eitaa logo
[ پناه ] 🌱
701 دنبال‌کننده
839 عکس
223 ویدیو
206 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
• به وقتِ خانه‌ی بهشتی مادر؛ امروز ناهار رشته پلو با کشمش و پیاز داغ و ماست محلی بود. • پشت میز نشستیم و مشغول میل ناهار شدیم. غذا را که خوردم گفتم مادر جان ناهار امروزتان یادآور خاطره‌ای شیرین از دوران سربازی‌ام بود. • تازه دوره‌ی آموزشی‌مان در آذر ماه ۱۳۹۲ آغاز شده بود. در آغازین روزها، روزی بشقاب به دست در صف دریافت غذا در غذاخوری پادگان بودم. ناهار چه بود؟! [ عدس پلو با کشمش فراوان! ] ترکیبی که از آن فراری بودم و هیچگاه دوست نداشتم آن‌ها را با یکدیگر تجربه کنم. ☺️ • با چهره‌ای درهم پشت میز نشستم و آهسته آهسته شروع کردم کشمش‌ها را از لابه‌لای برنج‌ها بیرون کشیدم و سپس غذا را میل کردم. کمی بیش از حد مجاز معطلمان کرد؛ هنگام خروج از سالن متوجه شدم من و نه نفر دیگر از سربازان در غذاخوری محصور شده‌ایم! • حال ماجرا چه بود؟! ده سربازی که در هر نوبت از صرف غذا دیرتر از سایرین از سالن خارج شوند باید کل آنجا را از بالا تا پایین شستشو و نظافت کنند! • چشمتان روز بد نبیند؛ سه ساعت نظافت و شستشوی سالن به طول انجامید! از آن به بعد در روزهایی که «عدس پلو با کشمش» طبخ میشد؛ چشم را می‌بستم و عدس پلو با کشمش را می‌خوردم به سرعت خارج می‌شدم که دوباره در دام نظافت سالن گرفتار نشوم. ☺️ • دو ماه به این شیوه گفت. بعد از دوره‌ی آموزشی دوباره به نسخه‌ی سابق خود بازگشتم و دیگر کشمش را با هیچ غذایی میل ننمودم. پیاز داغ هم که بماند؛ در طول کل عمر هیچگاه به آن لب نزده بودم! ☺️ • گفتم مادر امروز کشمش‌های لابه‌لای رشته‌پلوتان دوباره خاطراتِ یازده سال پیش را برایم زنده کرد! ☺️ • با این تفاوت که تجربه‌ی طعم غذاهای افلاکی با همتای آن در دنیای خاکی ما بسیار متفاوت بود. تفاوتی به وسعت و ارتفاع خانه‌ی آسمانی شما تا مُلک زمینی ما! | یازدهم اردیبهشت ۱۴۰۳