث دیگری از پیامبر میخوانیم : «آتش به فرد با ایمان روز قیامت می گوید زودتر از من بگذر که نورت، شعله مرا خاموش کرد» 📚همان مدرک ⁉️تنها سؤالی که در اینجا باقی میماند این است که فلسفه این کار از نظر حکمت پروردگار چیست ؟ بعلاوه آیا مؤمنان از این کار آزار و عذابی نمی بینند؟ 🗯پاسخ این سؤال که از هر دو جنبه در روایات اسلامی وارد شده است، با کمی دقت روشن می شود: 🗯در حقیقت مشاهده دوزخ و عذابهای آن، مقدمه ای خواهد بود که مؤمنان از نعمتهای خداداد بهشت حداکثر لذت را ببرند، چرا که قدر عافیت را کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید . 👌 در اینجا مؤمنان گرفتار مصیبت نمی شوند، بلکه تنها صحنه مصیبت را مشاهده میکنند و همانگونه که در روایات فوق خواندیم آتش بر آنها سرد و سالم می شود و نور آنها شعله آتش را تحت الشعاع قرار می دهد. ❗️بعلاوه آنها چنان سریع و قاطع از آتش میگذرند که کمترین اثری در آنها نمی تواند داشته باشد، همانگونه که در حدیثی از پیامبر نقل شده است که فرمود: ❗️«مردم همگی وارد آتش (دوزخ ) میشوند سپس بر حسب اعمالشان از آن بیرون می آیند، بعضی همچون برق، سپس کمتر از آن همچون گذشتن تندباد، بعضی همچون دویدن شدید اسب، بعضی همچون سوار معمولی، بعضی همچون پیادهای که تند می رود، و بعضی همچون کسی که معمولی راه می رود» 📚نورالثقلین ج 3 ص 35 👌 از این گذشته دوزخیان نیز از مشاهده این صحنه که بهشتیان با چنان سرعتی میگذرند و آنها میمانند، مجازات بیشتری می بینند، و به این ترتیب پاسخ هر دو سؤال روشن می شود.و پاسخ اشکال مستشکل نیز بدست می آید. 📚تفسیر نمونه ج13 ص117 ✏️پرسمان اعتقادی ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
❓میگن بهشت ابدی است ایا نعمت های بهشتی سبب خستگی نمیشه تا کی بخوریم و با حوریان باشیم و عشق و حال کنیم بالاخره دل زده میشیم خب واقعا جوابتون چیه 💠پاسخ؛ ♻️در پاسخ به سه نکته باید توجه داشت؛ 1⃣ نخست اینکه ما نباید با معیارهای جسمی و روانی این جهان درباره آن جهان قضاوت کنیم، ای بسا این حالت روانی که در این جهان در ما وجود دارد که با تکرار خسته و ملول و بی تفاوت می شویم در آنجا برعکس باشد، هرچه بیشتر انسان می بیند شوقش بیشتر می گردد، و هر قدر تکرار می کند لذتش افزونتر می شود، و به این ترتیب تکرارها مایه تشدید لذات معنوی و مادی می گردد. ⁉️چه دلیلی داریم که وضع روحی انسان در آنجا و در اینجا از این جهت یکی است. 2⃣در همین جهان نیز نعمتهایی وجود دارد که هیچگاه انسان از آن سیر نمی شود، ما هر قدر هوای تازه و پر از اکسیژن را استنشاق کنیم از آن خسته و ملول نخواهیم شد، بلکه دائما از آن لذت می بریم و برای ما مایه نشاط است. 👌آب یک نوشیدنی کاملا ساده و یکنواخت است ما اگر صدها سال عمر کنیم نوشیدن آب گوارا به هنگام تشنگی از همه چیز برای ما لذت بخش تر است، و همان است که می گوییم آب طعم حیات دارد، نه خسته می شویم و نه بی اعتنا بلکه آب گوارا همیشه برای تشنگان فوق العاده و جالب و جذاب است. ⁉️چه مانعی دارد که در آنجا نیز خداوند حالتی شبیه تشنگی «تشنگی لذتبخش نه مزاحم و آزاردهنده، همچون تشنگی لقای محبوب» بر انسان مسلط سازد، و به خاطر ان دائما از نعمتهای روحانی و جسمانی بهشت فوق العاده درک لذت کند؟ 3⃣از آنجا که ذات و صفات خدا بی نهایت است، بدون شک جلوه های روحانی و معنوی او نیز پایان نمی گیرد، هر روز لطف و عنایت تازه ای و هر دم رحمت و هدایت جدیدی بر بهشتیان و مقربان درگاهش می فرستد، به گونه ای که اصلا تکراری در آن نیست مگر بی نهایت ممکن است مکرر شود؟ 🗯نعمتهای مادی نیز جلوه های رحمانیت و رحیمیت اویند، آنها نیز حد و نهایتی به خود نمی پذیرند. چه مانعی دارد همان درختان بهشتی، همان نهرها، همان گلها، همان رنگ و بوها، همان شرابهای طهور، هر روز و هر ساعت رنگ و بوی تازه ای، و شکل و عطر جدید داشته باشند؟ ❗️دائما رنگ عوض کنند، دائما دگرون شوند، دائما چهره نو پیدا کنند، به گونه آی که یک غذا و یک منظره فقط یکبار در تمام عمر بهشتیان دیده شود و مورد استفاده قرار گیرد. 🔷پاره ای از آیات قرآن و روایات اسلامی نیز این مطلب را تایید می کند. «او هر زمان در شان و کاری است» 🔷الرحمن/ 29 🔷 بهشتیان به اراده خداوند هر روز در شان و در کاری هستند. 🗯در حدیثی از امام صادق می خوانیم: ❗️«خداوند بهشتی آفریده که هیچ چشمی ندیده، و هیچ مخلوقی از آن آگاه نیست، پروردگار متعال هر صبحگاه آن را می گشاید و می گوید: بوی خوشت را افزون کن و نسیمت را بیفزای» 📚بحار الانوار ج8 ص199 🗯در حدیث دیگری از امام باقر آمده است: 🔷«برای اهل بهشت سفره هایی می گسترانند که بر آن آنچه مورد علاقه آنها از طعامها است قرار داده می نوشد طعامهایی که از آن لذیذتر و خوش بوتر نیست، سپس آنها را از سر آن سفره بلند کرده، و سفره دیگری برای آنها می گسترانند». 📚همان مدرک ح199 👌 این تعبیرات به خوبی نشان می دهد که در آنجا تکراری وجود ندارد بلکه هر لحظه الطاف و عنایات تازه ای است 📚پیام قرآن ج6 ص272 ✏️پرسمان اعتقادی ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
❔پرسش ❓چرا باید از مراجع تقلید کنیم و چشم و گوش بسته هر چی گفتن عمل کنیم مگه ما عقل نداریم چرا با وجود داشتن عقل برده فکری دیگران باشیم❕ 💠پاسخ: ❕انسان هنگامی که چشم به این جهان می گشاید چیزی بلد نیست ناچار باید از تجارب دیگران استفاده کند و از اندوخته های علمی افراد دیگر بهره مند شود زیرا پیمودن راه پر پیچ و خم زندگی در هر قدمی به علم و دانش شدیدا محتاج است. 🗯اساسا زندگی روی دو پایه محکم و اساسی استوار است یکی دانستن و دیگری به کار بستن ❗️تقلید و پیروی از افکار دیگران دارای اقسامی است؛ 1⃣ تقليد جاهل از عالم .2⃣تقليد عالم از عالم.3⃣تقليد عالم از جاهل.4⃣تقليد جاهل از جاهل. 🗯روشن است از اين چهار قسم تنها قسم اوّل است كه مى تواند منطقى و ممدوح باشد. 1⃣تقلید جاهل از جاهل: ❗️این قسم از تقلید علاوه بر این که انسان را به سعادت نمی رساند بلکه او را به سقوط و بدبختی می کشاند .این نوع تقلید همان تقلیدی است که در ایات قرآن از آن نهی شده است. 🔷زخرف 23 2⃣تقلید عالم از جاهل؛ ❗️روشن است که این قسم از تقلید از قسم اول بدتر و خطرناک تر است زیرا عالم باید طبق علم و دانش خود قدم بردارد تا به مسوولیت خود عمل کرده باشد نه آنکه کور کورانه از کمتر از خود تقلید کند. 3⃣تقلید عالم از عالم: ❗️مسلما عالم در رشته ای که متخصص و صاحب نظر است نباید از همپایه خود تقلید کند بلکه باید به تشخیص خود عمل کند لذا فقها می گویند کسی که به مرحله اجتهاد رسیده است باید به اجتهاد خود عمل کند و باید استقلال فکر خود را حفظ کند. 4⃣تقلید جاهل از عالم: ❗️این قسم از تقلید را منطق و عقل و فطرت ایجاب و اقتضا می کند و بر اثر همین منطق و فطرت است که ما برای ساختن عمارت به سراغ معمار و بنا و در دوختن لباس به سراغ خیاط و هنگام بیماری به دنبال طبیب میرویم .عقل و فطرت ما را در هر رشته ای به کارشناس و متخصص آن رشته ارجاع می دهد. 🗯 اصولا محور زندگى انسان ها را در مسائل تخصّصى اين گونه پيروى هاى عاقلانه و منطقى تشكيل مى دهد. اين مساله یعنی رجوع جاهل به عالم و رجوع غیرمتخصص به متخصص، اصلى عقلایی است. 🔴 اصولا محور زندگى انسان ها را در مسایل تخصّصى این گونه پیروى هاى عاقلانه و منطقى تشکیل مى دهد. 🗯 زیرا مسلّم است هیچ کس هر چند بزرگترین نابغه جهان باشد نمى تواند در همه چیز صاحب تخصّص شود. مخصوصاً در عصر و زمانى که رشته هاى تخصّصى آن قدر گسترش پیدا کرده که تنها در رشته طب مثلا صدها گونه تخصّص وجود دارد که عادتاً محال است یک فرد در تمام رشته هاى همین یک فن متخصّص شود تا چه رسد به فنون دیگر. 👌با این حال هرکس در رشته اى متخصّص است به اجتهاد خود در آن رشته عمل مى کند و آنها که در آن رشته مجتهد و صاحب نظر نیستند راهى جز این ندارند که به صاحب نظران و متخصّصان آن فن مراجعه کنند. 🔶یک مهندس ساختمان اگر بیمار شود به طبیب مراجعه مى کند، و اگر آن طبیب بخواهد ساختمانى بسازد از این مهندس دستور مى گیرد؛ یعنى هر کدام در یک رشته مجتهد و در رشته اى دیگر مقلّد هستند، و این اصلى است عقلایى رجوع جاهل به عالم، و غیر مجتهد به مجتهد، یا غیر متخصص به متخصص که همیشه در میان انسان ها بوده و هست، و اصولا چرخ هاى زندگى بشر بدون آن گردش نمى کند. ❕همین منطق است که در تعلیمات دینی و قوانین الهی مردم را به فقها که در تشخیص احکام الهی مهارت دارند وادار می کنند .فقهایی که سالیان دراز با استعداد سرشار خود در راه علم و دانش قدم برداشته تا به مقام شامخ اجتهاد رسیده اند یعنی قوانین الهی را می توانند از مدارک اصلی آن استخراج و استنباط نمایند و در دسترس مردم بگذارند. 🗯امام عسکری فرمود: « هر یک از فقهای شیعه که خود نگه دار باشد و از دینش محافظت کند و با هوای نفسش مخالفت کند و مطیع امر خداوند باشد بر مردم واجب است که از او تقلید کنند» 📚وسائل الشیعه ج27 ص131 ❗️فقهایی که رهبران و راهنمایان دینی مردم می باشند و از طرف امامان این منصب بزرگ به آنها اعطا شده است تا افراد را در تمام شوون دینی به راه سعادت رهبری کنند. 🔷 از آنچه گفتیم فلسفه تقلیدافراد غیر فقیه در مسایل فقهى از مجتهدان و فقهاى آگاه کاملا روشن شد؛ و شبیه آن در تمام رشته هاى علمى رواج دارد، و از آن جا که فقه اسلامى به قدرى گسترده است که هرکس بخواهد در آن صاحب نظر شود باید تمام عمر خود را وقف تحصیل و تحقیق در این رشته کند و این امر براى همه مردم امکان پذیر نیست، ناچار باید گروهى به این رشته پردازند، و افراد دیگر در مسایل فقهى از آنها پیروى کنند؛ ولى در اصول اسلام(اصول دین) که همه به فراخور حال خویش قادر بر تحقیق در آن هستند تقلیدجایز نیست. 📚پیام قرآن ج1 ص337 ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
❓مگر اسلام و قرآن حق نیستند و تمام آیینها به غیر از اسلام باطل نیستند پس چرا خداوند تورات و انجیل رو نازل کرد و دین یهودیت و مسیحیت را فرو فرستاد اگر اونا باطل هستن چرا خدا اونا رو فرستاد❕ 💠پاسخ: 🌀هرکدام از ادیان در زمان خود کاملترین دین بودند که براى هدایت مردم از طرف خداوند آمدند و سرانجام بر اثر تکامل اجتماعات بشرى، اسلام به وسیله خاتم پیامبران براى بشر عرضه شده است. ❗️ناسخ بودن و کامل بودن اسلام در برابر آیین های گذشته به این معنی است که بشر به مرحله ای از تکامل رسیده که می تواند قوانین جامع و ابدی را درک کند. 🔴 توضیح اینکه : 🗯دلایل جهانى و خاتم بودن آیین اسلام بخوبى این مطلب را ثابت مى کند که پس از طلوع اسلام براى تکامل مادّى و معنوى بشر و آگاهى او از وظایف الهى، راهى جز پیروى از این دین نیست. ❗️البّته هرکدام از ادیان گذشته در زمان خود، راه صحیحى براى تکامل بشر و توجّه او به خدا بوده و بشر در پرتو این ادیان به سوى تکامل روحى و معنوى پیش رفته است؛ ولى پس از ابلاغ آیین اسلام که آیین جهانى و خاتم ادیان است پیمودن راه هاى دیگر خطاست و غیر این آیین، نمى تواند انسان را به اهداف عالى تر و کامل ترى که مناسب «امّت تکامل یافته» است برساند. 🔰ولى در عین حال هرکدام از این ادیان در زمان و عصر خود کاملترین دین بودند که براى هدایت مردم از طرف خداوند آمده است. 💢براى توضیح بیشتر مى توان گفت که: ❕مجموع ادیان آسمانى بسان کلاس هاى مختلف دانشکده اى است که دانشجویى در آن به تحصیل و تکمیل خود مى پردازد؛ آنچه را که دانشجو در سال هاى نخست مى آموزد در عین این که صحیح و پا برجاست، پایه اى است براى کلاس هاى بالاتر و مطلبى را که در کلاس هاى بالاتر تحصیل مى کند، همگى مکمّل اصولى است که در سال هاى نخست آموخته است. ❌بنابر این، برنامه هر کلاسى نسبت به دانشجوى ویژه خود بهترین برنامه است و اگر وضع غیر این باشد (مثلا براى دانشجویان سال اوّل، برنامه کلاس هاى بالاتر پیاده شود) جز اتلاف وقت نتیجه اى نخواهد داشت؛ همان طور که اگر براى دانشجویان دروه عالى برنامه دوره اوّل اجرا گردد، آنان به هدفى که براى آن تربیت مى شوند نخواهند رسید. ⁉️آیا در این صورت کسى به خود اجازه مى دهد که بگوید برنامه کلاس هاى پایین ناقص است و مطالبى را که دانشجویان در آن کلاس ها مى آموزند نارسا مى باشد، یا این که باید گفت: ⚜️برنامه هاى هر کلاسى نسبت به دانشجوى ویژه خود، بهترین برنامه اى است که تنظیم شده و آنچه را که دانشجویى در آن کلاس مى آموزد پایه اى براى ارتقا به کلاس هاى بالاتر است. ♻️همان طور که داورى ما نسبت به کلاس هاى یک دانشکده چنین است و برنامه هر کلاس را نسبت به محصّل مخصوص به خود ناقص و نارسا نمى دانیم، داورى ما نسبت به ادیان گذشته که براى هدایت و تکمیل جامعه انسانى تنظیم و نازل گردیده است نیز چنین مى باشد. 👌و معناى ناسخ بودن آیین اسلام نسبت به آیین هاى دیگر و کامل و جامع بودن آن در برابر آیین هاى پیشین، این نیست که آیین هاى پیشین از اصل و ریشه باطل و یا نادرست و یا ناقص و نارسا بوده اند؛ زیرا آیینى که از طرف خداوند دانا براى هدایت گروهى از بشر فرو فرستاده مى شود هرگز نمى تواند ناقص و نادرست باشد؛ بلکه هر کدام از این آیین ها در جاى خود و عصر خویش کاملا صحیح و رسا بوده و براى رسانیدن بشر آن عصر به هدفى که شایستگى آن را داشته است، کافى و رسا بوده اند. 🔷ولى براى بشر تکامل یافته، بشرى که مى تواند قلّه هاى بلندترى از کمالات مادّى و معنوى را تسخیر کند، باید فکر دیگرى کرد و راه دیگرى در اختیار او گذاشت که بتواند با پیمودن این راه، به این قلّه هاى بلند دست یابد و از کسب کمالات بلندترى که براى آنها شایستگى دارد باز نماند، به همین دلیل ادیان آسمانى یکى پس از دیگرى براى تربیت انسان در مراحل مختلف نازل شده تا به آیین اسلام که تکامل یافته ترین مذهب مى باشد رسیده است 📚پاسخ به پرسشهای مذهبی ص113 ✏️پرسمان اعتقادی ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
❓در جامعه هرجا سخن از پرداخت خمس میکنم میگن به کی بدیم .مدارکی رو ارائه بدهید ازقران که منبع پرداخت کیه وبه کی پرداخت شود یا حدیث معتبر با ذکر ادرس.ایا باید به روحانیون داد 💠پاسخ: 🗯خداوند در سوره انفال آیه 41 می فرماید: «بدانید هر گونه فایده ای که به شما برسد خمس آن برای خدا و برای پیامبر و برای ذی القربی و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه است» 👌خداوند دستور به تقسیم خمس به شش قسمت می دهد ؛ 1 -قسمتی برای خدا - 2- قسمتی برای رسول خدا-3 -قسمتی برای ذی القربی-4-قسمتی برای یتیمان-5 - قسمتی برای مساکین_ 6- قسمتی برای در راه ماندگان 🔷نکات: 1⃣به مقتضای روایات مراد از ذی القربی امامان هستند و انان هستند که سهم ذی القربی را در یافت می کنند. 📚 التهذیب ج4 ص125 📚الفقیه ج2 ص42 🔷امام علی فرمود: «مراد از ذوی القربی ما هستیم» 📚الکافی ج8 ص58 2⃣سهم خداوند و سهم پیامبر نیز به امام پرداخت می شود. 👌در روایتی آمده است: «سهم خداوند برای امام است و سهم پیامبر برای امام است و سهم ذوی القربی نیز برای امام است» 📚التهذیب ج4 ص125 🗯امام باقر فرمود: «سهم خدا و پیامبر برای ما است» 📚الکافی ج1 ص539 🗯سهم خدا و سهم پیامبر و سهم ذی القربی هر سه متعلق به رهبر حکومت اسلامی یعنی امامان است و انان با آن زندگی ساده خود را اداره می کنند و بقیه را صرف نیازهای جامعه و مردم می کنند. 📚تفسیر نمونه ج7 ص174 3⃣به مقتضای روایات منظور از یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه تنها ایتام و مساکین و ابنائ السبیل بنی هاشم و سادات می باشند 📚وسائل الشیعه ج9 ص509 باب 1 4⃣از آنچه گذشت روشن می شود که خمس به طور کلی به دو قسمت تقسیم می شود.نصف آن سهم امام علیه السلام است و نصف دیگر آن سهم سادات نیازمند می باشد. 5⃣ در عصر غیبت امام عصر سهم ایشان باید به فقها که نواب عام امام عصر هستند واز اختیارات امام بهره مند هستند پرداخت شود . لذا سهم امام از خمس را انان باید دریافت کنند ودر جهت ترویج وگسترس دین مصروف دارند ❗️امام خمینی چنین می اورد: ( شخص فقیه جامع الشرایط) همان ولایتی که حضرت رسول اکرم ( وامامان ) در امر اداره جامعه داشته را دارا است و بر همه مردم لازم است که از او اطاعت کنند 📚ولایت فقیه ص50 ❗️ پیامبر گرامی فرمود: خدایا جانشینان مرا رحمت کن . سوال شد جانشینان شما چه کسانی هستند ؟ فرمود: کسانی که بعد از من می ایند و حدیث وسنت مرا نقل می کنند 📚عیون الاخبار ج2 ص37 📚 امالی صدوق ص180 📚من لا یحضره الفقیه ج4 ص420 ❗️در این حدیث شریف از فقهای جامع الشرایط به عنوان جانشینان پیامبر تعبیر شده است و روشن است که جانشین از اختیارات شخصی که برایش نیابت می کند بهره مند می باشد 🗯در روایت دیگر پیامبر گرامی فرمود: فقها امینان و مورد اعتماد پیامبران هستند 📚الکافی ج1 ص46 📚بحار الانوار ج2 ص36 ❗️معنای امین بودن فقها این است که فقها تمام اموری را که در اسلام مقرر است به طور امانت اجرا کنند ویکی از این امور دریافت سهم امام و مصرف ان در موارد مشخص شده است 6⃣ نیمی از خمس که در اختیار مرجع تقلید قرار می‌گیرد، برای مصارف عمومی جامعه، اعم از هزینه‌های مربوط به تحقیق، تدریس، تبلیغ و ترویج علوم دینی، تأسیس حوزه‌های علمیه، مساجد، یا فقرا، مساکین، مصیبت زده‌ها و ...؛ 🗯 مراجع تقلید همان‌طور که بخشی از خمس را به امور فوق در جامعه اختصاص می‌دهند، درصدی از سهم امام را نیز به جهت تعطیل نشدن تبلیغ و گسترش دین و البته گسترش کمی و کیفی آن و نیز پرورش یافتن افرادی که متخصص مسائل دینی باشد قرار می‌دهند که بخشی از آن شهریه است تا با شهریه‌ی اندکی که دانش‌پژوهان در این عرصه داده می‌شود، حداقل بخشی از نیازهای اولیه زندگی آنها تأمین گردد تا بتوانند دست کم بدون دغدغه نان شب، به یادگیری معارف دینی و در نهایت به تبلیغ مسائل دین، آموزش احکام مورد نیاز مردم و ترویج اعتقادات و اخلاقیات اسلامی بپردازند و البته رقم آن با هزینه‌های مشابه از بیت‌المال برای رشته‌های دیگر قابل مقایسه نمی‌باشد. اگر جامعه به پزشک جسم احتیاج دارد، به پزشک روح اختیاج بیشتری دارد و اگر بخشی از جامعه گاهی مبتلا به بیماری‌های تن می‌شوند، بیماری‌های روح به مراتب فراگیرتر است، مضاف بر این که سلامت و تعالی روح است که ضامن امنیت و کمال جامعه در عرصه‌های دیگر می‌باشد. 🔷پرسمان اعتقادی ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔آشنایی با معاویه رضی الله عنهم و فضایل او 1ـ معاویه رضی الله عنه یکی از کاتبان وحی بوده است . 📚 صحيح مسلم (2604). ــ شیخ الاسلام رحمە اللە میفرماید :《 استَكْتَبَه النبي ﷺ لخِبْرَتِه وأمانته 》. 📚 منهاج السنة (4/439) یعنی: "رسول الله ﷺ او را از کاتبان وحی قرار داد به خاطر خبره و امانتداری اش ". 2ـ دعای رسول الله ﷺ برای معاویه کە فرمود : ( اللهمَّ علِّمْ معاوية الكتاب والحساب،وقِهِ العذاب). 📚 السلسلة الصحيحة (3227). واتە: (ای الله متعال معاویە را علم قرآن و حساب بیاموز،و از عذاب دور نگه دار).و فرمودند: (اللهمَّ اجعلْهُ هادياً مهدياً واهْدِهِ واهْدِ به). 📚 السلسلة الصحيحة (1969) یعنی‌: 👈(یا الله راهنمای اش کن و او را هدایتگر قرار ده و به وسیله او دیگران را هدایت کن ). 💠💠 👌وهابیون فضای مجازی به دنبال فضیلت سازی و اسطوره سازی از معاویه ملعون ، هستند ، در حالی که بزرگان اهلسنت ، تصریح کرده اند که هیچ روایت صحیحی در فضیلت معاویه وجود ندارد . ❕بدر الدین عینی ، شارح مشهور صحیح بخاری می نویسد ؛ « هیچ فضیلتی برای معاویه وجود ندارد ، اگر کسی بگوید که در فضیلت معاویه ، روایات فراوانی وجود دارد در پاسخ می گوییم ، بله ، روایات فراوانی وارد شده است ، اما در هیچ یک از آنها ، حتی یک روایت ، با سند صحیح وجود ندارد ، اسحاق بن راهویه ، نسائی و دیگران بر این مطلب تصریح نموده اند » 📚عمده القاری ج 16 ص 249 ❕یا خود ابن تیمیه که وهابی به سخن او استناد کرد ، می گوید ؛ « در فضائل معاویه احادیث فراوان و کتابهای مستقل نوشته شده است که اهل حدیث ، هیچ یک از آنها را صحیح نمی دانند » 📚منهاج السنه ج 7 ص 371 ❕شوکانی نیز می گوید ؛ « در فضیلت معاویه ، هیچ حدیث صحیحی وجود ندارد » 📚الفوائد المجموعه ج 1 ص 407 ❕سیوطی نیز می گوید ؛ « در فضیلت معاویه هیچ حدیث صحیحی وجود ندارد » 📚اللالی المصنوعه ج 1 ص 388 ❕معاویه در ماههای پایانی عمر پیامبر گرامی ، مسلمان شد و هیچ گاه کاتب وحی نبود ، تنها چند نامه ای از طرف پیامبر ، به سران قبائل نوشت ، چنان که ابن حجر عسقلانی به نقل از مدائنی می آورد ؛ « زید بن ثابت کاتب وحی بود و معاویه ، چند نامه بین پیامبر و بین عرب می نوشت » 📚الاصابه ج 3 ص 434 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 ❕از سوی دیگر ، روایات متعددی در مذمت معاویه و لعن و نفرین او ، توسط پیامبر گرامی ، در مجامع روایی اهلسنت موجود است . 👌عبد اللّه بن عمر، نقل مى ‏كند كه ؛ «پيامبر خدا از راهى پست بالا آمد و ابو سفيان را كه سواره بود و معاويه و برادرش همراه او بودند يكى دهانه كش بود، و ديگرى ستورران، ديد و چون به آنها نظر افكند فرمود: خدايا ، دهانه ‏كش و ستورران و سوار را لعنت كن». از عبد اللّه بن عمر پرسيديم: تو خودت از پيامبر خدا شنيدى؟ گفت: «آرى، اگر دروغ بگويم گوشم كر باد چنانكه ديدگانم كور.» 📚وقعه الصفین ص 220 ❕طبرى در تاريخش چنين مى‏ نويسد ؛ « پيامبر ابو سفيان را كه بر خرى سوار بود و معاويه دهانه آن را مى‏ كشيد و پسرش يزيد، آن را مى ‏راند، ديد و فرمود ؛ « خدا دهانه ‏كش و سوار و ستورران را لعنت كند » 📚تاریخ طبری ج 10 ص 58 ❕در نقل دیگر آمده است ؛ « ابو سفيان همراه معاويه آمد. رسول خدا فرمود: خدايا! آن جلوئى و دنباله روش را لعنت كن. خدايا! آن چموشك را بگير. پسر براء از پدرش (كه اين حديث را نقل مى‏كرده) مى‏ پرسد: چموشك كيست؟ جواب مى‏ دهد: معاويه‏ » 📚وقعه الصفین ص 217 ❕و فرمود ؛ «از اين راه مردى از امتم در مى‏ رسد كه در رستاخيز در حالى كه دينى جز آئينم دارد برانگيخته مى‏ شود.» و معاويه در رسيد » 📚تاریخ طبری ج 10 ص 58 ❕و فرمود ؛ «معاويه در تابوتى از آتش در پائين ‏ترين طبقه دوزخ است و از آنجا داد مى‏ زند: اى خداى پر مهر! اى خداى نعمت بخش! اينك بدادم برس كه قبلا سرپيچى نمودم و از تبهكاران بودم». 📚تاریخ طبری ج 10 ص 58 _ لسان المیزان ج 1 ص 202 ❕در نقل دیگر آمده است ؛ « پيامبر خدا، صداى دو مرد را شنيد كه آواز مى ‏خوانند و مى‏ گويند: یاورى كه همواره استخوان‏هايش آشكار بود فتنه جنگ و مرگ را از او دور نگاه داشت. پيامبر خدا پرسيد: «آن دو نفر كيستند؟». گفته شد: معاويه و عمرو بن عاص. پس فرمود: «بار خدايا! آن دو را در فتنه، فرو غلتان و در آتش، رهايشان ساز». 📚المعجم الكبير ، ج 11 ص 32 _ مسند أبي يعلى ، ج 13 ص 429 _ لسان العرب ، ج 6 ص 100. ❕در نقل دیگر از ابن عباس آمده است ؛ « من در ميان كودكان، بازى مى‏ كردم كه پيامبر خدا آمد. من پشت درى پنهان شدم. آن گاه پيامبر خدا آمد و دست برشانه من گذاشت و فرمود: «برو و معاويه را نزد من فرا خوان». من آمدم و گفتم: او غذا مى‏ خورد. باز به من فرمود: «برو و معاويه را نزد من فرا خوان». من [دوباره‏] آمدم و گفتم: او غذا مى ‏خورد. آن گاه فرمود: «خداوند، شكمش را سير نگرداند!» 📚صحيح مسلم: ج 4 ص 2010 _ اسد الغابة: ج 5 ص 202 _ مسند الطيالسي: ص 359 _ دلائل النبوّة ، بيهقي: ج 6 ص 243 _ تاريخ طبري: ج 10 ص 58، فتوح البلدان: ص 663 ❕ابن کثیر می نویسد ؛ « معاويه پس از آن [نفرين‏]، سير نمى‏ شد و اين حالت، در دوران حكومتش با وى همراه بود و گفته مى‏ شد كه او روزانه، هفت بار غذاى گوشتى مى‏ خورد و مى‏ گفت: به خدا سوگند، سير نمى‏ شوم؛ ولى خسته مى‏ شوم‏ » 📚 البداية والنهاية: ج 6 ص 169 ❕و فرمود ؛ « هرگاه معاويه را بر منبر من ديديد، او را بكُشيد _ هرگاه معاويه را ديديد كه بر منبرم خطبه مى‏ خوانَد، او را بكشيد _ هرگاه معاوية بن ابى سفيان را ديديد كه بر منبر من سخن مى ‏رانَد، گردنش را بزنيد. » 📚تهذيب التهذيب: ج 1 ص 637 الرقم 1708 _ و ج 3 ص 71 الرقم 366 و ج 4 ص 346 الرقم 5956 _ تاريخ دمشق: ج 59 ص 157 _ سير أعلام النبلاء: ج 3 ص 149 و ج 6 ص 105؛ ❕بلاذری به نقل از ابو سعيد خُدْرى می نویسد ؛ « مردى از انصار مى‏ خواست معاويه را بكُشد. به وى گفتيم: در حكومت عمر، شمشير مكش تا براى او نامه ‏اى بنويسيم. [مرد] گفت: من خود از پيامبر خدا شنيدم كه مى‏ فرمود: «هرگاه معاويه را ديديد كه بر اين چوب‏ها (مِنبر) خطبه مى‏ خوانَد، او را بكشيد». گفتند: ما هم شنيده ‏ايم؛ ولى چنين كارى نمى‏ كنيم تا براى عمر بنويسيم. آن گاه براى عمر، نامه نوشتند و او جواب نامه ايشان را نداد تا مُرد. » 📚انساب الاشراف ج 5 ص 136 ❕آنچه گفتیم ، تنها اندکی از مطاعن و مذمت های معاویه بود که مورد نقل علمای اهلسنت قرار گرفته است و الا مطاعن آن ملعون فراتر از آن است که در یک یا چند پاسخ بخواهیم به آن بپردازیم . ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔آیا برای توسل به امامزادگان دلیلی از قرآن و داریم❕❕ 💠💠 👌 به معنای درخواست انسان از اولیاء الهی جهت دعا و استغفار آنان و این که آنان از خداوند بخواهند انسان را حل کند ریشه در آیات متعددی از قرآن دارد؛ 1⃣بنی اسرائیل هنگامی که در گرفتار بودند خطاب به گفتند ؛ « از خدای خود بخواه که از آنچه از می روید از سبزیجات و خیار و عدس و پیاز برای ما برویاند» 🔷 👌می بینیم بنی اسرائیل از آن حضرت می خواهند که در پیشگاه خداوند کند تا با رویاندن سبزی های متنوع مشکل آنها را برطرف سازند و حضرت موسی نیز در پاسخ آنان نفرمود که این عملتان شرک است بلکه فرمود آیا غذای تر را به جای غذای بهتر انتخاب می کنید ... 2⃣هنگامی که فرزندان یعقوب به خطای خود پی بردند خطاب به آن حضرت گفتند ؛ « ای پدر از خدا آمرزش ما را بخواه ، که ما خطاکار بودیم » 🔶حضرت نیز در پاسخ آنان فرمود: « به زودی برای شما از آمرزش می طلبم که او آمرزنده و مهربان است» 🔷یوسف 97-98 👌بنابراین می توانند از اولیاء الهی درخواست کنند تا برای آنها از خدا طلب مغفرت کنند. 3⃣خداوند به افرادی که کرده اند می گوید اگر نزد رسول خدا بروند و علاوه بر استغفار از خویش ، از آن حضرت نیز بخواهند که برای آنان استغفار کنند خداوند آنان را می بخشد. « و اگر آنان ، هنگامی که ( با گناه و نافرمانی ) به خود ستم می کردند به نزد تو می آمدند و از خدا طلب آمرزش می کردند و هم برای آنان استغفار می کرد خدا را توبه پذیر و مهربان می یافتند» 🔷 64 👌بنابراین یکی از راههای بخشش درخواست از اولیاء الهی برای استغفار است که مورد سفارش خداوند قرار گرفته است. 4⃣در دیگر می فرماید: « ای کسانی که ایمان آورده اید ، الهی را پیشه کنید ، و وسیله ای برای تقرب به خدا انتخاب کنید و در راه خدا جهاد کنید باشد که رستگار شوید» 🔷 35 👌شفاعت و بندگان صالح خداوند نیز داخل در مفهوم کلی وسیله است که سبب به خداوند می گردد. 5⃣در آیه دیگر می فرماید: « ای پیامبر بگو کسانی را که غیر از می خوانید و خود می دانید آنها را بخوانید ، آنها هیچ مشکلی را از شما نمی توانند حل کنند ، و هیچ تغییر و دگرگونی ایجاد کنند» 🔶 👌با توجه به جمله « قل ادعوا الذین » معلوم می شود که منظور از این آیه ها و امثال آنها نیست چون « الذین » برای « ذوالعقول »( ) بکار می رود بلکه منظور فرشتگانی هستند که آنها را می پرستیدند یا حضرت مسیح است که گروهی به عنوان معبود او را پرستش می کردند . ❗️آیه بعد می گوید: « خود آنها ( مسیح و فرشتگان ) کسانی هستند که به درگاه خداوند می روند و با ای به او تقرب می جویند ...» 🔶 👌این آیه نیز مشروعیت توسل را اثبات می کند. ❕بنابراین بر اساس ادله مذکور ، جستن به اولیاء الهی جهت دعا یا استغفار آنان امری و مورد تایید است که از جمله این اولیاء الهی امامزادگان می باشند. 👌شیخ می گوید: « بدان مشاهدی که منتسب به ائمه است زیارتشان مستحب بوده زیرا تعظیم آنان ، تعظیم امامان است و اصل اولی در مورد آنان ، ایمان و آنان است مگر آنکه خلاف آن ثابت شود مانند جعفر کذاب و مانند آن ...و جایز است زیارت آنان و توسل و استشفاع به آنان و پدران طاهرشان » 📚 الانوار ج99 ص273 👌سید بن طاووس نقل می کند که در زیارت چنین بگو: « ...شما آن باب الهی هستی که برای تقرب به خدا باید از آن باب وارد شد ، من به زیارت تو آمده ام و را به نزد تو آورده ام ( تا با توسل به تو و دعای تو بر آورده شود)» 📚 الزائر ص260 📝 ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔پرسش ❓برخی اشکال می کنند که از کجا بدانیم چهار نائب امام زمان در غیبت صغری به دروغ ادعای نیابت از ایشان را نکرده اند و مردم را گمراه کردند مانند افراد متعدد دیگری که به دروغ ادعای نیابت ایشان را داشتند ❕❕ 💠پاسخ💠 👌چهار نائب امام عصر ارواحناه فداه که عبارتند از عثمان بن سعید و محمد بن عثمان و علی بن محمد سمری و حسین بن روح نوبختی از بزرگان شیعه و موثوق نزد ما هستند که شعیان بر وثاقات آنان اجماع دارند و کرامات متعددی که از ناحیه امام زمان بر دست آنان جاری شده است همه دلالت بر حقانیت آنان می کند. ❗️ما ابتدا وثقات اولین نائب ، عثمان بن سعید را اثبات می کنیم آنگاه که وثقات و نیابت ایشان ثابت شد ، نیابت سایر نواب نیز ثابت می شود زیرا ایشان به نائب بعدی وصیت کرده و نائب بعدی به نائب بعد از خود و او هم به نائب پس از خود . 🗯ادله وثاقت عثمان بن سعید ؛ 1⃣اجماع شیعیان اثنا عشریه ؛ 🔶از مهم ترین دلائلدوثاقت ایشان اجماع و اتفاق تمامی شیعیان بر پذیرش نیایت ایشان است .اجماع شیعیان دوازده امامی به ویژه علما و فقهای آنان در تمامی دوره ها و زمان ها بر پذیرش نیابت عثمان بن سعید و سائر نواب خاصه یکی از ادله روشن نیابت آن ها است . 2⃣روایاتی که دلالت بر نیابت او می کند ؛ 🔶نقل شده است ؛ « امام حسن عسکری وکلیش عثمان بن سعید را در روزگار حیاتش واسطه میان خود و پیروانش قرار داد و هنگامی که اجل امام فرا رسید به او فرمان داد که پیروان را گرد آورد و به آنان خبر داد که فرزندش جانشین وی و صاحب امر ولایت پس از ایشان است و عثمان بن سعید وکیل او و باب و سفیر میان او و شیعیان خواهد بود و هر کس درخواستی دارد به عثمان بن سعید رجوع کند همان گونه که در روزگار حیات به او مراجعه می کردند» 📚المقنع فی الامامه ص146 🔶و نقل شده است که فرمود : « عثمان بن سعید و فرزند او مورد اعتماد من هستند و آنچه به تو برسانند از سوی من رسانده اند و آنچه بگویند از جانب من گفته اند . پس سخن آن دو را گوش فرا ده و فرمان آن دو را اطاعت کن که آنها مورد اعتماد و امین هستند» 📚الکافی ج1 ص330 📚الغیبه طوسی ص243 🔶در روایت دیگر امام عسکری فرمود : « فرزندم امام شما پس از من است و خلیفه بعد از من می باشد و شما او را نخواهید دید و عثمان بن سعید واسطه بین او و شما می باشد . سخن او را قبول کنید که او نائب امام شما می باشد » 📚بحار الانوار ج51 ص347 3⃣وثاقت عثمان بن سعید ؛ ❕عثمان بن سعید مورد توثیق دو امام یعنی امام عسکری و امام هادی واقع شده است . 🔷امام هادی در مورد او فرمود : « عثمان بن سعید مورد اعتماد و امین است .آنچه بگوید از جانب من گفته و آنچه به شما برساند از سوی من رسانده است » 📚الکافی ج1 ص320 ‌ 📚الغیبه طوسی ص354 ❕تصریح امام عسکری بر وثاقت ایشان نیز گذشت. 4⃣یکی از ادله صحت نیابت خاصه نائبان خاصه امام عصر کرامات و اخبار غیبی است که توسط امام زمان به دست آنان صادر شده است که جهت آگاهی رجوع فرمایید: 📚دانش نامه امام مهدی ج3 ص369 به بعد 5⃣صدور توقیعات به خط ناحیه مقدسه ؛ ❕در زمان امام عسکری توقیعات ناحیه امامت با خط ، علامات و گویشی بود که برای عالمان و مردم شناخته شده بود . از آغاز غیبت نیز توقیعات به همان گونه که قبلا صادر می شد در دسترس عثمان بن سعید و فرزندش بود و به عالمان و مردم ارائه می شد . 🔶شیخ طوسی از ابونصر هبه الله نقل می کند ؛ « توقیعات همان سان که در دوره امام عسکری به مردم می رسید پس از آن هم همان گونه و با همان خط به مردم ارائه می شد . نگاشته هایی در امور دین و دنیا و چیزهایی که از آن پرسش می کردند همراه با پاسخ های عجیب و خارق العاده » 📚الغیبه طوسی ص366 6⃣وجوب اعلام امام در صورت عدم صحت ادعای عثمان بن سعید ؛ ❕بر فرض آن که ادعای نیابت شخصی مانند عثمان بن سعید که دارای سابقه ای روشن است و همه شواهد و قرائن درستی آن را تایید می کند صحت نداشته باشد بر امام علیه السلام لازم اسن که از هر طریق ممکن نادرستی این ادعا را برای پیروان خود روشن نماید و گرنه مردمان نسبت به این موضوع در جهل خواهند بود. 🗯چنان که در مورد نائبان دروغین امام سختگیر بوده اند و با توقیع رسمی ادعای نیابت آن ها را باطل می کردند. 📚بحار الانوار ج51 ص367 👌🗯ادامه پاسخ 👇👇👇
🗯ادامه پاسخ 👇👇👇 👌پس از آن عثمان به سعید که وثاقت و نیابتش ثابت شده بود به فرزندش محمد بن عثمان وصیت به نیابت کرد . 📚کمال الدین ج2 ص510 ❕امام عصر نیز در توقیعاتی به نیابت او تصریح کرده بودند . 📚الغیبه طوسی ص361 🔶امام عسکری در مورد آنان فرموده بود ؛ « گواه باشید که عثمان بن سعید وکیل من است و فرزندش محمد بن عثمان وکیل فرزند من مهدی شما است» 📚الغیبه طوسی ص356 🔶محمد بن عثمان بارها تصریح به نیابت حسین بن روح نوبختی پس از خود کرد . 📚الغیبه طوسی ص369 🔶حسین بن روح نوبختی نیز به علی بن محمد سمری وصیت کرد . 📚الغیبه طوسی ص394 🗯به دست علی بن محمد سمری نیز توقیعی رسید که مدت نیابت خاصه با موت او پایان یافته و دیگر فردی به عنوان نائب منصوب نمی گردد. 📚الغیبه طوسی ص516 ❗️با توجه به این نکات و کراماتی که از تمام این نواب اربعه صادر شده است ؛ 📚بحار الانوار ج51 ص352 به بعد 👌شکی در صحت ادعای نیابت این بزرگواران باقی نمی ماند. 🔶پرسمان اعتقادی ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔پرسش ❓آیا اعتقاد به ظهور منجی در آخر الزمان در تورات و انجیل هم وجود دارد❕❕ 💠پاسخ💠 👌عقیده به ظهور منجی در آخر الزمان ریشه در عقاید تمام ادیان ابراهیمی و غیر ابراهیمی دارد که جهت آگاهی تفصیلی می توانید رجوع کنید ؛ 📚دانش نامه امام مهدی ، ری شهری ج1 ص94 به بعد ❗️یهود و نصاری از جمله آیین های ابراهیمی هستند که عقیده به ظهور منجی در کتبشان موج می زند. 💠کتب یهودیت و عهد عتیق ؛ 1⃣کتاب دانیال پیامبر ؛ « در آن وقت سرور بزرگ میکائیلی که از جانب پسران قومت قائم است خواهد ایستاد و زمان تنگنایی که از بودن طوائف تا به این زمان نبوده است واقع خواهد شد و در آن زمان قوم تو هر کسی که در کتاب مکتوب شده است نجات خواهد یافت و از خوابندگان در خاک ، زمین بسیاری بیدار خواهند شد .بعضی جهت حیات ابدی و بعضی از برای شرمساری و حقارت ابدی...» 📚کتاب مقدس ، ترجمه فاضل خان همدانی ، کتاب دانیال ، ص1567 فصل دوازدهم بندهای 1 - 3 2⃣کتاب حگی ؛ « خداوند لشکرها چنین می فرماید هنوز وقت قلیلی است که من آسمان ها و زمین و بحر و خشکی را به هیجان می آورم بلکه تمامی طوائف را به هیجان می آورم و مرغوب تمامی طوائف خواهد آمد و خداوند لشکرها می فرماید این خانه را مملو از جلال خواهم کرد» 📚همان ، کتاب حگی ، ص1632 فصل دوم بندهای 6-8 3⃣کتاب زبور ؛ « زیرا که شریران منقطع می شوند اما متوکلان به خدا وارث زمین خواهند شد ، اما متواضعان وارث زمین شده از کثرث سلامتی متلذذ خواهند شد» 📚کتاب مقدس ، مزامیر داود ، مزمور سی و هفتم ، بندهای 9-37 4⃣سفر زکریا ؛ « ای دختر صهیون بسیار وجد نما و ای دختر اورشلیم آواز شادمانی بده اینک پادشاه نزد تو می آید . او عادل و صاحب نجات و حلیم می باشد » 📚تورات ، سفر زکریا ، فصل 9 بند 9 5⃣سفر ملاکی ؛ « زیرا اینک آن روزی که مثل تنور مشتعل می باشد خواهد آمد و جمیع متکبران و جمیع بدکاران کاه خواهند بود .آفتاب عدالت طلوع خواهد کرد و بر بال های وی شفا خواهد بود » 📚تورات ، سفر ملاکی ، فصل 4 بند 1-3 ❕عالم بزرگ یهودیان موسی بن میمون در اصل دوازدهم از اصول سیزدهگانه اعتقادات یهود می گوید: « من با ایمان کامل به آمدن ماشیح اعتقاد دارم و اگر چه او تاخیر کند با این حال هر روز در انتظار او هستم که بیاید» 📚اصل دوازدهم از اصول سیزدهگانه ایمان یهود ، موسی بن میمون 💠کتب مسیحیت و عهد جدید ؛ 1⃣انجیل متی ؛ « چون فرزند انسان در جلال خود خواهد آمد ، با جمیع ملائکه مقدسه بر کرسی بزرگ خود قرار خواهد گرفت .همه قبائل نزد وی جمع خواهند شد و آنها را از همدگیر جدا خواهد کرد » 📚انجیل متی ، باب 25 بند های 31-33 2⃣انجیل لوقا ؛ « پس بایست که بسته باشد کمرهای شما و افروخته باشد چراغ های شما و خود باشید مانند کسانی که انتظار می کشند آقای خود را که از عروسی باز آید و در زند دفعتا در را گشایند . خوشا به حال آن نوکران که چون آقا آید بیدار یابد آنها را و من به شما می گویم که به درستی کمر خود را بسته ، آنها را نشانید و نزدشان آمده آنان را خدمت خواهد نمود» 📚انجیل لوقا ، باب دوازدهم ، بندهای 35-37 3⃣انجیل مرقس؛ « در آن روزهای بعد از مصیبت ، خورشید تاریک گردد و ماه نور خود را باز گیرد و ستارگان از آسمان فرو ریزند و قوای افلاک متزلزل خواهد گشت .آن گاه که پسر انسان را ببینند که با قوت و جلال عظیم بر ابرها می آید. 📚انجیل مرقس باب 13 بندهای 24-26 4⃣مکاشفات یوحنا ؛ « اینک با ابرها می آید و هر چشمی او را خواهد دید و آنانی که او را نیزه زدند و تمامی امت های جهان برای وی خواهند نالید» 📚مکاشفات یوحنا باب 1 بند7 📝پرسمان اعتقادی ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔پرسش ❓آیا راست است که اسلام می گوید نماز خواندن در خانه برای زن بهتر از نماز خواندن او در مسجد است و مسجد زن خانه اوست❕❕ 💠پاسخ💠 👌به این نکته در روایاتی اشاره شده است. 🔶امام صادق علیه السلام فرمود: « برترین مساجد زنان شما خانه های آنان است » 📚الفقیه ج1 ص238 🔷پیامبر گرامی فرمود: « نماز زن به تنهایی در خانه مانند فضیلت نماز وی در جماعت است با بیست و پنج درجه برتری» 🗯یعنی نه تنها زن با نماز خواندن در خانه ثواب نماز جماعت را در مسجد می برد بلکه خداوند ثوابی افزون بر آن برایش در نظر گرفته است. 🔶پیامبر گرامی فرمود: « بر زنان جمعه و جماعت فرض و لازم نیست » 📚وسائل الشیعه ج20 ص220 👌البته اگر بانوان با رعایت پوشش اسلامی در مسجد و جماعت حاضر شوند هیچ منعی ندارد و از ثواب و برکات آن بهره مند می شوند. ❗️ولی توجه به این نکته لازم است که اسلام برای ترتیب دادن جامعه ای اسلامی و به دور از فساد و فحشاء به حجاب و پوشش بانوان و عدم اختلاط آنان با مردان در جامعه اهمیت داده است تا جایی که ؛ 🔶امیر مومنان به فرزندش امام حسن چنین فرمود‌: «تا می توانی کاری کن که زن تو با مردان بیگانه معاشرت نداشته باشد زیرا هیچ چیز بهتر از خانه زن را حفظ نمیکند اگر بتوانی کاری کنی که جز تو مرد دیگری را نشناسد چنین کن» 📚نهج البلاۼه نامه 31 🔷امام باقر فرمود‌: « زنان از جمله چیزهایی هستند که حفظ وپوشاندن انان لازم است پس انان را با در خانه بودن حفظ کنید ومستتر دارید» 📚الفقیه ج3 ص390 🔶حضرت زهرا فرمود‌: «برترین زنان کسانی هستند که نه انان مردان را ببینند و نه مردان انان را ببینند» 📚کشف الغمه ج1 ص466 📚وسائل الشیعه ج20 ص67 👌بر پایه این روایات است که می گوییم تا ضرورتی مانند کسب علوم لازم برای زنان و اشتغال به مشاغلی که از غیر بانوان بر نمی آید مانند درمان بیماری های زنانه و ...پیش نیاید بهتر است که بانوان کمتر در اجتماع ظاهر شوند و بیشتر به وظائف خود که تربیت نسلی پاک و مستعد برای اداره جامعه است بپردازند. ❕آنچه امروزه به عنوان رفع محدودیت از زنان و حاضر ساختن و اختلاط زنان با مردان در جامعه و ... از طرف برخی با اغراض دنیوی صادر می شود مبنای دینی و شرعی نخواهد داشت. 📝پرسمان اعتقادی ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔پرسش ❓امروزه مرسوم است که در مراسمات و مهمانی ها محرم و نامحرم و فامیل و غیر فامیل با یکدیگر دست می دهند و می گویند هیچ مدرکی بر حرمت این نوع دست دادن وجود ندارد❕آیا چنین چیزی حقیقت دارد❕❕برخی نیز با زنان غیر مسلمان دست می دهند و می گویند حرام نیست❕❕ 💠پاسخ💠 👌از دید اسلام ، مصافحه و دست دادن با نامحرم حرام است اعم از آنکه نامحرم مسلمان باشد و یا غیر مسلمان و مستند این حکم روایات متعددی است که در مجامع روایی ما نقل شده است . 🔶پیامبر گرامی فرمود : « کسی که با زن نامحرمی دست بدهد در روز قیامت در حالی که به زنجیر کشیده شده است محشور می شود و سپس فرمان می رسد که او را راهی دوزخ سازند» 📚وسائل الشیعه ج20 ص198 🔶امام صادق علیه السلام فرمود : « هر کس با زنی که به او محرم نیست دست بدهد ، بدون تردید به غضب و خشم خداوند روی آورده و این خشم و غضب را برای خود خواسته است» 📚الفقیه ج4 ص14 ❕در روایت دیگر آمده است که مردی به نامحرمی دست درازی کرد و به بدن او دست زد .پس از آن به نزد امام صادق رفت . 🔷امام به او فرمود : « از کاری که انجام دادی به نزد خدا توبه کن » 📚وسائل الشیعه ج20 ص196 👌و فرمود : « مرد حق ندارد با زنی که محرم به او نیست مصافحه کند مگر از روی لباس ( و دستکش )» 📚الکافی ج5 ص525 👌با توجه به این نکات و تصریحات روشن می شود ؛ این ادعا که دلیلی بر حرمت مصافحه با نامحرم وجود ندارد ، ادعایی بدون دلیل است . 📝پرسمان اعتقادی ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔پرسش ❓خداوند در آیاتی از قرآن تصریح می کند که مومنین حقیقی کسانی هستند که بین هیچ یک از انبیاء فرق نمی گذارند « لم یفرقوا بین احد منهم » حال چگونه ما می گوییم پیامبر اسلام برتر از تمام پیامبران است❕❕ 💠پاسخ💠 👌قرآن تصریح می کند که تمام پیامبران هم درجه نیستند و می فرماید: « بعضی از رسولان را بر بعضی دیگر برتری دادیم» 🔶بقره 253 👌بنابراین اگر خداوند ویژگی مومنین را فرق نگذاشتن بین انبیاء بین می کند :« لم یفرقوا بین احدهم منهم» 🔶نساء 152 ❕منظور آن است که میان رسولان الهی فرق و تفرقه ای از نظر ایمان و به رسمیت شناختن نیندازیم . باید به همه آنان مومن بود و به نبوت آنان اذعان داشت نه آنکه برخی را قبول کنیم و برخی را رد کنیم . 🔶خداوند می فرماید: « همه مومنان به خدا و فرشتگان او و کتابها و فرستادگانش ایمان آورده اند ( و می گویند ) ما در میان هیچ یک از پیامبران او فرق نمی گذاریم ( و به همه ایمان داریم )» 🔶بقره 285 ❗️آری مومنان خلاف کسانی که می خواهند بین خدا و پیامبرانش جدایی بیفکنند و به بعضی ایمان آورند و بعضی را انکار کنند « بریدون ان یفرقوا بین الله و رسله و یقولون نومن ببعض و نکفر ببعض» 🔷نساء 150 👌هیچ گونه تفاوتی میان رسولان الهی نمی گذارند و همه را از سوی خدا می دانند و همگی را محترم می شمرند. 📚تفسیر نمونه ج2 ص398 ♻️اما این که پیامبر گرامی افضل از تمام انبیاء است مساله ای اجماعی میان شیعه و سنی است و ادله متعددی بر این مطلب دلالت می کند ؛ 🔷حاکم نیشابوری در مستدرک خود نقل می کند: « بزرگ پیامبران پنج تن هستند ؛ نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و محمد که پیامبر اسلام از همه آنان برتر است» 📚مستدرک علی الصحیحین ج2 ص564 🔷امام رضا علیه السلام فرمود : « آقای پیامبران و برترین افراد عالم پیامبر اسلام است» 📚عیون الاخبار ج2 ص122 🔶پیامبر گرامی فرمود : « من برترین و آقای تمام پیامبران هستم » 📚بحار الانوار ج26 ص349 🔷وفرمود: « من چون اولین نفر بودم که در عالم ذر به پرودگار ایمان آوردم برترین تمام مخلوقات هستم» 📚الکافی ج2 ص12 🔷وفرمود : « خداوند به جهانیان نظر کرد و مرا از میان تمام آنان برگزید» 📚خصال ج1 ص96 👌جهت آگاهی بیشتر از روایات وارده در این مساله رجوع کنید؛ 📚بحار الانوار ج16 ص299 باب 11 📝پرسمان اعتقادی ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔با امدن پیامبران اتمام حجت شده است 🔘حضرت علی کرم الله وجهه میفرماید بَلْ تَعَاهَدَهُمْ بِالْحُجَجِ عَلَى أَلْسُنِ الْخِيَرَةِ مِنْ أَنْبِيَائِهِ وَ مُتَحَمِّلِي وَدَائِعِ رِسَالاتِهِ قَرْناً فَقَرْناً، حَتَّى تَمَّتْ بِنَبِيِّنَا مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه وآله)‏ حُجَّتُهُ وَ بَلَغَ الْمَقْطَعَ عُذْرُهُ وَ نُذُرُهُ. 🔹بلكه به زبان 👈🏿پيامبرانش، حجتها و دليلها فرستاد و از ايشان پيمان گرفت. پيامبران قرنى پس از قرنى بيامدند و ودايع رسالت او را به مردم رسانيدند. تا به وجود پيامبر ما محمد (صلى اللّه عليه و آله) حجتش را كرد و ديگر، 👉🏾جاى عذرى براى كسى باقى نگذاشت و هر هشدار و بيم كه بود، بر همگان بداد.👉🏿 🗓نهج البلاغه خطبه91 📝📝نکته های این خطبه: ◾️حجت های الهی هستند نه امام ها ◾️با وفات پیامبرص حجت ها شدند اما متاسفانه امروزه مردم عقیده دارند که بعد از پیامبرها حجت تمام نشده وامام ها حجت اند! وباز هم منتظر امدن حجت اند! درصورتی که حجت تمام شده ❗️❗️ 💠💠 👌«حجت» در اصل از مادّه «حَجَّ» به معناى قصد مى‏ باشد و به جاده و راه كه مقصود و منظور انسان است، «مَحَجَّه» گفته مى ‏شود؛ و به دليل و برهان نيز «حجت»، اطلاق مى‏ گردد؛ زيرا گوينده قصد دارد به وسيله آن مطلب خود را براى ديگران ثابت كند. 📚لغات در تفسیر نمونه ، ص 179 ❕خداوند دارای حجت و دلیل و برهان رسا و قاطع است ، چنان که می فرماید ؛ « بگو حجّت قاطع ويژه خداست. اگر مى‏ خواست همه شما را هدايت مى‏ كرد». ( انعام 149 ) 👌یعنی خداوند دلائل قاطع و برهان استوار خود را به مردم رسانده است و آنان هیچ عذری در عدم عمل کردن به دستورات خداوند ، ندارند ، چنان که در نقلی از امام صادق عليه السلام در توضيح آيه «بگو حجّت قاطع ويژه خداست» می خوانیم ؛ « خداوند متعال در روز قيامت به بنده فرمايد: بنده من! آيا مى‏ دانستى؟ اگر پاسخ دهد: آرى، خداوند به او فرمايد: آيا به آنچه مى‏ دانستى عمل كردى؟ و اگر پاسخ دهد: نمى‏ دانستم. بدو فرمايد: چرا نياموختى تا [بدانى و] عمل كنى. پس، او مجاب و محكوم شود. اين است آن حجّت قاطع » 📚امالی مفید ، ص 228 ❕معمولًا گروهى از مردم لجوج و خودخواه كه قبول دعوت انبياء را مخالف منافع خويش مى ‏بينند، از پذيرش آن سرباز مى‏ زنند، و با اين‏كه بعد از بعثت آنان موضع مخالفى دارند چنانچه بعثتى صورت نگيرد، ممكن است هزارگونه ادعا كنند كه اگر پيامبران الهى آمده بودند ما با آغوش باز از آنها استقبال مى‏ كرديم و چنين و چنان بوديم. ❕به همين دليل يكى از اهداف بعثت پيامبران اتمام حجت بر اين گروه و بر همه مخالفان است؛ اين اتمام حجت ؛ 🔸اوّلًا عدل الهى را روشن مى‏ سازد . 🔸 و ثانياً زبان دورغگويان پر مدعا را قطع مى‏ كند . 👌 يا به تعبير علمى ‏تر مسأله استحقاق مجازات را براى اين گروه از استعداد به فعليت مى ‏رساند. ❕لذا خداوند مى ‏فرمايد ؛ «پيامبرانى (فرستاديم) كه بشارت دهنده و بيم دهنده بودند، تا براى مردم بعد از آنها بر خدا حجتى باقى نماند» (و نسبت به همه اتمام حجت شود) » ( نساء 165 ) ❕شبيه همين معنا در دو آيه ديگر از قرآن، ديده مى‏ شود كه مضمون هر دو يكى است، و مى‏ فرمايد ؛ «اگر ما آنها را قبل از نزول قرآن با عذابى هلاك مى ‏كرديم (در قيامت) مى ‏گفتند: پروردگارا! چرا براى ما پيامبر نفرستادى تا از آيات تو پيروى كنيم، پيش از آن‏كه ذليل و رسوا شويم؟!» ( طه 134 ) و نيز همين معنا با تفاوتى در آيه 47 سوره قصص آمده است. 📚پیام قرآن ج 7 ص 30 🔸ادامه 👇