❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
#درس_زندگی
پيرمردی تنها در يکی از روستاهای آمريکا زندگی می کرد. او می خواست مزرعه ی سيب زمينی اش را شخم بزند اما اين کار خيلی سختی بود. تنها پسرش بود که می توانست به او کمک کند که او هم در #زندان بود.
پيرمرد نامه ای براي پسرش نوشت و وضعيت را برای او توضيح داد:
"پسرعزيزم من حال خوشی ندارم چون امسال نخواهم توانست سيب زمينی بکارم. من نمی خواهم اين مزرعه را از دست بدهم، چون مادرت هميشه زمان کاشت محصول را دوست داشت. من برای کار مزرعه خيلی پير شده ام. اگر تو اينجا بودی تمام مشکلات من حل می شد. من می دانم که اگر تو اينجا بودی مزرعه را برای من شخم می زدی.
دوستدار تو پدر."
طولی نکشيد که پيرمرد اين تلگراف را دريافت کرد: "پدر، به خاطر خدا مزرعه را شخم نزن، من آنجا اسلحه پنهان کرده ام."
ساعت 4 صبح فردا مأمور اف.بی.آی و افسران پليس محلی در مزرعه پدر حاضر شدند و تمام مزرعه را شخم زدند بدون اينکه اسلحه ای پيدا کنند. پيرمرد بهت زده نامه ی ديگري به پسرش نوشت و به او گفت که چه اتفاقي افتاده و می خواهد چه کند؟
پسرش پاسخ داد : "پدر! برو سيب زمينی هايت را بکار، اين بهترين کاری بود که می توانستم از زندان برايت انجام بدهم."
#نتیجه_اخلاقی: در دنيا هيچ بن بستی نيست. يا راهی خواهيم يافت و يا راهی خواهيم ساخت...
🆔 @pajayepa
https://t.me/pajayepa/69
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷