پنجِ پنج
📚#داستانک ارثیه خانوادگی لباس را بویید. آرام روی چشمهایش گذاشت و گریست. تقهای به در خورد. _ با
📚#داستانک
لباس ارثی
وصیت کرد:
_هروقت از بین شما رفتم، لباس من را بپوشید. نگذارید روی زمین بماند!
خندیدم و گفتم:
_چیز بهتری نداشتی؟ وصیت میکنی فقط واسه یه تیکه لباس؟!
لبخندی زد و سکوت کرد. سکوتش خبر از رازی میداد که تا وقتی بود، به آن پی نبردم.
داداش محسن را میگویم!
تازه جنگ شروع شده بود. همان سال ۵۹، چیزی از وصیتش نگذشته بود که با شهادتش، سیاه پوشش شدم.
حالا من ماندم و یکدست لباس فرم سپاه!
سال ۶۱، عملیات رمضان آغاز شد. رزمنده ها باید به دل دشمن میزدند و تا منطقه پاسگاه زید، او را تعقیب میکردند. باید جرأت دستدرازی به خاک وطن را از او میگرفتند.
مرحله پنجم عملیات، نوبت رسید به گردان ما.
آماده شدم. من و بچهها از همدیگر حلالیت گرفتیم و متوسل شدیم به حضرت صاحب الزمان.
در یک لحظه وصیت برادرم به ذهنم خطور کرد. حالا وقتش بود. لباس را پوشیدم. موهایم را شانه زدم و سربند یا زهرا به سر بستم.
با بچهها به خط زدیم، اما با کمترین امکانات. هر یک نفر مقابل یک تانک. باید تانکهایشان را شکار میکردیم. در حین پیشروی، بچهها با هدیههای نامیمون دشمن، یکی یکی از پا میافتادند. عاقبت، خاک منطقه، من را هم با یک گلوله تانک در آغوش گرفت.
حالا لباسِ تن من، میراثی شد برای پدر.
لباس مأمور بود تا ما دو برادر را در خود جای دهد و تا سر منزل مقصود، به آغوش خاک بسپارد.
💠💠💠💠
🥀روز تشییع شهید حسین فرهادی، پدر لباس فرم سپاه را به تن کرده و در مراسم فرزندش شرکت میکند.
✍️فرهوده جوخواست
🇮🇷5⃣•5⃣•6⃣1⃣•6⃣5⃣•6⃣7⃣🇮🇷
۲۵روزمانده تا ...
روز ایـثار و مـقاومـت اراڪ
پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۱
پـنجِ پنـجِ سـال۱۳۶۵
پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۷
روزهاے حماسـہ و اقـتدارِ اراڪـےها
https://eitaa.com/panj_panj
39.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔶صحبتهای جناب آقای عباس حبیبی در خصوص تفحص شهدای عملیات رمضان
#مصاحبه
🇮🇷5⃣•5⃣•6⃣1⃣•6⃣5⃣•6⃣7⃣🇮🇷
روز ایـثار و مـقاومـت اراڪ
پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۱
پـنجِ پنـجِ سـال۱۳۶۵
پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۷
روزهاے حماسـہ و اقـتدارِ اراڪـےها
https://eitaa.com/panj_panj
💚شهید سید غلامرضا شمسی
انسانی مؤمن و با تقوا بود. نماز اول وقت مهمترین رکن عباداتش بود. به مسائل دینی و انسانی بسیار اهمیت میداد.
همواره توصیه میكرد كه هرگز دروغ نگویید، از نگاه بد دوری كنید، در هنگام سختی و مشقت به خداوند پناه ببرید. دست مستضعفان را بگیرید و به آنها كمك كنید تا خداوند در دنیا و آخرت از شما خشنود و راضی و یار و یاورتان باشد.
او در پنجم مرداد ماه در بمباران کارخانه به شهادت رسید و نیمی از بدنش مفقود شده بود. پیکرش در گلزار شهدای اراک به خاک سپرده شد.
📎https://shohud.ir/node/2572
🔖نشانی مزار: اراک، قطعه ۱۱، شماره ۷۷
پنج روز مانده تا عید بزرگ غدیرخم😍
#شهدایسادات
#شهیدبمباراناراک
🇮🇷5⃣•5⃣•6⃣1⃣•6⃣5⃣•6⃣7⃣🇮🇷
روز ایـثار و مـقاومـت اراڪ
پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۱
پـنجِ پنـجِ سـال۱۳۶۵
پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۷
روزهاے حماسـہ و اقـتدارِ اراڪـےها
https://eitaa.com/panj_panj
46.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔶روایت نوع شهادت ۷۲تن در عملیات رمضان
علیرضا مرادی در زمان عملیات ۱۶سال داشت و به عنوان تخریبچی در عملیات شرکت کرد.
ایشان روز ۲۳ مرداد، بعد از عملیات به جهت پاکسازی میدان مین از ناحیه پا مجروح میشود.
#مصاحبه
🇮🇷5⃣•5⃣•6⃣1⃣•6⃣5⃣•6⃣7⃣🇮🇷
روز ایـثار و مـقاومـت اراڪ
پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۱
پـنجِ پنـجِ سـال۱۳۶۵
پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۷
روزهاے حماسـہ و اقـتدارِ اراڪـےها
https://eitaa.com/panj_panj
📚 #داستانک
۷۲ قبر خالی
گلها را برای هزارمین بار شمرد.
درست بودند. ۷۲ دسته.
چیزی تا شروع مراسم باقی نمانده بود.
مادرها با قاب عکسها آمده بودند تا گلهایشان را تشییع کنند.
مردم همهمه میکردند. همه از عملیات رمضان میگفتند. از ۷۲ رزمنده مفقود اراکی.
دقایقی بعد گلها به جای شهدای مفقود تشییع شدند.
✍️فرشته عسگری
🇮🇷5⃣•5⃣•6⃣1⃣•6⃣5⃣•6⃣7⃣🇮🇷
۲۴روزمانده تا ...
روز ایـثار و مـقاومـت اراڪ
پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۱
پـنجِ پنـجِ سـال۱۳۶۵
پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۷
روزهاے حماسـہ و اقـتدارِ اراڪـےها
https://eitaa.com/panj_panj
📌بخش اول شهدای عملیات مرصاد پنجِ پنجِ سال ۱۳۶۷
۱_ شهید علی اصغر احمدی
https://shohud.ir/node/696
۲_ شهید سبزعلی آجرلو
https://shohud.ir/node/100
۳_شهید علی کوثر بابایی
https://shohud.ir/node/116
۴شهید ناصر بغدادی
https://shohud.ir/node/3040
۵ _شهید منوچهر پارسا
https://shohud.ir/node/295
۶ _شهید محمد تجلی
https://shohud.ir/node/837
۷ _شهید محمد توکلی
https://shohud.ir/node/1225
۸ _شهید محمد جالینوسی
https://shohud.ir/node/281
۹_شهید رجبعلی جودکی
https://shohud.ir/node/1053
۱۰_ شهید علی حاج رضایی
https://shohud.ir/node/3766
#شهدای_عملیات_مرصاد
#پنجِ_پنج
#بخش_اول
🇮🇷5⃣•5⃣•6⃣1⃣•6⃣5⃣•6⃣7⃣🇮🇷
روز ایـثار و مـقاومـت اراڪ
پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۱
پـنجِ پنـجِ سـال۱۳۶۵
پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۷
روزهاے حماسـہ و اقـتدارِ اراڪـےها
https://eitaa.com/panj_panj
💚شهید سیدحسن پارسازاده
كوچك كه بود در کارهای خانه به مادرش کمک می کرد. بزرگتر که شد دل داد به درس و مدرسه. آرام آرام، ریشه هنر در وجودش پا گرفت و در انگشتانش جوانه زد. هنرستان را برای ادامه تحصیل انتخاب کرد و دیپلمش را گرفت راهی بازار کار شد و خیلی زود به استخدام کارخانه آلومینیوم سازی در آمد.
پنجم مرداد ماه بود، سید حسن تازه به 19 سالگی رسیده بود و در کارخانه کنار دستگاههای سنگین مشغول عرق ریختن و زحمت کشیدن که دیوار صوتی اراك شکست. در همین بمباران سیدحسن زیر آوار ماند و به شهادت رسید.
📎https://shohud.ir/node/308
🔖نشانی مزار: اراک، قطعه ۱۱، شماره ۴۴
چهار روز مانده تا عید بزرگ غدیرخم😍
#شهدایسادات
#شهدایبمباراناراک
🇮🇷5⃣•5⃣•6⃣1⃣•6⃣5⃣•6⃣7⃣🇮🇷
۲۴ روزمانده تا
روز ایـثار و مـقاومـت اراڪ
پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۱
پـنجِ پنـجِ سـال۱۳۶۵
پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۷
روزهاے حماسـہ و اقـتدارِ اراڪـےها
https://eitaa.com/panj_panj
May 11
📚 #داستانک
آرزوی لباس دامادی
پشت فرمان جا خوش کرد. بسم اللهی گفت و استارت را چرخاند. گرمای مرداد از همان سر صبح بیداد میکرد. دستمال یزدی را روی پیشانیش کشید. چشم چرخاند. جوانی را کنار خیابان دید. نیش ترمزی زد.
سلامش را با لبخند جواب داد. گرم صحبت با او شد. برق نگاهِ جوان دلش را برد.
با شوق از کارخانهی آلومینیوم میگفت، از اینکه تازه استخدام شده بود. از مادرش که آرزو داشت رخت دامادی را بر تنش ببیند. از آرزوهای چند سال بعدش...!
هواپیماها که رسیدند، رخت تنش در آتش سوخت مثل جسمش؛ مثل آرزوی لباس دامادی....!
✍️اعظم چهرقانی
🔸️تقدیم به شهدای بمباران کارخانههای اراک در ۱۳۶۵/۵/۵.
🇮🇷5⃣•5⃣•6⃣1⃣•6⃣5⃣•6⃣7⃣🇮🇷
۲۳روزمانده تا ...
روز ایـثار و مـقاومـت اراڪ
پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۱
پـنجِ پنـجِ سـال۱۳۶۵
پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۷
روزهاے حماسـہ و اقـتدارِ اراڪـےها
https://eitaa.com/panj_panj
May 11
💚شهید سید عباس حیدری
ساعت نه بود که ما در خانه یکی از فامیلمان داشتیم مقدمات شام را آماده میکردیم که ناگهان صدای دو، سه تا انفجار خیلی شدید آمد.
کم کم سر و صدا پیچید توی
کوچه.
همه افتادند به حرف زدن و در گوشی صحبت کردن که: همه اومدن به خانواده هاشون سر زدن چرا آقای حیدری نیومده؟
مادرم با خیال راحت نشسته بود و می گفت: نه احتمالاً مجروح شده میاد. اخبار اعلام کرد که کارخانه های اراک بمباران
شده اند و اسم کارخانه های آلومینیوم سازی، واگن پارس و آذرآب را آورد. ساعت يك ربع به چهار شد.
پدرم هر روز يك ربع به چهار، خانه بود ما با خیال راحت نشسته که پدرم پیدایش می شود.
سیدوحید برادر کوچکم در پانزده متری فوتبال رد می شده که میشنود؛ تمام کسانی که تا حالا نیامده اند شهید شده اند. شنیدم از کوچه صدای یا حسین علیه السلام میآید.
آن موقع خواستم که بروم و پدرم را ببینم.
گفتند که نمیشود. پدرم دستش و پایش قطع شده بود. شکمش پاره شده بود و همه بیرون ریخته بود. فردا ساعت شش صبح رفتیم. وقتی نایلون و کفنش را زدند کنار، من پدرم را دیدم. فرق سرش شکاف برداشته بود و توی آن پر از برگ درخت بود.
📎https://shohud.ir/node/5176
🔖نشانی مزار: اراک،گلزار شهدا، قطعه۱۱ ، شماره ۹۱
سه روز مانده تا عید بزرگ غدیرخم😍
#شهدایسادات
#شهدایبمباراناراک
🇮🇷5⃣•5⃣•6⃣1⃣•6⃣5⃣•6⃣7⃣🇮🇷
روز ایـثار و مـقاومـت اراڪ
پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۱
پـنجِ پنـجِ سـال۱۳۶۵
پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۷
روزهاے حماسـہ و اقـتدارِ اراڪـےها
https://eitaa.com/panj_panj
📚#داستانک
تنهای خونآلود، شانه به شانه هم قطار شده بودند روی کفپوش بیمارستان. صدای نالهها گم شده بود میان آژیر آمبولانسها که پشت به پشت هم از راه میرسید.
مردم، آستین بالا زده، توی صف ایستاده بودند. نوبت هر کس که میرسید، گروه خونیاش را میگفت و ساعد را بیمعطلی جلوی پرستار میگرفت تا سوزن را در رگهایش فرو کند.
سرنگ که پر خون میشد، پرستار میدوید به طرف یکی از زخمیها.
خون، بدون توقف از رگی به رگ همشهری دیگر میجهید.
✍️مولود توکلی
🔶️🔶️🔶️
تقدیم به مردم فداکار اراک که با اهدای خون خود به مجروحان همشهری خود در بمباران هوایی ۵/۵/ ۶۵، جلوهای دیگر از ایثار آفریدند.
🇮🇷5⃣•5⃣•6⃣1⃣•6⃣5⃣•6⃣7⃣🇮🇷
۲۲ روز مانده تا...
روز ایـثار و مـقاومـت اراڪ
پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۱
پـنجِ پنـجِ سـال۱۳۶۵
پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۷
روزهاے حماسـہ و اقـتدارِ اراڪـےها
https://eitaa.com/panj_panj