#قصدکشتن_شیخ_نخودکی_اصفهانی
🔸پدرم در قریه «نخودک» کدخدا بود و من هم در اداره #ژاندارمری کار میکردم. حاج شیخ به پدرم فرمود:
از شغل #کدخدایی استعفا کن. پدرم نیز به موجب توصیه حضرت #شیخ از کار خود استعفاء کرد و چون من از ماوقع مطلع گشتم، بغضی از مرحوم شیخ در دلم پدید آمد و #دیگران هم مرا به این #دشمنی، تحریک میکردند تا آنکه مصمم شدم ایشان را به #قتل برسانم
🔸بر آن شدم که در یکی از این شبها ایشان را هدف #گلوله سازم. #اتفاقا، در یکی از #شبهای #زمستانی حضرت #شیخ را دیدم که میخواهند از #ده خارج شوند. با خود #اندیشیدم که وقت #مناسب فرا رسیده، اما بهتر است اندکی صبر کنم تا از ده دور شوند و #صدای_شلیک من کسی را آگاه نکند
#دراین_زمان_اتفاق_خاصی و بهت آوری برای من افتاد......😱😱
#بقیه داستان.........🔰🔰
http://eitaa.com/joinchat/4000645139Cde96dd3d95
http://eitaa.com/joinchat/4000645139Cde96dd3d95