امیرحافظ پسری جذاب ، مغرور و متعصب مهندس عمران ریس شرکت بزرگ ساختمانی، پدرش حاج معتمدی تاجر معروف شهرشون به اجبار مادرش با ترمه دانشجوی رشته داروسازی ازدواج میکنه ولی خودش دختر دیگهای رو دوست داره،ترمه زیبا رو مورد آزار و اذیت خودش قرار میده ولی بعد از مدتی سخت عاشقش میشه ولی ترمه میفهمه کسی که در حال بیهوشی بی ابروش کرده همین شوهر خودش بود و....😳😱🔞
#پر_سر_و_صدا_ترین_رمان_آنلاین_ایتا😱
#پیشنهاد_ویژه_به_دوستداران_رمان_خون😍
#رمان_همخونهی_استاد👇♨️♨️🔥🚫
https://eitaa.com/joinchat/302579743C8237e41e2b