#مطلب_مناسبتی
کلام مادر که تمام میشود ناگهان برق غریبی در چشمهایش درخشید با جدیتی بی سابقه اما همراه با ملاطفت مرا از جا بلند کرد، مقابل خودش نشاند و گفت:
ببین!عباس من!
نسبت تو و فرزندان فاطمه نسبت برادر با برادر و خواهر نیست
همچنان که نسبت من باعلی نسبت زن و شوهر نیست
نمیدانم دست تضرع کدام دخیل بسته ای یا دعای نیمه شب کدام دلشکسته ای یا نفس اعجازگر کدام رسول کمر به کرامت بسته ای ، خدالباس کنیزی این خاندان را برتنم پوشاند.
این لباس آنقدر بر تن من گشاد بود که من در آن گم میشدم اگر خدا دست مرا نمیگرفت.
این وصلت هزاران پااز سر من زیاد بود اگر خدا دست مرا از زمین بلند نمیکرد.
تو مبادا گمان کنی که ما همسان و همشان این خانواده ی بی نظیریم.
اینها تافته ی جدا بافته ی عالمند اینها زمینی نیستند ،آسمانی اند ،خاکی نیستند افلاکی اند.
اینها جانشینان و کارگزاران خدا در زمین اند.
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
خدا به اهل زمین منت گذاشته که این دردانه های خود را چند صباحی راهی زمین کرده است
آسمان و زمین و ماه و خورشیداز صدقه ی سر اینها آفریده شده است
پدرت معلم مسیح بوده است و در گهواره ی نور ومنادای کلیم بوده است در کوه طور
مبادا پدر را به لفظ پدر صدا کنی!
مبادا حسن و حسین را برادر خطاب کنی!
مبادا زینب و ام کلثوم را خواهر بخوانی!
آقای من ! و بانوی من!
این صمیمانه ترین خطاب تو باشد باسروران و موالی ات
مبادا از پشت سرشان قدمی فرا پیش گذاری!
مبادا پیش از آنها دست به غذاببری!
مبادا پیش از آنها آب بنوشی!
مبادا پیش از آنها "آب "بنوشی!
🔷سقای آب و ادب-سید مهدی شجاعی-ص 38
#ام_البنین
#مادر_عباس
#بقیع
#رحلت_شهادت_گونه
#دیگر_مرا_ام_البنین_نخوانید😭
#لا_تدعونی_ویک_أم_البنین
#لیوث_العرین
#پا_جای_پا
🆔 @pajayepa