eitaa logo
مهارت پژوهشگری
10.8هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
419 ویدیو
217 فایل
🧕صدیقه کاویانی هستم؛دکتری تعلیم‌‌و‌تربیت، کارشناسی‌ارشدتربیت اسلامی،سطح‌ سه تفسیروعلوم قرآنی 🟡اینجا یادمی‌گیری چطور یه #پژوهشگر‌حرفه‌ای بشی 🟣پایان‌نامه‌/رساله نویسی با هوش‌مصنوعی👇 pajohesh-esfahan.ir/?p=11055" rel="nofollow" target="_blank">https://pajohesh-esfahan.ir/?p=11055 pajohesh-esfahan.ir ⛔️کپی ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
✂️ برشی از یک کتاب 🖇 مرد تاجری تصمیم داشت برای تجارت به سفر برود. به همین منظور خدمت امام صادق علیه‌السلام رسید و درخواست استخاره ای کرد. استخاره اش بد آمد. آن را نادیده گرفت و به سفر رفت. اتفاقا به او خوش گذشت و سود فراوانی هم برد؛ اما از آن استخاره در تعجب بود. 🖇 پس از مسافرت خدمت امام رسید و عرض کرد «یابن رسول الله! یادتان هست چندی پیش خدمت شما رسیدم، برایم استخاره کردید و بد آمد؟! استخاره ام برای سفر تجارت بود به سفر رفتم، سود فراوانی بردم و به من خوش گذشت». 🖇 امام صادق علیه‌السلام تبسمی کرد و به او فرمود: «در سفری که رفتی یادت هست در فلان منزل خسته بودی، نماز مغرب و عشایت را خواندی، شام خوردی و خوابیدی و زمانی بیدار شدی که آفتاب طلوع کرده و نماز صبح تو قضا شده بود؟ 🖇 عرض کرد: آری ای فرزند رسول خدا. حضرت فرمود: اگر خدا دنیا و آنچه را که در دنیاست در آن سفر به تو داده بود، جبران آن خسارت (قضا شدن نماز صبح) نمی شود. 📨 برشی از کتاب: هزار و یک نکته درباره نماز؛ نوشتهٔ حسین دیلمی. @pajohesh_esfahan ┗━━‌ೃ⁀➷.🍉━━━┛
✂️ برشی از یک کتاب 🖇 هر سال تابستان‌ها می‌آمد مشهد. در حرم همراهش می‌شدم. ایستاده زیارت می‌کرد. من اما بعد از مدتی خسته می‌شدم. این‌پا و آن‌پا می‌کردم. بیشتر که خسته می‌شدم، می‌نشستم. باز از نشستن خسته می‌شدم، می‌ایستادم. 🖇 اما پیرمرد تمام مدت ایستاده مقابل مرقد مطهر زیارت می‌کرد و ذکر می‌گفت. معمولاً زیارتش دو ساعتی طول می‌کشید. 🖇 یکبار از حرم که بیرون آمدند، از ایشان پرسیدم: «شما خسته نمی‌شوید؟! ما که جوانیم، از پا افتادیم!» جوابی ندادند. 😞 🖇 زیارت که تمام می‌شد، تازه صحن‌های حرم امام رضا علیه‌السلام شروع می‌شد؛ به صحن‌ها می‌رفت، همه را یاد می‌کرد؛ سر مزار علما می‌رفت و برایشان فاتحه می‌خواند. 🖇 یک بار از صحن که بیرون آمد، به من اشاره کرد: «بیـــــــــا!» از جیبش پولی درآورد و به من داد و گفت: «برو عطاری، داروی «عین‌شین‌قاف» 💕 بگیر تا خسته نشوی!» 😍 😅 💌 برشی از کتاب این بهشت، آن بهشت، ص ٣١ و ٣٢. 💯 ممنون که کانال رو دنبال و مطالب رو با آدرس کانال منتشر می کنید .‌‌ヅ @pajohesh_esfahan ┗━━‌ೃ⁀➷.🍉━━━┛
✂️ برشی از یک کتاب 🖇 آن ها که با تفکراتی مغشوش و گرفتار حرکت می کنند، خیلی گمراه تر از آن هایی هستند که هرگز تفکراتی ندارند و کاری را آغاز نکرده اند. 🖇 تفکر انسان چه بسا که تحت تأثیر عادت‌ها، تقلیدها، منافع، غریزه و تعصب ها قرار بگیرد و در نتیجه 👈 این تفکر فقط به همین ها منتهی می شود نه به حق؛ و همین ها را نتیجه می دهد نه حق را. 🤔 📨 برشی از کتاب "مسئولیت و سازندگی"، علی صفایی حائری. عین. صاد. @pajohesh_esfahan ┗━━‌ೃ⁀➷.🍉━━━┛
✂️ برشی از یک کتاب 🖇 همراه آیت‌الله بهجت می‌رفتیم درس. چشمم افتاد به نعلین‌شان. قسمتی از کفه‌اش جدا شده بود. می‌دانستم خودشان وقت نمی‌کنند. اهل زحمت‌دادن به دیگران هم نبودند؛ حتی به من که سال‌ها در کنارشان بودم. 🖇 بعد از درس، به آقا گفتم: «کف نعلین‌تون جدا شده، اگه اجازه بدید، بدم درستش کنن.» آقا سرش رو به‌طرف من چرخاند. با لبخند گفت: «خودم رو هم بلدی درست کنی؟!» 🖇 همیشه وقتی شوخی می‌کردند، می‌خندیدم. این‌بار هم مثل همیشه؛ ولی یک‌دفعه دلم هُری ریخت پایین: «او با این‌همه عبادت و بندگی، هنوز هم به‌ فکر درست‌کردن خودش است، اما من...». 📨 برشی از کتاب "در خانه اگر کس است"، نوشتهٔ زینب توقع، ص١۶. @pajohesh_esfahan ┗━━‌ೃ⁀➷.🍉━━━┛
16.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✂️ برشی از کتاب حکایت‌ها و هدایت‌ها 🖇 خانه‌ات به گونه‌ای باشد که اگر روزی امام زمان علیه‌السلام خواست واردش شود، معطلش نکنی! 😞 🖇 این کتاب؛ شامل حکایت‌هایی از هدایت‌ها و لطافت‌های استاد مرحوم حاج شیخ علی صفائی حائری هست و مسعود پور سید آقایی اون رو تألیف کرده. @pajohesh_esfahan ┗━━‌ೃ⁀➷.🍉━━━┛
🖇 در کنار تحصیل و مطالعه از تفریح هم غافل نبود! می گفت: من نه یک ساعت تفریحم را گذاشته ام برای درس و نه یک ساعت وقت درسم را برای تفریح گذاشته ام. باید تفریح داشته باشید؛ اگر تفریح نداشته باشید، نمی توانید خودتان را برای تحصیل آماده کنید. 📨 برشی از کتاب "آن مرد بی‌نهایت"، نوشتهٔ محمدعلی عباسی اقدم، ص۴۵. @pajohesh_esfahan ┗━━‌ೃ⁀➷.🍉━━━┛
✂️ برشی از یک کتاب 🖇 شخصی از حضرت آیت الله العظمی بهجت درخواست دستوری داشت. آقا که همیشه مشغول ذکر بودند، سر بلند کردند و فرمودند: «تا می‌توانید گناه نکنید» سپس سر به زیر انداختند و مجدّداً مشغول ذکر شدند. بعد از چند لحظه سر بلند کردند و فرمودند: «اگر احیاناً گاهی مرتکب شدید سعی کنید گناهی که در آن حقّ‌الناس است نباشد». 🖇 باز سر به زیر انداخته و مشغول ذکر شدند. و بعد از چند لحظه باز سر بلند کردند و برای سومین بار فرمودند: «اگر گناهی مرتکب شدید که در آن حقّ‌الناس است سعی کنید در همین دنیا آن را تسویه کنید و برای آخرت نگذارید که آن جا مشکل است.» 📨 برشی از کتاب "فریادگر توحید"، ص ٢١٨ 💯 ممنون که کانال رو دنبال و مطالب رو با آدرس کانال منتشر می کنید. ‌‌ヅ @pajohesh_esfahan ┗━━‌ೃ⁀➷.🍉━━━┛
✂️ برشی از یک کتاب 🖇 هر کس با هر مشربی و عقیده ای، می تواند دوستدار علی باشد. در علی، علم و عشق، تدبیر و شمشیر، حریّت و عبودیت، نجوای دل و آتش سخن، زمزمه شب و فریاد روز، قدرت و عزت و تواضع و ذلت، نرمش و آشنایی و خشونت و پایداری، در علی این همه هست و این همه بخاطر حق است و برای اوست و این است که همهٔ او دوست داشتنی است و حتی دشمنش در دل شیفتهٔ اوست و مخالفش در پنهان شیدای او. 💖 ولایت علی، نه علی را دوست داشتن که "فقط علی را دوست داشتن" است💖 📨 کتاب غدیر؛ نوشته علی صفایی حائری، ص ۱۱ و ۱۲ 💯 ممنون که کانال رو دنبال و مطالب رو با آدرس کانال منتشر می کنید .‌‌ヅ @pajohesh_esfahan ┗━━‌ೃ⁀➷.🍉━━━┛
✂️ برشی از یک کتاب 🖇 هر کس مشکلاتش بیشتر است، باید ایمانش هم قوی تر باشد تا بتواند از عهده مشکلات برآید. وقتی که از چاه آب می کشید، هر چه ظرفتان 🪣بزرگ تر باشد باید طناب ⛓ هم ضخیم تر، تابیده تر و محکم تر باشد. 👈 استقامت طناب به منزله ایمان انسان است و آبگیره، مانند مشکلات. آن کس که می خواهد مشکلات بیشتری تحمل کند؛ باید بند ایمانش 📿 هم محکم تر باشد تا بتواند مشکلات را بکشد. 💌 برشی از کتاب تمثیلات آیه الله حائری شیرازی، جلد اول، ص 15. 🖇 کتاب 👈 «تمثیلات» گزیده‌ای از ۵۰ سال سخنرانی‌ مرحوم آیت‌الله حائری شیرازی هست که ایشون در این سلسله کتب، با استفاده از روش خاصی به شیرینی، به مخاطب عام درس اخلاق داده. 💯 ممنون که کانال رو دنبال و مطالب رو با آدرس کانال منتشر می کنید .‌‌ヅ @pajohesh_esfahan ┗━━‌ೃ⁀➷.🍉━━━┛
✂️ برشی از یک کتاب 🖇 باید بدانی این جا گذرگاه است؛ مقصد نیست تا به آن دل ببندی. به هر چیز دنیایی این طور نگاه کن که ماندنی نیست؛ شکستنی و رفتنی است. 💔 به قول بزرگی وقتی یک قوری قیمتی می افتد و می شکند، دو گونه می توان برخورد کرد: یکی این که بگویی: ای وای افتاد و شکست. دوم این که بگویی: شکستنی بود، شکست! 🖇اگر ما این نگاه دوم را داشته باشیم، با شکستن شکستنی ها نمی شکنیم و خرد نمی شویم؛ مصیبت ها و سختی ها را تحمل می کنیم. اگر عزیزی را از دست دادیم نمی گوییم رفت؛ می گوییم: رفتنی بود. مگر کسی در دنیا ماندنی است؟! مگر قرار بود بماند؟! 📨 برشی از کتاب: سرنوشت انسان؛ ج ۳، ص ۲۰۶_۲۰۵، نوشته‌ی مسعود عالی 💯 ممنون که کانال رو دنبال و مطالب رو با آدرس کانال منتشر می کنید .‌‌ヅ @pajohesh_esfahan ┗━━‌ೃ⁀➷.🍉━━━┛
✂️ برشی از یک کتاب 🖇 بنده به پدران و مادران عرض می‌کنم که فرزندان ما فرزندان عادی و معمولی نیستند؛ فرزندان ما از ما بهترند. 😍 🖇 فرزندان ما برای آینده روشن‌تری در جهان در اختیار ما گذاشته شده‌اند. از این جهت فرزندان سؤالاتی می‌کنند که قبلاً نمی‌کردند. 🖇 فرزندان ما فرزندانی هستند که می‌خواهند سرنوشت عالم را عوض کنند. نسل گذشته شاه را برانداخت و این نسل می‌خواهد استکبار جهانی را براندازد. نسل گذشته امام و اسلام را در حد توان در این کشور حاکم کرد و نسل آینده می‌خواهد سراسر جهان را زیر پوشش نور و هدایت مهدویت قرار بدهد. 📨 برشی از کتاب راه رشد، نوشته‌ی آیت‌الله حائری شیرازی، ج۱، ص ۱۴۹. @pajohesh_esfahan ┗━━‌ೃ⁀➷.🍉━━━┛
✂️ برشی از یک کتاب 🖇 شنیدند جوانی برای فرماندهی توپ‌خانه انتخاب شده! خندیدند و مسخره کردند که نه توپی هست و نه توپ‌خانه‌ای، فرماندۀ چی؟حسن همان موقع به نیروهای عراقی اشاره کرد و گفت: «توپ‌های ما آن طرف است.» 🖇 در اولین روزهای جنگ، همه دنبال آرپی‌جی و تیربار و کلاش بودند، استفاده از سلاح سبک مزیت بود. حاج حسن اما در آبادان دنبال توپ و خمپاره می‌گشت. تا اینکه مدتی بعد، در سال ۶۰ توانستیم گردان توپ‌خانه‌ای از رژیم صدام را به غنیمت بگیریم و با همین توپ‌های غنیمتی، توپ‌خانۀ سپاه شکل گرفت که در آن روزها، اوج امکانات ما بود. 🖇 اواخر اسفند ۶۲ عملیات خیبر انجام شد؛ اما بچه‌ها به اهداف عملیات نرسیدند. دژ طلائیه سقوط نکرد و حتی یگان زرهی سپاه هم نتوانست به این دژ نفوذ کند 👈 حاج حسن تهرانی‌مقدم همان‌جا گفت که می‌تواند موشک درست کند و دژ را بزند. همۀ بچه‌ها از این حرف حسن تعجب کرده بودند. با امکانات کمی که داشتیم، این کار غیرممکن به نظر می‌رسید. حاج حسن اما رفت و با وسایل کمی که در دسترس بود، موشک خاصی را ساخت. موشکی که روی وانت‌بار سوارش کرد و به‌سمت دژ شلیک. 🖇 شلیک موشک موفق نبود؛ اما حاج حسن را تسلیم نمی‌کرد. او کار موشکی را از همین‌جاها شروع کرد. ✂️ برشی از کتاب «امواج اراده‌ها»؛ خاطراتی از توان و اراده ایرانی، نوشته‌ی میلاد حبیبی، پژمان عرب، راضیه عزیزی. @pajohesh_esfahan ┗━━‌ೃ⁀➷.🍉━━━┛