eitaa logo
پرسمان اعتقادی
42.5هزار دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
4.6هزار ویدیو
68 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak
مشاهده در ایتا
دانلود
👈ـ حمایت حقوقی از زن: توجه شود که بخش اول آیه 229 سوره بقره، مربوط است به طلاق رجعی و بخش دوم مربوط است به طلاق خلع. در طلاق رجعی، مرد حق ندارد چیزی از مهریه را نزد خود نگهدارد، اما در طلاق خلع، مرد حق رجوع در ایام عده را، در برابر مالی که زن به او می دهد، از دست خواهد داد. در حالت معمولی، دادن مهریه قطعی است و تصرف و کم کردن از آن هم حرام است، نه تنها بر مرد حرام است که به اکراه چیزی از زن بستاند، بلکه در این حال، بر زن نیز حرام است که چیزی به مرد بدهد. در عین حال، پس از طلاق معمولی، مرد حق رجوع دارد و می تواند در ایام عده، طلاق را بر هم بزند و به همسرش رجوع کند. در این حال نیاز به عقد جدید هم نیست. چون ادامه ازدواج محسوب می شود نه ازدواج جدید. اما اگر زن، خواستار آن باشد که راه پشیمانی مرد و استفاده از حق رجوع پس از طلاق را ببندد، چه راه کار حقوقی باید در پیش گرفت و شریعت الهی چه حکمی در این زمینه دارد؟ این همان چیزی است که شریعت با نام طلاق خلع و مبارات در برابر ما گذاشته است. 🔷در واقع این، حکم، به نفع زن و راهی برای رهایی اوست. طلاق خلع، طلاقی است که زن خواستار آن می باشد، اما مرد کماکان همسرش را و ادامه زندگی با او را دوست دارد. از طرف دیگر، حق طلاق به دست مرد است و از طرف سوم، مرد می تواند در صورت طلاق، در ایام عده به زن رجوع کند. در طلاق خلع، زن این حق را پیدا کرده است تا در برابر دادن یک عوض مالی، سه حق مرد را اسقاط کند. یعنی علاقه او به زن و میل او به ادامه زندگی با زن، حق طلاق، و سوم: حق رجوع بعد از طلاق. مهریه در برابر این سه حق نیست. مهریه مربوط به اصل عقد است، نه حقوق مربوط به زمان طلاق. در واقع در نگاه حقوقی صرف، فدیه مثل یک معاوضه می ماند که چیزی می دهد و چیزی می گیرد. 👈ـ مقدار فدیه: هر چند فدیه می تواند خود مهریه باشد، اما الزاما این نیست که حتما باید مهریه باشد، بلکه کمتر از مهریه هم ممکن است. عوض (فدیه) در مبارات نباید بیشتر از مهریه باشد و در خلع می توان بیش از مهریه قرار داد.(7)(8) 📚پی نوشت ها: 1. انصاريان، حسين، ترجمه قرآن (انصاريان)، 1جلد، اسوه - ايران - قم، چاپ: 1، 1383 ه.ش. 2. «عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع لَا يَجُوزُ لِلرَّجُلِ أَنْ يَأْخُذَ مِنَ الْمُخْتَلِعَةِ- حَتَّى تَتَكَلَّمَ بِهَذَا الْكَلَامِ كُلِّهِ- فَقَالَ: إِذَا قَالَتْ "لَا أُطِيعُ اللَّهَ فِيكَ"، حَلَّ لَهُ أَنْ يَأْخُذَ مِنْهَا مَا وَجَدَ.»، عاملى، حرّ، محمد بن حسن، وسائل الشيعة، کتاب الخلع و المباراة، 30 جلد، مؤسسه آل البيت عليهم السلام، قم - ايران، اول، 1409 ق، ج 22، ص 279. 3. برای توضیح بیشتر می توانید به المیزان ج 2، صفحات 234-236 یا ترجمه آن مراجعه بفرمایید: الف) «و المراد بالطلاق في قوله تعالى: الطَّلاقُ مَرَّتانِ‏، الطلاق الذي يجوز فيه الرجعة و لذا أردفه بقوله بعد: فَإِمْساكٌ‏»، علامه طباطبايى، محمدحسين، الميزان في تفسير القرآن، 20جلد، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات - لبنان - بيروت، چاپ: 2، 1390 ق، ج 2 ص 233. ب) «قوله تعالى: إِلَّا أَنْ يَخافا أَلَّا يُقِيما حُدُودَ اللَّهِ‏، الخوف‏ هو الغلبة على ظنهما أن لا يقيما حدود الله، و هي أوامره و نواهيه من الواجبات و المحرمات في الدين، و ذلك إنما يكون بتباعد أخلاقهما و ما يستوجبه حوائجهما و التباغض المتولد بينهما من ذلك»، همان، ص 234. ج) «فِيمَا افْتَدَتْ بِهِ‏، كنى به عن مال الخلع»، همان، ص 236. 4. «فالبائن‌ ما لا يصح للزوج معه الرجعة و هو ستة طلاق التي لم يدخل بها و اليائسة و من لم تبلغ المحيض و المختلعة و المبارأة ما لم يرجعا في البذل و المطلقة ثلاثا بينها رجعتان. و الرجعي‌هو الذي للمطلق مراجعتها فيه سواء راجع أو لم يراجع»، حلّى، محقق، نجم الدين، جعفر بن حسن، شرائع الإسلام في مسائل الحلال و الحرام، 4 جلد، مؤسسه اسماعيليان، قم - ايران، دوم، 1408 ق، ج ‌3 ص 13. 5. «إزالة قيد النكاح بفدية من الزوجة و كراهة منها له خاصة دون العكس»، نجفى، صاحب الجواهر، محمد حسن، جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، 43 جلد، دار إحياء التراث العربي، بيروت - لبنان، هفتم، 1404 ق، ج 33، ص 2. 6. «إزالة قيد النكاح بفدية منها مع كراهة من الجانبين»، جواهر الكلام، ج ‌33، ص 2. 7. امام ‌خمينى، سيد روح الله، توضیح المسائل(مُحَشّی)، تحقیق سيدمحمدحسين بنى هاشمى خمينى‌، قم، ‌دفتر انتشارات اسلامى، چاپ هشتم، 1424 ق، ج 2، ص 536-537. 8. امام خمينى، سيد روح الله، تحریر الوسیله، ترجمه علی اسلامی، قم، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم‌، چاپ بیست و یکم، 1409 ق، ج 3، ص 631. 🔰 @p_eteghadi 🔰
در این زمانه بخشی از جوانان جامعه ما متاسفانه بنا به دلایلی کل اسلام و یا بخشی از آن و حتی خدا را با زبان یا با عمل انکار می کنند. آیا می توان این جوانان را که عموما پایه های اعتقادی شان از ابتدا محکم بنا نشده و تحت تاثیر شبهات و تهاجم های فرهنگی دشمن و فشارهای اقتصادی قرار دارند مرتد دانست؟ آیا این ها نجس هستند؟ 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
پرسمان اعتقادی
در این زمانه بخشی از جوانان جامعه ما متاسفانه بنا به دلایلی کل اسلام و یا بخشی از آن و حتی خدا را با
🎤ببینید انکار خدا یا ضروریات دین، از سوی کسی که قبلا مسلمان بوده است ارتداد است، اما در این خصوص باید به دو نکته توجه داشت: ⬅️نکته اول: شک و تردید و دچار شدن به شبهات و تحقیق و دنبال جواب بودن هرگز به معنای ارتداد نیست. ⬅️نکته دوم: ارتداد از نگاه اسلام یک جرم سیاسی است، نه یک انحراف اعتقادی، به همین خاطر اسلام در جایی حساس می شود که بوی توطئه بیاید، وگرنه در شرایط عادی، اسلام هرگز به دنبال تجسس و تفتیش اعتقادات نیست، بلکه تا خود شخص دنبال افشا و گسترش اعتقادش نباشد اسلام حکمی صادر نمی کند. و شاید این حکم اساسا به منظور پیشگیری از افشای چنین اعتقاداتی و گسترش آن ها باشد. بنابراین باید بین آن چیزی که در ظاهر می بینیم و آن چه که در واقع است تفاوت قائل شد، طبیعتا هر کسی که از دین بازگشته و به خدا یا ضروریات دین اعتقادی ندارد در واقع مرتد است، اما در مقام اثبات تا این اعتقاد به صورت قطعی آشکار نشود نمی توان حکم به ارتداد فقهی چنین شخصی کرد. از آن جا که روایات، و همچنین فتاوای فقهی مراجع بزرگ شیعه بر این تعلق گرفته است که اجرای حکم باید تحت نظر امام یا فقیه جامع الشرائط باشد، این نشان می دهد که تشخیص ارتداد هم کار ایشان بوده، و کار عموم مردم نیست. ⏺همان طور که «شیخ طوسی» می ‌گوید: کشتن مرتد باید با اذن حاکم شرع باشد، و اگر کسی مرتد را بدون اذن حاکم شرع بکشد تعزیر می‌گردد.(1) و «شهید اول» نیز می ‌گوید: مرتد می ‌بایستی به دست امام یا نائب او کشته شود.(2) بنابراین نباید دنبال کشف ارتداد باشیم و گفتار و رفتارهای دیگران را با این عینک ببینیم، منتهی اگر کسی دارد این بی اعتقادی را جار می زند و خواهان گسترش این نوع اندیشه در بین توده مردم است اینجا وضعیت فرق می کند. نکته سوم: در مورد پاکی و نجاست هم طبیعتا کسی که مرتد بشود نجس است اما تا این یقین به ارتداد حاصل نشود طرف مقابل به نجاست محکوم نمی شود. در این مسئله نباید وسواس و حساسیت به خرج داد و دنبال تجسس بود. در ایران اسلامی همه انسان ها پاک هستند مگر آن که با قاطعیت و یقین خلاف آن اثبات شود، و هیچ توصیه ای هم وجود ندارد که دنبال آن برویم که آیا این ها واقعا مرتد شده اند یا دچار شبهه هستند، یا دارند شوخی می کنند، یا دارند از روی عصبانیت و مشکلات اقتصادی این حرف ها را می زنند، یا از سر لجبازی با افراد مذهبی است و مانند آن. همین که این احتمالات به خودی خود مطرح هستند، حکم به نجاست این اشخاص مرتفع می شود، لازم هم نیست تحقیق کنید ببینید این احتمالات رفع می شوند یا خیر. 📚پی نوشت ها: 1. شیخ طوسی، المبسوط فی فقه الامامیه، المكتبة المرتضوية، تهران، چاپ سوم، 1387ق، ج7، ص274. 2. شهید اول، الدروس الشرعية في فقه الإمامية، نشر جامعه مدرسین، قم، بی تا، ج2، ص 53. 🔰 @p_eteghadi 🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مدیریت واردات بر قلب و روح 🎙 حجت‌الاسلام والمسلمین ناصری ⏱ یک دقیقه 🎞 کلیپ کامل: aparat.com/v/nWOsL 🔰 @p_eteghadi 🔰
•┈┈•✾•┈┈• 🔰 و داعیه تشکیل حکومت اسلامی ▫️ بعضی خیال میکنند که به سیاست کاری نداشت، علیه دستگاه فعالیتی نمیکرد، در صدد ایجاد حکومت الهی و علوی نبود، این خطاست؛ ... امام صادق علیه‌الصلاةوالسلام، ماهیت مبارزه‌اش یک ماهیت سیاسی بود، کار فرهنگی او هم کار سیاسی بود، ▫️وقتی امام صادق میگوید من امامم، امام یعنی چه؟ امام یعنی حاکم جامعه، امام یعنی رئیس جامعه، یعنی من همان کسی هستم که این خلیفه‌ی غاصب بی دین، جای مرا گرفته. خب این حرف آیا یک حرف سیاسی است یا یک حرف فرهنگی است؟ 🔺رهبر معظم انقلاب ۱۳۶۸/۰۳/۱۲ 🔅 : أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص كَانَ الْإِمَامَ ثُمَّ كَانَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ثُمَّ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَيْنُ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ع ثُمَّ هَهْ فَيُنَادِي ثَلَاثَ مَرَّاتٍ لِمَنْ بَيْنَ يَدَيْهِ وَ عَنْ يَمِينِهِ وَ عَنْ يَسَارِهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ اثْنَيْ عَشَرَ صَوْتاً عمرو بن ابى المقدام گفت حضرت صادق عليه السّلام را در روز عرفه ديدم در عرفات با صداى بلند ميفرمايد: 🔸مردم پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله رهبر مردم بود پس از او علي بن ابى طالب بعد حضرت حسن و بعد امام حسين پس از ايشان علي بن الحسين و بعد محمّد بن علي، بعد از ايشان من هستم بيائيد هر سؤالى داريد بكنيد. از هر طرف سه مرتبه اين جملات را تكرار ميكرد چپ و راست، عقب، جلو مجموعا دوازده مرتبه فرمود. 📚الكافي، ج‏۴، ص ۴۶۶ 🔰 @p_eteghadi 🔰
امیرالمؤمنین عليه السلام: يَسيرُ الهَوى يُفسِدُ العَقلَ اندكى هوای نفس، عقل را تباه سازد غررالحكم حدیث10985 #سایت_ما ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
❓انسان چطور و چگونه از گناه پاک می‌شود؟ ⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️ 🎤راه‌های آمرزش و بخشودگى گناه متعدد است که در زیر به برخی از آنها اشاره می‌کنیم: ⚫️توبه و بازگشت بسوى خدا با شرایط آن. انجام کارهاى نیک فوق العاده‌‏اى که سبب آمرزش اعمال زشت می‌گردد. پرهیز از گناهان "کبیره" که موجب بخشش گناهان "صغیره" می‌­گردد. تحمل گرفتاری‌ها و مصائب دنیا و سختی‌های برزخ و مواقف آغازین رستاخیز، ناخالصی‌های مؤمنان را می‌زداید. 🔷شفاعت؛ البته باید توجه داشت که شفاعت به شرط تغییر و تحول فرد گناه‌کار از وضعیت قبلی و داشتن قابلیت‌های لازم برای آمرزش، موجب پاک شدن او از گناهانش می‌شود 🙏عفو الاهى؛ شامل افرادى می‌شود که شرایط و شایستگى آن‌را داشته باشند؛ یعنی شامل مؤمنانى می‌شود که از نظر عمل کوتاهى یا آلودگى داشتند. 🔰 @p_eteghadi 🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فرق مومن و کافر در این دنیا 🎙 حجت‌الاسلام والمسلمین ناصری ⏱ یک دقیقه 🎞 کلیپ کامل: aparat.com/v/nWOsL 🔰 @p_eteghadi 🔰
آیا خدا حجم بی نهایت دارد یا بدون حجم است؟ آیا خدا جرم و انرژی دارد؟ آیا خدا همه جا را پر کرده یا مکان ها خالی از اوست یا اصلا هیچ جا نیست؟ آیا خدا یک ذهن است و همه چیز فکر اوست یعنی عالم و هر آن چه در آن است، برای او یک شیء ذهنی است؟ آیا خدا قدرت است یا قدرت دارد؟ اگر قدرت نباشد نیازمند قدرت است؟ آیا خدا حجم بی نهایت دارد ولی بُعد ندارد یعنی ساختار ندارد؟ 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
پرسمان اعتقادی
آیا خدا حجم بی نهایت دارد یا بدون حجم است؟ آیا خدا جرم و انرژی دارد؟ آیا خدا همه جا را پر کرده یا مک
❓پرسش حاضر دربردارنده چندین بخش است که به صورت مختصر به هر یک از آن ها می پردازیم: 💠بخش اول: آیا خدا حجم بی نهایت دارد یا بدون حجم است؟ حجم، مقدار جسم است و چون خداوند جسم ندارد، حجم نیز ندارد؛ پس صحیح نیست گفته شود خداوند حجم دارد یا حجمش بی نهایت است. 💠بخش دوم: آیا خدا جرم و انرژی دارد؟ همان طور که مستحضرید انرژی و ماده دو حالت برای ذرات بنیادین هستند؛ هر قدر جنبش ذرات بیشتر شود تراکم کمتر می شود و هر وقت تراکم کمتر شود جرم کاهش می یابد و به ماهیت انرژی نزدیکتر می شویم. اما هر قدر جنبش کمتر شود تراکم بیشتر می شود و هر وقت تراکم بیشتر شود جرم افزایش می یابد و به ماهیت ماده نزدیکتر می شویم. از آن جایی که خداوند، مرکب از اجزا نیست پس دارای ذرات بنیادین نمی باشد و به همین جهت صحیح نیست گفته شود خداوند ماده یا انرژی است. خداوند، خالق ماده و انرژی و ذرات بنیادین است و این موجودات، ممکن الوجود و وابسته به او هستند. 💠بخش سوم: آیا خدا همه جا را پر کرده یا مکان ها خالی از اوست یا اصلا هیچ جا نیست؟ برای پاسخ به این بخش باید به این نکته توجه کرد که اساسا مکانمندی یک شیء، وابسته به مقایسه حجم آن با حجم شیء دیگر است. مکان از مقایسه دو جسم با یکدیگر و طرز قرار گرفتن آن ها انتزاع می شود: مكانِ حقيقي هر شي‌ء عبارت است از مقداري از حجم جهان كه مساوي با حجم جسم مكان‌ دار باشد، از آن جهت كه در آن گنجيده شده است.(1) از آن جایی که خداوند جسم نیست و حجم ندارد، پس سخن گفتن از مکانمندی او صحیح نیست. ⏺مفهوم حضور خداوند در تمام جهان این است که او مافوق مکان است، و به همین دلیل هیچ مکانى نسبت به او دورتر از مکان دیگر نیست. هرگز نباید تصور کرد که احاطه خداوند به همه موجودات، فى المثل شبیه احاطه هواى پیرامون کره زمین، به کره زمین است، که این احاطه دلیل بر محدودیت است، بلکه منظور از احاطه پروردگار به همه چیز، معنى بسیار دقیق تر و لطیف ترى است و آن وابستگى همه موجودات در ذاتشان به وجود مقدس او است. به تعبیر دیگر، در عالم هستى یک وجود اصیل، و قائم به ذات، بیش نیست، و بقیه موجودات امکانیه، همه متکى و وابسته به او هستند، که اگر یک دم این ارتباط از میان برداشته شود، همه فانى و معدوم مى شوند. این احاطه، همان حقیقتى است که در کلمات عمیق امیرمؤمنان على(علیه السلام) در خطبه اول «نهج البلاغه» به این عبارت بیان شده است: «مَعَ کُلِّ شَىْء لابِمُقارَنَة وَ غَیْرُ کُلِّ شَىْء لابِمُزایَلَة: خداوند با همه چیز است، اما نه این که قرین آن ها باشد، و مغایر با همه چیز است نه این که از آن ها بیگانه و جدا باشد». 💠بخش چهارم: آیا خدا یک ذهن است و همه چیز فکر اوست یعنی عالم و هر آن چه در آن است، برای او یک شیء ذهنی است؟ به تعبیر دقیقتر، تمامی موجودات معلوم خدا هستند به این معنا که اساسا بی واسطه در محضر خدا حاضر هستند. از این رو، هر موجودی معلوم خدا است. اما این بدان معنا نیست که موجودات از سنخ مفهومی و ذهنی هستند. موجودات مادی حقیقتا مادی هستند اما با این حال، معلوم خدا هستند. اما در باره تعبیری که مرقوم فرمودید، گفتنی است که می توان این تعبیر را به شکل صحیحی تفسیر کرد: وقتی گفته می شود افکار آدمی بخشی از ذهن انسان هستند، منظورمان این است که افکار آدمی موجوداتی هستند که بی واسطه نزد ما حاضرند و قائم به ذهن آدمی هستند. از این رو، ما نیز نزد خدا بی واسطه حاضریم و قائم به او هستیم و اساسا وجود مستقل از او نداریم. ⤴️اما نباید از این تمثیل، چنین نتیجه گرفت که اساسا موجودات همگی از سنخ آگاهی هستند. در جای خودش اثبات شده که برخی موجودات حقیقتا مادی هستند اما با این حال نزد خداوند بی واسطه حاضرند. هم چنین نباید نتیجه گرفت که ما و سایر موجودات علم عارض بر خدا هستیم؛ چنان که مفاهیم حصولی بر ذهن آدمی عارض می شوند. بنابراین، این تعابیر تمثیلی، از جهاتی مفیدند اما از جهاتی می توانند ما را به مشکلاتی گرفتار سازند که باید از آن ها دوری کرد. بخش پنجم: آیا خدا قدرت است یا قدرت دارد؟ اگر قدرت نباشد نیازمند قدرت است؟ در باره نسبت ذات و صفات گفتنی است که به باور درست، صفات خداوند عین ذات او هستند. عینیت ذات و صفات به معنای عینیت مفهومی نیست بلکه بدین معنا است که ذات الهی به نحوی است که تمام این اوصاف را می توان از آن انتزاع کرد بی آن که وجود علم متمایز از وجود قدرت و وجود هر دو متمایز از ذات خدا باشد. بنابراین، اگرچه عرفاً گفته می شود خداوند دارای علم و قدرت است اما حقیقتا قدرت خداوند، وجودی متمایز از خداوند و عارض بر او نیست.(2) 💠بخش ششم: آیا خدا حجم بی نهایت دارد ولی بُعد ندارد یعنی ساختار ندارد؟
پرسمان اعتقادی
❓پرسش حاضر دربردارنده چندین بخش است که به صورت مختصر به هر یک از آن ها می پردازیم: 💠بخش اول: آیا خد
همان طور که سابقا عرض شد حجم اندازه جسم است و چون خداوند جسم نیست، پس حجم ندارد. حجم دارای ابعاد طول و عرض و عمق است. بنابراین، وقتی موجودی جسم نیست، حجم ندارد؛ و وقتی حجم ندارد، پس بُعد نیز ندارد. 📚پی نوشت ها: 1. مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش فلسفه، انتشارات موسسه امام خمینی، 1391ش، ج2، ص176 2. برای مطالعه بیشتر، رک: عبودیت، عبدالرسول، درآمدی بر حکمت صدرائی، جلد دوم، انتشارات موسسه امام خمینی؛ نبویان، سید محمدمهدی، جستارهایی در فلسفه اسلامی، جلد سوم، انتشارات حکمت اسلامی. 🔰 @p_eteghadi 🔰
💠 اخلاص و عالم برزخ 🔻 یک نفر، نزول خور بود، از دنیا رفت بعد از مدتی یک مشکلی برای یکی از بچه های او پیدا شده بود، می گفت شب جمعه رفتم به پدر خود گفتم برو پیش آقا سیدالشهداء و کار من را حل کن! 🔸 فکر کرده است حالا پدر او از دنیا رفته، دائم خدمت آقا سیدالشهداء است، اصلا این خبرها نیست. هنوز در عالم برزخ بعضی از انبیاء را می‌برند سر قبر سیدالشهداء [نه محضر سید الشهدا] 🔹 بعضی ها فکر می کنند: پدر او هر کسی بوده است و هر کاری کرده است، حالا به مجرد فوت آن جا دائم محضر امام است. نه، چنین اتفاقی نمی افتد، فقط عمل صالح و ایمان [است که آن طرف به ما کمک می‌کند،] 🔸 چون در ما آن اخلاص کم است، اعمال کم به عالم غیب منتقل می شود، وقتی که آن جا رفتیم، خیلی بیکار هستیم، همه این اشتغالات هم برچیده می شود، این ها به درد نمی خورد. از درس و بحثش گرفته تا کارهای دیگر؛ مگر اینکه پایه گذاریِ خیری شده باشد آنهم با اخلاص و زلال باشد. ‌ ‌ ┄┅═✧❁••❁✧═┅┄ 🔺 حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: 🔰 @p_eteghadi 🔰