هدایت شده از پرورشی دبیرستان شهید درودیان
#خاطره🎞📒
#برای_حاج_قاسم🌱♥️
#حسینپسرغلامحسین
نـزد من آمـد. اورکــت روی دوشـش بـود.
یکی از مشخصههای جنگ، اخـلاص در همه
چیز بـود: اخـلاص در بیان، اخـلاص در عمل، اخـلاص در فکر. اورکتش روی دوشش بود و جوراب پایش نبود. من نگاه کردم به او. شاید منظوری هم از نگاهم نداشتم.
خندید. من ایـن خنده در ذهنم باقیمانده. گفت: میدانم
چرا نگاه کردی. برای اینکه اورکت روی شانههای من است و جوراب پایم نیست.
گفت: من داشتم نماز میخواندم با همین
حال، گفتم شما کارم داری. آمدم جورابم را پایم کنم، اورکتم را تنم کنم، به خودم گفتم: حسین، پسر غلامحسین، تو پیش خدا
اینطور رفتی، پیش فلانی هم اینگونه میروی.
#راوی: #شهید_سردار_سلیمانی
#رفیق_شهیدم_محمد_حسین_یوسف الهی
محمد بهاالدین جعفری۸/۱