eitaa logo
فرزندان روح الله
145 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
868 ویدیو
32 فایل
هدف از تشکیل این کانال ایجاد انسجام و همدلی، تبادل نظرات و پیشنهادات در خصوص برنامه های فرهنگی مسجد حضرت صاحب الزمان (عج)شهر خنداب می باشد. ●نکات اخلاقی و آموزشی ●معرفی‌شهدای‌مسجد ●برگزاری مسابقات #باولایت_تا_شهادت #لبیک_یا_خامنه_ای✊️ #باما_همراه_باشید
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
إِلٰهِى ❗☝🏻 ✨إِنْ أَخَذْتَنِى بِجُرْمِى أَخَذْتُكَ بِعَفْوِكَ   خدایا❗☝🏻 اگر مرا بر جرمم بگیری، من نیز تو را به عفوت بگیرم🍃🌺 ✨وَ إِنْ أَخَذْتَنِى بِذُنُوبِى أَخَذْتُكَ بِمَغْفِرَتِكَ و اگر به گناهانم بنگری، جز به آمرزشت ننگرم 🍃🌺 ✨وَ إِنْ أَدْخَلْتَنِى النَّارَ أَعْلَمْتُ أَهْلَها أَنِّى أُحِبُّكَ و اگر مرا وارد دوزخ کنی، به اهل آن آگاهی دهم که تو را دوست دارم.🍃🌺 📚مناجات شعبانیه ☘️🌸🌸🌸☘️🌸🌸🌸☘️ سلام علیکم ✋🏻 صبحتون عالی 🌥️ 💕روزتون متبرک به نگاه مهدی فاطمه عجل‌الله‌فرجه مسیر زندگی تون امام زمانی💚 ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─ 🌷 بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ 🌷 الهی به امید رحمت تو🤲 سلام عرض ادب و احترام امروز جمعه متعلق است به آقا صاحب الزمان عج ❤️🌷❤️🌷 روزمان را با ۵ شاخه گل به محضر امام معطر می کنیم .❤️ @@@@ ❣❣ 🌱حل می شود شکوهِ غزل در صدای تو ای هرچه هست و نیست در عالم فدای تو...   🌱هر شب به روز آمدنت فکر می کنم هر صبح بی قرارترینم برای تو... 🙏 ---------------------------------- 🆔 @p_seyedahmad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5854871771202717500.mp3
13.18M
فایل صوتی نهم؛ یه کم دقت کن؛ ببین خدایی که تا حالا داشتی؛ قدرت داشت، آروم و شاد، نگهت داره! اگر اینجور نبود... خدات واقعی نبود! شعبان وقتِ پیدا کردنِ خدای واقعیه! 🙏 ---------------------------------- 🆔 @p_seyedahmad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
غ 🌺یک نکته از مناجات شعبانیه :🌺 🍂 وَاَنْ تَجْعَلَني مِمَّنْ يُديمُ ذِكَرَكَ وَلا ويَنْقُضُ عَهْدَكَ، وَلايَغْفُلُ عَنْ شُكْرِكَ، وَلا يَسْتَخِفُّ بِاَمْرِكَ.... ⚡️ خدایا مرا از کسانی قرار ده که از شکر تو غافل نمیشوند و فرمان های تو را سبک نمی شمارند. 🔴 کسانی میتوانند دستورات خدا را اهمیت بدهند که اهل شکر باشند. 🍁 برای شاکر شدن، اولا باید تمرین کنیم که نعمتهای خدا را ببینیم. ما غرق نعمتیم ولی به آنها توجه نداریم. وقتی از نعمتها غافل باشیم، شکر هم نخواهیم کرد. 💥غفلت از شکر خدا نیز، موجب کوتاهی در انجام فرامین الهی خواهد شد. 🙏 ---------------------------------- 🆔 @p_seyedahmad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔶 جشن بزرگ میلاد منجی عالم بشریت حضرت مهدی (عج) برگزار میگردد. 🎙قاری: استاد مرتضی یادگاری 📜سخنران: حجت الاسلام و المسلمین محمد خانی (ریاست محترم تبلیغات اسلامی شهرستان خنداب) 🎤 مداح:کربلایی حامد زمانی 💥همراه با اجرای گروه سرود و اهدای جوایز به برندگان مسابقه ☄پذیرایی ویژه با کیک تولد امام زمان (عج) ⏰ شنبه ۵ اسفند ماه بعد از نماز جماعت مغرب و عشاء 🕌 خنداب،میدان آیت اله صدوق یادگاری،مسجدصاحب الزمان(عج) ━━━◈❖✿❖◈━━━  🆔 @p_seyedahmad
حکمت های ۲۹۳_۲۹۱.mp3
15.08M
📌 📒با موضوع: و و 📆 ۳ اسفند ۱۴۰۲ 🎤 با سخنرانی: ❇️ روزانه ۱۵ دقیقه از "کلام امیرالمؤمنین" علیه السلام لذت ببریم و دیگران را نیز دعوت کنیم تا در ثوابش شریک شویم. 🌺 🙏 ---------------------------------- 🆔 @p_seyedahmad
4_5778144246338946959.mp3
4.9M
کلام هشتم | 🔸 إلَهِی کَیْفَ آیَسُ مِنْ حُسْنِ نَظَرِکَ لِی بَعْدَ مَمَاتِی . 🔹 : قبل از اینکه انسان عاشق خدا بشه، عاشق عشق خدا میشه‌... . 🙏 ---------------------------------- 🆔 @p_seyedahmad
هدایت شده از M y
سلام به افرادی که سفره ی مردم را در صورت راه یابی به مجلس ، از این بدتر می‌کنند رای ندهید آیا در این ۴۵ سال تجربه کسب نکرده اید که چه کسانی و چه نوع شخصی ، فردی که اهل بد و بستان با عده ی خاصی است ، به درد مستضعفین نمی‌خورد ، و عامل تمام بدبختی های جامعه و کوچک شدن سفره های ملت ، علتش رای دادن به این افراد است ( البته با گول زدن و وعده های دروغ ) چشم و گوش هایتان را باز کنید ، با وعده های دروغین ، گول نخورید ، که هم به خود و هم به جامعه خیانت کردید ، !!!
یامهدی: شیطانی قسمت ۴۶ 🎬 یک باره یادم امد توایام فاطمیه هستیم,امسال پوریم یهودیا مصادف باایام فاطمیه هست, بازبان عربی به عقیل گفتم:عقیل همه ی ما یک مادر داریم ,خیلی مهربونه,محاله چیزی ازش بخواهیم وعطانکنه,شاید اسمش رابدونی,حضرت فاطمه زهراس است,حالا دوتایی میریم درخونه ی مادرمان تا به کمکمان بیاد. شروع کردم به زمزمه: باز باران بی بهانه.... میشود ازدیده ی زینب روانه😭 بازهم هق هق مخفیانه.... کزستم های نامردان زمانه یادم آرد پشت آن در شد شکسته بازو وپهلوی مادر... یک لگد آمدبه شانه باب من بردندزخانه مادرم ناباورانه درپی شویش روانه آخ مادر تازیانه,تازیانه😭 بازباران با بهانه غسل وتدفین شبانه دید پهلو ,سینه وبازو و شانه وای مادر گریه های حیدرانه😭 اشکهای کودکانه... روی قبری مخفیانه.... بازباران با بهانه بی بهانه گشته از دیده روانه... کودکانه... زینبانه... حیدرانه... غربتانه... مخفیانه... لرزیده شانه با بهانه,بی بهانه😭😭 میخوندم واشک میریختم,عقیل هم بااینکه زبانم رانمیفهمید,مثل ابربهار گریه میکرد,نذرکردم اگر راه نجاتی باز شد عقیل راباخودم بیارم ایران ومثل برادرنداشته ام بزرگش کنم. دیگه رمقی توبدنم نمونده بود,میدونستم شب شده,اما نمیفهمیدم چه وقت شبه,اصلا انگاری مارایادشون رفته بود,گمانم نگهمون داشته بودن تا فردا تومراسم اختتامیه ی جشنشون ,پوریم واقعی ,راه بیندازند. همینجورکه چشمام بسته بود اول صدای در وبعدش نوری را روی چشمام احساس کردم,عقیل خودش رابه من چسپوند ,دلم سوخت,تواین بی پناهی به منه بی پناه,پناه آورده بود... یک مردی بالباس نظامی وچراغ قوه آمد داخل,فکر کردم,اسراییلی هست ,خودم راکشیدم گوشه ی دیوار وعقیل رامحکم چسپوندم به سینه ام.... یکدفعه صدایی آشنا گفت:خانم سعادت,هما خانم کجایی؟؟ باورم نمیشد,مهرابیان بود ,اما دوتا سرباز هم باهاش بودند. باصدای ضعیفی از ته گلوم گفتم:اینجام... امد نزدیکم وگفت:پاشو,سریع بجنب ,بایدبریم وقت نیست.. نورچراغ قوه راانداخت روصورتم وگفت:آه خدای من... .. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌💦⛈💦⛈💦⛈ نویسنده 🙏 ---------------------------------- 🆔 @p_seyedahmad
شیطانی قسمت ۴۷ 🎬 این نامردا چه به روزت آوردندوادامه داد ,میتونی پابشی؟یادستت رابگیرم؟؟ گفتم :نه نه میتونم,باکمک عقیل بلندشدم. مهرابیان نگاهی به عقیل کرد وگفت :این کیه دیگه؟ گفتم:یه دوست,یه برادر... گفت:ببین هما خانم ,نمیشه این پسربچه رابرد اخه اگر گیرمون بیارن ,درجا تیربارانیم,اینجا بمونه ,امن تره. گفتم:اگه بیاد وباعزت بمیره,بهترازاینه که اینجا زنده بمونه وتربیت بشه برای کشتن هم نوعهای خودش. مهرابیان دید اصراردارم,دیگه حرفی نزد وحرکت کردیم,دونفری که همراهش امده بودند چند قدمی جلوترحرکت میکردند تا اگر خطری بود,جلوش رابگیرند,منم شروع کردم ایه ی (وجعلنا من بین ایدیهم سدا ومن خلفهم سدا فاغشیناهم فهم لابیصرون)راخواندن,چون شنیده بود که پیامبرص هنگام خروج مخفیانه از مکه باهمین آیه چشم وگوش کفارویهود راکه قصدجانش راکرده بودند,بست. توی حیاط چند نفری سرباز بودند که از بس نوشیده بودند درکی از اتفاقات اطرافشان نداشتند,خلاصه با هزاران استرس از اون مکان خارج شدیم,حالا میدونستم کنار مهرابیان وچریکهای فلسطینی هستم.... ... 💦⛈💦⛈💦⛈ نویسنده 🙏 ---------------------------------- 🆔 @p_seyedahmad
طبق روال هفتگی مراسم قرائت زیارت پرفیض عاشورا در شب جمعه ۳ اسفند ۱۴۰۲ در مسجد حضرت صاحب الزمان‌ عج با نوای گرم آسیدجعغر عباسی و حاج محسن یادگاری با حضور گرم نمازگزاران برادر و خواهر برگزار شد 🙏 °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• 🆔 @p_seyedahmad
⚽️ طبق قرار هفتگی جمعی از منتخبین متربیان حلقات صالحین پایگاه مقاومت بسیج سید احمد خمینی ره صبح روز جمعه ۴ اسفند ۱۴۰۲ ضمن حضور در سالن ورزشی کوثر به تمرین فوتسال پرداختند 🙏 °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• 🆔 @p_seyedahmad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
 إِلٰهِى 🤲🏻إِنْ كانَ صَغُرَ فِى جَنْبِ طاعَتِكَ عَمَلِى فَقَدْ كَبُرَ فِى جَنْبِ رَجائِكَ أَمَلِى . خدایا❗، اگر عملم در برابر طاعتت کوچک بوده، همانا از سر امید به تو آرزویم بزرگ است. إِلٰهِى 🤲🏻كَيْفَ أَنْقَلِبُ مِنْ عِنْدِكَ بِالْخَيْبَةِ مَحْرُوماً وَقَدْ كانَ حُسْنُ ظَنِّى بِجُودِكَ أَنْ تَقْلِبَنِى بِالنَّجاةِ مَرْحُوماً ؟! خدایا❗ چگونه از بارگاهت با نومیدی و محرومیت بازگردم، درحالی‌که خوش‌گمانی‌ام به بخشش و وجودت این بوده که مرا نجات‌یافته و بخشیده باز می‌گردانی. 📚سیری در مناجات شعبانیه 🌸☘️🌸☘️🌸☘️🌸☘️🌸 سلام علیکم ✋🏻 💚سر آغاز هر نامه نام خداست که بی‌نام او نامه یکسرخطاست 🌥️صبح؛ سرآغاز دفتر زندگی است پس شروع میکنیم صبح وروزمان را باتوکل به اسم اعظمت﷽ به امید یک هفته خوب و با نشاط وسرشار از برکت و رحمت… ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─ 🥀بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ🥀 الهی به امید رحمت تو سلام عرض ادب و احترام 🤲🤲 ❤️امروز شنبه متعلق است به آقا رسول الله صلی الله علیه و آله روزمان را با ۵ شاخه گل به محضر مبارکشان معطر می کنیم . ❤️اللهم صل علی محمد و آل محمدوعجل فرجهم @@@@ ❣ ❣ 📖 السَّلامُ عَلَيْكَ يا عَديلَ الْخَيْرِ... 🌿سلام بر تو ای مولایی که هرکس تو را یافت به تمام خیر و خوبی ها رسیده. سلام بر تو و بر روزی که با آمدنت، زمین از خیر و خوبی لبریز خواهد شد. 📚 صحیفه مهدیه، زیارت حضرت بقیة الله ارواحنا فداه در سختیها 🆔 @p_seyedahmad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺یک نکته از مناجات شعبانیه :🌺 🍂 وَاِنْ اَدْخَلْتَنيِ النّارَ اَعْلَمْتُ اَهْلَها اَنّي اُحِبُّكَ.... ⚡️ خدایا اگر مرا داخل آتش نیز نمایی، به اهل آتش اعلام خواهم کرد که: «من تو را دوست دارم» 🔶 خدایا هدف من بهشت یا جهنم نیست، هدف من فقط تو هستی. 🍁 خدایا تحت هیچ شرایطی عشق به تو از دلم بیرون نمیرود. 🔴خدایا من از آنانی نیستم که در وقت نعمت، دوستت دارند، ولی در وقت سختی و مصیبت، به تو معترضند. 🍃خدای من! همیشه دوستت دارم.🍃 🙏 ---------------------------------- 🆔 @p_seyedahmad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♦️ شکوفایی تمدن بشر، برآیند ایده‌های مهندسین تلاشگر است. ♦️ مهندسان رویاها را به واقعیت تبدیل می‌کنند ✅ پنجم اسفند روز مهندس بر شما برادر عزیز و گرامی مبارک باد 🤲 با ذکر صلواتی یاد کنیم از مهندسین شهیدی که مسیر سازندگی نظام مقدس اسلامی را با خون خود ترسیم و آماده ساخت نموده اند 🙏 ---------------------------------- 🆔 @p_seyedahmad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5857159103280842743.mp3
10.55M
فایل صوتی دهم؛ چقدر، خُدا، برای خلوتهای رمضانت لازم داری؟ هر قدر، بیشتر لازم داری؛ شعبان، ماه ظرفیت سازیه.. 🌸 زودباش؛ جایِ دلتو، براش، بازتر کن! 🙏 ---------------------------------- 🆔 @p_seyedahmad
مسابقه کتابخوانی 📚از کتاب " مادران میدان جمهوری " 🎁💰جوایز مسابقه: هدیه ویژه به پنج نفر ۱۲ عددکارت هدیه ۱۰۰۰۰۰۰ ریالی به ۱۲ نفر ۵ عدد کارت هدیه ۵۰۰۰۰۰ ریالی به ۵ نفر ۱۲ هدیه فرهنگی به ۱۲ نفر جهت پاسخگویی به سوالات شما می توانید با دریافت کتاب از کتاب فروشی های شهر خود یا از طریق دانلود نرم افزار فرا کتاب فایل pdf را خرید و در مسابقه ما شرکت نمایید. مهلت شرکت در مسابقه ۱۲ اسفند ماه ۱۴۰۲ لینک شرکت در مسابقه: https://formafzar.com/form/v8rw4 🇮🇷مرکز آفرینشهای فرهنگی هنری بسیج استان مرکزی
شیطانی ۴۸ 🎬 آخرشب بود,خیابانها خلوت وساکت,گویی مردم بعداز روزی سرشاراز نوشیدن می به خواب مرگ رفته اند,آهسته,خیابانهای شهر را رد میکردیم ,ساختمانهای بزرگ ونوساز وشیک.. کم کم به جایی رسیدیم که بیشتر شبیه خرابه هایی ازشهربود,ساختمانهای نیمه مخروبه ,کاملا مشهود بودکه اهالی اینجا درفقرمطلقند,مهرابیان اشاره کردبه خانه ها وگفت:اینجا قسمت مسلمان نشین شهراست,بی شک اگر صهیونیستها از فرار ما اگاه شوند ,اولین جایی که سراغش میایند اینجاست. یکی از فلسطینیهاجلوی در خانه ای توقف کردوبااشاره به مافهماند که برای تعویض لباس وزدن ابی به سرورویمان داخل میشویم. به سرعت لباسهایمان رابالباسهای عربی تعویض کردیم وابی به دست وصورتمان زدیم ,حتی غذایی راکه برایمان مهیا کرده بودند راهمراهمان برداشتیم,اخه سپیده سرمیزد وماندنمان خطرناک بود.همراه دوجوان فلسطینی,سوار برموتری که اتاقکی رویش نصب شده بود,حرکت کردیم. ازشهرخارج شدیم وبعداز طی مسافتی ,موتور را زیر سایه ی درختی پارک کردند ودوباره پیاده حرکت کردیم. بعدازحدود نیم ساعت پیاده روی بااشاره ی عربها,ایستادیم ,دوجوان عرب مشغول کنارزدن خاکها شدند,ناگهان دری مخفی از زیر خاک نمایان شد. از در وارد تونلی تاریک شدیم, دوچراغ قوه روشن کردند وحرکت کردیم. درطول مسیر هر چند کیلومتریک جا ,دریچه هایی برای ورود هوا به داخل تونل تعبیه شده بود به طوریکه ازبیرون کاملا استتار بود وقابل رؤیت نبود. مهرابیان که متوجه ی تعجبم شده بود گفت:تعجب نکنید خانم سعادت ,ازاین تونلهای مخفی در سرتاسر فلسطین اشغالی وجود دارد که به همت مجاهدین فلسطینی ساخته شده تا درمواقع لزوم وخطر وگاهی برای عملیاتهای سری ازانها استفاده میشود,این تونلها گاهی صدها کیلومتر طول دارد,اسراییل کلی هزینه کرده تا این راههای مخفی راکشف کند ,منتها هنوز به هدفش نرسیده وان شاالله دیگرهم نمی رسد. چندساعتی میشد که پیاده میرفتیم,من که خسته شده بودم,عقیل این پسرک مظلوم هم ,مشخص بود خسته است اما اینقد سختی کشیده بودکه این خستگیها به چشمش نمیامد,کنار یکی از دریچه های تهویه نشستیم,مقداری نان وخرما خوردیم ,برای لحظاتی چشمانم رابستم. خواب شیرینی برمن مستولی شد ..... نمیدونم چندساعت ویاچندروز داخل تونل درحرکت بودیم,فقط هرازچندگاهی به اشاره ی دوجوان عرب باتیمم,نماز میخوندیم وغذایمان هم که محدودمیشدبه نان وخرما,میخوردیم وراه میافتادیم. بالاخره کورسو نوری از انتهای تونل به چشم میخورد به منبع نوررسیدیم دالانی بودکه از چوب وخاشاک وبرگ پوشیده شده بود,چوبها راکناری زدیم ویکی یکی ,بیرون آمدیم,دورنمایی ازیک روستا دیده میشد,یکی از جوانهای عرب با مهرابیان صحبت کرد وگفت:اینجا دیگه کارما تمام است,بعدازاین روستا شما به مرز لبنان میرسید وباموبایلش,تماسی گرفت,بعداز نیم ساعت یک سواری که به نظرمیرسیدقدیمی باشد از راه رسید من ومهرابیان وعقیل سوارشدیم از دوجوان فلسطینی خداحافظی کردیم. مهرابیان صندلی جلو نشست ومن وعقیل عقب ماشین,به محض سوارشدن,درآیینه ماشین, چشمم به زنی عرب خوردکه چشمهایش به گودی نشسته بود ودهانش ورم داشت,این زن اصلا شباهتی به همای سعادت نداشت,سرم راتکان دادم وباخود گفتم:خداراشکر زنده ماندم ,وباخودم زمزمه کردم:کسی که از دست ابلیسان اجنه سالم بیرون آید,ابلیسان اسراییلی که برایش چیزی نیستند خخخخ😊 لبخند به لب نگاهم به عقیل افتاد ,پاک ومعصوم سرش را روی زانوام گذاشته بود درخوابی شیرین سیرمیکرد. کم کم چشمهای من هم گرم شد وهیچ چیز از پیرامونم نفهمیدم.... ^^^^^^^^^^ باصدای راننده همزمان با مهرابیان ازخواب پریدم, خداییش نمیدونستم چقدخوابیدم .. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎💦⛈💦⛈💦⛈ نویسنده 🙏 ---------------------------------- 🆔 @p_seyedahmad
شیطانی ۴۸ 🎬 آخرشب بود,خیابانها خلوت وساکت,گویی مردم بعداز روزی سرشاراز نوشیدن می به خواب مرگ رفته اند,آهسته,خیابانهای شهر را رد میکردیم ,ساختمانهای بزرگ ونوساز وشیک.. کم کم به جایی رسیدیم که بیشتر شبیه خرابه هایی ازشهربود,ساختمانهای نیمه مخروبه ,کاملا مشهود بودکه اهالی اینجا درفقرمطلقند,مهرابیان اشاره کردبه خانه ها وگفت:اینجا قسمت مسلمان نشین شهراست,بی شک اگر صهیونیستها از فرار ما اگاه شوند ,اولین جایی که سراغش میایند اینجاست. یکی از فلسطینیهاجلوی در خانه ای توقف کردوبااشاره به مافهماند که برای تعویض لباس وزدن ابی به سرورویمان داخل میشویم. به سرعت لباسهایمان رابالباسهای عربی تعویض کردیم وابی به دست وصورتمان زدیم ,حتی غذایی راکه برایمان مهیا کرده بودند راهمراهمان برداشتیم,اخه سپیده سرمیزد وماندنمان خطرناک بود.همراه دوجوان فلسطینی,سوار برموتری که اتاقکی رویش نصب شده بود,حرکت کردیم. ازشهرخارج شدیم وبعداز طی مسافتی ,موتور را زیر سایه ی درختی پارک کردند ودوباره پیاده حرکت کردیم. بعدازحدود نیم ساعت پیاده روی بااشاره ی عربها,ایستادیم ,دوجوان عرب مشغول کنارزدن خاکها شدند,ناگهان دری مخفی از زیر خاک نمایان شد. از در وارد تونلی تاریک شدیم, دوچراغ قوه روشن کردند وحرکت کردیم. درطول مسیر هر چند کیلومتریک جا ,دریچه هایی برای ورود هوا به داخل تونل تعبیه شده بود به طوریکه ازبیرون کاملا استتار بود وقابل رؤیت نبود. مهرابیان که متوجه ی تعجبم شده بود گفت:تعجب نکنید خانم سعادت ,ازاین تونلهای مخفی در سرتاسر فلسطین اشغالی وجود دارد که به همت مجاهدین فلسطینی ساخته شده تا درمواقع لزوم وخطر وگاهی برای عملیاتهای سری ازانها استفاده میشود,این تونلها گاهی صدها کیلومتر طول دارد,اسراییل کلی هزینه کرده تا این راههای مخفی راکشف کند ,منتها هنوز به هدفش نرسیده وان شاالله دیگرهم نمی رسد. چندساعتی میشد که پیاده میرفتیم,من که خسته شده بودم,عقیل این پسرک مظلوم هم ,مشخص بود خسته است اما اینقد سختی کشیده بودکه این خستگیها به چشمش نمیامد,کنار یکی از دریچه های تهویه نشستیم,مقداری نان وخرما خوردیم ,برای لحظاتی چشمانم رابستم. خواب شیرینی برمن مستولی شد ..... نمیدونم چندساعت ویاچندروز داخل تونل درحرکت بودیم,فقط هرازچندگاهی به اشاره ی دوجوان عرب باتیمم,نماز میخوندیم وغذایمان هم که محدودمیشدبه نان وخرما,میخوردیم وراه میافتادیم. بالاخره کورسو نوری از انتهای تونل به چشم میخورد به منبع نوررسیدیم دالانی بودکه از چوب وخاشاک وبرگ پوشیده شده بود,چوبها راکناری زدیم ویکی یکی ,بیرون آمدیم,دورنمایی ازیک روستا دیده میشد,یکی از جوانهای عرب با مهرابیان صحبت کرد وگفت:اینجا دیگه کارما تمام است,بعدازاین روستا شما به مرز لبنان میرسید وباموبایلش,تماسی گرفت,بعداز نیم ساعت یک سواری که به نظرمیرسیدقدیمی باشد از راه رسید من ومهرابیان وعقیل سوارشدیم از دوجوان فلسطینی خداحافظی کردیم. مهرابیان صندلی جلو نشست ومن وعقیل عقب ماشین,به محض سوارشدن,درآیینه ماشین, چشمم به زنی عرب خوردکه چشمهایش به گودی نشسته بود ودهانش ورم داشت,این زن اصلا شباهتی به همای سعادت نداشت,سرم راتکان دادم وباخود گفتم:خداراشکر زنده ماندم ,وباخودم زمزمه کردم:کسی که از دست ابلیسان اجنه سالم بیرون آید,ابلیسان اسراییلی که برایش چیزی نیستند خخخخ😊 لبخند به لب نگاهم به عقیل افتاد ,پاک ومعصوم سرش را روی زانوام گذاشته بود درخوابی شیرین سیرمیکرد. کم کم چشمهای من هم گرم شد وهیچ چیز از پیرامونم نفهمیدم.... ^^^^^^^^^^ باصدای راننده همزمان با مهرابیان ازخواب پریدم, خداییش نمیدونستم چقدخوابیدم .. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎💦⛈💦⛈💦⛈ نویسنده 🙏 ---------------------------------- 🆔 @p_seyedahmad