هدایت شده از کشکول۱۱۴
#داستان
🔸جوانی تصمیم گرفت از دختر موردپسندش خواستگاری کند، اما قبل از اقدام به این کار، از مردم درمورد آن دخـتر جـویای معلومات شــد.
🔹مردم چنـیـن جـواب دادنـد:
ایـن دخـتـر بـدنـام، بیادب، بدخـو و خـشـن اسـت.
🔸آن شـخـص از تـصـمـیـم خود منـصـرف شـد، بـه خـانـه برگشـت و در مـسیر راه با شـیـخ کهـنسالی روبهرو شد.
🔹شـیخ پرسید:
فرزندم چه شده؟ چرا اینقدر پریشان و گرفتهای؟
🔸آن شخص قـصـه را از اول تا آخـر برای شیـخ بیان نـمـود.
🔹شیخ گفت:
بـیا فرزندم من یکی از دخترانم را به عقد تو درمیآورم، اما قبل از آن برو و از مردم درباره دخترانم پرسوجو کـن.
🔸شخـص رفت و از مردم محـل درمورد دختران شیخ سؤال کرد و دوباره به نزد شیخ آمد.
🔹شیخ از آن جوان پرسـید:
مردم چه گفتـند؟
🔸جوان پاسخ داد:
مردم گفتند دختران شیخ، بسیار بداخـلاق، بـیادب، بیحیا، فاسق و بیبندوبارند.
🔹شیخ گفت:
با من به خـانه بیا!
🔸وقتی آن شخص به خانه شیخ رفت، بهجز یک پیرزن، کسی را ندید و آن پیرزن، همسر شیخ بود که بهخاطر عقیم و نازابودنـش هیچ فرزندی به دنیا نیاورده بود.
🔹زمانی که آن شخص از دیدن این حالت شوکه شد، شیخ به او گفت:
فرزندم! مردم به هیچکسی رحم نمیکنند و دانسته یا ندانسته در حق دیگران هرچه و هر قِسمی که خواستند حکم میکنند.
💢به قضاوت مردم اعتنا نکنید؛ چون آنها به حرفزدن و قضاوتکردن پشتسر دیگران، عادت کردهاند.
┄┅═✼✿🌼✿✼═┅┄
#کشکول۱۱۴
کشکول۱۱۴
🆔eitaa.com/kashkool114
#داستان ناب
چوپانی عادت داشت در یک مکان معین زیر یک درخت بنشیند و گله گوسفندان را برای چرا در اطراف آنجا نگه دارد. زیر درخت سه قطعه سنگ بود که چوپان همیشه با استفاده از آنها آتش درست میکرد و برای خود چای آماده میکرد. هر بار که او آتشی میان سنگها میافروخت متوجه میشد که یکی از سنگها مادامی که آتش روشن است، سرد است اما دلیل آن را نمیدانست.
چند بار سعی کرد با عوض کردن جای سنگها چیزی دستگیرش شود اما همچنان در هر جایی که سنگ را قرار میداد، سرد بود تا اینکه یک روز وسوسه شد تا از راز این سنگ آگاه شود. تیشهای با خود برد و سنگ را به دو نیم کرد. آه از نهادش بر آمد. میان سنگ موجودی بسیار ریز مانند کرم زندگی میکرد.
رو به آسمان کرد و خداوند را در حالی که اشک صورتش را پوشانده بود، شکر کرد و گفت: خدایا، ای مهربان، تو که برای کِرمی این چنین میاندیشی و به فکر آرامش او هستی، پس ببین برای من چه کردهای و من هیچگاه سنگ وجودم را نشکستم تا مهر تو را به خود ببینم.
#کشکول۱۱۴
🆔eitaa.com/kashkool114
https://eitaa.com/pakdel3313
.
از وصایای آیت الله سید علی قاضی طباطبائی «قدس سره» :
«اما وصیت های دیگر، عمده آنها نماز است. نماز را بازاری نکنید، اول وقت به جا بیاورید با خضوع و خشوع! اگر نماز را حفظ کردید، همه چیزتان محفوظ میماند و تسبیح صدیقه کبری سلام الله علیها و آیة الکرسی در تعقیب نماز ترک نشود؛
و در مستحبات : تعزیه داری و زیارت سیدالشهداء (علیه السلام) مسامحه ننمایید و روضه هفتگی ولو دو سه نفر باشد، اسباب گشایش امور است، و اگر از اول عمر تا آخرش در خدمات آن بزرگوار از تعزیت و زیارت و غیرهما به جا بیاورید، هرگز حق آن بزرگوار ادا نمیشود و اگر هفتگی ممکن نشد، دهه اول محرم ترک نشود.
دیگر آنکه، اگر چه این حرفها آهن سرد کوبیدن است، ولی بنده لازم است بگویم، اطاعت والدین، حسن خلق، ملازمت صدق، موافقت ظاهر با باطن و ترک خدعه و حیله و تقدم در سلام و نیکویی کردن با هر بر و فاجر، مگر در جایی که خدا نهی کرده. اینها را که عرض کردم و امثال اینها را مواظبت نمایید! الله اللّه الله که دل هیچکس را نرنجانید!
تا توانی دلی به دستآور دل شکستن هنر نمیباشد».
#کشکول۱۱۴
کشکول۱۱۴
🆔eitaa.com/kashkool114
https://eitaa.com/pakdel3313
💠🔹امام کاظم علیهالسلام میفرماید:
هرکس دچار کاری شود که غمگینش کند
یا ناخوشایندی ناراحتش کند
و او سرش را به سوی آسمان بلند کردہ
و سه بار «بِسْمِ ٱللهِ ٱلْرَّحْمٰنِ الْرَّحیمْ» بگوید
خداوند گرہ از کارش بگشاید
و غمش را بزداید
↲ مکارم الاخلاق، صفحه۳۷۴
┄┅═✼✿🌼✿✼═┅┄
#کشکول۱۱۴
🔻کانال کشکول۱۱۴
🆔eitaa.com/kashkool114
https://eitaa.com/pakdel3313
🔻قال المهدی علیهالسلام:
🔸برای تعجیل فرج بسیار دعا کنید
که گشایش کارهای شما در آن است.
🔹وَ أَکْثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَعْجِیلِ الْفَرَجِ فَإِنَّ ذَلِکَ فَرَجُکُمْ.
📚کمالالدین، ج ۲، ص ۴۸۵.
#حدیث_گرافی
#قال_المهدي علیهالسلام
┄┅═✼✿🌼✿✼═┅┄
#کشکول۱۱۴
🔻کانال کشکول۱۱۴
🆔eitaa.com/kashkool114
https://eitaa.com/pakdel3313