گفت و شنود
نفر اول : این صدایی که داره از بلند گو پخش میشه صدای ضبط شده است ؟
نفر دوم : نه بابا ی مسئول نسبتا صادق و نوکره !!! که داره بصورت زنده سخنرانی میکنه
نفر اول : آخه چند ساله هر جا گوش رایگانی و مجانی گیر میاره دقیقا همین متل ها رو تکرار میکنه
نفر دوم : آره واقعا ؛ کاش از گداها یاد میگرفت من هر سال که میرم عراق ی سری گدا رو می بینم که بساط گدایی پهن کردن و صدای خودشون رو هم ضبط میکنند و میذارن رو تکرار و ضبط صوت برا مردم پخش میکنه
گداها هم خسته نمیشن !!!
پاراف گفت و شنود ها
@paaraaf
گفت و شنود
حکایت های مسئول و خبرنگار
1⃣ حکایت اول
مسئول به خبرنگار در جلسه ی علنی :
ای خبر نگار بی درایت!
در جلساتی که من حضور دارم نیستی و اخبار منو پوشش نمیدی ؟
دارم برایت
از امروز به بعد از دید من تو دیگه خبرنگار نیستی و
امروز روز میلاد یک خبرنگار دیگر خواهد بود
بجایت !
خبرنگار به مسئول :
جناب مسئول عفو بفرمایید و مکدر نشید و منو از نون خوردن نندازید
از امروز به بعد
بنده به شما توجه می کنم بی نهایت
و خبر تولید میکنم از صدایت
از کلنگ هایت
از نطق هایت
و از قدم هایت
اصلا دوربین و میکروفن م به فدایت 😊
پاراف گفت و شنود ها
@paaraaf
گفت و شنود مرد ساده و مسئول کذاب
🔹مسئول کذاب باز که داری از آب برا خودت کره میگیری ؟
🔺صبر کن اول کره رو بگیرم بعد سوال کن :
بدینوسیله به اطلاع تمام موجودات سیاره ی زمین میرسانیم
با پیگیری های شیر شیران ؛ رستم دستان ؛ ارباب اربابان ؛ نهنگ اقیانوس ها ؛ پلنگ زرد رشته کوه ها ؛ شهریار هفت آسمان ؛ مسیحا تلفن کهکشان ها . . .
🔹اینقدر دروغ میگی نگران نیستی ی دفعه پته ت رو آب ریخته بشه ؟
🔺 ای داد بیداد ؛ انگار سق ت سیاه بود ؛ آبرو و حیثیت مون رفت ؛ اصل خبر تکذیب شد
🔹 از قدیم گفتن ی بار جستی ملخک دو بار جستی ملخک آخر به دستی ملخک
پاراف گفت و شنود ها
@paaraaf
🔥مدیری که در توهماتش کدخدا را خدا دید
کدخدا به مدیر : یا از همون راهی که به این شهر اومدی برگرد یا حواست رو خوب جمع کن که اینجا قلمرو منه ☝️
مدیر به کدخدا : برای اینکه از تیر و ترکش ها و فشارهات در امان باشم چکار کنم ؟ 🤲
کدخدا به مدیر : خیلی ساده است فقط کافیه در زمین من بازی کنی ؛ اگر تعامل خوبی باهام داشته باشی کمک ت میکنم پله های ترقی رو طی کنی و خیلی زود ارتقا پیدا کنی😊
مدیر به کدخدا : من بسیار اهل تعامل م مخصوصا با کدخدایان معامله گر🤠
کدخدا به مدیر : آفرین معلومه که پسر عاقل و زرنگی هستی 💪
🔥چند صباحی بعد از تعامل های فراوان🔥
کدخدا به مدیر : امروز که تیر و ترکش های زیادی داره به سمتم میاد اگر برام سینه سپر کنی ودر حمایت م موضع گیری تندی انجام بدی منم برای ارتقا تو از تمام ظرفیت هام استفاده میکنم 🤡
مدیر به کدخدا : به روی چشم؛ الان به رسانه ی حزبی و پول پرست میگم یک بیانیه ی کوبنده برام تنظیم کنه و سریعا منتشر کنه 😎
کدخدا به مدیر : همین امشب برای ارتقا جایگاهت با عالی مقام ها رایزنی میکنم 😈
🔥چندی بعد مدیر در آستانه ی سقوط قرار گرفت و کدخدا نیز در افق محو شد🔥
مدیر به کدخدا : کدخدا من دارم سقوط میکنم نمیخوای کمک م کنی ؟ 😱
کدخدا به مدیر : ببین عزیزم من در بعضی از مسائل نمیتونم دخالت کنم چون برام هزینه داره پس خودت باید پاسخگوی حرف و عمل ت باشی !!!😉
پاراف گفت و شنود ها
@paaraaf
گفت و شنود مسئول و شهروند :
شهروند : آقای مدیر چند باره که برا بررسی مشکلات میای اینجا؛ دوباره اومدی برا «بررسی» ؟ پارسال هم اومدی وسط ماه رمضون مجبور شدیم با زبون روزه برات کباب درست کنیم
مسئول : دفعات قبل یادم نبود داخل سررسید مشکلات رو بنویسم ولی این دفعه داخل سررسید دقیق و خوانا مشکلات رو مینویسم 😊 شماره تلفن خودت رو هم بگو اینجا بنویسم . . .
شهروند : بنویسی که چی بشه ؟
مسئول : هممممه ی مشکلات رو دقیق « بررسی و احصا » میکنم که داخل تله وبیون چکش کاری شون کنیم . . .
شهروند : بعد ده سال هنوز مرحله ی « بررسی و احصا » تموم نشده ؟ کی وارد مرحله ی « حل مشکلات » میشیم ؟ کی بهمون عیدی میدی ؟
مسئول : ما ی مقداری محدودیت زمانی داریم باید به همه جا برسیم عیدتون مبارک خدا نگهدارتون . . .
پاراف گفت و شنود ها
@paaraaf
گفت و شنود شهروند و دیگیله ای
🔺 حکایت دیگیله های انتخاباتی
شهروند : آقای دیگیله ای این دیگیله ای که از هفت زاویه کردیش تو چشم مخاطب رو خودت بار گذاشتی ؟ آخه دوربین رو تا سوراخ دماغ ت جلو بردی که حتما دیده بشی
دیگیله ای : نه بابا ؛ کمک های بشر دوستانه ی برخی چهره هاست 😊 ما هم در رکاب شون هستیم
شهروند : عجب! آفرین به خودت و دیگیله ت؛ پس «مددکار پایگاه اجتماعی» هستی ؛ چه نقش سازنده ای هم داری ؛ خدا قبول کنه هم از تو هم از اون بشر دوست !!!
پاراف گفت و شنود ها
@paaraaf
گفت و شنود نماینده ی کذاب و چوپان دروغگو
چوپان : آقای نماینده اگر میشه تو مجلس ی طرح تصویب کن و اسم درس « چوپان دروغگو » رو به « نماینده ی کذاب » تغییر بده که برا بچه ها واقعی تر و ملموس تر باشه
نماینده : چشم چوپان جان ؛ انتخابات نزدیک ه و توام « مزیت های نسبی » فراوانی داری بذار زنگ بزنم به «رئیس فراکسیون نوسانات کتب درسی» و این پیشنهادت که منطبق بر « مزیت های نسبی شهرستان » هست رو مطرح کنم ؛ میذارم رو اسپیکر که خودت هم بشنوی
چوپان : اگر اجازه بدی من برم گله م رفت
نماینده : الو الو؟ آقا سلامون علیکم ( چوپان جان یواش تر برو مسئولش اومد رو خط میتونی خودت بشنوی) . . . لطفاً ی نسخه از مصوبات ردیف ملی که برا چوپانان عزیز تصویب کردیم برام بفرستید تو واتس آپ ؛ آره آره ممنون میشم ی نسخه هم از مصوبه ی احداث کارخونه نساجی لازم دارم ؛ ی نسخه هم از مصوبه انتقال تیم نساجی مازندران ؛ ی نسخه هم از مصوبه طرح انتقال آب دریای خزر . . .
چوپان در حالی که داشت میرفت و دست تکون میداد داد زد و گفت اسم درس رو بذار « کذاب کبیر »
پاراف گفت و شنود ها
@paaraaf
گفت و شنود یک نماینده و مدیران
نماینده : هر مدیری که میخواد به کارش ادامه بده و مایل نیست که به وزیر و معاون و مدیر کل فشار بیارم که عزل بشه خوب گوش هاش رو باز کنه باید تعامل !!! داشته باشیم
هر چی همایش دارید ؛
هر چی سمینار دارید؛
هر چی جلسه ی چاق و چله ؛
هر چی مراسم ختم و فاتحه خونی ؛
هر چی اجتماع و راهپیمایی و پیاده روی ؛
هر چی جلسه انجمن اولیا و مربیان ؛
هر چی گردهمایی برا تقدیر و تشکر ؛
خلاصه هر چی اجتماع بالای ده نفر ؛
هر چی جلسه برای مرده ها و زنده ها قراره برگزار بشه بدون حضور نماینده ممنوع ..
در سین تمام برنامه هاتون ؛
در تمام جلسات خصوصی و عمومی منو دعوت میکنید که بیام صحبت کنم و دستاورد سازی کنم
مدیر : قربان اونوقت کی میرسید برید مجلس به امورات مردم رسیدگی کنید ؟
نماینده : دیگه این سال آخری باید جل و جامون رو داخل اجتماعات بندازیم ؛
مجلس هم خودگردان ه
مدیر : قربان بقیه ی کاندیدها هم حق تبلیغات دارند ؟
نماینده : چرا نمی فهمید نماینده از بعد نظارتی این سرکشی ها رو به حوزه ی انتخابیه ش انجام میده ؛ هر کسی کوچکترین تحرک انتخاباتی داشته باشه براش پرونده ی پر و پیمون درست میکنیم؛ تبلیغات زود هنگام برا نامزدها ممنوعه 😊
پاراف گفت و شنود ها
@paaraaf
گفت و شنود مدیر عالی رتبه و مدیر سوگلی یکی از کانون های قدرت 😊
مدیر سوگلی مجیز گوی همیشه به قهر : اعلیحضرت الهی به قربونت بشم ی شب از این مرکز استان دل بکن و به ما بیچاره فقیرا سری بزن ..کی چشم مون به جمال شما منور میشه؟ کی قدم رنجه میکنید و قدم بر دیدگان ما میذارید و میایید شهرستان تا با هم بریم سر سد بوووووق ماهیگیری کنیم و کبابی بزنیم به بدن . . .
مدیر عالی رتبه : سوگلی جان بساط و سور و سات رو جور کن همین امروز غروب یواشکی و چراغ خاموش میآم شهرستان ؛ حسابی هوس کردم در طوول آب شنا کنم . . . فقط ی جایی ببرمون کسی متوجه نشه ؛ ی دفعه بدبخت مون نکنی یکی فیلم و عکسی بگیره
سوگلی مجیز گو : اعلیحضرت خیالتون راحت شما بیا اینجا همه چی امن و امان و تحت کنترل ه
راستی اعلیحضرت ی مدیر هم زیر دستم کار میکنه خیلی تو بحث انتخابات برای «خدایان پیگیری» جلسه چاق نمیکنه؛ میخوام هر چه سریعتر عزل بشه تا خودم مدیریت حوزه ی کاری اون رو هم بدست بگیرم
مدیر عالی رتبه : سوگلی جان تو کباب و سور و سات و ماهیگیری رو ردیف کن هر کس رو هم دلت خواست فوری عزل میکنیم ؛ یادمم بنداز این دفعه سری اعتبارات ویژه برات بگیرم که عملکردت حسابی به چشم بیاد
پاراف گفت و شنود ها
@paaraaf
🌑گفت و شنود مسئول و شهروند
🔵 شهروند : آقای مسئول این غیر بومی های کت و شلواری کی هستن مرتب میان اینجا و میرن ؟
🔴 مسئول نسبتا پاسخگو : اینا سرمایه گذارهایی هستن که با خودم آوردم اینجا !!! خیلی رایزنی کردم تا کریدور گردشگری تعریف کردیم و چندین هولدینگ اومدن اینجا سرمایه گذاری کردن برای ایجاد اشتغال و رونق گردشگری !!
🔵 شهروند : برا چه کاری سرمایه گذاری کردن ؟
🔴 مسئول : بر اساس مزیت های نسبی منطقه ؛ گل می کارن !!! خیلی هم پر سود ه
🔵 شهروند : آقای مسئول عطر و بوی این گل ها عقل از سر آدم میبره ؛ واقعا دستت درد نکنه ماشاالله همه جا رو گلستان کردی و همه ی دره های دور دست رو هم آباد کردی !!!
پاراف گفت و شنود ها
@paaraaf
گفت و شنود شهروند با شهردار و اعضای شورای شهر تازه تاسیس
شهروند : ببخشید لودر شهرداری شهر تازه تاسیس خیلی وقته نیست ش
شورا : برای در آمد زایی لودر رو اجاره دادیم
شهروند : مگه خودتون لازم ش ندارید ؟ اجاره دادید که کجا کار کنه ؟
شورا : رفته داخل شهر بوووق کار کنه ؛ خودمون هم هر وقت لودر بخواییم میریم لودر اجاره میکنیم !!!
شهروند : ولی ظاهرا لودر داخل چند تا شهر دیگه در حال کار کردن دیده شده 😜
شورا : مهم نیست لودر کجاست مهم اینه که کار میکنه و درآمد داره 😊
شهروند : عجب !!!ظاهرا درآمد خیلی خوبی هم داره
پاراف گفت و شنود ها
@paaraaf
گفت و شنود دو تا شهروند
شهروند اولی : چه صدای جوشکاری بلندی میاد . . . کی داره جوشکاری میکنه ؟
شهروند دومی : کسی جوشکاری نمیکنه صدای تبلیغات ی مدیر ه که داره رو مغز مردم جوشکاری میکنه و کارهای نکرده رو با صدای جوشکاری به مردم قالب میکنه
شهروند اولی : حالا چرا صدای جوشکاری گذاشته ؟
شهروند دومی : از صدا جوشکاری خوشش میاد و دوس داره مشکلی داری ؟ لازم باشه صدا خروس هم پخش میکنه تا کله ی سحر مردم رو بیدار کنه ؛ مردم خیلی هم مهم ن
پاراف گفت و شنود ها
@paaraaf
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گفت و شنود شهروند و کاندیدای مجلس
- کاندید جان تو که چند ماهه با کت های رنگارنگ تبلیغات ت رو شروع کردی پس چرا برا ثبت نام داری ناز میکنی؟
گذاشتم ی کمی احساس تکلیف م بیشتر بشه 😊 مثلااا مردم هم دارن بهم فشار میارن که بیام در صحنه 😍
پس یعنی مثلا هنوز مجاب نشدی که بیای ؟
مثلاااا مجاب نشدم که بیام و با سیل درخواست ها مواجهه م . . .
باشه مثلا فکر میکنیم یهو سیل درخواست مردمی باعث میشه روز آخر ساعت ۱۷ و ۵۸ دقیقه ثبت نام کنی
فقط بعدش عکس های انتخاباتی که منتشر میکنی خیلی تابلو نباشن که از قبل آماده شون کردی 😁
پاراف گفت و شنود ها
@paaraaf
🔺امضا محفوظ
جای شهید و جلاد عوض نشود . . .
✍ بعد از آشوب های خیابانی سال ۸۸ یکی از سران فتنه که طبق مستندات فراوان در اغتشاشات ؛ بنزین شعله های براندازی شده بود چند سال بعد موسم انتخابات که شد دم از آشتی ملی و وحدت میزد . . .
همینطور رسانه ای که در حمایت از اغتشاشگران سنگ تمام میگذارد به وقت کاسبی از انتخابات و فعال شدن دستگاه کارت خوان ش که میشود از یکطرف جرقه ی ایجاد آتش را خودش با انتشار مطالب سخیف و موهن میزند و برای داغ کردن فضای رسانه ای از هر موضوعی ولو با توهین مستمسکی میسازد که مخاطب جذب کند و نرخ تبلیغات پیش از موعدش برای انتخابات را بالا ببرد ولی وقتی با واکنش تند گروه های مختلف و مردم مواجه میشود دم از ایجاد وحدت در انتخابات میزند . . .
رسانه ای که خودش هر گاه منافع ش ایجاب کند مطالب خیلی خاص ش را به شکل « امضا محفوظ » در سطح جامعه پخش میکند به بقیه کنایه میزند که ای مردم ببینید و حدیث مفصل بخوانید از این مجمل که برخی چطور مطالب شان را با زیر نویس « امضا محفوظ » منتشر میکنند
برای خودش این حق را قائل است که در انتشار مطالب هر جور سیاست های رسانه ای ش « شما بخوانید جهت گیری و منافع حزبی اش » ایجاب میکند سر خر را کج کند ولی نوبت بقیه که میرسد ظاهراً اگر کسی چیزی بنویسد میشود سهم خواه و اقلیت منفعت طلب و مار ماهی و قص علی هذا ...حرف رایگان است و کنتور هم که ندارد لابد میتواند بنویسد
در خط و مشی حزبی در منتهی الیه چپ رادیکال قرار دارد بعد نوبت به دستگاه کارت خوان و منافع ش که میرسد میرود مجوز روزنامه ی کیهان و حسین شریعتمداری که در منتهی الیه راست قرار دارد را هم میگیرد و به قول ممجو « عیب چه داره » 😂
به مار ماهی مانی نه این تمام و نه آن
منافقی چکنی مار باش یا ماهی
به وقت دمیدن در آتش ؛ جرقه را خودش میزند بعد که میبند گند کار درآمده پشت سر هم و البته« امضا محفوظ» مطلب برای رفو میزند و آخر سر هم در جایگاه واعظ و نصیحت کننده می نشیند که بله مواظب هیزم بیاران معرکه باشید و این وسط هم نه خان ی آمد و نه خانی رفت ؛ مواظب جرقه زنان و کاسبان انتخاباتی باشند یا مواظب مردم ؟
اگر دوربین مخفی است بگویید ما هم بخندیم
اولا مگر شما هر حرفی را از هر کسی با هر محتوایی منتشر میکنید؟ بعد چه اتفاقی می افتد که فرتی از زیر بار مسئولیت آن مطلب بو دار شانه خالی میکنید و آنرا ماله کشی میکنید ؟ دوما چطور شما حق دارید از رسانه ای که بخشی از خوراک فکری عموم مردم هست هر مطلبی را با هر ادبیاتی منتشر کنید ولی بقیه که پاسخ میدهند میشوند هیزم معرکه ؟ آیا شما این معرکه و این آتش را روشن نکردید ؟ توهین نکردید ؟ اصل موضوع را به حاشیه نبردید ؟
شهید مرتضی آوینی بزرگ مرد عرصه ی رسانه که در تفکرات شما جایگاهی ندارد سالها قبل تر وصف امروز شما را بسیار زیبا فرمود
فحش اگر بدهند آزادی بیان است،
جواب اگر بدهی بی فرهنگی است!
سوالی اگر بکنند آزاد اندیشند،
سوال اگر بکنی تفتیش عقاید!
تهمت اگر بزنند در جستجوی حقیقتند،
جواب اگر بدهی دروغگویی!
مسخره ات بکنند انتقاد است،
جواب اگر بدهی بی جنبه ای!
اگر تهدیدت کنند دفاع کرده اند،
اگر از عقایدت دفاع کنی خشونت طلبی!
«حزب اللهی بودن» را با همه تراژدی هایش دوست دارم!!»
« امضا محفوظ»
گفت و شنود نامزد مجلس و شهروند
شهروند : نامزد جان دوباره که ی طرح نیمه تمام و چند تا دوربین گیر آوردی
نامزد انتخابات : این ها خدمات دولت و نظام هستند که وظیفه داریم تبیین شون کنیم
شهروند : 😊 دستت درد نکنه فقط تبیین انتخاباتی ت که تموم شد دوربین ها رو هم خاموش کن
✋
#تبیین_انتخاباتی
#مصادره_خدمات
پاراف گفت و شنود ها
@paaraaf
گفت و شنود شهردار اینا و شهردار اونا
شهردار اینا به شهردار اونا: تو چطور اینقدر بی سر و صدا و تبلیغات ماشین آلات سرحال میگیری و میاری؟
شهردار اونا به اینا : بالاخره گفتن به عمل کار بر آید 😊
شهردار اینا به شهردار اونا : ای شیطون نکنه تو هم ماشین آلات رو گرفتی و میخوای مثل خودم به دوست و رفیق هات با بز خری اجاره بدی ؟
شهردار اونا به شهردار اینا : نه ما دنبال زدن جیب مردم نبودیم و نیستیم رفیق دلال هم نداریم
شهردار اینا به شهردار اونا : البته ما هم با برنامه ریزی بلند مدت موفق شدیم چند تا پرچم به در و دیوار نصب کنیم
در چشم انداز برنامه هامون هم بنا داریم برای شهر درآمد پایدار ایجاد کنیم ولی نمیدونم چرا هر چی تلاش میکنیم مثل «پینوکیو» نگاه مون میکنن
شهردار اونا به اینا : آخه پینوکیو هم ی دو تا رفیق داشت بنام «گربه نره و روباه مکار » که هر جا و هر شهری میرفت همونا سرش کلاه میذاشتن و برا گرفتن پول هاش بهش میگفتن بیا سکه هات رو زیر خاک بکاریم تا درخت سکه در بیاد !!! توام احتمالا با کمک رفقا سکه کاشتی که درخت ش سبز کنه
پاراف گفت و شنود ها
@paaraaf
ضرب المثل «سبیل ش را چرب کرد» کنایه از چیست؟
۱- کنایه از رشوه دادن به کسی است.
۲- یعنی برای کسی چاپلوسی می کند تا کارش را راه بیندازد.
ریشه ضرب المثل
در دوران صفویه، بیشتر مردها سبیل های کلفت و بلندی می گذاشتند. به همین دلیل مجبور بودند همیشه آن را تمیز و مرتب نگه دارند و اگر اندکی غفلت می کردند، سبیل هایشان آشفته و نامنظم میشد. و این باعث می شد وجهه اجتماعی شان نیز خراب شود.
سبیل کلفت هایی که ثروتمند بودند، برای نظافت سبیلشان عده ای را استخدام می کردند. آنها علاوه بر کار نظافت سبیل، آن را با روغن چرب میکردند تا بهتر بایستد و برق بزند! وقتی مستخدم کار چرب کردن سبیل را به خوبی انجام می داد، لبخند رضایت بر چهره صاحبش می نشست و این امر در حقوق خوب دادن به آنها موثر بود.
رفته رفته به کسی که به دیگران رشوه می داد تا آنها راضی شوند و کارشان را راه بیندازند، این ضرب المثل گفته میشد.
🔴 کانون های قدرت سبیل برخی از قلم به دستان را خیلی خوب چرب میکنند . . . ✍
ضرورت انعکاس اعتماد
#هیات_اجرایی
بنا بر قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی، هیأت های اجرایی انتخابات از مهمترین ارکان از آغاز فرایند ثبتنام تا صدور اعتبارنامه برای منتخبان محسوب میشوند؛ ازاینرو هیات های اجرایی نقش کلیدی و بسیار مهمی دارند.
قانون ، هیأتهای اجرایی را مسئول « تشخیص صحت جریان انتخابات » در هر حوزه انتخابیه معرفی کرده است لذا فرمانداران به عنوان نماینده دولت و مجری انتخابات باید سی نفر از روحانیون و معتمدان اقشار مختلف مردم حوزه انتخابیه را که بومی بوده و یا حداقل دارای سه سال سابقه سکونت در حوزهی انتخابیه باشند، از بین کلیه اقشار واجد شرایط در این قانون انتخاب و بهمنظور تأیید صلاحیت به هیأت نظارت مربوط معرفی نماید و این افراد در صورتی عضو هیات اجرایی میشوند که هیات نظارت (زیر نظر شورای نگهبان) آنها را تایید کنند.اما چنانچه هیات نظارت، معتمدین پیشنهادی فرماندار یا بخشدار مرکز حوزه انتخابیه را تائید نکند، فرماندار یا بخشدار مربوطه موظف است به تعداد دو برابر، افراد واجد شرایط دیگری را به هیات نظارت پیشنهاد نماید و اگر برای بار دوم معتمدین پیشنهادی، مورد تائید هیات نظارت مربوطه قرار نگیرند در صورت عدم توافق فرماندار و هیات نظارت شهرستان، هیات نظارت استان با هماهنگی استاندار معتمدین را انتخاب خواهند کرد.
🔺ترکیبی بی رنگ؛ خدا باور و امین
برخی حواشی گذشته و معرفی شدن تعداد زیادی از مدیران دولتی که مشخصا با دخالت مستقیم نمایندگان ادوار منصوب گردیده بودند یا افراد دارای رنگ و سمت و سوی علنی در ترکیب معرفی شده از یک سو و وجود دخالت های آشکار در عزل و نصب هایی که بطور مطلق در حیطه ی اختیار قوه ی مجریه می باشد و متاسفانه با اراده ی مستقیم قوه ی مقننه صورت میگیرند و همچنان هم ادامه دارند این دغدغه را در مورد انتخابات آینده در بسیاری از شهرستان ها جدی تر کرده است لذا #بازگرداندن_اعتماد و تزریق اعتماد به سلیقه های مختلف جامعه برای داشتن مشارکتی بالا و انتخاباتی پر شور بسیار حائز اهمیت بوده و نیازمند دقت نظر بالایی از طرف #نمایندگان_دولت می باشد .
گفت و شنود دانش آموز و معلم
معلم : بچه ها علم بهتره یا ثروت ؟
دانش آموز : آقا اجازه بابامون گفته رانت از جفت ش بهتره !!!
معلم : بابات دیگه چی گفته ؟
دانش آموز : آقا اجازه بابامون گفته تو این بازار بیکاری جوون ها ؛هر کس رانت داره منوی استخدام رو براش باز میکنن
معلم : بابات دیگه چی گفت ؟
دانش آمور : آقا اجازه بابامون گفت هر کس بوقچی خوبی باشه حتی سواد هم اگر نداشته باشه حلوا حلوا ش میکنن
معلم : به بابات بگو درسته رانت هست درسته ی عده ای دم و دستگاهی رو که خدا بهشون لطف کرده رو خرج کدخدا میکنن تا رانت داشته باشن ولی ته ماجرا خدا هم هست و یقه شون رو میگیره
پاراف گفت و شنود ها
@paaraaf
گفت و شنود مدیر فضایی و شهروند
شهروند : مدیر جان چی شد یهو زدی به بار؟
مدیر فضایی : البته جای گفتن نداره ولی توانایی هام خیلی زیاده بچه های بالا میبرن م بالاتر پشتم گرمه به ایران رادیاتور
شهروند : بچه های بالا کیا هستن ؟
مدیر فضایی : بالاخره ی نیمچه کانون قدرتی هست با هم نون و صندلی و بوقلمونی میخوریم
شهروند : در دوره ی مسئولیت ت کار خاصی هم کردی ؟
مدیر فضایی : بعهههههله بیا مشروح ش
کوبیدن میخ به دیوار # سه فقره
راه رفتن تو سالن # دو فقره
نگاه کردن به سقف # چند فروند
تلنبار کردن تجهیزات گرون قیمت # یک تخته
شونه زدن زلفام # در مواردی
و قس علی هذا
شهروند : افرین خیلی شایسته ای
مدیر فضایی : ضمن ادای مراتب خاک سایی و خاک بوسی و خاک بازی و خاک مالی البته اگه ریا نباشه در شرف اخذ گواهی رانندگی هم هستم ؛ چندین پوشه مدرک هم دارم 😤
ضربات مهلک به اعتماد عمومی با دخالت های بیجا
✍ منابع مرجع نامزدی را رد میکنند ؛ خبر وقتی به اکثر افراد میرسد عنوان میکنند که این اقا میره از بالاتر دم چند نفر رو می بینه و کار خودش رو درست میکنه و ریشه دواندن این بدبینی آفت بزرگی است
اقایون دارای نفوذ!!! دقیقا با اعتماد مردم چه میکنید ؟
اقایونی که نباید دخالت کنید!!! با چه استدلالی دخالت میکنید ؟
چرا تلاش میکنید افراد دارای مشکل رو با انواع توجیه ها برگردونید ؟
محصول دخالت بیجای شماها میشود فریاد دردمندانه ی آن پدر شهید در رسانه ی ملی . . .
اگر کسی بر مبنای قانون و با مستندات موجود توسط مراجع قانونی رد صلاحیت شده نفوذ و ورود شما چه وجاهتی دارد ؟
بخشی زیادی از مشکلات امروز محصول همین دخالت ها و ورود ها و فشارها برای تغییر رای نهادهای تصمیم گیر بوده است .
شیخ اجل سعدی شیرازی :
🌺 برخیز تا به عهد امانت وفا کنیم
برخیز تا به عهد امانت وفا کنیم
تقصیرهای رفته به خدمت قضا کنیم
بیمغز بود سر که نهادیم پیش خلق
دیگر فروتنی به در کبریا کنیم
دارالفنا کرای مرمت نمیکند
بشتاب تا عمارت دارالبقا کنیم
دارالشفای توبه نبستهست در هنوز
تا درد معصیت به تدارک دوا کنیم
روی از خدا به هر چه کنی شرک خالص است
توحید محض کز همه رو در خدا کنیم
پیراهن خلاف به دست مراجعت
یکتا کنیم و پشت عبادت دو تا کنیم
چند آید این خیال و رود در سرای دل
تا کی مقام دوست به دشمن رها کنیم
چون برترین مقام ملک دون قدر ماست
چندین به دست دیو زبونی چرا کنیم
سیم دغل خجالت و بدنامی آورد
خیز ای حکیم تا طلب کیمیا کنیم
بستن قبا به خدمت سالار و شهریار
امیدوارتر که گنه در عبا کنیم
سعدی گدا بخواهد و منعم به زر خرد
ما را وجود نیست بیا تا دعا کنیم
یارب تو دست گیر که آلا و مغفرت
در خورد توست و در خور ما هر چه ما کنیم
آری صنما . . .
آری که خزان شده است و برگ ریزی
و رد صلاحیت ؛ عزیزی
دادند مراجعات پنج گانه
محکوم به رد قاطعانه
ما بی خبریم الله وکیلی
آقا شده رد به چه دلیلی
گویند که اهل اختلاس است
شاگرد نخست این کلاس است
یا که عملش بی التزام است
وی آفت مردم و نظام است
یا اینکه زه خان(ه) و خانواده
پرونده و دفتران گشاده
شاید ز گناه اقربان ش
افتاده به چاه اخوان ش
یا آنکه به فصل انتصابات
دخلی بنموده دم به ساعات
چون کار نداریم کنون ما به دلیل ش
ماندیم چرا شدن وکیل ش
برخی شده اند وکیل و ناجی
تا چاره کنند رَدِ حاجی
درمان بنمایند این بلا را
مرجوع کنند دوباره کدخدا را
برخی چو غلام حلقه برگوش
آماده شدند دمپایی پوش
سرگشته و بی قرار هستند
مشغول به التماس هستند
گویند یکی که قهر کرده
خشمی به تمام شهر کرده
گفته است ورا چهره ملی ست
بهتر زه خودش دگر کسی نیست
بنده نه قلم زنم نه امضاء
من غائله ها کنم چو برپا
آری شنوید که با شمایم
این خبط تلافی بنمایم
تایید کنید این صلاح را
یا جمله عوض کنم شما را
یا میل مرا ادا نمائید
یا زود که استعفا نمایید
آخر صنما دگر چه کاریست
قانون مگرت فصل خطاب نیست
آنجا که خلاف و اختلاس است
دیگر چه نیاز التماس است
قانون که عیان و همچو نور است
اینجا چه محل زر و زور است
گیرم که فشار کار ساز است
راه زد و بند باز، باز است
دنیا به خدا وفا ندارد
این پست و مقام بها ندارد
دنبال فشار و زور نباشید
خان مسلک و مغرور نباشید
اینک بنما نصیحت م گوش
جولانده ؛ بانفوذ دمپایی پوش
به پند و نصایح گرچه سردین
غارتگر اعتماد نگردین !!!
🌑 نوکر قبله ی عالم
نادر شاه افشار پیشخدمت شوخ طبعی داشت که هنگام فراغت نادر از کار های روزمره با لطایف و ظرایف خود زنگار غم و غبار خستگی و فرسودگی را از ناصیه اش می زدود . نظر به علاقه و اعتمادی که نادرشاه به این پیشخدمت داشت دستور داد غذای شام و ناهارش با نظارت پیشخدمت نامبرده تهیه و طبخ شود و حتی به وسیله همین پیشخدمت به حضورش آوردند تا ضمن صرف غذا از خوشمزگی ها و شیرین زبانی هایش برای تلطیف روحیه استفاده کند.روزی برنامه غذای نادرشاه خورشت بادنجان بود و چون بادنجان به خوبی پخته و مأکول شده بود . نادر ضمن صرف غذا از فواید و مزایای بادنجان تفصیلاً بحث کرد.پیشخدمت زیرک و کهنه کار نه تنها اظهارات نادرشاه را با اشارت سر و گردن و زیر و بالا کردن چشم و ابرو تصدیق و تأیید کرد بلکه خود نیز در پیرامون مقوی و مغذی و مشهی و مأکول بودن بادنجان سخن داد و حتی پا را فراتر نهاده ارزش بهداشتی آن را به آب حیات رسانید!!
چند روزی از این مقدمه گذشت و مجدداً خورشت بادنجان برای نادر آوردند . اتفاقاً در این برنامه غذایی بادنجان به خوبی پخته نشده بود و به طعم و ذائقه نادرشاه مطبوع و مأکول نیامد لذا به خلاف گذشته و شاید برای آنکه پیشخدمت را در معرض امتحان قرار دهد از بادنجان به سختی انتقاد کرد و با قیافه برافروخته گفت : " اینکه می گویند بادنجان باد دارد نفاخ است ، ثقیل الهضم و ناگوار است دروغ نگفته اند . " خلاصه بادنجان بیچاره را از هر جهت به باد طعن و لعن گرفت و از هیچ دشنامی در مذمت آن فروگذار نکرد.پیشخدمت موقع شناس که درسش را روان بود بدون آنکه ماجرای چند روز قبل را به روی خود بیاورد با نادرشاه همصدا شد و هر چه از ضرر و زیان بعضی از گیاهان و نباتات در حافظه داشت همه را بی دریغ نثار بادنجان کرد و گفت : " اصولاً بادنجان با سایر گیاهان خوراکی قابل مقایسه نیست زیرا به همان اندازه که مثلاً کدو از جهت تغذیه و تقویت مفید و سودمند است خوراک بادنجان به حال معده و امعا و احشا بدن مضر و زیان بخش می باشد! بادنجان نفاخ است بله قربان! بادنجان باد دارد بله قربان !
"نادرشاه که با گوشه چشمش ناظر ادا و اطوار مضحک پیشخدمت و بیانات پر طمطراق او در مذمت بادنجان بود سر بلند کرد و گفت : " مرتیکه احمق ، بگو ببینم اگر بادنجان تا این اندازه زیان آور است پس چرا روز قبل آن همه تعریف و تمجید کردی و از نظر مغذی و مقوی بودن ، آن را آب حیات خواندی ؟ اینکه گفته اند دروغگو را حافظه نیست بیهوده نگفته اند .
"پیشخدمت بدون تأمل جواب داد :
" قربان ، من نوکر بادنجان نیستم من نوکر قبله عالم هستم !
هر چه را که قبله عالم بپسندد مورد پسند من است . پریروز اگر طرفدار بادنجان بودم از آن جهت بود که قبله عالم را از آن خوش آمده بود . امروز به پیروی از عقیده و سلیقه سلطان وظیفه دارم که دشمن آن باشم ! "
🔥 دیل کارنگی نویسنده سخنران که کتاب معروف آئین سخنوری و آئین زندگی از اوست میگوید :
فرد چاپلوس هم گوینده را فاسد می كند و هم شنونده را
#قلم_فروشی