31.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨﷽✨
#کلیپ جوجه پرنده
#انیمیشن_مفهومی
موفقیت در شجاعت و تلاش
در این انیمیشن کوتاه، شخصیت اصلی یک جوجه مرغ دریایی است که قادر به برآوردن نیاز های خود نیست. مادر این پرنده ی جوان قصد دارد به او راه و رسم به دست آوردن غذا را یاد بدهد، اما هر دو به این نتیجه می رسند، که هر شخص، یک روش منحصر به فرد برای رسیدن به نیاز های خود دارد.
🆔 @pajayepa
✨﷽✨
«نقلقولهایی از #آموزگاری_آگاه»
سالها درس دادهام ولی...
۱- هیچگاه لیست حضور و غیاب نداشتم (چون کلاس باید آنقدر جذاب باشد که بدون حضور و غیاب شاگردت حاضر باشد).
۲- هیچگاه سعی نکردم کلاسم را غمگین و افسرده نگه دارم (چون کلاس، خانهی دوم دانش آموز هست).
۳- هر دانشآموزی دیر آمد، سر کلاس راهش دادم (چون میدانستم اگر حتی فقط ۱۰ دقیقه به کلاس بیاید؛ یعنی احساس مسئولیت نسبت به کارش دارد).
۴- هیچگاه بیشتر از دو بار حرفم را تکرار نکردم (چون سعی میکردم به حد کافی جذاب درس دهم که همه، اشتیاق شنیدن و فهمیدن داشته باشند).
۵- هیچگاه ۹۰ دقیقه درس ندادم (چون میدانستم کشش دانشآموز متوسط، کمهوش و باهوش با هم فرق دارد).
۶- هیچگاه تکلیف پولی برای کسی مشخص نکردم (چون میدانستم ممکن است بچهای مستضعف باشد یا یتیم).
۷- هیچگاه دانشآموزی را برای تنبیه به دفتر نفرستادم (چون میدانستم ایستادن کنار درب دفتر یعنی شکستن غرور).
۸- هیچگاه تنبیه تکی نکردم و گروهی تنبیه کردم (چون میدانستم تنبیه گروهی جنبهی سرگرمی دارد ولی تنبیه تکی غرور را میشکند).
۹- همیشه هر دانش آموزی را آوردم پای تخته، بلد بود (چون میدانستم که کجا گیر میکند و آن را نمیپرسیدم).
🆔 @pajayepa
✨﷽✨
میدونین مرده شور ترکیبشو ببرن از کجا اومده؟
گویند:
روزی "مطربی" نزد "مرحوم کرباسی" که از علمای "عهد فتحعلی شاه" بود آمد و حکم شرع را در مورد "رقصیدن" پرسید.
کرباسی با عصبانیت جواب داد:
"عملی است مذموم و فعلی است حرام."
مطرب پرسید:
"حضرت آقا، اگر من دست راستم را بجنبانم حرام است؟"
مرحوم کرباسی گفت: "خیر!"
مطرب پرسید: "اگر دست چپم را بجنبانم؟!
مرحوم کرباسی گفت: خیر
سپس مطرب از "حکم شرعی" در مورد تکان دادن پای راست و چپ پرسید و هر بار مرحوم کرباسی گفتند: "خیر" ایرادی ندارد.
اصولا دست و پا برای "جنبانده شدن" خلق گشته اند.
مطرب که منتظر این فرصت بود از جای خود بلند شد و در مقابل دیدگان بهت زده مرحوم کرباسی و حاضران مجلس "شروع به رقصیدن کرد" و گفت:
"حضرت آقا، رقص همان تکان دادن دست ها و پاهاست که فرمودید حرام نیست.
مرحوم کرباسی در جواب گفت:
"مفرداتش" خوب است...
ولی "مرده شوی ترکیبش را ببرد!"
🆔 @pajayepa
✨﷽✨ #افتخار_شهرستان
جانباز #هندی الاصل ساکن #رفسنجان به خیل همرزمان شهیدش پیوست .
محمد حیدری جانباز و ایثارگر اهل کشور #هندوستان که در جبهه های نبرد حق علیه باطل همراه رزمندگان ما با رژیم بعث جنگید به همرزمان شهیدش پیوست.
.
به گزارش #روراستی محمد حیدری یکی از ایثارگرانی که در زمان جنگ تحمیلی از #هند به کشورمان سفر کرده بود، برای دفاع از کشور ایران عازم به جنگ شده و بعداز مجروحیت و از دست دادن دو پا و یک کلیه خود مقیم ایران می شود و در شهرستان #رفسنجان ازدواج می کند، این جانباز دوران دفاع مقدس بعد از گذشت سی و دو سال مجروحیت عصر روز گذشته در یکی از بیمارستان های شهر کرمان ندای حق را لبیک گفت و به یاران شهیدش پیوست.
مستندی نیز برای این جانباز هندی تهیه و در جشنواره عمار اکران شد
مستند «ملی بدون کارت» روایتگر داستان« امیر سینک» جانباز ۵۰ درصد جنگ می باشد که هندی الاصل و ساکن #رفسنجان است و با وجودی که دو پا و یک کلیه خود را در دفاع مقدس تقدیم انقلاب کرده مسؤولان مربوطه حاضر نبودند به او حتی کارت ملی بدهند.
جهت شادی روحشان و بهره مندی از دعای خیرشان در برزخ فاتحه ای میهمانشان کنیم.
🆔 @pajayepa
✨﷽✨
#داستان_زندگی
نقاشی مشهور در حال اتمام نقاشی اش بود ...
آن نقاشی به طور باورنکردنی زیبا بود که می بایست در مراسم ازدواج شاهزاده خانمی نمایش داده می شد.
نقاش آنچنان غرق هیجان ناشی از نقاشی اش بود که ناخودآگاه در حالی که آن نقاشی را تحسین میکرد ، چند قدم به طرف عقب رفت.
نقاش هنگام عقب رفتن پشتش را نگاه نکرد که یک قدم به لبه ی پرتگاه ساختمان بلندش فاصله دارد . شخصی متوجه شد که نقاش چه می کند میخواست فریاد بزند ، اما ممکن بود نقاش برحسب ترس غافلگیر شود و یک قدم به عقب برود و نابود شود ، مرد به سرعت قلم مویی را برداشت و روی آن نقاشی زیبا را خط خطی کرد . نقاش که این صحنه را دید باسرعت و عصبانیت تمام جلو آمد تا آن مرد را بزند . اما آن مرد تمام جریان را که شاهدش بود را برایش تعریف کرد که چگونه در حال سقوط کردن بود !!!
#نتیجه_اخلاقی_داستان
براستی گاهی ما آینده مان را بسیار زیبا ترسیم میکنیم ، اما گویا مدبر هستی می بیند چه خطری در مقابل ماست و نقاشی زیبای ما را خراب می کند.
گاهی اوقات از آنچه زندگی بر سرمان آورده ناراحت میشویم اما یک مطلب را هرگز فراموش نکنیم :
"خالق ما همیشه بهترین ها را برایمان مهیا کرده است"
🆔 @pajayepa
#داستان_واقعی
✨﷽✨
نوجوان تیزهوش در سن پانزده سالگی به دانشگاه و حوزه رفت
پایگاه الضاحیه نوشت حسن حماده نوجوان 15 ساله ای است که اگر درباره او سوال کنید می گویند همان پسر نابغه؟
با اینکه سنش کم است در حال تحصیل در #حوزه و #دانشگاه است. او از شهر هرمل است. پس از آنکه خانواده و معلمانش موفقیت های تحصیلی او را دیدند تست #هوش از او گرفتند و نتیجه نشان داد می تواند با این سن به مراحل بالاتر برود و به خوبی درس های کلاسهای بالاتر را می فهمد. برای همین مستقیما از #کلاس سوم #دبستان بصورت جهشی به راهنمایی رفت. در 9 سالگی در امتحانات سال آخر #دبیرستان شرکت کرد. وزارت آموزش و پرورش در ابتدا قبول نمی کرد با این سن و بصورت آزاد در #امتحانات شرکت کند. درخواستی به ریاست جمهوری نوشتند و پس از دریافت اجازه، به حسن اجازه دادند در امتحانات شرکت کند. پس از آن فنی خواند و #مدرک فوق #دیپلم الکترونیک با درجه بالا را کسب کرد در حالیکه هنوز سنش به 12 سال نرسیده بود.
حسن در سال 2017 در #دانشگاه تخصصی CNAM که در زمینه #مهندسی_الکترونیک است ثبت نام کرد. دانشگاه شرط گذاشت که باید سه سال تجربه کاری داشته باشد! با اینکه هیچ کسی زیر 18 سال قانونا نمی تواند جایی استخدام شود. برای همین به دانشگاه LIU رفت و آنجا به وی #بورسیه کامل هم دادند.
او بعد از ظهرها به دانشگاه می رود و صبح ها در حوزه رسول اکرم درس می خواند. با اینکه هر دو رشته او نیازمند درس خواندن است او وقت کم نمی آورد و وقت خالی هم برای دوستان و فامیل خودش دارد. او قبول نمی کند که یکی از این دو رشته را ترک کند و می گوید تا دریافت دکترا در دانشگاه و اجتهاد در حوزه به کارش ادامه خواهد داد. وی الگوی خود را #امام_صادق علیه السلام و #شهید #سید_محمد_باقر_صدر می داند .
#پا_جای_پا
@pajayepa
#مطلب_مناسبتی
# ۱۸_دیماه ۵۷ روز پایین کشیدن مجسمه شاه ملعون در میدان ابراهیم #رفسنجان به پیشنهاد ناحیه مقاومت سپاه در شورای فرهنگ شهرستان، #روز_رفسنجان نامگذاری شده است.
برخی اطلاعات کمتر شنیده شده در مورد شهرستان رفسنجان:
۱. مردم نجیب و فهیم رفسنجان جزو السابقون السابقون در مبارزات انقلابی هستند، در سالهای ۵۶ و ۵۷ در همه کشور یک حرکت عمومی شکل گرفت و همه جا راهپیمایی بود اما در رفسنجان از سال ۳۷ مردم در میدان بودند در این سال بود که آیت الله #خزعلی به این شهر آمد و سخنرانی آتشین ایراد فرمود.
۲. شهدایی همچون کامیاب و هاشمی نژاد و آیت الله فلسفی و آیت الله بروجردی در این شهر حضور یافتند، چند آیت الله قبل از انقلاب در رفسنجان منبر رفتند.
۳. شهری است که مقام معظم رهبری در سال ۴۷ تا ۴۹ جهت سخنرانی در مناسبتهای تبلیغی به آن تشریف فرما شدند و کتابهایی را با دست مبارکشان به این شهر هدیه کردند.
۴. امام خامنه ای حفظه الله تعالی در دیدار مردم رفسنجان بیان داشتند:حرفهایی را که ما هرجایی نمی توانستیم بگوییم در مسجد سقاخانه رفسنجان(امام خمینی(ره)) به خاطر فهم و شعور سیاسی مردم رفسنجان به راحتی می گفتیم.
۵. از سال ۴۲ اغلب مردم این شهر رساله حضرت امام(ره) را در خانه داشتند و مقلد ایشان بودند و زندان های سیاسی آن بعد از سالها فعالیت و مبارزه سال ۴۹ به زندان رفتند
#قم_ثانی
@pajayepa
🌺چقدر زیباست روی تابلویی بنویسیم✏
🔧جاده لغزنده است
دشمنان مشغول کارند!
با احتیاط برانید
سبقت ممنوع...
دیر رسیدن به پست و مقام بهتر از هرگز نرسیدن به "امام" است...
🔻حداکثر سرعت بیشتر از سرعت "ولی فقیه" نباشد
🔻اگر پشتیبان "ولایت فقیه" نیستید لااقل کمربند "دشمن" را نبندید!
🔻دور زدن اسلام و اعتقادات ممنوع
با دنده لج حرکت نکنید و با وضو وارد شوید
این جاده مطهر به خون شهداست
🌹
🆔 @pajayepa
توی حقیقی ترین صفحه دنیا ،
خدا پست گذاشته :
" هر کی راهو بلد نبوده ،
هر کی غلط رفته ،
هر کی میخواد رنگ آرامشو ببینه ..."
بیاد صفحه ما را دنبال کنه ما قبول می كنيم "
فقط اگه اين شبا عضو صفحه خدا شدی ،
یادت نره ...
آی دیشو واسه همه بفرست ...
میدونی !
خیلیا حواسشون پرت صفحه های دیگست !
خیلیا پست رو ندیدن !
خیلیا نت شون قطعه !
همه رو تگ کن ...
تازه شنیدم مخاطب خوبی باشی ،
دایرکتم جواب میده .......
خدایا میدونم مخاطب خوبی نیستم ،
خیلی وقته پستاتو لایک نمى كنم :(
خیلی وقته اصن تو پیجت نمیام :(((((
اما میشه خواهش کنم ،
........... دایرکتو چک کنی ...؟؟؟
خیلی حرف دارم باهات ...
خیلی ى ى ى ى .................
🆔 @pajayepa
🍃🌸
🍃هر دختری که دختر زهرا نمی شود
🌸هر بانویی که زینب کبری نمی شود
🍃دار و ندار حضرت حیدر، مجلّله
🌸جز تو کسی که "#زینت_بابا" نمیشود
میلادبا سعادت حضرت زینب (سلام الله علیها)
و #روز_پرستار مبارک🎊🎉
🍃🌸
#پا_جای_پا
🆔 @pajayepa
🔵عاقبت نماز خواندن در جبهه با لباس نجس و پشت به قبله!
💠به حبیب گفتم وضع خط خوب نیست گردان را ببر جلو
آهسته گفت : بچه ها به خاطر خوردن کنسرو فاسد همه مسموم شدند . . .
امکان برگرداندن آن ها به عقب نبود و بچه ها با همان حال خراب شش روز در حال دفاع بودند…..
🍃حبیب گفت : اگه می تونی یکی از بچه های مجروح را ببر
بعد دیدم با احترام زیاد نوجوانی را صدا زد.
ترکشی به سینه اش اصابت کرده بودو جای زخم را با دست فشار می داد.
✳️سوار شد تا حرکت کردم صدای اذان از رادیو ماشین بلند شد . تصمیم گرفتم کمی با این نوجوان حرف بزنم.
گفتم برادر اسمت چیه؟جواب نداد نگاهش کردم دیدم رنگ به
رو نداشت، زیر لب چیزهای می گوید.
فکر کردم لابد اولین بار جبهه آمده و زخمی شده کپ کرده برا همین دیگه سوال نکردم.
🌸مدتی بعد مودب و شمرده خودش را کامل معرفی کرد .
✨گفتم چرا دفعه اول چیزی نگفتی؟
گفت نماز می خواندم .
💠نگاهش کردم از زخمش خون می زد بیرون…
گفتم ما که رو به قبله نیستیم، تازه پسرجون بدنت پاک نیست لباست هم که نجسه.
☘گفت حالا همین نماز را می خونیم تا بعد ببینیم چی میشه و ساکت شد.
گفتم نماز عصر را هم خوندی ؟گفت بله
گفتم خب صبر می کردی زخمت را ببندند بعد لباست را
عوض می کردی، آن وقت نماز می خوندی.
✨گفت: معلوم نیست چقدر دیگه تو این دنیا باشم فعلا همین نماز را خوندم رد و قبولش با خدا.
💠گفتم : بابا جون تو چیزیت نیست یک جراحت مختصره زود بر می گردی پیش دوستات..
🔴با خودم فکر کردم یک الف بچه احکام نماز را هم شاید درست بلد نیست والا با
بدن خونی و نجس تو ماشین که معلوم نیست قبله کدوم طرفه نماز نمی خونه!!
♻️در اورژانس پیادش کردم و گفتم باز همدیگر را ببینیم بچه محل!
گفت: تا خدا چی بخواد.
با برانکارد آمدند ببرنش گفتم خودش می تونه بیاد زیاد زخمش جدی نیست فقط سریع بهش برسید…
🌟بیست دقیقه ای آن جا بودم بعد خواستم بروم رفتم پست اورژانس پرسیدم حال مجروح
نوجوان چطوره؟ گفتند شهید شد با آرامش خاصی چشم هایش را روی هم گذاشت و
رفت…..
💥تمام وجودم لرزید.
🌺بعدها نواری از شهید آیت الله دستغیب شنیدم که پاییز ۶۰ در تجلیل از رزمندگان فرموده:
🔵آهای بسیجی خوب گوش کن چه می گویم! من می خواهم به تو پیشنهاد یک
معامله ای بدهم که در این معامله سرت کلاه برود !
🔷من دستغیب حاضرم یک جا ثواب هفتاد سال نمازهای واجب و نوافل و روزه ها و تهجدها و شب زنده داری هایم را بدهم به تو،
🌕 و در عوض ثواب آن دو رکعت نمازی
را که تو در میدان جنگ بدون وضو
پشت به قبله
با لباس خونی
و بدن نجس
خوانده ای از تو بگیرم... آیا تو حاضر به چنین معامله ای هستی...؟!
📘خاطرات #سردار_شهید_حسین_همدانی
@pajayepa