📌حسادت، موضوعی تعیینکننده در روابط و امتحانات اجتماعی/ قسمت دوم
🔘 حسادت، عامل اصلی درگیریها در دنیا
🔘 حسادت معنوی قوم یهود به مسلمانان
🔘 خطر حسادت به اولیاء خدا
🔘 راه دوری از حسادت به ولیّ خدا
استاد #علیرضا_پناهیان در فاطمیۀ بزرگ تهران
حسادت، عامل اصلی درگیریها در دنیا
علت درگیریها در دنیا منفعتطلبی نیست؛ حسادت است. این حرف خیلی مهم است و چارچوب ذهنی انسان را تغییر میدهد. اگر علت درگیریهای عالم را حسادت بدانیم، یکجور دیگر به جهان نگاه خواهیم کرد. مثلاً ما میگوییم استکبار جهانی، زورگویان و ظالمان به خاطر منافعشان میخواهند منافع ملتها را چپاول کنند. این یک روی سکه است ولی ته قصه را که ببینی، حسادت است. در جریان استکبار جهانی که آخر آن صهیونیستها هستند نیز یهود، حسودترین قوم در جهان است. آنها هزینه میکنند تا از آن حسادتی که پنهان است شفای سینه پیدا کنند.
حسادت معنوی قوم یهود به مسلمانان
با یک آدم منفعتطلب میتوان مذاکره کرد، ولی با فرد حسود نمیتوان مذاکره کرد. آیه قرآن میفرماید « وَلَن تَرضَى عَنكَ ٱليَهُودُ وَ لَا ٱلنَّصَرَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُم(آیه 120، سوره بقره). حتی اگر منافع مسیحیت و یهود را هم تأمین کنید، باز هم از شما راضی نخواهند شد. حالا چرا یهود و نصاری اینطوری هستند؟ چون شما اختلاف دینی و معنوی با آنها دارید. او میخواهد آئین تو را را بگیرد تا آئین برتر از خودش وجود نداشته باشد. پس حسادت معنوی موضوع اصلی آنها است. به آنها بگو آقا! اصلاً من نوکر تو هستم و منافعت را تأمین میکنم ولی او به این راضی نمیشود، مگر اینکه دین او را تبعیت کنی؛ «حتی تتّبع ملّتهم». میگوید تو آن برتری را نداشته باش، من پول و منافع تو را میخواهم چهکار؟
خطر حسادت به اولیاء خدا
حسادت، یکی از موارد حساس است و توبه از آن هم سخت است. این سختی توبه کردن در مورد حسادت نسبت به عموم مردم است. حالا اگر کسی نسبت به اولیاء خدا و آدم خوبها حسادت بورزد، مگر خدا به این سادگی آشتی میکند؟ اگر خدا کسی را دوست داشته باشد، نمیگذارد پایش به مهلکه حسادت به ولیّ خدا برسد. این وادی، وادی بسیار خطرناکی است.
راه دوری از حسادت به ولیّ خدا
به شما میگویند که اگر کسی یک قطره اشک برای امام حسین(ع) بریزد، بهشت بر او واجب میشود. شما میپرسید که چگونه این همه گناه و جنایت با یک قطره اشک بخشیده میشود؟ اما این یک قطره اشک، ریشۀ حسادت به اولیاء خدا را میسوزاند و این اصل ماجرای حیات بشر است. اگر شما نسبت به ولیّ الله الأعظم حسادت نداشتی، باب شکستن غدۀ سرطانی حسادت برایت باز شده است. برتری ولیّ خدا نسبت به ما خیلی زیاد است، فقط هم برتری ندارد. پادشاهی و سلطه هم دارد. آنهایی که به ولیّ خدا حسادت میکنند، به این برتری حسادت میکنند و برتری او را نپذیرفتهاند.
📢 صوت: @panahian_mp3
🚩 فاطمیۀ بزرگ تهران - ۱۴۰۳.۰۳.۱۸
@Panahian_text
📌همراهی اسلام و جمهوریت؛ نگاهی نو به ضرورت مشارکت مردم در ادارۀ امور/ قسمت اول
🔘 اسلام، از جمهوریت و مردمسالاری جدا نیست
🔘 مشارکت مردم در سیره نبوی(ص) و علوی(ع)
🔘 از حق مشارکت در تعیین سرنوشت نمیتوان صرفنظر کرد
استاد #علیرضا_پناهیان در برنامۀ سمت خدا
اسلام، از جمهوریت و مردمسالاری جدا نیست
معمولاً وقتی که از دو بُعد جمهوریت و اسلامیّت نظام صحبت میشود، این موضوع طوری مطرح میشود که انگار این دو بُعد جمهوریت و اسلامیت از هم جدا هستند و جمهوریت به اسلام اضافه شده است! انگار وقتی اسلام باشد، جمهوریت در آن نیست. یا بعضیها موضوع ولایت را اینگونه مطرح میکنند که امر ولایت یا ولایتمداری را باید با مردمسالاری در هم آمیخت، انگار اینها دو جزء هستند که در جامعه ما به هم اضافه شدهاند. این ظلم بزرگی به اسلام است. اینگونه نگاه کردن به دین، یک غربزدگی مفرط و جاهلانه است. یعنی در اثر یک غربزدگی افراطی و جاهلانه بعضیها تصور کردهاند جمهوریت، کشفی است که جوامع غربی انجام دادهاند و در اسلام چنین چیزی نبوده است.
مشارکت مردم در سیره نبوی(ص) و علوی(ع)
این نگاه واقعاً ظلم به رسول خدا(ص) و ظلم به امیرالمؤمنین(ع) است که ما تصور کنیم در اسلامیت و در ولایت؛ امر جمهوریت و مشارکت مردم در تعیین سرنوشت خودشان، وجود ندارد. حضرت رسول(ص) با اینکه خودشان دانای کل و عقل کل بودند، مدام به مردم میگفتند «أشیروا عَلَیَّ»؛ به من مشورت بدهید. ایشان مردم را در تصمیمگیری مشارکت میدادند. حتی گاهی در اموری که انتظار میرفته از طریق وحی و عقل نبوی و علم الهی، موضوع مشخص شود، به مردم مراجعه میشده است. در شیوۀ اداره جامعه هم همینطور بوده است. پیامبر اکرم(ص) و امیرالمؤمنین(ع) برای اجرای یک امر دینی، مردم را مشارکت میدادند. البته نحوه مشارکت دادن مردم میتواند صورتهای مختلفی داشته باشد.
از حق مشارکت در تعیین سرنوشت نمیتوان صرفنظر کرد
اسلام؛ جمهوریت، مردمسالاری و مشارکت مردم در تعیین سرنوشت خود را تضمین کرده است. عبارت «جمهوری اسلامی» توضیح میدهد که اسلام، برنامۀ جمهوریت، مردمسالاری و مشارکت مردم را اعلام کرده است. اسلام، جمهوریت و مردمسالاری را واجب کرده است. جمهوریت برای ما یک امر شرعی است، اما جمهوریت و مشارکت مردم در جایی که دین ندارند، صرفاً یک حق است. فرق «مشارکت مردم» در اسلام با غرب این است که این موارد در غرب یک حق است که میتوانی از حقّ خودت صرفنظر کنی؛ اما در اسلام یک امر واجب است که حق نداری از آن صرفنظر کنی. اسلام نه تنها جمهوریت را در ضمن خودش دارد، بلکه به صورت بسیار غلیظی به جمهوریت توجه دارد. جمهوریت و مردمسالاری یعنی مردم در ادارۀ امور خودشان دخالت کنند.
📢 صوت: @panahian_mp3
🚩 برنامۀ سمت خدا، شبکۀ سه - ۱۴۰۳.۰۳.۲۱
@Panahian_text
📌اسلام، از جمهوریت و مردمسالاری جدا نیست/ قسمت دوم
🔘 وظیفۀ مردم در برقراری عدالت
🔘 پیامبران آمدهاند تا مردم عدالت را بر پا کنند
🔘اگر مردم برای برپاکردن عدالت اقدام نکنند، جامعه نابود میشود
استاد #علیرضا_پناهیان در برنامۀ سمت خدا
وظیفۀ مردم در برقراری عدالت
ما خیلی از اوقات فکر میکنیم برپاکردن قسط و عدالت کار حاکمان است. البته حاکمان، انبیاء الهی و اولیاء خدا باید به عدالت رفتار کنند و قسط را برقرار کنند ولی این امر، سهم مردم را در برقراری قسط و عدل از بین نمیبرد. مردم فقط وظیفه مطالبهگری برای عدالت را بر عهده ندارند. در تعبیر قرآن کریم در کنار ذکر رسالت انبیاء، نقش مردم هم برای برقراری قسط و عدالت در جامعه، پررنگ است. از نگاه قرآن کریم اینطور نیست که مردم فقط از حاکمان مطالبهگری کنند تا آنها قسط را برقرار کنند، بلکه خود مردم هم برای برقراری قسط و عدل مسئولیت دارند.
پیامبران آمدهاند تا مردم عدالت را بر پا کنند
قرآن کریم میفرماید: « لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَ الْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»(سوره حدید، آیه 25). خیلیها فکر میکنند پیامبران فرستاده شدند که صرفاً ما را به خدا دعوت کنند. میفرماید ما با بیّنات و دلایل آشکار پیامبران خودمان را فرستادیم تا مردم قیام به قسط بکنند و سرنوشت خودشان را تعیین کنند و قسط را در ادارۀ امور به عهده بگیرند. آیه شریفه میتوانست اینجا بفرماید پیامبران را با کتاب و میزان فرستادیم تا پیامبران به قسط قیام کنند و مردم هم بهرهمند بشوند ولی اینطور نگفته است.
اگر مردم برای برپاکردن عدالت اقدام نکنند، جامعه نابود میشود
اسلامیّت نظام، برنامه و نرمافزاری برای جمهوریت است. اینجا هم کتاب و میزان، نرمافزاری برای برقراری عدالت است و مردم باید برای برقراری قسط قیام کنند. سهم بیشتر برقراری قسط به عهدۀ مردم است. این وظیفه آن قدر به عهدۀ مردم است که اگر مردم برپایی عدالت را ترک کردند، نبیّ خدا و ولیّ خدا هم این وظیفه را به عهده نمیگیرند و اگر مردم قیام به قسط نکردند و در این باره احساس مسئولیت نکردند، اولیاء خدا اجازه میدهند جامعه نابود بشود. یعنی اولیاء خدا نمیآیند به جای مردم، مسئولیت آنها را انجام دهند.
این حقیقت ناموسی دین است که مردم باید به قسط قیام کنند. مسئولیتی که مردم در این باره دارند، همان بخش جمهوریت است که آن قدر در نزد اولیاء خدا حساس است و اهمیت دارد که اگر جامعه مسئولیت خود را نشناسد، نابود شده و اولیاء خدا هم کاری نمیکنند.
📢 صوت: @panahian_mp3
🚩 برنامۀ سمت خدا، شبکۀ سه - ۱۴۰۳.۰۳.۲۱
@Panahian_text
📌اسلام، از جمهوریت و مردمسالاری جدا نیست/ قسمت سوم
🔘 ولیّ خدا، وظیفه مردم را انجام نمیدهد
🔘 ولایت، نگهبان جمهوریت است
🔘 جامعۀ ایدهآل ولایی چگونه است؟
🔘 تعبیر قرآن در مورد قدرت تشخیص مؤمن
استاد #علیرضا_پناهیان در برنامۀ سمت خدا
ولیّ خدا، وظیفه مردم را انجام نمیدهد
جمهوریت و مسئولیت مردم در ادارۀ جامعه و اصلاح امور خودشان بسیار جدی است. گاهی از اوقات خودِ مردم هم دوست دارند که یک دیکتاتور مصلح بیاید و کارها را بدون رأی و نظر مردم سامان بدهد ولی اولیاء خدا این کار را نمیکنند. اتفاقاً ایرادی که خوارج به امیرالمؤمنین علی(ع) میگرفتند همین بود که تو چرا حرف ما را گوش میدهی؟ تو چرا اینقدر ما را آدم حساب میکنی؟ تو چرا اینقدر ما را مسئول میدانی؟ اواخر نزاع اینچنین شد که گفتند که ما یک خلیفهای میخواهیم که مثل دیگر خلفا فرد قاطعی باشد، تو فرد قاطعی نیستی یا علی(ع)!
ولایت، نگهبان جمهوریت است
آنوقت این اسلام و این ولایت را بعضیها در مقابل جمهوریت قرار میدهند. جمهوریتی که در اسلام هست، جمهوریتی که در ذات ولایت نهفته است، آن قدر عمیق است که بوی آن جمهوریت هم به مشام جهان غرب نخورده است. جمهوریت در نزد اولیاء خدا آن قدر مهم است که موجب مظلومیت ائمۀ هدی(ع) شده است. اینکه مردم در ادارۀ امور خودشان مسئولیت دارند، این ذات اسلامیّت است. با این نگاه ولایت را میتوان اینطور توضیح داد که ولایت، نگهبان جمهوریت است. ولایت شاخصی برای تحقق جمهوریت است.
جامعۀ ایدهآل ولایی چگونه است؟
خیلیها فکر میکنند جامعۀ ایدهآل ولایی جامعهای است که در آن ولایت ولیّ خدا حاکم شود و همه از ایشان اطاعت کنند. اگر فقط همین دو معیار را در تعریف ولایت در نظر بگیریم، قطعاً غلط است. جامعۀ ایدهآل ولایی صرفاً دارای این دو معیار نیست. جامعۀ ایدهآل از نگاه قرآن یک عنصر دیگر هم میخواهد. جامعۀ ولایی خوب جامعهای است که آنقدر بصیرت و قدرت تشخیص داده باشد که بدون امر ولیّ خدا هم بداند که چه کار باید بکند. بدون امر ولیّ خدا، ولیّ خدا را نصرت کند، دین خدا را نصرت کند و مسئولیت خود را بشناسد.
تعبیر قرآن در مورد قدرت تشخیص مؤمن
خداوند در قرآن کریم میفرماید: « لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ(سوره حدید، آیه 25)». شاخص نهایی ارسال رسل و فرستادن کتاب و میزان، برپایی عدل توسط مردم است تا خدا ببیند و معلوم بشود که چه کسی خدا و پیامبران او را هنگامی کمک میکند که پیامبر و ولیّ خدا بالای سرش نیست تا او را کنترل کند و به او بگوید این کار را بکن یا آن کار را بکن. تعبیر کمک کردن «بالغیب» میتواند نشان از قدرت تشخیص بالا در زمان عدم حضور پیامبر(ص) و ولیّ خدا باشد.
جامعۀ ولایی، جامعهای با قدرت تشخیص بالا
در سیرۀ اولیاء خدا این را میبینیم که بعضی از اوقات ولیّ خدا هست ولی دستور نمیدهد و ما باید تکلیف خود را تشخیص بدهیم. مثلاً در شب عاشورا امام حسین(ع) به اصحاب خود دستور ندادند که بمانید ولی آنها ماندند! حتی به آنها فرمودند که اگر میخواهید بروید، بروید ولی آنها ماندند. آنها از قدرت تشخیص خودشان استفاده کردند و امام حسین(ع) دستوری برای ماندن نداده بودند.
بعضیها الآن منتظرند که امام زمان(عج) بیاید و به آنها دستور بدهد که چهکار باید بکنند! تعبیر کمک کردن «بالغیب» برای زمانی است که پیامبر خدا(ص) بالای سر تو نیست و اگر دین خدا را نصرت کردی، هنر کردهای. پس جامعۀ ولایی، یک جامعۀ صرفاً مطیع نیست. جامعۀ ولایی، یک جامعۀ صرفاً با معرفت و با اعتقاد نیست. جامعۀ ولایی جامعهای است که دارای قدرت تشخیص برای اجرای مسئولیت است هرچند ولی خدا بالای سرش نباشد، یا باشد ولی دستور مستقیم ندهد.
📢 صوت: @panahian_mp3
🚩 برنامۀ سمت خدا، شبکۀ سه - ۱۴۰۳.۰۳.۲۱
@Panahian_text
📌روش تشخیص اصلح/ قسمت اول
🔘 انتخابات، یک امر دینی مهم
🔘 سه معیار برای تشخیص اصلح
استاد #علیرضا_پناهیان در فاطمیۀ بزرگ تهران
انتخابات، یک امر دینی مهم
متأسفانه در جامعۀ مذهبی و دینی ما، انتخابات به عنوان یک امر سیاسی مهم، یک امر دینی مهم تلقی نمیشود. چرا ما نباید امتحان بزرگی مثل انتخابات را یک امر دینی تلقی کنیم؟ اگر امتحان انتخابات یک پرسش بزرگ الهی از ما باشد، ما چگونه میتوانیم جواب بدهیم؟ این انتخاب خیلی مهم است و آن را به میل ما نگذاشتهاند. انتخابات یک امتحان بزرگ الهی است و ما باید بدانیم که در چنین امتحانی چهکار باید بکنیم.
حدود چهل سال است که عدهای تلاش میکنند امر انتخابات، یک امر دینی تلقی نشود و بیشتر میخواهند از منظر حق به انتخابات نگاه بکنند که این حقّ شماست که انتخاب بکنید.
من امیدوارم روزی را ببینیم که مردم جامعه از شوق انجام تکلیف الهی، و از خوف ترک تکلیف الهی در انتخابات شرکت میکنند. این موضوع و این نگاه به انتخابات در انتخاب اصلح تأثیرگذار است و ذهنها و دلها بهتر هدایت میشوند. در چنین جامعهای میتوان در مورد مصادیق بهتر، گفتگوی علمی کرد. چقدر لذتبخش است آن گفتگوها در فضای یک جامعۀ دینی که همه به انگیزۀ الهی گفتگو و مشارکت میکنند.
سه معیار برای تشخیص اصلح
۱- ویژگیهای شخصی
شاید بتوان ملاکهای فرد اصلح را در سه گروه طبقهبندی کرد. یک، ویژگیهای شخصی از لحاظ دینی، اعتقادی، دانشی و ....؛ این ویژگیها لازم است تا یک حدی در فرد اصلح باشد، البته همۀ تخصصها را نمیتوان در یک نفر انتظار داشت ولی کاندیدای مورد نظر باید تا یک حدی از جامعه خبردار باشد، معتقد به مبانی انقلاب باشد، باید تا یک حدی دین، تقوا، زهد، علم، مهارتهای اجتماعی و ..... داشته باشد.
۲- توان مدیریتی
گروه دوم از ویژگیها، ویژگیهای مدیریتی است. توانایی مدیریت یک موضوع مستقل است و فراتر از ویژگیهای شخصی باید به آن توجه کرد. گاهی فردی، آدم با تقوایی است ولی مدیریت بلد نیست. توان مدیریت، یک ویژگی غیر از ویژگیهای شخصی است. نمیتوان ویژگیهای مدیریتی را به نفع ویژگیهای شخصی، کنار گذشت و از ویژگیهای شخصی هم به نفع ویژگیهای مدیریتی نمیتوان صرفنظر کرد.
۳- تناسب مدیر با نیازهای زمان
مدیریت قوی یک رکن برای رئیسجمهور است ولی رکن سوم مورد نیاز، «تناسب با نیاز زمان» است. این مورد مهمتر از آن دو مورد قبلی است. همانطور که قدرت مدیریت مهمتر از ویژگیهای شخصی و شخصیتی است؛ تناسب با نیاز زمان هم مهمتر از توان مدیریتی است. این موارد، دستگاه فکری انتخاب اصلح است. اگر این دستگاه فکری درست است؛ میتوان بر اساس این دستگاه، کاندیدای اصلح را انتخاب کرد.
📢 صوت: @panahian_mp3
🚩 فاطمیۀ بزرگ تهران - ۱۴۰۳.۰۳.۲۵
@Panahian_text
📌روش تشخیص اصلح/ قسمت دوم
🔘 ویژگیهای شخصی مهمتر است یا توان مدیریتی؟
🔘 برخی از ویژگیهای مدیریتی مورد نیاز در زمان حاضر
استاد #علیرضا_پناهیان در فاطمیۀ بزرگ تهران
ویژگیهای شخصی مهمتر است یا توان مدیریتی؟
ویژگیهای مدیریتی مهمتر است یا ویژگیهای شخصی؟ دین چه میگوید؟ با توجه به آنچه که در سیرۀ اولیاء خدا مشخص میشود، ویژگیهای مدیریتی مهمتر است. اگر یک وقتی مجبور شدیم یکی از این دو ویژگی را اولویت بدهیم، چه ویژگی را باید اولویت داد؟ ویژگیهای شخصی(مانند تقوا، علم و ...) یا ویژگیهای مدیریتی؟ آنچه که در دین مهمتر است، ویژگیهای مدیریتی است. چون فرد منتخب میخواهد جامعه را اداره کند. البته در بین کسانی که توانمندی مدیریتی بیشتری دارند، میتوان به دنبال تقوای بیشتر، علم بیشتر و زهد بیشتر هم بود.
برخی از ویژگیهای مدیریتی مورد نیاز در زمان حاضر
قدرت مدیریت مورد نیاز است ولی هر نوع مدیریتی مطلوب نیست. بعضیها مدیریت دیکتاتورمآبانه دارند و بعضیها مدیریت مردمی و مردممدارانه دارند. یکوقت زمان جنگ است و یک نوع مدیریت نیاز است، گاهی زمان صلح است و مدیریت دیگری نیاز است. گاهی هم زمان تهاجم فرهنگی دشمن است و نوع مدیریت دیگری لازم است.
نوعی از مدیریتی که الآن مورد نیاز جامعه است این است که فرد منتخب، قدرت جذب مشارکت مردم را داشته باشد. برخی از ویژگیهای مدیریت در این زمان را میتوان این طور توضیح داد. به عنوان مثال، یک مدیر نباید پشت دروازۀ بستۀ دیوانسالاری و بروکراسی مستهجنی که نمیگذارد هیچ کاری صورت بگیرد، معطل شود. ضمن اینکه خلاف قانون عمل نمیکند، ولی از کمترین فرصتهای قانونی بیشترین بهره را ببرد. متأسفانه بسیاری از مدیران جامعۀ ما اینطور نیستند.
دوم اینکه یک مدیر باید بتواند از کمترین امکانات، بیشترین بهره را ببرد. بسیاری از مدیران تا امکانات کافی نباشد اصلاً شروع به کار نمیکنند. این موضوع خیلی مهم است. سوم اینکه این مسیر را نه در آغاز، بلکه در ادامه هم بتواند انجام بدهد. چهارم اینکه بتواند منابع و امکانات کم و محدود را که ظاهراً به همه نمیرسد را به همه برساند. در عرف جامعه میگویند «اوستا برسون» کند. یعنی یک اوستا میتواند چیزی که کم بوده و به همه نمیرسیده را به همه برساند. بعضیها نمیتوانند «اوستا برسون» کنند و پروژهها را معطل میگذارند. یکی دیگر از ویژگیهای یک مدیر قوی این است که بتواند مدیران قوی را به کار بگیرد! اگر کسی خودش قوی باشد ولی مدیرانش ضعیف باشند، برای ریاستجمهوری آسیبهایی دارد.
یکی از مشکلات جامعۀ دینی این است که به احکام فردی، نگاه مطلق و متحجرانه داشته باشد و از احکام سیاسی اسلام، بیخبر باشد. یک بُعد احکام سیاسی، در نظر گرفتن توان ادارۀ جامعه است. بُعد دیگرش، تناسب این شخصیتها با پستهای مدیریتی است. چه کسی را کجا میفرستیم؟
همانطور که بیان شد سه امر اصلی در انتخاب اصلح دخالت دارد. بر اساس معیار سوم که نیاز زمانه است، ما الآن به برنامه بیشتر احتیاج داریم یا به یک مجری قوی برای اجرای برنامه؟ ما به مجری قوی برای برنامه نیاز داریم. ما الآن به جهتگیری صددرصد زاهدانه در زندگی فردی نیاز داریم یا به توانمندی مدیریتی؟ اولویتهای اصلی و نیازهای ما چیست؟
📢 صوت: @panahian_mp3
🚩 فاطمیۀ بزرگ تهران - ۱۴۰۳.۰۳.۲۵
@Panahian_text
📌انحطاط متحجّرانه؛ انعطافپذیری متفکّرانه/ جلسۀ اول
🔘 مسائل زمان خودمان را مسائل زمان همۀ انبیاء بدانیم
🔘 معنای تحجر چیست؟
🔘 اهمیت دور ماندن از تحجر
🔘 دین یک جریان انعطافپذیر و سیال است
🔘 تحجر، عامل بیشتر دینگریزیها در جامعه
استاد #علیرضا_پناهیان در هیئت میثاق با شهدا
مسائل زمان خودمان را مسائل زمان همۀ انبیاء بدانیم
مسائل زمان خودمان را مسائل زمان همۀ انبیاء بدانیم، تا کتاب معرفت ما گستردهتر شود و نگاه عمیقتری به دین پیدا کنیم. اگر اینطوری نگاه بکنیم دایرۀ اسنادی که ما میتوانیم از آن برای فهمیدن این دین نازنین، لذت بردن از آن و اشتباه نکردنِ دربارۀ این دین استفاده بکنیم، بسیار گستردهتر میشود.
معنای تحجر چیست؟
با توجه به آیه شریفه قرآن کریم (ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهَارُ ؛ سوره بقره، آیه 74) قلب مؤمنین معجزهدیده، قلب مؤمنین آبدیده در طوفان حوادث و قلب مؤمنین مشاهدهکنندۀ آیات خدا ممکن است مانند سنگ بشود. به این تحجّر میگوییم. این جالب است که مؤمنین بعد از اینکه این معجزات الهی را دیدند قسیالقلب و متحجر میشوند.
تحجر ممکن است تحجر فکری یا تحجر قلبی باشد. البته تحجر فکری هم وابسته به تحجر قلبی است. این که طرف یک حرف منطقی بزند و دیگری محکم میگوید نه نمیخواهم! نمیپذیرم! این تحجر فکری است، ببین قلبش چه خبر است؟! تحجر فکری ناشی از تحجر قلبی است.
اهمیت دور ماندن از تحجر
در آیه دیگری میفرماید: «فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ» کسی که خدا بخواهد او را هدایت کند «يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ» سینۀ او را گشاده میکند برای اسلام «وَمَنْ يُرِدْ أَنْ يُضِلَّهُ» و کسی را بخواهد گمراه کند، یعنی از دستش ناراحت است، میخواهد گمراهش کند، یک چیزی از او دیده و میخواهد نابودش کند؛ «يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقًا حَرَجًا»، خدا سینۀ او را تنگ و سخت قرار میدهد و مثل سنگ میکند. «كَأَنَّمَا يَصَّعَّدُ فِي السَّمَاءِ» انگار میخواهد از شدت فشار منفجر شود و به آسمان برود.
بعد میفرماید «كَذَلِكَ يَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ(انعام، 125)» این همان پلیدی است که خدا برای کسانی که ایمان نمیآورند، قرار میدهد. فکر نکنید ایمان نمیآورند، یعنی کلاً ایمان نمیآورند! نه، اینها زمانی ایمان آورده بودند و مثل ما هستند. اهمیت این بحث به چیست؟ در آیه بعد میفرماید: «وَهَذَا صِرَاطُ رَبِّكَ مُسْتَقِيمًا(انعام، 126)» این شرح صدر آن صراط مستقیم است.
دین یک جریان انعطافپذیر و سیال است
دین آن چیزی نیست که مجموعهای از دستورات را بدهند و بعد کورکورانه بروی و این دستورات را اجرا کنی. باید دقت کنی که هر لحظه باید از کدام دستور دینی، دست برداری و کدام دستور را نسبت به کدام دستور ترجیح بدهی؟ هر دفعه کدام بیدینی را سخت بگیری و کدام بیدینی را سخت نگیری؟ دین، انعطافپذیر است. دین یک جریان سیال است که اگر سیالیتش را درک نکنی با خود دین دچار قساوت میشوی، مثل سنگ میشوی.
تحجر، عامل بیشتر دینگریزیها در جامعه
واقعاً برخی از برداشتها از دین غلط است و عامل بیشتر دینگریزیها و تنفرها از دین در جامعۀ ما همین تحجر است! آنقدر که متحجرین حال بقیۀ را از دین به هم میزنند، هیچکس حال بقیه را از دین به هم نمیزند. دین خدا زیباست، جذاب و دوستداشتنی است، عشق است، آسان است، اصلاً دین خیلی فوقالعاده است.
🚩 هیئت میثاق با شهدا، دانشگاه امام صادق(ع) - ۱۴۰۳.۰۴.۱۶
@Panahian_text
📌انحطاط متحجّرانه؛ انعطافپذیری متفکّرانه/ جلسۀ دوم
🔘 تحجر، یکی از دلایل عاقبت به خیر نشدن
🔘 غرور به حقانیت، عامل تحجر است
🔘شادی همراه با تکبر و سرمستی، یکی از عوامل تحجر
🔘داشتهها و بهرهها از حقیقت، میتواند باعث تحجر شود
🔘 تحجر، مسألهای فراگیر و عمومی
استاد #علیرضا_پناهیان در هیئت میثاق با شهدا
تحجر، یکی از دلایل عاقبت به خیر نشدن
یکی از دلایل عاقبتبخیر نشدن آدمها، تحجر است. یکی از ریشههای تحجر این است که آدم به خاطر اینکه برحق است احساس تکبر، عُجب یا غرور بکند. مرحوم آیت الله شاهآبادی - استاد عرفان امام خمینی(ره)- مشکل جامعۀ مؤمنین را در غرور به حقانیت میدانستند. تعبیر غرور به حقانیت مربوط به زمانی است که مؤمنین غریب، ضعیف و مظلوم بودند و زیاد جای غرور نبوده است، ولی امروزه که آن غربت و ضعف برطرف شده، خیلی بیشتر باید نگران غرور به حقانیت بود.
غرور به حقانیت، عامل تحجر است
از نظر زمانی ما بیشتر در معرض غرور نسبت به حقانیت هستیم. غرور نسبت به حقانیت، تصلّب و تحجّر ایجاد میکند. و دیگه نمیتوان اطراف و اسرار پیچیدۀ همان حق را درک کرد؛ مخصوصاً وقتی که علم با دین آمیخته بشود. اهل علم به نوعی در معرض تکبر و تحجر هستند، اهل دین هم به نوعی دیگر در معرض تکبر هستند. عُجب یکی از وجوهِ تکبر است. عُجب آفت عبادت است و انسان طرفدار حق، عُجب پیدا میکند.
شادی همراه با تکبر و سرمستی، یکی از عوامل تحجر
قرآن کریم در سورۀ غافر(آیه 83) میفرماید: «فَلَمَّا جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ». فرح در قرآن شادی محض نیست. فرح، شادی توأم با تکبر است، شادی توأم با بدمستی و نفهمی است، شادی توأم با بیدقتی است، الکی خوشبودن است. آیه میفرماید چون اینها یک علمی از انبیاء گذشته داشتند، یک فرحی در آنها ایجاد شده و نتوانستند حق را بپذیرند، دیگر حتی نتوانستند بفهمند این پیامبر، ادامۀ آن انبیاء گذشته است که قصههایش را بلد بودند.
داشتهها و بهرهها از حقیقت، میتواند باعث تحجر شود
تحجر یک مسئلۀ عامالبلوی است. بر اساس آیات قرآن وقتی معنای تحجر را توسعه بدهید، همان کسانی دعوت پیامبر اکرم را نپذیرفتند که در اطراف مکه منتظر آخرین پیامبر بودند و میدانستند آنجا ظهور میکند و علائمش چیست. ولی وقتی آخرین پیامبر آمد، اینها که باید اعوان و انصارش میشدند، بدترین دشمنانش شدند. این افراد یک چیزی داشتند، اگر چیزی نداشته باشند که مقاومت نمیکنند. در مقابل امام زمان(عج) هم عدهای با قرآن میآیند! یعنی هم رسول خدا(ص) با نوعی تحجر مواجه بودند و هم امام زمان(عج). امیرالمؤمنین(ع) و امام حسین(ع) نیز با نوعی تحجر مواجه بودند. تحجر مسئلۀ سادهای نیست.
ما با خطر تحجر مواجه هستیم. تحجر میتواند با داراییهایی که داریم، ایجاد شود؛ حتی دارایی عاطفی و معنوی خوب! دارایی عاطفی خوب مانند کسانی که در کربلا بودند و در موردشان گفتند که «قلوبهم معک و سیوفهم علیک»؛ دلشان با امام حسین(ع) است ولی شمشیرشان علیه ایشان است. ما باید از این عبرت بگیریم.
تحجر، مسألهای فراگیر و عمومی
ما باید مسئلۀ تحجر را یک مسئلۀ فراگیر و برای هرکسی بدانیم که با یک حقی آشنا میشود. ما باید با معنای توسعۀیافتۀ تحجر ارتباط برقرار کنیم. یکی از ایرادهای شناختی ما اساساً این است که فکر میکنیم تحجر حتماً برای قوم مخصوصی بوده که آدمهای عجیب و غریبی بودهاند. این مسأله، عامالبلوی است. چنانکه وقتی صحبت از کفر و بتپرستی میشود، ما هم در معرض این خطرها هستیم.
تأثیر تقوا بر دوری از تحجر
قرآن کریم روشی دارد که همه را به تقوا دعوت میکند ولی خود تقوا و رسیدن به آن مبهم است. طرح واقعاً فوقالعادهای است. مثلاً میفرماید روزه بگیرید، شاید به تقوا برسید. اگر شما اهل عبادت بشوی، لزوماً اهل تقوایی؟ نه! معلوم نیست. اگر در مسائل اجتماعی، عدالتخواه بشویم، تمام است؟ نه! صبر کن. «اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى(مائده، 8)» عدالت بورزید، این به تقوا نزدیکتر است. آن تقوا چیست؟ آن را به ما بگو! با انجام کلی عبادت، روزه و کار خوب، میفرماید انشاءالله که با تقوا بشوی! من اگر نمازخوان دیدم نمیتونم قاطعانه بگویم این حتماً با تقوا است. این رویکرد به تقوا یعنی چی؟ یعنی خدا عنصری را نگه داشته که تو هیچوقت مغرور نشوی. بعد میفرماید: «إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ(مائده، 27)» خدا از باتقواها قبول میکند. خب ما الآن این کار را انجام دادیم چی؟ میفرماید آن که معلوم نیست بر اساس تقوا بوده است یا نه. غرورت را میشکند، توی دلت، ترس میاندازد. این ترس تو را همیشه به بازنگری خودت وادار میکند و مانع تحجر میشود.
🚩 هیئت میثاق با شهدا، دانشگاه امام صادق(ع) - ۱۴۰۳.۰۴.۱۷
@Panahian_text
📌انحطاط متحجّرانه؛ انعطافپذیری متفکّرانه/ جلسۀ سوم
🔘 ما متهم به تحجر هستیم ولی باید رفع اتهام کرد
🔘 ضربهای که انقلاب از تحجر خورده، از دشمنان نخورده است
استاد #علیرضا_پناهیان در هیئت میثاق با شهدا
ما متهم به تحجر هستیم ولی باید رفع اتهام کرد
ما در جبهۀ انقلاب و در جامعۀ دینداران، بیش از اینکه در معرض تحجر باشیم و بیش از آنکه به تحجر مبتلا باشیم، به تحجر متهم هستیم. لذا باید تحجر را شناخت و از مظاهر آن فاصله گرفت و از دینداران دربارۀ تحجر رفع اتهام کرد تا بسیاری از افراد دلشان با اسلام، انقلاب و با مذهبیگری مهربان شود. برای جامعۀ دینی ما زشت است که هنوز در جامعه، دینداران متهم به تحجر بشوند.
ضربهای که انقلاب از تحجر خورده، از دشمنان نخورده است
ما نهتنها میخواهیم از جامعۀ دینی رفع اتهام بکنیم که این جامعه دچار تحجر نیست بلکه میخواهیم خودمان هم علیه تحجر مدعی باشیم. ضربهای که دین از تحجر خورده، ضربهای که امام این انقلاب از تحجر خورده، از دشمنان انقلاب نخورده است. یکی از اهداف این بحث این است که خودمان هم حواسمان باشد طوری رفتار نکنیم که بوی تحجر به مشام دیگران برسد، ولی متأسفانه اینطوری رفتار میکنیم.
ضرورت انعطافپذیری انقلابیها
ما باید طوری رفتار کنیم که بگویند انقلابیها فوقالعاده انعطافپذیر هستند. و به خودشان فوقالعاده سختگیر هستند که مبادا دچار تحجر بشوند. من و شما نباید طوری رفتار بکنیم که بوی تحجر از ما به مشام برسد. قرآن اینطوری رفتار نمیکند! روایات اهلبیت(ع) اینطوری رفتار نمیکنند. ابدا! شما هرگز از امیرالمؤمنین علی(ع) بوی تحجر استشمام نمیکنید، مگر ایشان ارزشمدار نبودند؟! مگر ایشان بر اصولشان پایدار نبودند؟! مگر شما از ایشان سختگیرتر در دینداری میبینید؟!
تحجر، نابودکننده است
تحجر نباید شعار کسی از غیرانقلابیها علیه انقلابیها باشد، ما خودمان بیشتر علیه تحجر فریاد میزنیم. تحجر بسیار کم هم ضرر دارد و نابودکننده است. تحجر کم برای کلّ انقلاب، کشور، نظام و تاریخ پیروزمندانه و شکوهمندانۀ انقلاب هزینه تولید میکند.
سه هدف مهم در بحث از تحجر
در بحث از تحجر به دنبال این هستیم که اولاً خودمان به تحجر آلوده نباشیم چرا که کسانی که اهل دیانت هستند و معرفت دینی دارند، بیشتر در معرض تحجر هستند؛ ثانیاً اگر تحجر نداریم، رفتار و گفتاری که بوی تحجر بدهد هم نداشته باشیم؛ ثالثاً کسی هم نتواند ما را به تحجر متهم بکند.
نمونهای از دفاع متحجرانه در موضوع ولایت
چرا ما گاهی متحجرانه در مورد ولایت صحبت میکنیم؟ وقتی که کسی داد میزند که «ولایت را باید اطاعت کرد»، این کلام باعث سوءبرداشت از مفهوم و کارکرد ولایت میشود. آنقدری که ولایت میخواهد ما به قدرت تشخیص برسیم، آنقدر اصرار ندارد که ما اطاعتش بکنیم. چرا عدهای بد حرف میزنند؟ اصلاً ولایت مگر چقدر دستور داده که تو بخواهی اطاعت کنی؟ ولیّ خدا همان حسینی(ع) است که شب عاشورا هم دستور نداد و اصحاب خودشان تشخیص دادند که همراه ولایت بمانند.
نقش ولایت در رسیدن مردم به قدرت تشخیص
در کنار کلمۀ ولایت، باید بیشتر از «تشخیص» سخن گفت نه از «تکلیف» تا برداشت غلط ایجاد نشود. آیا ولایت، اطاعت از خودش را میخواهد یا رسیدن مردم به قدرت تشخیص را؟ ولایت، ایستاده است تا قدرت تشخیص مردم بالا برود.
کلمات دیگری که در کنار ولایت به کار رفته را ببینید. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید «لا یَحْمِلَ هذَا الْعَلَمَ اِلَّا اَهْلُ الْبَصَرِ وَ الْصَّبْرِ(نهج البلاغه، خطبه 173)». عَلَم ولایتمداری را کسی به دوش نمیتواند بکِشد، مگر کسی که اهل صبر و بصیرت باشد و قدرت روحی بالا داشته باشد. این یعنی چی؟ خب امیرالمؤمنین(ع) اگر میخواست اینطور میگفت که کسی نمیتواند این عَلَم ولایت را به دوش بکِشد، مگر کسی که مطیع امر ولایت باشد.
🚩 هیئت میثاق با شهدا، دانشگاه امام صادق(ع) - ۱۴۰۳.۰۴.۱۸
@Panahian_text
📌انحطاط متحجّرانه؛ انعطافپذیری متفکّرانه/ جلسۀ چهارم
🔘 فضای دین، چه تأثیری بر دوری از تحجر دارد؟
🔘 انعطافپذیری متفکرانه، نقطه مقابل تحجر
🔘 تحجر در میان روشنفکران چگونه است؟
🔘 ضرورت تعلیم دانشآموزان برای دور شدن از تحجر
🔘 انعطافپذیری مؤمن، شبیه به خوشۀ گندم است
استاد #علیرضا_پناهیان در هیئت میثاق با شهدا
فضای دین، چه تأثیری بر دوری از تحجر دارد؟
فضای دین ما، فضایی است که به این سادگی کسی نمیتواند با اطمینان از حقانیت خودش و از حقانیت تشخیص خودش حرف بزند. این عدم اطمینان از خود در موضوع عاقبتبخیری هم مطرح است که مسألهای بسیار مهم است. از طرف دیگر قرآن کریم میفرماید «فَلا تُزَکُّوا أَنْفُسَکُمْ(نجم، 32)»؛ کسی خودش را پاک نداند، بعد میفرماید: خدا آگاهتر است به این که چه کسی با تقوا است «هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقى». همچنین خود توصیه به تقوا هم که بسیار پرتعداد است، توصیۀ مبهمی است. تقوا یک امر پیچیده و پنهان است. کسی نمیتواند خیالش از گذشته و آیندهاش راحت باشد. این فضای دین ماست. دین، آدم مغرور تربیت نمیکند. دین، آدمی که دیگران را به راحتی تخطئه بکند؛ تربیت نمیکند.
انعطافپذیری متفکرانه، نقطه مقابل تحجر
تحجر یک نوع ایستایی است. یک نوع تصلّب و سختگیری بیدلیل است. نوعی تکبر و غرور به دینداری و یک نوع خودحقپنداری مطلق است. نقطۀ مقابل تحجر، نوعی نرمی و انعطافپذیری است. مؤمن متحجر نیست، یعنی موضعش فرق میکند و انعطافپذیر است. البته انعطافپذیری انواع و اقسامی دارد. انعطافپذیری مؤمن، انعطافپذیری متفکرانه است. مؤمن، انعطافپذیری منافقانه و مُزوِرانه ندارد. اگر دیدید کسی انعطافپذیری نداشت و برای حق هم انعطافپذیری قائل نبود، او دچار تحجر است.
تحجر در میان روشنفکران چگونه است؟
تحجر در میان غیرمذهبیها هم وجود دارد. آدم لامذهب با آدم مذهبی فرقی نمیکند؛ کسی که متحجر است، متحجر است. در غیرمذهبیها تحجر چگونه است؟ مثلاً فرد معلومات اندکی را از یک اندیشمند غربی یاد گرفته و حاضر نیست از آن عبور کند. در حالی که آن اندیشمند غربی، خودش هم آنقدر نظر خویش را جدی نگرفته است. آن قدر متصلبانه و خشک به علم او استناد میکند و محکم آن را گرفته که حاضر نیست نقد آن اندیشه را بشنود. بعضیها با لیبرال دموکراسی غربی، چنین برخوردی دارند. تحجر در فضای روشنفکری هم هست. هر کسی نقدپذیر نباشد، ممکن است متحجر شود.
ضرورت تعلیم دانشآموزان برای دور شدن از تحجر
معلمهای ارجمند من دست شما را میبوسم، نگذارید این دانشآموزها متحجر شوند. خواهش میکنم! تمنا میکنم! گاهی پیش بچهها بگویید من اشتباه کردم! من نمیدانم! شاید اینطور باشد! گاهی از اوقات دانشآموزی را تشویق بکنید که اشتباه خودش را میپذیرد. گاهی از اوقات یک حرفی به دانشآموز بزنید و بعد این حرف را پس بگیرید و حرف دیگری بزنید. به قرآن کریم توجه بفرمایید. خدا هم در قرآن آیات ناسخ و منسوخ دارد و گویی حرفش را عوض کرده است. میخواهد تحجرشکنی بکند.
انعطافپذیری مؤمن، شبیه به خوشه گندم است
البته مؤمن نباید در همه چیز انعطافپذیر باشد و انعطافپذیری مؤمن یقیناً باید متفکرانه باشد. رسول خدا(ص) میفرماید: «مَثَلُ اَلْمُؤْمِنِ كَمَثَلِ اَلسُّنْبُلَةِ تَخِرُّ مَرَّةً وَ تَسْتَقِيمُ مَرَّةً(تحف العقول، جلد۱، ص۳۸)». مؤمن شبیه خوشۀ گندم است. خوشۀ گندم را دیدهاید چقدر نرم است؟ جریان باد که روی خوشۀ گندم میوزد، موج برمیدارد. باد که میآید، خوشهها به زمین نزدیک میشوند و دوباره بلند میشوند؛ خوشه گندم این قدر انعطافپذیر است. برای اینکه انعطافپذیری مؤمن روشن بشود، نقطه مقابل آن را توضیح میدهد و میفرماید «وَ مَثَلُ اَلْكَافِرِ مَثَلُ اَلْأَرْزَةِ لاَ يَزَالُ مُسْتَقِيماً لاَ يَشْعُو»، کافر مانند یک درخت خشکیدهای است که پابرجاست و هیچوقت انعطاف ندارد.
🚩 هیئت میثاق با شهدا، دانشگاه امام صادق(ع) - ۱۴۰۳.۰۴.۱۹
@Panahian_text
📌انحطاط متحجّرانه؛ انعطافپذیری متفکّرانه/ جلسۀ پنجم
🔘 آشنایی بیشتر با تحجر و تأثیرگذاری خوارج
🔘 اشتباه ذهنی، مهمترین عامل تحجر در میان خوارج
🔘 در اوج قدرتمندی گفتمان انقلاب اسلامی هم باید از تحجر صحبت کرد
استاد #علیرضا_پناهیان در هیئت میثاق با شهدا
آشنایی بیشتر با تحجر و تأثیرگذاری خوارج
خوارج، متحجرینی بودند که جلوی امیرالمؤمنین علی(ع) ایستادند. امیرالمؤمنین علی(ع) شخصیت کمی نیست بلکه در عالم خلقت، تک است. جانِ رسول خدا(ص) است و زندگی او صرف موضوعات فرعی نمیشود. وقتی خوارج سر راه ایشان سد ایجاد کردند، یعنی خوارج اصلیترین مشکل حیات بشری هستند. امیرالمؤمنین(ع) درگیر موضوع فرعی نمیشود.
اشتباه ذهنی، مهمترین عامل تحجر در میان خوارج
حضرت علی(ع) در مورد خوارج فرمودند که اینها اشتباه کردند. این اشتباه یعنی اشتباه ذهنی. حتی خیلی از معنویات خوارج سر جایش بود، در جهاد کم نمیگذاشتند، آدمهای تنبل و تنپروری نبودند. پس چه ایرادی داشتند؟ حتی عبارت مقدسنما هم برای خوارج مناسب نیست، چون مقدسنماها کسانی هستند که به سجاده چسبیدهاند و از جهاد فرار میکنند، ولی خوارج مجاهدان صف اول بودند. ایراد خوارج، یک ایرادِ ذهنی بود و به تحجر شناختی دچار شده بودند.
در اوج قدرتمندی گفتمان انقلاب اسلامی هم باید از تحجر صحبت کرد
مسأله خوارج، یک مسأله اصلی است؛ کسانی که تحجر ویژگیِ محوری آنهاست. چرا نباید انقلاب اسلامی هم دچار چنین مشکلی باشد؟ ما در اوج قدرتمندی گفتمان انقلاب اسلامی، باید از تحجر صحبت کنیم. الآن گفتمان انقلاب اسلامی، واقعاً گفتمان قدرتمندی است. در همین انتخابات اخیر نیز قدرت این گفتمان نشان داده شد. گفتمان انقلاب اسلامی با رهبری مقام معظم رهبری توانست انتخاباتی را با حضور نزدیک پنجاه درصد از واجدین شرایط پشت سر بگذارد. این یک پیروزی برای انقلاب است. به علاوه هر دو بزرگواری که در نهایت به مرحله دوم انتخابات رفتند، هیچکدام خارج از گفتمان انقلاب اسلامی نبودند.
آشنایی با مفاهیم قرآنی مرتبط با تحجر؛ تناسب مفهوم عبد با انعطافپذیری
اهمیت ماجرای تحجر بسیار زیاد است. اگر تحجر مهم است، آیات قرآن باید مشحون از پرداختن به آن باشد. مفهومی در قرآن کریم هست که اگر دقت بکنید از معنای لغوی گرفته تا معانی عمیقِ معنوی و عرفانیاش دقیقاً نقطۀ مقابل تحجر است و میخواهد هر نوع تحجر را سلب کند. این مفهوم از ابتدا تا آخر قرآن در کلیدیترین و حساسترین جاهای قرآن به کار رفته و آن مفهوم «عبد» است. عبد به معنای انسان خوب نیست. عبد یعنی انسان صد در صد منعطف در برابر خدا. در مفهوم عبد، مهمترین چیزی که خواسته شده، اطاعت نیست؛ انعطاف است. کلمۀ عبد به آن انعطاف اشاره دارد. عبد، به معنای انسان با اخلاق نیست. عبد یعنی انسانی که هر اخلاقی دارد، در نهایتِ انعطاف در مقابل امر مولا است.
تناسب مفهوم امتحان با انعطافپذیری
مفهوم دیگری در قرآن که در مقابل تحجر قرار دارد، امتحان است. میفرماید «الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ لِیبْلُوَکُمْ(سوره ملک، آیه 2)». مفهوم امتحان و ابتلا چیزی جز این نیست که خدا از ما انعطاف میخواهد و کسانی که این انعطاف را نداشته باشند، دچار تحجر میشوند. امتحان یعنی خدا میخواهد ببیند شما دقیقاً چکاره هستی؟ مثلاً در یکی صفت سخاوت خیلی بالاست، خدا امتحانش میکند و در یک مخمصهای او را قرار میدهد که اتفاقاً باید جلوی سخاوت خودش بایستد. بعد دیگری را نگاه میکند که خساستش خیلی بالاست، یک امتحانی از او میگیرد که این فرد باید در آنجا سخاوت خرج کند. بعد آن دیگری را نگاه میکند که چه آدم منظمی است. امتحانی از او میگیرد که به خاطر وظایفش باید پا روی نظم خودش بگذارد. عبد باید در امتحانات، انعطاف نشان بدهد.
تناسب مفهوم زمان با انعطافپذیری
مفهوم دیگری که ذیل مفهوم امتحان مطرح شده و برای انعطافپذیری باید به آن توجه کرد، مفهوم زمان است. دینداری در بستر زمان معنا دارد. کسی که متحجر است؛ یکی از بدبختیهایش این است که زمان را نمیشناسد، زمانه را درک نمیکند و متناسب با زمان عمل نمیکند.
تحجر از منظر انسانشناسی
اگر از منظر وجود انسان به موضوع تحجر بپردازیم، انسان موجودی است که اگر همینطوری رهایش کنند به سمت تحجر میرود. انسان خاصیتی دارد که تغییر را دوست ندارد، انعطافپذیری را دوست ندارد. حتی میگویند کلمۀ انسان از اُنس گرفته شده است. اُنس یعنی انسان به یک چیزی خو و عادت میکند، بعد دیگر رهایش نمیکند. انسان دو ویژگی دارد، هم انس پیدا میکند و هم عادت میکند و دوست ندارد انس و عادت خودش را کنار بگذارد.
🚩 هیئت میثاق با شهدا، دانشگاه امام صادق(ع) - ۱۴۰۳.۰۴.۲۰
@Panahian_text
📌انحطاط متحجّرانه؛ انعطافپذیری متفکّرانه/ جلسۀ ششم
🔘 برنامۀ دین برای افزایش دائم انعطافپذیری انسان
🔘 عدم سلامت نفس و انانیت، یکی از ریشههای تحجر
🔘 سطحینگری، عامل دیگری برای تحجر
استاد #علیرضا_پناهیان در هیئت میثاق با شهدا
برنامه دین برای افزایش دائم انعطافپذیری انسان
دین از ما یک انعطافپذیری فوقالعاده، بینهایت و نامحدود در برابر خداوند متعال میخواهد. هر جا این انعطافپذیری در مقابل پروردگار عالم نباشد، انسان دچار تصلّب، تحجّر، گاهی تکبّر و .... میشود. خمیرمایۀ عبودیت و امتحانات، انعطافپذیری در برابر مقام ربوبی است. برنامۀ امتحانات الهی در مسیر دینداری این است که درجه به درجه انعطافپذیری ما را بالا ببرد. این برنامۀ دین است. دین، امری پویا است و یکی از مصادیق تحجر این است که دین را امری پویا ندانیم.
عدم سلامت نفس و انانیت، یکی از ریشههای تحجر
یکی از ریشههای تحجر، عدم سلامت نفس است. این عدم سلامت نفس که در نهایت عامل تسلیم نشدن انسان در مقابل پروردگار عالم است، موجب میشود که انسان یکجاهایی متوقف شود و سر حرف و برداشت غلط خودش بایستد. به عنوان مثال با زمان حرکت نکند و متناسب با امتحانات، انعطاف نشان ندهد. اگر خواستید برای مسائل دینی، معنوی و روحی خودتان مشورت بگیرید، پیش آدمهای متحجر نروید که یک قانون ثابت را در مقابل خود گذاشتهاند و در همه شرایط با همان قانون ثابت، مشورت میدهند؛ اینطوری با حرفهای به ظاهر دینی بدبخت میشوید.
عامل اصلی تحجر قساوت قلبی است که باعث میشود انسان در مقابل پروردگار عالم انعطاف نداشته باشد. یک پیشنهاد برای دوری از انانیت و قساوت قلب، استغفار است. پیشنهاد دیگر قرائت قرآن است که باعث دوری از قساوت قلب میشود. نفس انسان، نفس اماره به سوء است. نفس اماره به سوء اینطور است که اگر جلویش بایستی و مبارزه با هوای نفس بکنی، نفس که بیکار نمینشیند و طراحی دیگری برایت انجام میدهد. مثلاً به جای وقت تلف کردن، میروی هیئت و سینه میزنی، و از هوای نفست عبور میکنی، بعد یک هوای نفسِ تازهای در آن هیئت برایت درست میشود. در آن هیئت یکدفعهای کسی به شما بیاحترامی میکند و یک امتحان دیگر برای مبارزه با نفس برایت پیش میآید. آیا تمام عشقت به امام حسین(ع) را زیر پا میگذاری و به آن عزادار بیاحترامی میکنی یا باز هم مبارزه با نفس را ادامه میدهی؟ نفس اینطوری است. انسان باید در مقابل خدا خیلی انعطافپذیر باشد. قساوت قلب نمیگذارد در جریان امتحانات الهی، انسان عبودیت خودش را حفظ بکند.
سطحینگری، عامل دیگری برای تحجر
غیر از دلیل قلبی و نفسی، تحجر علت دیگری هم دارد که گرایش انسان به سطحینگری است، گرایش به سادهسازی است. تأمل و تفقه در دین مهم است ولی انسان موجودی است که دوست دارد با همه چیز سطحی برخورد کند. اگر دو کلمه دربارۀ تقوا شنیده باشد، وقتی به او که میگویند در مورد تقوا یک دورۀ آموزشی هست، میگوید: «من همه چیز را در مورد تقوا میدانم، تقوا همان خوب بودن است دیگر!». ولی تقوا با خوب بودن فرق میکند. میگوید: «تقوا یعنی از خدا بترسید دیگر!». تقوا با ترسیدن هم فرق میکند، یک کمی عمیقتر از این حرفها است.
مطالعه، یکی از راههای دور شدن از سطحینگری
بعضیها در برخورد با معارف دین، سطحینگر هستند و برای عمیقترشدن هم کاری نمیکنند. قرآن میفرماید اینها اهل تعقل، تدبر و تعمق نیستند در حالی که دین یک امر عمیق است. ما حزباللهیها و شیعیان اهل بیت(ع) نباید آموزش دیدن را تعطیل کنیم. ما به شنیدن تحلیل جدید نیاز داریم. فکر نکنید نیازهای جدید با داراییهای گذشته تأمین میشود.
تحجر از سطحینگری ایجاد میشود و علامت سطحینگری، مطالعه نکردن و گفتگوی علمی نداشتن است. علامت سطحینگری بیخبری از تحلیلهای امام و رهبری، تاریخ نخواندن و سادهانگارانه با مسایل برخورد کردن است.
ضرورت اطلاع از سخنرانیها و تحلیلهای مقام معظم رهبری برای دوری از سطحینگری
وقتی که مقام معظم رهبری به عنوان یک حکیم فرزانه سخنرانی میکند و تحلیلی ارائه میدهد، متأسفانه برخی از حزباللهیها هستند که این سخنان را پیگیری نمیکنند. چطور میتوان از آخرین تحلیلهای کسی که سخنرانیهای پنجاه سال قبلش با آن دقتهای عمیقی که در بین علمای شیعه بینظیر است، بیتفاوت گذشت در حالی که بعد از آن تحلیلها، ایشان پنجاه سال رشد و مطالعه بیشتر کردهاند. تو چطور میتوانی از خیر این حرفها بگذری؟! مقام معظم رهبری یک آدم تاریخدان و قرآندان است که تحلیلهای عمیقش برای دور شدن از سطحینگری مورد نیاز مذهبیها است.
🚩 هیئت میثاق با شهدا، دانشگاه امام صادق(ع) - ۱۴۰۳.۰۴.۲۱
@Panahian_text
📌انحطاط متحجّرانه؛ انعطافپذیری متفکّرانه/ جلسۀ هفتم - قسمت اول
🔘 سه ویژگی مهم در مقام معظم رهبری
🔘 نگرانی مقام معظم رهبری در مورد جریان تبلیغ دینی در کشور
🔘 آثار و نتایج عدم معرفی صحیح دین در عرصه سیاست و اجتماع
🔘 چرا بعد از انتخابات، در مورد تحجر صحبت میکنیم؟
🔘 تقدیر از نحوه حضور آقای جلیلی در انتخابات؛ دین یعنی آبادکننده دنیای ما
استاد #علیرضا_پناهیان در هیئت میثاق با شهدا
سه ویژگی مهم در مقام معظم رهبری
ما مقام معظم رهبری را به چند صفت و ویژگی مهم میشناسیم. یکی اینکه ایشان یک عالم دینی هستند که اشرافشان به معارف دینی را پنجاه سال پیش، قبل از انقلاب اسلامی در درسهایی که داشتند، نشان دادهاند. ویژگی دیگر ایشان اطلاع دقیق و فراگیر از شرایط جامعه، افکار عمومی و وضعیت فرهنگی، فکری و معنوی کشور است. ویژگی دیگر این است که ایشان بسیار دلسوز جامعه بوده و همیشه سعی میکنند نکات مثبت جامعه را برجسته کنند و حتیالمقدور به نکات منفیای که در جامعه هست، زیاد نپردازند که روحیهها ضعیف بشود.
نگرانی مقام معظم رهبری در مورد جریان تبلیغ دینی در کشور
با توجه به ویژگیهایی که ذکر شد، مقام معظم رهبری سال گذشته در دیدار مبلغین و طلاب حوزههای علمیه سراسر کشور فرمودند: «واقعاً با اطّلاعاتی که به من میرسد از جهات مختلف، نسبت به تبلیغ نگرانم، ..... امروز نگاه رایج در حوزههای علمیّه این است که تبلیغ در مرتبهی دوّم قرار دارد. مرتبهی اوّل چیزهای دیگر است [مانند] مقامات علمی و امثال اینها؛ تبلیغ در مرتبهی دوّم است. ما از این نگاه باید عبور کنیم. تبلیغ، مرتبهی اوّل است.»(21/4/1402)
این کلام که صریحاً در مقابل همۀ مردم گفته شده و به نقد عملکرد حوزه هم میپردازد، بسیار مهم است چرا که نشان میدهد ایشان از وضع تبلیغ دین در جامعه ناراحت هستند. یعنی این تبلیغ، درست نیست. در میان برخی از جوانهایی که از دین فاصله دارند، سوءتفاهمهایی ایجاد شده و کار به جایی رسیده که بعضاً نفرت از دین دارند و این نه به خاطر عملکرد دینداران است، بلکه به خاطر معرفیهایی است که از دین شنیدهاند و خیلی از این معرفیها در همین کتابهای درسی است. در تبلیغ دین، اِشکال وجود دارد.
آثار و نتایج عدم معرفی صحیح دین در عرصۀ سیاست و اجتماع
مشکل دیگر در عدم معرفی صححیح دین، خودش را در انتخابات نشان میدهد که دین نقش اول را در آن بازی نمیکند. مشارکت حدود سی درصد در دوره اول انتخابات نشان میدهد که یک دین متحجرانه به مردم معرفی شده که این وضعیت مشارکت در انتخابات، حاصل شده است. مشارکت بالا در انتخابات، مهمتر از این است که چه کسی رأی میآورد. دینی که صحیح به معرفی میشود، تعیینکنندهترین عامل در انتخابات است. دین در مقابل حساسترین حادثۀ تعیینکننده در یک جامعه ساکت نیست و به سرنوشت انسانها اعتنا دارد.
چرا بعد از انتخابات، در مورد تحجر صحبت میکنیم؟
چرا بعد از انتخابات، در مورد تحجر صحبت میکنیم؟ چون این تحجر است که نگذاشته نقش تعیینکننده به دین در انتخابات داده شود. حتماً از دین برداشت غلطی شده است. دین اخلاقفردی، اعتقاداتفردی، عرفانفردی و احکامفردی است که به مردم تزریق شده؛ این دین در انتخابات تعیینکننده نیست. این دین، نه در انتخابات اصلح را معرفی کند و نه انگیزۀ شرکت در انتخابات ایجاد میکند.
تقدیر از نحوه حضور آقای جلیلی در انتخابات؛ دین یعنی آبادکننده دنیای ما
البته انتقاد من از عدم مشارکت حداکثری علیرغم این مطلب است که این انتخابات بهتر از تمام انتخاباتهای گذشته بوده است؛ از جهت اینکه نامزدهای انتخاباتی به ویژه آن نامزدهایی که چهرۀ دینی و انقلابی بیشتری داشتند از ادبیات درستتری استفاده کردند. شاید اولینبار بود که شخصی که در این انتخابات بیشتر گفتمان دینی و انقلابی را نمایندگی کرد (آقای جلیلی)، بیشتر از همه عملگرایانه حرف زد. آقای جلیلی بیشتر از همه برای آبادی صنعت و کشاورزی حرف زد تا این تصور درستی در مردم ایجاد بشود که دین، یعنی آبادکنندۀ دنیای ما. ایشان نیامده بود که فقط ارزشی حرف بزند.
🚩 هیئت میثاق با شهدا، دانشگاه امام صادق(ع) - ۱۴۰۳.۰۴.۲۲
@Panahian_text
📌انحطاط متحجّرانه؛ انعطافپذیری متفکّرانه/ جلسۀ هفتم - قسمت دوم
🔘 در این انتخابات، ادبیات دینی ارتقاء پیدا کرد
🔘 آشنایی با تحجر در جریان فکری اصلاحطلبی
🔘 شناخت یک تحجر دروندینی که سوءظن به دین را افزایش میدهد
🔘 آسیب دو نوع تحجر برای جامعه
استاد #علیرضا_پناهیان در هیئت میثاق با شهدا
در این انتخابات، ادبیات دینی ارتقاء پیدا کرد
بحث من این نیست که اگر کسی به ایشان رأی داد، کاری درستی کرده و اگر به ایشان رأی نداده، کار درستی نکرده است. نه! من غصۀ ادبیات دینی را میخورم. باید این تلقی از دین ایجاد شود که اگر مردم یک چهرۀ انقلابی را دیدند، بگویند او آبادکنندۀ دنیای من است و ایشان به این برداشتِ درست، کمک کرد. نیروی انقلابی یعنی همین که یک کلمه ارزشی صحبت نکرد. در این انتخابات، ادبیات دینی ارتقاء پیدا کرد و تلقی از یک نیروی دینی و انقلابی اصلاح شد. مردم باید بگویند حزباللهی یعنی کسی که طرح و برنامه برای اداره دنیا دارد. ولی متأسفانه این امر تئوریزه نشده و اکثر جامعه چنین برداشتهایی ندارند.
آشنایی با تحجر در جریان فکری اصلاحطلبی
یک نوع از انواع تحجر این است که برداشت سطحی از آیات قرآن، روایات و از احکام دین پیدا کرده و به دین نگاه عمیق پیدا نکنیم. یک جریانی در کشور ما به نام جریان اصلاحات ایجاد شده که بُعد فکری آن مدنظر من است. ماهیت بُعد سیاسی جریان اصلاحات، فرقی با سایر گروههای سیاسی ندارد، چنانکه افراد زیادی هم بین این گروههای سیاسی جابجا میشوند و از این طرف به آنطرف میروند؛ مثل جابهجایی بازیکنان بین تیمهای استقلال و پیروزی. اما گروه فکری جریان اصلاحات گروهی هستند که از دین، برداشت غلط و متحجرانه داشته و آن را در جامعه هم تزریق کردند. آنها اینطور در جامعه تبلیغ کردند که اگر کسی مدافع حجاب باشد، طالبان است! یا آزادی و دموکراسی را در مقابل ولایت تعریف کردند. جریان فکری اصلاحات حاضر نشد دین را درست نگاه کند. اگر دین را درست نگاه میکردند، آزادیخواهان و دموکراسیخواهان کشور بیشتر از همه عاشق ولایت میشدند.
شناخت یک تحجر دروندینی که سوءظن به دین را افزایش میدهد
یک نوع دیگر از تحجر هم در طرف دیگر تعریف شده که پای دین میایستد ولی اسلام را طوری معرفی میکند که سوءظنها را بیشتر میکند. اینها ولایت را طوری معرفی میکنند که بوی آزادی، دموکراسی و مردمسالاری از آن به مشام نمیرسد. این گروه هم دین را درست معرفی نمیکند.
به آنها میگوییم آقا صبر کن! دین، این که تو گفتی نیست! ولایت، آزادی را تأمین میکند. «کیست مولا؟ آنکه آزادت کند، بند رقیّت زپایت برکَند.». ولایت، آزادی میدهد. اصلاً هیچکس در جهان نمیتواند دموکراسی و مردمسالاری را مثل ولیّ خدا تأمین کند. مأموریت اصلی ولیّ خدا تضمین مردمسالاری است، چرا ولایت را مقابل مردمسالاری میگذارید؟
آسیب دو نوع تحجر برای جامعه
این دو گروه هر دو متحجر، به معرفی دین صحیح در جامعه آسیب زدند و مردم این وسط نگاه میکنند و از این کشمکش خسته میشوند. مملکت ما معطّل این دو نوع تحجر شده است. یک عدهای که طرفدار دین هستند، دین را طوری تعریف میکنند که باعث سوءتفاهم میشود و عدهای غربزده میشوند. خب آقای روشنفکر تو درست نگاه کن! اگه من درست نگاه نکردم، تو بیا درست به دین نگاه کن! با نگاه متحجرانه به دین، فرد غربزده میشود و دین را به طالبانیزم متهم میکند. از این طرف هم با نگاه متحجرانه، کوچکترین سعۀ صدری برای فهم عمیق دین پیدا نمیشود.
تحجر یعنی چی؟ تحجر یعنی برداشت عمیق از دین نداشتن و دو گروه برداشت عمیق از دین ندارند؛ برخی از طرفداران دین و مخالفان دین. آیۀ قرآن میفرماید «بَلْ كَذَّبُوا بِمَا لَمْ يُحِيطُوا بِعِلْمِهِ وَلَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ (یونس، 39)» اینها آیات الهی را تکذیب میکنند، به خاطر اینکه علمشان به آن احاطه نیافته است. من با گروه سیاسی اصلاحطلبی کاری ندارم ولی آنهایی که تفکر غربگرایانه علیه دین و انقلاب دارند، اکثرشان دچار سوءتفاهم هستند و نمیدانند حقیقت دین چیست.
🚩 هیئت میثاق با شهدا، دانشگاه امام صادق(ع) - ۱۴۰۳.۰۴.۲۲
@Panahian_text
📌انحطاط متحجّرانه؛ انعطافپذیری متفکّرانه/ جلسۀ هشتم - قسمت اول
🔘 آشنایی با امت وسط با توجه به تفسیر المیزان
🔘 تطبیق امت وسط با مسیر انقلاب اسلامی
🔘 نفی دو تحجر در دو طرف انقلاب اسلامی
🔘 چرا الآن باید از تحجر سخن گفت؟
استاد #علیرضا_پناهیان در هیئت میثاق با شهدا
آشنایی با امت وسط با توجه به تفسیر المیزان
خداوند متعال میفرماید: «وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا (بقره، 143)» ما امت را شما را یک امت وسط قرار دادیم. بنا داریم این آیه را بر اساس تفسیر المیزان تحلیل و فهم کنیم. با توجه به نظر علامۀ طباطبایی امت وسط، وسطِ دو جریان است که هیچ یک از این دو جریان که در دو طرف او هستند، وجه اشتراکی با این وسط ندارند. ایشان میفرماید وسط یعنی اینکه بین دو دسته از مردم. یک طرف کسانی هستند که مثل مشرکین جانب مادیت را گرفته، جز زندگی دنیا و استکمال جنبۀ مادیت خود و به کمال رساندن لذتها و زخارف و زینت دنیا چیز دیگری نمیخواهند. این دسته کمترین اعتنایی به فضائل معنوی و روحی ندارند.
در طرف دیگر گروهی هستند که تنها جانب روح را تقویت نموده و جز به ترک دنیا و رهبانیت دعوت نمیکنند، آنها تنها دعوتشان این است که بشر کمالات جسمی و مادی را که خدا در مظاهر این دنیای مادی ظهورش داده، ترک بگوید تا این ترک گفتن وسیله بشود برای رسیدن به آن هدف عالی انسانی.
سپس علامه علیه این دو جریان توضیحاتی میدهند. توضیحشان این است که ای کسی که دنیا را گرفتی و معنویت را کنار گذاشتی، بخشی از همین دنیا با معنویت باید تأمین بشود. ای کسی که از آن طرف، معنویت را گرفتی و مادیات را گذاشتی کنار، تو هم اشتباه میکنی چون بخشی از معنویات با تأمین و بهسازی مادی به دست میآید. بعد ایشان امت اسلام و امت وسط را توضیح میدهد که خداوند برای آنان دینی قرار داده که متدینین به آن دین را به سوی راه وسط و میانه دعوت میکند. راهی که افراط و تفریط دو طرف را ندارد(برگرفته از ترجمه تفسیر المیزان، ج1، ص481).
تطبیق امت وسط با مسیر انقلاب اسلامی
این وضعیت قابل تطبیق با شرایط جامعۀ ما است. مسیر انقلاب اسلامی، مسیر امت وسط است که با امامت و هدایت موجود؛ هم به دنیا توجه دارد و هم به آخرت و این دو را با هم به پیش میبرد. آن کسانی که فقط معنویت را در نظر گرفته و واقعیتهای جامعه را نمیبینند، اینها متحجر هستند. به آنها میگوییم شما دین را درست نفهمیدید. این دین دنیا را خیلی آباد میکند. در طرف دیگر به آنهایی که مادیات را در نظر گرفته و دین را بیشتر حذف میکنند، میگوییم شما هم متحجر هستید. شما هم دین را نفهمیدید. چون متحجرید و قدرت فهم و تحلیل عمیق ندارید تا درک کنید که دین دنیا را آباد میکند، به همین دلیل دین را کنار گذاشتید.
نفی دو تحجر در دو طرف انقلاب اسلامی
بحث ما این دهه نفی دو نوع تحجر است؛ تحجر دینداران و تحجر دینگریزان. به تعبیر دیگر، تحجر غربگرایان. غرب مظهر تمدنی است که دین مسیحیت را کنار گذاشت تا بتواند دنیایش را آباد کنند. این تحجر است. آن کسی که میگوید ما باید جامعۀ لیبرالی داشته باشیم، میدانی چرا دین را کنار میگذارد؟ چون دین را نفهمیده است. او متحجر است چون آدم متفکری نیست و الّا دین را میفهمید. پس تحجر دینگریز داریم. در طرف مقابل دیندارانی هستند که فقط معنویت را مورد توجه داشته و به واقعیات جامعه توجهی ندارند.
چرا الان باید از تحجر سخن گفت؟
آیا الآن وقت صحبت از تحجر است؟ بله! چون نتیجۀ هر دو تحجر، ترک انگیزۀ دینی در انتخابات است. نتیجۀ هر دو تحجر، تحجر غربگراها و تحجر دینداران، جدا کردن دین از سیاست است. این دو گروه جمع بین دین و دنیا را بلد نیستند و در فهم حکمرانی دینی، مشکل دارند. میگویند نمیشود هم دین را داشته باشی و هم رأی مردم را. به علاوه مشارکت در دور اول انتخابات کم بود. اگر انگیزۀ مشارکت در انتخابات عقلانی نباشد، یعنی دینی نباشد؛ هر انگیزۀ دیگری بخواهد مشارکت را افزایش بدهد، هم این افزایش مشارکت غلط است، هم نتیجه غلط است. اگر ما عادت کنیم که در هر انتخاباتی دو نفر به هم بپرند تا انگیزه مشارکت افزایش یابد، این برای جامعهای که مسجد و امام حسین(ع) دارد، زشت است. چه چیزی موجب میشود که مشارکت بدون جنگ و دعوا افزایش پیدا کند؟ فهمِ صحیح دین که بهترین راه برای آباد کردن دنیای ما است.
🚩 هیئت میثاق با شهدا، دانشگاه امام صادق(ع) - ۱۴۰۳.۰۴.۲۳
@Panahian_text
📌انحطاط متحجّرانه؛ انعطافپذیری متفکّرانه/ جلسۀ هشتم - قسمت دوم
🔘 دوقطبی اصولگرا - اصلاحطلب
🔘 آسیبهای دوقطبی اصولگرا- اصلاحطلب؛ در این دوقطبی هیچگاه پیشرفت نخواهیم کرد
🔘 اگر انگیزۀ مشارکت با دوقطبی رایج در کشور ایجاد شود، چه مشکلی پیش میآید؟
استاد #علیرضا_پناهیان در هیئت میثاق با شهدا
دوقطبی اصولگرا - اصلاحطلب
در مقطعی که جنگ علیه انقلاب اسلامی به نتیجه مورد نظر دشمن نرسیده بود، دوقطبی کاذبی به نام اصلاحطلب - اصولگرا در کشور ایجاد شد. اصولگرا یعنی چی؟ فاندامنتالیسم یعنی مسیحیهایی که در اروپا و آمریکا میگفتند ما فقط به فونداسیون عقائد و اصول عقائدمان چسبیدهایم و واقعیت را نمیخواهیم ببینیم. یک جریان در کشور ما افراد سیاسیای که از دین دم میزنند را اصولگرا معرفی کرد. این افراد معتقد بودند ما میخواهیم از ارزشهایمان دفاع کنیم. اصولگراها مظهر دینمدارانی شدند که به دنیا کاری ندارند. بعد گروه مقابل اینها را به عنوان اصلاحطلب تعریف کردند. اصلاحطلبها گفتند ما باید دنیا را آباد کنیم و جامعه را باید اداره کرد. اینها خود را واقعبین میدانستند. من به افراد داخل این دو جریان کاری ندارم. در هر دو گروه افراد فهمیدهای هستند اما این دوقطبی را از بین نبردند. با این اختلاف دیدگاه در مورد دین و دنیا، در انتخاباتها به خصوص در انتخابات ریاست جمهوری در سال 76، تحریک ایدئولوژیک ایجاد کردند؛ نه دعوای منطقی و عقلانی. این انتخابات، بذر شقاق اجتماعی را در جامعه ایجاد کرد. چنین دعوایی که به دروغ آن را در موضوع دین و دنیا تعریف کرده بودند، هیچگاه تمام نمیشود؛ مگر اینکه تعریف صحیحی از دین برای اداره دنیا مورد پذیرش مردم قرار بگیرد.
آسیبهای دوقطبی اصولگرا - اصلاحطلب؛ در این دوقطبی هیچگاه پیشرفت نخواهیم کرد
در چنین شرایطی مملکت هیچوقت پیشرفت نمیکند. چون هیچوقت مردم به دنبال مدیر قوی برای اداره کشور نیستند. مذهبیها دنبال یک مدیر ایدئولوژیک و دیندار میگردند، آنطرف هم دنبال یک مدیر پرهیزکننده یا ستیزکنندۀ با دین میگردند و مملکتی که به دنبال چنین مدیرانی باشد، پیشرفت نمیکند. آنوقت داستان ریاست جمهوری به اینجا میرسد که ممکن است هیچ وقت یک رئیسجمهور قوی نداشته باشیم، چون جریانها به دنبال کسی میروند که بتواند خوب رأی بیاورد؛ کسی که در مناظرهها خوب تیکه بیاندازد. در این دعوا نهتنها مملکت پیشرفت نمیکند، بلکه مردم هم از سیاست خسته میشوند.
اگر انگیزۀ مشارکت با دوقطبی رایج در کشور ایجاد شود، چه مشکلی پیش میآید؟
اگر فضا دوقطبی شد و مشارکت بالا رفت، دفعۀ بعد فحشهای محکمتری نیاز است تا مردم مشارکت کنند. اگر ایندفعه گفتی طالبان و دعوا گرفت، دفعۀ دیگر باید بگویی داعش! خب دفعۀ بعدش چه میخواهی بگویی؟ بالاخره ملت دست شما را میخوانند. این مسخرهبازیها را باید جمع کرد.
اگر دعوا ایدئولوژیک باشد و یک آدم انقلابی ایدئولوژیک رأی بیاورد، چه مشکلی پیش میآید؟ کوچکترین اشتباهی که او بکند پای دین نوشته میشود. فاجعۀ بعدی این است که آن کسانی که به او رأی ندادهاند، ضدیت با دین پیدا میکنند. چون آن فرد را شما به عنوان نماد دین معرفی کردهای. فاجعۀ بعدیای که رخ میدهد این است که در دعوای بین دین و دنیا، اگر چه یکبار نمایندۀ دین برنده شود، ولی اکثراً نمایندۀ دنیا برنده خواهد شد. این طبع جامعه است. همیشه هم فحش «در اقلیت بودن» را به مذهبیها خواهند داد. در حالی که وقتی اکثریت، آبادانی دنیا را میخواهند ما باید جا انداخته باشیم که این دین است که دنیای تو را تأمین میکند و آنها هم از صمیم قلب قبول داشته باشند. دعوای دین و دنیا را تمام کنیم و با ادبیات امت وسط کار کنیم.
🚩 هیئت میثاق با شهدا، دانشگاه امام صادق(ع) - ۱۴۰۳.۰۴.۲۳
@Panahian_text
📌انحطاط متحجّرانه؛ انعطافپذیری متفکّرانه/ جلسۀ نهم
🔘 نقدی بر ادبیات تحجر
🔘 ادبیات تحجر، مشتری دارد
🔘 ادبیات تحجر، غلط است
🔘برخی از ویژگیهای ادبیات غیرمتحجرانه؛
استاد #علیرضا_پناهیان در هیئت میثاق با شهدا
نقدی بر ادبیات تحجر
اگر کسی از ادبیات متحجرانه برای تبلیغ دین استفاده کرد، صد هزار نفر طرفدار هم داشت، موفق نیست؟ نه. اینها ملاک نمیشود. چون همینهایی که با تأثیر از ادبیات متحجرانه مؤمن میشوند، بعداً به دین و ایمان مردم ضربه میزنند. این ملاک نیست که با ادبیات متحجرانه کلی طرفدار جمع کنیم. مگر ما دنبال جمعیت بیشتر هستیم؟ حقیقت باید تأمین شود.
ادبیات تحجر، مشتری دارد
باید از تحجر و ادبیات تحجر فاصله گرفت. البته ادبیات تحجر مشتری دارد! به حدی که به خود من هم میگویند تو چرا از ادبیات دیگری استفاده میکنی؟! بیا از آن ادبیات تحجر که مشتری هم دارد، استفاده کن! اتفاقاً پامنبریهایت هم بیشتر میشوند! از بس به جای بحث اخلاقی، بحثهای تاریخی میگویی، خیلیها بریدند و رفتند.
ادبیات تحجر، غلط است
چرا نباید مؤمنین از ادبیات تحجر استفاده کنند؟ چون ادبیات تحجر غلط است. نه برای اینکه تهمت تحجر نزنند؛ نه برای اینکه جوانهایی که دینگریز شدهاند را جذب کنیم؛ نه! اصلاً جوانها را هم نخواهی جذب کنی، ادبیات تحجر غلط است. آثار ادبیات تحجر در جامعه بسیار بد است. یکبار برای همیشه تصمیم بگیریم که درست حرف بزنیم و از ادبیات غلط تحجر پرهیز کنیم.
برخی از ویژگیهای ادبیات غیرمتحجرانه؛
۱-حسّی و قابل تجربه است
ادبیات غیرمتحجرانه چگونه است؟ امام خمینی(ره) در پیامی که در تیر ماه سال 1367 در ماههای پایانی عمر شریفشان صادر کردند، میفرمایند: «فرهنگ دانشگاهها و مراکز غیرحوزهای به صورتی است که با تجربه و لمس واقعیتها بیشتر عادت کرده است، تا فرهنگ نظری و فلسفی. باید با تلفیق این دو فرهنگ و کم کردن فاصلهها، حوزه و دانشگاه در هم ذوب شوند، تا میدان برای گسترش و بسط معارف اسلام وسیعتر گردد(صحیفه امام خمینی ره، ج۲۱، ص۹۹).
آیا کتابهای درسی تعلیمات دینی و تبلیغات دینی ما با مباحث تجربی گره خورده است؟ ادبیات امروزی رایج در اثبات خدا و پاسخ به شبهات، دلایل فلسفی، کلامی و عقلی است. ادبیات غیر متحجرانه ادبیاتی است که فرهنگ نظری را با فرهنگ تجربی تلفیق کرده است. حضرت امام(ره) میفرمایند این دوتا فرهنگ باید در هم ذوب شوند. یعنی وقتی کسی دارد در موضوعی صحبت میکند، مشخص نباشد که او پزشک، روانشناس یا یک روحانی است؛ چون همگی به تجربه برای بیان خوبیها و بدیها توجه دارند.
۲-توصیفی است، نه برهانی
ما طلبهها بیشتر به اثبات حقایق میپردازیم اما قرآن بیشتر به توصیف حقایق میپردازد. فرق برهان با توصیف این است که توصیف، بیشتر حسّی است. به همین دلیل قرآن اکثراً به تاریخ مراجعه میدهد. استدلال زیاد، میتواند عامل نفرت شود و متأسفانه اکثر حرفهای ما، عقلی، کلامی، استدلالی و برهانی است و جوان بَدَش میآید. استدلال طرف را منکوب میکند ولی توصیف، دلش را میبَرد، حکمتش را هم به جوش میآورد.
۳-آثار را بیان میکند
آیات و روایات بیشتر از اینکه برهان و استدلال برای اثبات عقلانیِ یک حقیقت بیاورند، حقایق دینی و آثار را بیان میکنند. مقام معظم رهبری نیز در توصیه به مجلس خبرگان رهبری در بیان آثار و نتایج و کارکردهای ولایت فقیه تأکید داشتند.
۴-به تاریخ اسلام توجه دارد
در مورد نحوه آموزش دین، نظر برخی از بزرگان این است که آموزش دین را نباید از اصول عقائد شروع کرد، بلکه باید از تاریخ شروع کرد. روش قرآن هم همین است و انسان را با صحنههای تاریخ مواجه میکند. میگوید بیا این صحنه تاریخ را ببین! درک و تحلیل تاریخ اسلام بسیار مهم است.
🚩 هیئت میثاق با شهدا، دانشگاه امام صادق(ع) - ۱۴۰۳.۰۴.۲۴
@Panahian_text
📌 هنر آزاد اندیشی/ جلسۀ اول
🔘 دین، مهمترین عامل آزادیبخش
🔘 نظم را طبیعت ایجاد میکند، نه قانون
🔘 اگر طبیعت چیزی را حکم کند، آزادی است
🔘 دین با طبیعت انسان منطبق است
استاد #علیرضا_پناهیان در دانشگاه هنر
دین، مهمترین عامل آزادیبخش
تصور خیلیها از دین این است که انسان در دین و در فضای دینداری به یک موجود مقید تبدیل میشود نه یک موجود آزاد. این تصور به خاطر آن هجمهای است که سوءاستفادهکنندگان از آزادی علیه مهمترین عامل آزادیبخش یعنی دین، سالهاست که اعمال کردهاند. شعار آزادی و آزاد بودن و مقیدات کم داشتن؛ اصالتاً برای دین است. در فضای جامعۀ دیندار که یکی از عناصر کلیدیاش ولایت است، اساساً آزادی بیشتر است.
نظم را طبیعت ایجاد میکند، نه قانون
در زمان امام زمان(عج) قوانین کمتری مورد نیاز است. نظم در چنین جامعهای از عواملی فراتر از قانون استفاده میکند. هر چه جامعه به سوی دین قدم بردارد، جامعۀ دینی بیشتر به سمت آزادی قدم برخواهد داشت. در جامعهای که آزادتر است، پیشنهاد دین است که بگذاریم طبیعت، نظم ایجاد کند نه قانون. مانند یک باغ میوه که طبق طبیعت خودش در زمان خاصی، شکوفه میدهد و نمیتوان به باغ دستور داد که الان شکوفه بده! و فلان وقت میوه بده! این کار طبیعت خودش را دارد و با قانون نمیشود.
اگر طبیعت چیزی را حکم کند، آزادی است
آدم خودش را در خدمت طبیعت قرار میدهد، اگر طبیعت از او خدمتی خواست انجام میدهد. طبیعت خودش قانون دارد، نه قوانینی که ما مینویسم. اگر طبیعت چیزی را حکم کند، آزادی است و اگر قوانین دستساز بشری بخواهند چیزی را حکم کنند، سلب آزادی است.
دین با طبیعت انسان منطبق است
در یک جامعۀ دینی، در یک محیط دینی و در یک انسان دینی، آزادی بیشتر است؛ چون دین منطبق با طبیعت انسان است. جامعۀ دینی آزادی بیشتری از جامعۀ غیرمتدین دارد. هیچ یک از مقررات دین، خارج از طبیعت انسان نیست. این هماهنگی دین با طبیعت انسان، همان فطرت است. دین راهنمایی برای بازگشت به طبیعت است.
دین، آزادی را توصیه و تضمین کرده و آن را توسعه میدهد
دین تنها عاملی است که نهتنها آزادی بشر را تضمین میکند، بلکه آن را توصیه کرده و بالاتر از آن، آزادی را توسعه میدهد. یک هنرمند بیشتر از همه به این نگاه درست به دین احتیاج دارد. دین با ایجاد قدرت در انسان، امکان استفاده از آزادی را ایجاد کرده و با استفاده از این قدرت، آزادی را توسعه هم میدهد.
امام حسین(ع)، مهمترین عامل برای بازگشت به طبیعت خود
تناسب بحث آزادی با ماه محرم چیست؟ مهمترین عامل در دین برای بازگرداندن انسان به طبیعت خودش، امام حسین(ع) است. حالا چه ساختاری دارد و چرا اینطوری است؟ وقتی تنظیمات تلفن همراه به هم میریزد و خوب کار نمیکند، آن را به تنظیمات کارخانه برمیگردانند تا درست شود. امام حسین(ع) هم ما را در عاشورا و اربعین به تنظیمات اصلی و طبیعی خودمان برمیگرداند.
ارتباط موضوع آزادی و طبیعت با هنرمند چیست؟ ارتباط هنرمند با طبیعت، روشن است. اصلاً طبیعت آزادی کار هنرمند است. هنرمند نباید مقید باشد. خصوصاً در بین همۀ آزادیها، آزاد اندیشی بسیار مهم است که در این مورد میخواهیم صحبت کنیم.
📢 صوت: @Panahian_mp3
🚩 دانشگاه هنر - ۱۴۰۳.۰۴.۲۷
@Panahian_text
📌انحطاط متحجّرانه؛ انعطافپذیری متفکّرانه/ جلسۀ دهم
🔘 عناصر تحجر:
۱. تصلب و جمود
۲. سطحینگری
۳. دوقطبیسازی
۴. خودمحوری
استاد #علیرضا_پناهیان در هیئت میثاق با شهدا
عناصر تحجر:
۱-تصلب و جمود
تصلب و جمود فکری، عنصر اول تحجر و در مقابل انعطافپذیری متفکرانه است. یعنی سخت میتوان فرد متحجر را متقاعد کرد و به سختی میتوان نظرش را برگرداند. این هنر نیست که حرف مرد یکی باشد. ممکن است حرف مرد چند تا شود؛ چون انسان در موقعیتهای مختلف، مواضع مختلفی دارد.
۲- سطحینگری
عنصر دیگر تحجر، سطحینگری است. فرد متحجر قدرت تحلیل ندارد. قدرت تحلیل داشتن و سطحینگر نبودن در دین، بسیار مهم است. انسان متحجر نمیخواهد متفکر باشد و در اعماق مطلب غور کند.
۳- دوقطبیسازی
عنصر بعدی تحجر عنصر دوقطبیسازی است که میتواند شامل دوقطبیسازی ذهنی، دوقطبیسازی قلبی و دوقطبیسازی اجتماعی باشد. از نگاه روانشناسی، ذهنی نوعی اختلال در ذهن انسان پیش میآید که افراد را صفر و صد میکند. ذهن فرد وقتی که میخواهد در مورد دیگر افراد یا پدیدهها قضاوت کند یا آنها را صد در صد خوب میداند یا صد در صد بد. ذهن بیمار بعضی، به این نوع دوقطبیسازی علاقه دارد.
یکی از ویژگیهای فرد متحجر، دوقطبیسازی ذهنی است و دیگران را صفر یا صد میبیند. در دوقطبیسازی قلبی، فرد متحجر یکی را صد در صد دوست دارد ولی از دیگری حالش به هم میخورد. یعنی حد وسط ندارد و نمیگوید من فلانی را به خاطر این کارش دوست دارم، و به خاطر فلان کارش، انتقاد دارم. در دوقطبی اجتماعی هم، فرد متحجر دیگران را در حوزه مسایل اجتماعی و سیاسی، سفید یا سیاه دانسته و افراد را به راحتی متهم میکند.
۴- خودمحوری
ویژگی بعدی انسان متحجر این است که معمولاً خودمحور است؛ یعنی فقط خودش و نوع خودش را میبیند و تنوع و تکثر آدمها را نمیپذیرد. انسان متحجر به جز خودش را نمیبیند و در مورد شرایط دیگران، فکر نمیکند؛ در حالی که هر فرد در شرایط زمانی، مکانی و .... خودش قرار دارد. حتی روحیه افراد با هم متفاوت است و نمیتوان در مورد یکدیگر قضاوت کرد. یکی از وجوه تحجر، نپذیرفتن تنوع آدمها است.
🚩 هیئت میثاق با شهدا، دانشگاه امام صادق(ع) - ۱۴۰۳.۰۴.۲۵
@Panahian_text
📌 هنر آزاد اندیشی/ جلسۀ دوم
🔘 آزادی، یکی از بهترین کلمات برای معرفی دین
🔘 دشمنان آزادی را بشناسیم
🔘 نقش هنرمند در موضوع آزادی
🔘 دین، آزادکنندۀ جوامع از بردگی
🔘 ترس، مهمترین عامل بردگی انسان
استاد #علیرضا_پناهیان در دانشگاه هنر
آزادی، یکی از بهترین کلمات برای معرفی دین
یکی از بهترین کلمات مورد نیاز برای معرفی دین، آزادی است. در جهان هرکسی که شعار آزادی بدهد، به گردِ پای دین هم نمیرسد. آزادی یک موضوع فرعی در دین نیست. خداوند در قرآن فرمود: «اَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ (نحل، 36)»؛ خدا را عبادت کن و از طاغوت اجتناب کن. چرا اجتناب از طاغوت، در کنار عبادت خدا ذکر شده؟ طاغوت مانع عبادت خدا و سلبکننده آزادی است. طاغوت شما را رها نمیکند و بر سلب آزادی شما اصرار دارد.
دشمنان آزادی را بشناسیم
ضروری است که در دبیرستان برای جوان جا بیندازند که تو دشمن داری و دشمنت میخواهد تو را به بردگی بکِشد و هر همیشه راههای نوینی برای به بردگی کشیدن تو اتخاذ میکند. وسیلهها و ابزار به بردگی کشیدن مدرن میشود؛ از بردگی در دوران فراعنه در مصر تا الآن. جنایت در حق جامعه است که آن را متوجه آزادی از بردگی دیگران نکنند. متوجه کسانی نکنند که میخواهند جوامع را به بردگی بکشند. صهیونیستها مهمترین دشمن آزادی هستند. دینداری باید منجر به آزادی از دشمنان آزادی شود، منجر به آزادمنشی شود، منجر به آزادیخواهی فرد و آزادی جامعه شود.
نقش هنرمند در موضوع آزادی
ما برای انجام یک کاری دور همدیگر جمع شدهایم. هنرمندها! مدیون خون شهدا هستید اگر پرچم آزادی را به عنوان یک پرچم دینی برافراشته نکنید. در مورد اینکه مدعیان آزادی در جهان دروغ میگویند هم صحبت کن!. آمریکا دروغ میگوید طرفدار آزادی است. غرب به دنبال نابود کردن آزادی است. میبینید برای آزاد نشدن یک زندان بزرگ به نام غزه چه کار میکنند؟ دولتهای غربی به آزادی خیلی خیانت کردهاند. در مورد اینها هم صحبت کن!
دین، آزادکنندۀ جوامع از بردگی
دین واقعاً آزادکننده است؛ آزادکنندۀ جامعه از بردگی، آزادکنندۀ فرد از بردگی، آزادکنندۀ قوای انسان، آزادکنندۀ استعدادهای انسان! آزادکننده و شکوفاکنندۀ زندگیجمعی در انسانها که انسانها بتوانند با هم عاشقانه زندگی کنند. مساجد میتوانند محل تمرین آزادی باشند.
ترس، مهمترین عامل بردگی انسان
دین بنا بر آزادی دارد. آزادی از انواع ترسها! مهمترین عامل به بردگی کشاندن انسانها، ترس است و مهمترین کاری که دین با تو میکند، احساس امنیت است. ایمان، امنیت میدهد. دایره بردگی که با ترس شروع میشود، خیلی گسترده است. اکثر کسانی که امام حسین(ع) را به قتل رساندند، امام حسین(ع) را دوست داشتند و دشمن ایشان نبودند ولی از ترس سربازان شوم یزید دست به این جنایت زدند. این شایعه که یزید با سربازانش در راه کوفه هستند، ترسی را در مردم کوفه ایجاد کرد که دست به قتل امام حسین(ع) زدند. نظام بردگی جدید هم که با ایجاد ترس به دنبال بردگی سایر جوامع است را باید شناخت.
📢 صوت: @Panahian_mp3
🚩 دانشگاه هنر - ۱۴۰۳.۰۴.۲۸
@Panahian_text
📌انحطاط متحجّرانه؛ انعطافپذیری متفکّرانه/ جلسۀ یازدهم(پایان)
🔘 دلایل بحث تحجر در این زمان
🔘 ویژگیهای متحجرین
🔘 در مقابله با جریان متحجر غربزده چه باید کرد؟
استاد #علیرضا_پناهیان در هیئت میثاق با شهدا
دلایل بحث تحجر در این زمان
مهمترین دلیل انتخاباتیِ این بحث، کاهش مشارکت مردم در انتخابات است. این مشکل در اثر دو نوع نگاه متحجرانه، تحجر غربگرایانه و تحجر دینمدارانه پدید میآید. اگر چه در کل، انتخابات خوب پیش رفت اما بر اساس نگرشسنجی ایرانیان که در کشور انجام میشود، درصد قابل توجهی از مردم دین را از سیاست جدا میدانند که بسیار قابل تأمل است. چنین نگاهی اثر خودش را در انتخابات نشان میدهد. نگاه متحجرانه، موجب کاهش مشارکت و افزایش بدبینی و بیاعتمادی مردم میشود.
به علاوه تحجر؛ به دین، فرهنگ و سیاست ضربه زده است. نمونهاش مساجد و هیئتهایی هستند که غیرسیاسی هستند. ضعف ادبیات انقلاب هم باعث تأثیر بیشتر ادبیات تحجر شده است. ملاحظه مهم دیگر در فلسفه بحث از تحجر این است که آموزش دین نباید بوی تحجر بدهد. باید با ادبیات درست و به دور از تحجر در مورد دین سخن گفت. این موارد نشان میدهد که بحث از تحجر در این زمان مهم است.
ویژگیهای متحجرین
برخی از ویژگیهای متحجرین را میتوان اینطور برشمرد: عدم انتقادپذیری و جمود، سطحی بودن، دوقطبیسازی، عدم پذیرش تنوع انسانها، عدم پذیرش انواع موقعیتها، عدم تشخیص اولویتها، مثل بقیه مردم بودن (نداشتن شخصیت مستقل، مرعوب دیگران بودن و مرعوب کردن دیگران) و ترس از نواندیشی و آزاداندیشی.
برای دوری از تحجر، توجه به تفاوت در انواع موقعیتها بسیار مهم است. موقعیتها عوض میشوند و مصلحتهایی در مسایل سیاسی و اجتماعی پیش میآید که باید آنها را بشناسیم تا دچار تحجر نشویم. کسی که تفاوت موقعیتها را نفهمد، در موضعگیریهای فرهنگی و سیاسی خود، به تحجر کشیده میشود. انسانی که متحجر نیست، انعطاف دارد و در موقعیتهای مختلف، انعطافپذیری متفکرانه از خود نشان میدهد.
نمونه تاریخی کسی که اولویتها را درک نمیکرد، اشعث است که اولویت و اهمیت مقابله با معاویه را درک نکرد و با اصرار و لجاجت، حضرت علی(ع) را مجبور به جنگ با خوارج کرد و بعد از آن حضرت علی(ع) دیگر نتوانست برای مقابله با معاویه لشکر جمع کند.
فرد متحجر، شخصیت مستقلی ندارد و اگر موج به یک سمت برود، او هم به همان طرف میرود. انسان نباید مرعوب کسی باشد و کسی را هم مرعوب خود نکند. مرعوب شدن خودش نوعی تحجر است.
متحجرین از نواندیشی میترسند، از حرف تازه میترسند. نواندیشی جسارت میخواهد. اگر خواستیم نواندیش شویم چه کار باید کرد؟ باید آزاداندیش شویم.
در مقابله با جریان متحجر غربزده چه باید کرد؟
برای مقابله با جریان متحجر غربزده، ارزشی صحبت نکنیم، بلکه علمی و عقلانی صحبت کنیم. آثار دین و فوائد دنیایی دین را مطرح کنیم. همچنین از واقعیتهای موجود استفاده کنیم. آیا کسانی که خود را ماتریالسیت میدانند، واقعاً مادیگرایی را در انسان تقویت کرده و انسان را بیشتر به مادیات رساندهاند؟ خیر. آنها مادیت را از بین بردهاند. آنها دنیا را خراب کردهاند. وقتی میگویی آنها دنبال دنیا هستند، یک عده هم میگویند خب پس من سراغ تو نمیآیم و سراغ آنها میروم چون من دنیایم را میخواهم. در نزاع دین و دنیا در اغلب موارد، دنیا برنده است.
🚩 هیئت میثاق با شهدا، دانشگاه امام صادق(ع) - ۱۴۰۳.۰۴.۲۶
@Panahian_text
📌 هنر آزاد اندیشی/ جلسۀ سوم
🔘 نجات انسان از بردگی، کار اصلی دین
🔘 آزاداندیشی در گفتمان انقلاب اسلامی
🔘 ادبیات آزادی؛ ادبیاتی راهبردی
🔘 روایاتی در مورد آزادی در دین
استاد #علیرضا_پناهیان در دانشگاه هنر
نجات انسان از بردگی، کار اصلی دین
ممکن است این سؤال مطرح باشد که چرا میگویید اصل کار دین، نجات دادن انسان از بردگی است؟ در حالی که ما میبینیم که کار دین این است که انسانها از بداخلاقی، شهوترانی، جنایت، ظلم و ..... آدمها خلاص بشوند. ما نباید اشتباه برداشت کنیم. هرجا به شما میگویند بداخلاقی نکنید، هرزگی نکنید، ظلم نکنید، منظور این است که بردۀ شهوت نباشید، بردۀ هوس خودتان نباشید، بردۀ نفس امارۀ خودتان نباشید.
آزاداندیشی در گفتمان انقلاب اسلامی
متأسفانه جامعۀ ما گفتمان انقلاب اسلامی را پرچمدار آزاداندیشی نمیداند و این گفتمان را به تقلید و تحجر متهم میکند. اکثر مردم فکر میکنند انقلاب اسلامی و گفتمان انقلاب اسلامی، آزاداندیشی را چیز بدی میداند، در حالی که این خواستِ رهبر انقلاب است که کرسیهای آزاداندیشی در حوزه و دانشگاه برگزار شود ولی متأسفانه این کرسیها رونق چندانی نداشته است. فرهنگ جامعۀ ما فرهنگ آزاداندیشی نیست. علت کمتوجهی به آزاداندیشی در جامعه ما این است که حواسها جای دیگری است و صداهای دیگر بلندتر هستند.
ادبیات آزادی؛ ادبیاتی راهبردی
موضوع غزه را در نظر بگیرید. این موضوع مهم است و در جهان مخاطب هم دارد ولی با چه ادبیاتی در رسانه میتوان از مظلومیت مردم غزه سخن گفت تا مؤثر باشد؟ یک پیشنهاد این است که بگوییم «جهان اسلام مورد ستم قرار گرفته است». ولی با این ادبیات، حساب خود را از مسیحیت جهان جدا کردهایم و فرد مسیحی، خودش را مخاطب این حرف نمیبیند. گفتمان دیگر فریاد علیه جرم و جنایت است که آن هم حدی دارد و بیشتر از آن نمیگیرد و مردم حوصله ندارند به نفع مظلومان عالم و علیه ظالمان قیام کنند. پیشنهاد راهبردی این است که با مفهوم آزادی علیه صهیونیستها شروع به کار کنیم. مثلاً از این تعبیر در سطح جهان استفاده کنیم که «مردم غزه را آزاد کنید».
روایاتی در مورد آزادی در دین
آزادی، مفهوم کلیدی دین است. رهایی از «عبد دیگران بودن» و «عبد صفات زشت بودن» مهم است. حضرت علی(ع) میفرماید: عَبدُ الشَّهوَةِ أسيرٌ لا يَنفَكُّ أسرُهُ (غررالحکم، حدیث ۶۳۰۰)؛ اسیر شهوت و بردۀ شهوت اسیری است که هیچوقت از اسارت نجات پیدا نمیکند. اگر کسی برده بشود، به راحتی آزاد نمیشود؛ فقط اربابهایش عوض میشوند. همچنین در روایتی دیگر امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند: كَم مِن عَقلٍ أسيرٍ تَحتَ هَوى أميرٍ(میزان الحکمه، ج۳، ص۲۰۵)؛ چه بسا عقلی كه اسير هوسى شده است.
همچنین ایشان در کلامی دیگر میفرمایند: غايَةُ الإخْلاصِ الخَلاصُ (میزان الحکمه، ج۳، ص۳۶۸). رهایی در اخلاص است. اخلاص چیست؟ «الإخْلاصُ غايَةُ الدِّينِ»(غرر الحكم، ۷۲۷ )، اخلاص هدف نهایی دین است. در حدیث قبل، رهایی به عنوان نتیجه اخلاص ذکر شده است. پس آزادی هدف نهایی دین است. نهایت اخلاص، رهایی است و اخلاص هم، غایت دین است.
همچنین حضرت علی(ع) میفرماید: مَنْ قَامَ بِشَرَائِطِ اَلْعُبُودِيَّةِ أُهِّلَ لِلْعِتْقِ (غرر الحكم، ج۵، ص۳۱۴). کسی شرایط بندگی خدا را فراهم کند، او شایستۀ آزادی است. مَن قَصّرَ عَن أحْكامِ الحُرِّيّةِ اُعِيدَ إلى الرِّقِّ(غرر الحكم، ج۴، ص۳۱۴). کسی که از احکام آزادی کم بگذارد، به بردگی برمیگردد.
📢 صوت: @Panahian_mp3
🚩 دانشگاه هنر - ۱۴۰۳.۰۴.۲۹
@Panahian_text
📌 هنر آزاد اندیشی/ ج چهارم/ بخش اول
🔘 تأثیر استغفار بر آزاداندیشی
🔘 اسیر نشدن؛ یک تکلیف اساسی
🔘 ملاقات انسان با خدایی آزاد
🔘 آمادگی برای نقد شنیدن، مقدمه آزاداندیشی
استاد #علیرضا_پناهیان در دانشگاه هنر
تأثیر استغفار بر آزاداندیشی
یکی از دلایل استغفار که آنقدر ارزش دارد و هر روز باید تکرار شود، چیست؟ کسی که حاضر است بگوید من اشتباه کردم، این آدم آزاداندیش است، قلبش آزاد است. چون مهمترین اسارت، اسارت نفسِ آدمی است. وقتی انسان گناه کرد و توبه نکرد، بعد خودش را توجیه میکند و اسیر عملش میشود. با این اسارت، دیگر آزادیاش از دست رفته است. ولی استغفار، آزادی از این اسارت است. انسان باید پیش خدا بگوید که من اشتباه کردم تا آزاد شود.
اسیر نشدن؛ یک تکلیف اساسی
اصل اول از نظر معنوی، آزادی روحی است. خدا از ما نمیخواهد که به سمتش برویم، خودش ما را میبرد. خدا از ما نمیخواهد عاشقش بشویم، خودش عاشقِ ما هست و عشقش را به ما نشان میدهد، ما خود به خود بازتاب و آینۀ عشقِ او میشویم و پر از نور خواهیم شد و این انعکاس، ما را در این جذبه قرار خواهد داد. خدا یک تکلیف به ما داده است و میگوید تو فقط اسیر نشو، اسیر عمل خودت یا اسیر عمل دیگری نباش! آزاده باش!
ملاقات انسان با خدایی آزاد
ما در نهایت باید خدا را ملاقات کنیم، « إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ (بقره، 156)»؛ ما به سمت خدا بر میگردیم. « يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ (انشقاق، 6)» ای انسان تو در این زندگیات رنج میکشی، چه رنجی؛ بعد به ملاقات خدا میروی. حکم زندگی انسان این است. مهمترین ویژگی که خداوند در قرآن میخواهد ما را متوجه آن بکند این است که ما برای ملاقات با خدا باید سنخیتی با این خدا داشته باشیم و هر چه سنخیت ما با خدا بیشتر باشد، بیشتر به او متصل میشویم. این اتصال یک اتصال حقیقی است. این تقرب یک تقرب حقیقی است. یکی از مهمترین ویژگیهای خدا، آزادیاش است و در قرآن مدام این آزادی خود را به رخ ما میکِشد. پس ما هم برای ملاقات با او باید آزاد باشیم.
اینکه خداوند هر کسی را که بخواهد هدایت میکند؛ وَ اللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ(نور، 46) و هر کسی را که بخواهد گمراه میکند؛ إِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَنْ يَشَاءُ (رعد، 27)؛ به هر کسی که بخواهد بدون حساب روزی میدهد؛ وَاللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ(نور، 38)، هر کسی را بخواهد میبخشد و هر کسی را که بخواهد عذاب میکند؛ يَغْفِرُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ (فتح، 14)؛ این نوع آیات نشان میدهد که خدا آزاد است و آزادی خود را به رخ ما هم میکشد. میگوید ببین من آزاد هستم، من هر کاری دلم بخواهد میکنم، خب تو هم باید آزاد بشوی. انسان برای ملاقات با خدای آزاد، چنین سنخیتی را نیاز دارد و باید آزاد باشد. انسان نورانی، عارف، معنوی، باصفا و مقدس؛ انسان آزاد است که حاضر نیست برده بشود و زمینۀ بردگی برای دیگران را در خودش از بین برده است.
آمادگی برای نقد شنیدن، مقدمه آزاداندیشی
این آزادی طوری است که اگر آدم یک حرف غلطی زد، از اشتباه خود دفاع نکند یا اگر کسی گفت من این حرف شما را قبول ندارم، شما به جای اینکه آماده دفاع بشوی، بگویی واقعا؟ چرا؟ الآن صد در صد آماده باش تا نقد حرف خودت را بشنوی. اگر نقد حرف شما غلط بود، نمیپذیری ولی آمادگیاش را داشته باش! آمادگی نقد شنیدن را که داشته باشی، آزاداندیش میشوی.
📢 صوت: @Panahian_mp3
🚩 دانشگاه هنر - ۱۴۰۳.۰۴.۳۰
@Panahian_text
📌 هنر آزاد اندیشی/ ج چهارم/ بخش اول
🔘 تأثیر استغفار بر آزاداندیشی
🔘 اسیر نشدن؛ یک تکلیف اساسی
🔘 ملاقات انسان با خدایی آزاد
🔘 آمادگی برای نقد شنیدن، مقدمه آزاداندیشی
استاد #علیرضا_پناهیان در دانشگاه هنر
تأثیر استغفار بر آزاداندیشی
یکی از دلایل استغفار که آنقدر ارزش دارد و هر روز باید تکرار شود، چیست؟ کسی که حاضر است بگوید من اشتباه کردم، این آدم آزاداندیش است، قلبش آزاد است. چون مهمترین اسارت، اسارت نفسِ آدمی است. وقتی انسان گناه کرد و توبه نکرد، بعد خودش را توجیه میکند و اسیر عملش میشود. با این اسارت، دیگر آزادیاش از دست رفته است. ولی استغفار، آزادی از این اسارت است. انسان باید پیش خدا بگوید که من اشتباه کردم تا آزاد شود.
اسیر نشدن؛ یک تکلیف اساسی
اصل اول از نظر معنوی، آزادی روحی است. خدا از ما نمیخواهد که به سمتش برویم، خودش ما را میبرد. خدا از ما نمیخواهد عاشقش بشویم، خودش عاشقِ ما هست و عشقش را به ما نشان میدهد، ما خود به خود بازتاب و آینۀ عشقِ او میشویم و پر از نور خواهیم شد و این انعکاس، ما را در این جذبه قرار خواهد داد. خدا یک تکلیف به ما داده است و میگوید تو فقط اسیر نشو، اسیر عمل خودت یا اسیر عمل دیگری نباش! آزاده باش!
ملاقات انسان با خدایی آزاد
ما در نهایت باید خدا را ملاقات کنیم، « إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ (بقره، 156)»؛ ما به سمت خدا بر میگردیم. « يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ (انشقاق، 6)» ای انسان تو در این زندگیات رنج میکشی، چه رنجی؛ بعد به ملاقات خدا میروی. حکم زندگی انسان این است. مهمترین ویژگی که خداوند در قرآن میخواهد ما را متوجه آن بکند این است که ما برای ملاقات با خدا باید سنخیتی با این خدا داشته باشیم و هر چه سنخیت ما با خدا بیشتر باشد، بیشتر به او متصل میشویم. این اتصال یک اتصال حقیقی است. این تقرب یک تقرب حقیقی است. یکی از مهمترین ویژگیهای خدا، آزادیاش است و در قرآن مدام این آزادی خود را به رخ ما میکِشد. پس ما هم برای ملاقات با او باید آزاد باشیم.
اینکه خداوند هر کسی را که بخواهد هدایت میکند؛ وَ اللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ(نور، 46) و هر کسی را که بخواهد گمراه میکند؛ إِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَنْ يَشَاءُ (رعد، 27)؛ به هر کسی که بخواهد بدون حساب روزی میدهد؛ وَاللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ(نور، 38)، هر کسی را بخواهد میبخشد و هر کسی را که بخواهد عذاب میکند؛ يَغْفِرُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ (فتح، 14)؛ این نوع آیات نشان میدهد که خدا آزاد است و آزادی خود را به رخ ما هم میکشد. میگوید ببین من آزاد هستم، من هر کاری دلم بخواهد میکنم، خب تو هم باید آزاد بشوی. انسان برای ملاقات با خدای آزاد، چنین سنخیتی را نیاز دارد و باید آزاد باشد. انسان نورانی، عارف، معنوی، باصفا و مقدس؛ انسان آزاد است که حاضر نیست برده بشود و زمینۀ بردگی برای دیگران را در خودش از بین برده است.
آمادگی برای نقد شنیدن، مقدمه آزاداندیشی
این آزادی طوری است که اگر آدم یک حرف غلطی زد، از اشتباه خود دفاع نکند یا اگر کسی گفت من این حرف شما را قبول ندارم، شما به جای اینکه آماده دفاع بشوی، بگویی واقعا؟ چرا؟ الآن صد در صد آماده باش تا نقد حرف خودت را بشنوی. اگر نقد حرف شما غلط بود، نمیپذیری ولی آمادگیاش را داشته باش! آمادگی نقد شنیدن را که داشته باشی، آزاداندیش میشوی.
📢 صوت: @Panahian_mp3
🚩 دانشگاه هنر - ۱۴۰۳.۰۴.۳۰
@Panahian_text
📌 هنر آزاد اندیشی | ج چهارم - بخش دوم
🔘 راز مظلومیت اولیاء خدا
🔘 اهمیت آزادی درونی
🔘 انواع آزادی در محوریترین شعار انقلاب
🔘 انواع آزادی فردی
🔘 آزادی قلب مهمتر است یا آزادی اندیشه؟
استاد #علیرضا_پناهیان در دانشگاه هنر
راز مظلومیت اولیاء خدا
راز مظلومیت اولیاء خدا چیست؟ مگر آدمها مفطور به فطرت الهی نیستند؟ مگر اصلشان پاک نیست؟ پس چرا اکثراً اولیای خدا را غریب میگذارند؟ چرا بسیاری از مردم به اولیای خدا که میرسند، بد میشوند؟ بلکه برده دشمنان میشوند. چون اولیاء خدا نمیخواهند کسی را به بردگی بکشند. همین! داستان این است! شب عاشورا نمونۀ برجستهای در این موضوع است. شبِ عاشورا، امام حسین(ع) یارانش را به بردگی نکشید. امام حسین(ع) در شب عاشورا به بهترین یارانش در روی زمین فرمود میخواهم با شما واقعیت را بگویم. اصل صحبت امام این بود که فرمود من فردا کشته میشوم، یعنی ماندن شما فایدهای برای من ندارند. بعدش هم نتیجهگیری کرد که هر کدام میخواهید، بروید. من هم از شما راضی هستم. این آزاد گذاشتن مردم، راز مظلومیت اولیاء خدا است.
اهمیت آزادی درونی
از نظر معنوی، آزادی امری کلیدی است. این آزادی در روح انسان بسیار مهم است و به آزادی بیرونی هم مرتبط است. کسانی که آزادی درونی را توصیه نمیکنند و فقط آزادی بیرونی و اجتماعی را توصیه میکنند، خائن هستند. این افراد میخواهند کلاه سر دیگران بگذارند. این ابزار به بردگی کشیدن دیگران است. این روش همان کسانی است که پرهای کبوترها را قیچی میکند بعد روی پشتبام رهایشان میکنند تا بپرند. میگوید بپّر و برو! دیگر آزاد هستی! بعد کبوتر را میاندازد بالا و این کبوتر بدبخت هم یک دور کوتاه میزند و با احتیاط برمیگردد سر جایش و آنقدر همانجا دانه به او میدهند که جَلد آنجا میشود. بعداً دیگر پرهایش را هم نمیکَنند. بعد به مسخره کردن اینها میایستند. تمسخر آزادی روی پشتبام کفتربازها! صهیونیستها هم با انسانها همین کار را میکنند.
انواع آزادی در محوریترین شعار انقلاب
آزادی جایگاه بسیار مهمی در دین دارد. آزادی جامعه هم فوقالعاده مهم است. اگر یک جامعه کلاً اهل آزادی نباشد، خدا غضب میکند. اگر کلیت جامعه یا اکثریت قابل اعتنایی از جامعه دست از آزادی بردارند، خدا دیگر به قیامت حواله نمیدهد، در همین دنیا یک ذلتی به آن جامعه میدهد! آزادی جامعه بسیار مهم است. در شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی؛ «استقلال» یعنی آزادی جامعه، «آزادی» هم یعنی آزادی درونی(فردی) و آزادی بیرونی(اجتماعی) انسان. آزادی جامعه و آزادی درونی و اجتماعی، در جهموری اسلامی مهم است. جمهوری اسلامی مبتنی بر آزادی درونی تک تک افراد است. لذا اگر ایمان آدمها کم بشود جمهوری اسلامی، تضعیف میشود.
انواع آزادی فردی
آزادی فردی انسان به دو قسمت اساسی تقسیم میشود. یک بخش به آزادی رفتار مربوط است. آزادی رفتار فرع دو آزادی مهمّ درونی دیگر است؛ آزادی اندیشه و فکر، و آزادی قلب و گرایش. در آزادی قلب، انسان اسیر هیچ تعلقی نیست. آزادی قلب، یک هدف بسیار مهم است، آزادی قلب، یک اوج است و ارزشمندترین بخش آزادی است.
آزادی قلب مهمتر است یا آزادی اندیشه؟
آزادی قلب را جز با آزادی اندیشه نمیتوان فراهم کرد. آزادی قلب، آزادی دل تو، رهایی دلِ تو از اسارت «اولویت» دارد، ولی آزادی اندیشه، «اَولّیت» دارد. تو تا آزادی اندیشه را تأمین نکنی به آزادی دل نمیرسی. پس آزادی دل عملاً برای ما مهمتر است و نهایتاً در عالم وجود آن آزادی دل است که ارزشمندتر است. «إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ(شعراء، 89)». آزادی قلب در داشتن قلب سالم از هر نوع اسارتی است. اما آزادی اندیشه، مقدمه آزادی قلب است. ما تا آزاد فکر نکنیم، نمیتوانیم به آزادی قلب برسیم.
📢 صوت: @Panahian_mp3
🚩 دانشگاه هنر - ۱۴۰۳.۰۴.۳۰
@Panahian_text