eitaa logo
مدرسه فلسطین
8هزار دنبال‌کننده
819 عکس
330 ویدیو
25 فایل
دقیقا آدرس رو درست اومدید، اینجا جمع بی‌تاب‌ها و بی قراران «قــصه فلسطیــنه» 🌱هیچ کدومتون اتفاقی اینجا نیستید🌱 اینجا راوی قصه فلسطین شو👇 https://palstory.ir/ تیم فنی اَپ: @Palstory_dev در خدمتیم: @palestinestory_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸ظلم راننده به پسری جوان، فرصتی برای روایتگری ✍دیشب بعد از اینکه از نشست اومدم ترمینال مسافربری جنوب به سمت یاسوج حرکت کردیم از اونجایی که مسافران نرسیده بودند با نیم ساعت تأخیر و با دوتا صندلی خالی راه افتادیم در این هنگام یه مسافر برای دلیجان سوار کرد ولی نرسیده به قم دوتا مسافر دیگه به مقصد یاسوج سوار کرد و از مسافر دلیجانی که پسر ۱۷ تا18ساله بود خواست که یا پیاده بشه یا کرایه یاسوج را حساب کنه و پسره التماس میکرد که پیاده نشه و اینکه چرا از اول سوارش کرده و حالا وسط راه پیاده بشه. با ناراحتی خواست پیاده بشه و از اتوبوس پیاده شد و دیدم که همه ساکت هستند غیرتم به جوش اومد😡و احساس کردم که اکنون بهترین موقع برای روایتگری است بلند شدم و گفتم شماها هیچکدوم تون از این آقا پسر دفاع نمی کنید چرا آقای راننده اون موقع که مسافر نداشت همه ما شنیدیم که به زور التماس سوارش کرد حالا مسافر جدید داره میخواد پیادش کنه. این اصلا عادلانه نیست و از اتوبوس پیاده شدم و با راننده بگومگو کردم که حق ندارد و نمی تونن این پسر را پیاده کنه و باید این آقاپسر روی صندلی من بنشینه من روی اون صندلی می نشینم که گود شده و بدون مسافر هست. و پسر خیلی خوشحال شد و روی صندلی من نشست و من از این فرصت استفاده کردم و داستان غصب و غارت فلسطین رو تعریف کردم و اینکه چگونه کشورهای غربی متحد شدن و گفتن که باید فلسطین تقسیم بشه و توضیح اینکه اومدن فلسطین را تقسیم کردن و ۵۵درصد زمین های فلسطین به یهودی ها تعلق گرفت. بعد از این بیانات یه آقای ازمون خواست که روی صندلی وی بنشینم ولی قبول نکردم. و راننده در قم ازمون پرسید که چکاره هستم و گفت حدس زدم که شما سید هستین و مثل رهبری یه تنه از مردم دفاع می کنید و به آقا پسره گفتم هر اتفاقی بیفته از این صندلی جدا نمیشی من می دونم این آقای راننده یکی از مسافران که پسر جوانی بود اومد وسط گفت مگه پسره بی احترامی کرده تا خورد خوردش کنم. بهش گفتم اگه شما لُر هستین من هم هستم و این غیرت لر بودن اجازه نمیده که بزارم به مظلومی ظلم بشه و ما از سیره رسول الله پیروی می کنیم که می فرماید باید به کمک مظلومان بشتابیم هرکجای دنیا که باشند. الان و در این شرایط ما نباید تنها به این آقا پسره کمک کنیم بلکه باید به مظلومان جهان از غزه تا فلسطین و لبنان تا سایر کشورهای همسایه و مردم خودمان دفاع کنیم با جان و مال و اگر نتوانیم با جان و مال دفاع کنیم با زبان که می تونیم و آدرس مدرسه فلسطین رو بهشون دادم که عضو بشن.😊 راوی: خانم موسوی 🇵🇸به مدرسه فلسطین بپیوندید: 🌐|| @palestinestory
ما مشهدی ها هم، با خانم فتح آبادی رسیدیم. چهار مورد روایت قصه فلسطین با اهدای نقشه منطقه ما، پیش آمد. مورد اول، در نمازخانه مجموعه خاتم و دوم در ایستگاه قطار، با روایت مسئله فلسطین از روی نقشه به یک خانم. در کوپه قطار، ابتدا دو آقای جوان در کوپه بودند؛ می‌دانستم امکان جابه‌جایی زیاد هست؛ پس با خانم فتح ابادی، روایت قصه فلسطین را، شروع به روایت کردیم. متوجه شدم که آن جوان ها هم به نقشه و توضیحات ما توجه می‌کردند. نکات و شبهات مهم را، با خانم فتح آبادی مطرح کردیم. وقت جابه‌جایی که رسید، عمدا یک کارت مدرسه فلسطین را روی صندلی گذاشتم و به کوپه دیگری رفتیم. در آنجا هم با دو خانم، قصه فلسطین را روایت کردیم. با اسنپ که از مجتمع خاتم به ایستگاه قطار می آمدیم، در مدت ده دقیقه و حتی شاید کمتر، روایت فلسطین را غیر مستقیم برای راننده اسنپ، گفتیم. متوجه میشدم که راننده از آینه ماشین، مرتب نگاهی با حالت تحسین به ما می‌کرد. راوی: خانم خواجه بامری 🇵🇸به مدرسه فلسطین بپیوندید: 🌐|| @palestinestory
استفاده مناسب از فرصت ها! 👌 وقتی از هر فرصتی برای روایت قصه فلسطین استفاده میکنی.🇵🇸 در راه برگشت به نیشابور در قطار، متوجه چند طلبه شدیم که ظرفیت روایتگری را دارند. زمانی مناسب برای ساختن راویان جدید! ما هم به سراغشان رفتیم و با اونها صحبت کردیم. بزرگواران از استان خراسان شمالی بودن و به ما قول دادن تا این کار، رو در شهر خودشون انجام بدن. راوی: خانم سیدآبادی 🇵🇸به مدرسه فلسطین بپیوندید: 🌐|| @palestinestory
مدرسه فلسطین.mp3
8.7M
از ترمینال تا محل نشست حدود نیم ساعت راه بود؛ فرصت رو مناسب دیدم تا برای راننده اسنپ روایتگری کنم... راوی: آقای یاسین اسفندیار 🇵🇸به مدرسه فلسطین بپیوندید: 🌐|| @palestinestory
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. [در غزه] مردم نگران سازش نیستند! 👤| حجت الاسلام و المسلمین قنبریان استاد حوزه و دانشگاه 📎 🇵🇸به مدرسه فلسطین بپیوندید: 🌐|| @palestinestory
مدرسه فلسطین
سلام به اهالی مدرسه فلسطین🤗 حال و احوالتون چطوره🌱 در ایام اعیاد شعبانیه و ایام‌الله دهه فجر مشغول ب
. امکان نداره با شروع دهه فجر و پخش آهنگ‌های انقلابی و تصاویر جذاب و پرشکوه اون روزها، دلتون نخواسته باشه که شما هم در روزهای منتهی به انقلاب حضور می‌داشتید و اون حال و هوا رو حس می‌کردید... حالا بیاید یه لحظه چشم‌هامون رو ببندیم و سفر کنیم به زمستون ۵۷... شما به عنوان یه انقلابی وقتی بعد از سال‌ها مبارزه به آرزتون میرسید و انقلابتون پیروز میشه اولین کاری که می‌کنید چیه؟؟ اولین تغییری که ایجاد می کنید چه تغییریه؟؟ به جواب این‌ سوال‌ها فکر کنید فردا بیشتر در موردش باهم صحبت می‌کنیم😊 🇵🇸به مدرسه فلسطین بپیوندید: 🌐|| @palestinestory
🔈 سلام و رحمت خدمت همراهان عزیز مدرسه فلسطین 🌱 لطفا برای هرچه پیشبرد بهتر دسته بندی تجارب ارسالی شما بزرگواران و آماده سازی تجارب جهت انتشار در کانال و جلوگیری از پراکندگی ها تجارب روایتگری هاتون رو فقط به آیدی زیر ارسال بفرمائید @palestinestory_admin همچنین، لطفا در ارسال تجارب فقط به فرستادن یک عکس و توضیح یک خطی اکتفا نکنید بر طبق معیار های یک تجربه روایتگری خوب، تجاربتون رو ارسال کنید. از صبوری و همراهی شما ممنونیم 🌹 🇵🇸به مدرسه فلسطین بپیوندید: 🌐|| @palestinestory
🚌مسیر تهران_ شیراز ☘ روایت راویان شیرازی در مسیر بازگشت از اولین نشست ملی راویان قصه فلسطین وقتی دغدغه ات روایت هر لحظه و برای همه هست خستگیِ راه معنی نداره. از این به بعد قراره روایت کنی و راوی داشته باشی. 💪خدا قوت راوی: خانم قمری 🇵🇸به مدرسه فلسطین بپیوندید: 🌐|| @palestinestory
🚞مسیر تهران کرمان ☘خانم امامی در مسیر بازگشت از اولین نشست ملی راویان فلسطین. هیچ کس قرار نیست روایت قصه فلسطین رو نشنیده از قطار خارج بشه😉 روایتگری قراره همه راوی قصه فلسطین باشن راوی شب و روز و خستگی نمیشناسه. راوی: خانم امامی 🇵🇸به مدرسه فلسطین بپیوندید: 🌐|| @palestinestory
از دم در اردوگاه، اسنپ گرفتم برای ترمینال جنوب. تا سوار شدم اولین چیزی که توجهم را جلب کرد مدل سبیل راننده بود. پت و پهن و تابدار. ماشین در سکوت من و آقای راننده راه می‌رفت. داشتیم به رادیو گوش می‌کردیم، که ناگهان موج رفت تو سرودهای دهه فجری! با خودم گفتم:« الآنه که موج رو عوض کنه و شروع کنه به ما طلبه‌ها و نظام تیکه انداختن.» چیزی نگفت! دلم را زدم به دریا. گفتم:« آقای راننده، من خیلی اهل حرف زدن نیستم. یه وقت نگی حاج‌آقا داره خودشو میگیره و بامن هم کلام نمیشه!» خیلی مؤدبانه گفت:« نه حاجی، منم مثل خودت کم حرفم. شما میخوای حرف بزنی، من به گوشم!» با تعجب گفتم: حرف بزنم جدی؟ گفت: آره دیگه! سریع جزوه سیمی روایت مُصوری که برای نشست راویان فلسطین به عنوان نمونه آورده بودم را از کیفم در آوردم و صفحه به صفحه با نقشه‌ها باهم رفتیم جلو. با دیدن هر نقشه‌ای بیشتر متعجب می‌شد و می‌گفت: عجب! پانزده دقیقه ای داشتم برایش روایت می‌کردم و راننده جیک نزد.روایتم که تمام شد، گفت:« اما چرا اینقدر گرونیه حاج‌آقا؟ گفتم آره، وضعیت اقتصادی مملکت خوب نیست، اما همیشه مگس رو زخم میشینه. بخشی از گرونی‌ها طراحی دشمنه تا ایران رو متلاطم کنه. تا از آب گل آلود ماهی بگیره... راوی: آقای رفیعی 🇵🇸به مدرسه فلسطین بپیوندید: 🌐|| @palestinestory