چند سال پیش در یکی خیابان های تهران پُلنگارهای(بیلبورد) دیدم که نوشته بود: تا کِسی ازت کمک نخواسته کمک نکن
این جمله نه فقط نظر شهرداری اون زمان بلکه یکی از آداب زندگی در جامعه مدرنه. در دنیای جدید، ما انسانها نه خواهر و برادر دینی هستیم نه بر هم ولایتی داریم نه در نتیجه با هم نسبتی داریم. ما یک سری جزایر جدا از همیم که اگر پای منفعت وسط باشه به هم نَقْب میزنیم وگرنه مسایلمون به هم ربطی نداره.
برخلاف این نگاه، در گنجینه شریعت، به ما مسلمانان توصیه شده «قبل از اینکه از شما درخواست بشه کمک کنید». و فراتر از اون، در نظام الهی بین گروههای جامعه، یک رابطه زوجیت برقراره، برخلاف تضاد هگلی و رقابت حاصل از اون.(۲)
این زوجیت چیزی فراتر از ازدواجه. زوجیت بر یک همراهی جمعی و حمایت اجتماعی بین دستهها و گروهها اشاره داره. یکی از این گروهها در جامعه، گروه جنسیتی، یعنی زنان و مردان هستند. فرهنگ اسلام به زنان و مردان میگه به جای ایجاد طمع و ایجاد ترس و قدرتنمایی و ثروتنمایی و بدننمایی [و هرچه که باعث امتیازدهیِ طرف مقابل میشه] از هم حمایت کنید و با هم همراه باشید. یعنی دو جنس زن و مرد به فراخور اقتضائات جنسیتیای که دارند با هم رفتار حمایتگرانه داشته باشند. این رفتار حمایتگرانه در زن به این شکله که اون مرد رو جزیی از کسانِ خودش بدونه و نخواد از ابزار جنسیتش برای باجگیری استفاده کنه و در برابر او عفاف بورزه. و در مرد به این شکله که اون زن رو از کسان خودش بدانه، پس بهش طمع نداشته باشه و از قدرتش برای حفظ کرامت و امنیت او استفاده کنه نه بهرهبرداری جنسی. و در یک کلام نسبت به او غیرت بورزه.
این عفاف و غیرت نحوه برخورد خواهرانه و برادرانه ما با گروه مقابلمون رو تعیین میکنه و طبیعتاً بر هم تاثیر داره
اگر یکی از دو طرف به وظیفه خودش عمل نکنه به صورت طبیعی این رابطه اخوتمحور خدشهدار میشه. اما عمل نکردن یکی از طرفین نمیتونه وظیفه طرف مقابل رو مختل کنه. عفاف نورزیدن گروهی از زنان نمیتونه وظیفه غیرت ورزی مردان رو ساقط کنه و غیرت نورزدین گروهی از مردان هم همینطور.
در این تفکر ما با هم خواهر و برادریم، ما بر هم ولایت داریم. ما نسبت به هم مسئولیم. فخر آفرینش صل الله علیه و آله تعلیممان داد: کُلّکم راع کُلّکم مَسئول
ویدئوی آپلود شده رو ببینید. این کلیپ سالها پیش در رسانههای فمنیستی به وفور دست به دست شد. در همین کشورهای مدرن و متمدن و مدعی حقوق زنان، بی تفاوتی اجتماعی به حدی رسیده که برای حساس کردن مردم به گروههای ( ظاهراً ) آسیبپذیرتر کلیپ میسازند و تبلیغات میکنند اما وضع کسی رو دارند که میخواد با دَلو، چشمهای رو پر کنه
چطور میشه وقتی از یک طرف همه توانت رو بگذاری برای نابودی خواهری/برادری [بخونید عفاف و غیرت] و بعد از مردم توقع رفتار خواهرانه برادرانه داشته باشید؟
چطور میشه صبح تا شب به مردم توصیه کنی که با هم کاری نداشته باشند، سرشون به کار خودشون باشه، بخاطر دلسوزی و احساس وظیفه مسخرهشون کنی، با بالا آوردن ساختارهای مختلف اونها رو از هم منفک کنی، زن رو کالای مصرفی کنی، انسان رو گرگ انسان تعریف کنی، در بازار و معاملات، مردم رو نسبت به هم درنده و طماع کنی بعد بگی استثنائا دلتون به حال فلان گروه [ در اینجا زنها] بسوزه و نسبت به اونها تعهد داشته باشید؟
بماند که در همین نگاه روشنفکرامآبانه، زن و مرد مساوی هستند و دلیلی نداره برای زنها بصورت ویژه دل بسوزانیم
من نمیدونم این جوانمرد، شهید غیرت ، چقدر مذهبی بود یا اصلا نبود؟ اما هرچه بود شهروند دنیای مدرن نشده بود. تن به اتیکت های اجتماعی شیک امروزی نداده بود.
با الفاظ به ظاهر قشنگ مثل رعایت پرایوسی و .. خودش رو کنار نکشیده بود
چیزی که پیداست او در برابر ظلم خودش رو مسئول دید. کاری رو کرد که انسان مدرن بهش میگه دخالت و در بعضی کشورها براش جریمه هم فرض شده. جلوی ظلم بر دختری هرچند بد حجاب، هر چند بی مبالات رو گرفت و تا لب جان پای این آرمان ایستاد.
و اینطور بود که ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد...
.
.
پینوشت:
درباره اصل دخالت، میزان دخالت، دخالت خوب، دخالت بد، حریم خصوصی در اسلام حرف زیاده که در این مقال نمیگنجه. اختصارا اینجا بگم که برای جلوگیری از دخالت بد نباید جلوی هر گونه احساس مسئولیت و مداخله ای ایستاد. این پاک کردن صورت مساله ست
پاورقی:
(۱)شرح حکمت ۵۳ نهج البلاغه ـ جايگاه سخاوت و ايثارگرى
(۲) رهبر انقلاب: قانون زوجیت در اسلام درست در مقابل دیالکتیک هگل و مارکسیست است
رهبر انقلاب اسلامی
پریچهر
چند سال پیش در یکی خیابان های تهران پُلنگارهای(بیلبورد) دیدم که نوشته بود: تا کِسی ازت کمک نخواسته
در دیدار جمعی از بانوان سراسر کشور: فلسفه دیالکتیک هگل تضاد است یعنی تز و آنتی تز که از آنها سنتز به وجود میآید در اسلام سنتز از آنتی تز به وجود نمیآید از زوجیت پدیدار میشود.
بسم الله
آقای رییس جمهور سلام! این نامه را یک زن خانهدار برای شما مینویسد. یک زن از ۲۱میلیون زنی که عمده عمرشان را در خانه میگذرانند و زندگی شان گره خورده به همین چهار دیواریهای سیمانی و آجری.
یکی که هم درد خودش را دارد هم آن شهروندانی که هر جای دنیا باشند شب به شب آخرین پناهشان خانه است
خانه مفهوم مقدسیست.
دارم سعی میکنم شعاری حرف نزنم، کلماتم پا روی واقعیت داشته باشند. خانه -آن خانه اصیل و انسانساز- چیزی فراتر از چند تُن سیمان و میلگرد و آسانسور استیل و نمارومی است.
خانه جایی ست که باید از دل آن فرهنگ اصیل انسانی ساخته شود. رفتارهای بشر وسبک زندگی او مستقیما از محل زندگیاش تأثیر میگیرد. فضاهای کالبدی این قدرت را دارند که انسان متناسب خود را بسازند. انسانی که در آپارتمانِ دماغ بالا گرفتهٔ مغرور ساخته میشود یک جور است، انسانی که در سراچهٔ متواضع نشسته بر زمین ساخته میشود یک جور دیگر . خانه بد میتواند انسانی و جامعهای را بد کند
خانه اصیل یک موجود زنده است. میتواد تولید کننده باشد. میتواند تصمیم گیر و تاثیرگذار باشد، میتواند انسانها را به هم و به خدا و به طبیعت وصل کند، صفاتی که آپارتمانهای مصرفگرای نقنقوی امروزی ندارند.
شواهد محکمی هست که آپارتماننشینی دارد روح و روان مردم را نابود میکند و فرهنگشان را به قهقرا میبرد
شاید باورتان نشود مبتکر این سبک از آپارتمانسازی که شوربختانه در کشور ما فراگیر است نام این سازهها را پارکینگ انسانی گذاشته.
هیچ چیز بهتر از این نمیتواند آپارتماننشینی موجود را وصف کند. وضعیتی که انسانها ماشینهایی هستند که صبح به صبح خارج میشوند و در خدمت نظام سرمایه وبازار و افزایش جیدیپی قرار میگیرند و شب به شب سر جایشان پارک میشوند.
زیست در این خوابگاهها طبیعتا سبکی از زندگی را طلب میکند که در آن، همدلی، بخشندگی، عفاف، صله رحم، تعلق به خانه پدری ، عِرق به خانه و در نتیجه عرق به وطن جایی نخواهد داشت.
شهر تهران میتواند عبرت خوبی برای سایرین باشد اما متاسفانه تبدیل شده به الگوی سایر شهرداریها ! این خاصیت مرکزگرایی است که حتی ویرانههای پایتخت هم از دور زیبا به نظر میآید.
اصلا همین مرکزگرایی فاتحه فرهنگ بومی اقوام و محلات را خوانده. همین مرکزگرایی دروغِ «زمین کافی نداریم» را رونق داده. مرکزگرایی باعث شده مردم تقسیم بشوند به ایرانی مرکز نشین درجه ۱ و ایرانی دور از مرکز درجه۲، بشوند شهروند با کیفیت، شهروند بی کیفیت.
مرکزگرایی خودش عامل بیعدالتی اجتماعیست.
رشد عمودی شهرها و پر کردن جیب سوپر مَلّاکها و سلولواره شدن سکونتگاه مردم که دیگر سر جهازی این نوع تمدن است.
این نامه دارد توسط مادر خانهداری نوشته میشود که میان یکی از همین سلول های سیمانی نشسته که به دروغ اسمش را خانه گذاشتند. زنی که مثل میلیونها زن دیگر در پاسداری از خانواده دست تنهاست چون همسرش برای اجاره پنجاه متر از خانههای شهر باید از گرگ ومیش صبح تا عطاس خوان شب کار کند. دست تنهاست چون شهرسازی مدرن زنجیره ارتباطات اجتماعی او را با زنان محله پاره کرده. تنهاست چون ساختارهای موجود، او را با تمام قدرت به سمت فردیت و بریدگی از جماعت هول میدهند.
مادری که مثل میلیونها مادر دیگر دارد دست و پا میزند که در این شهرهای عبوس، نامحلهها و بناهای ضد خانواده، نسل سالم تربیت کند.. که اگر بخاطر شهرسازی غیر الهی و غیر انسانی فرزندش همبازی ندارد، آفتاب ندارد، درخت ندارد، خاک ندارند، هممحلهای و همسایه امین ندارند یا اگر دارد نمیشناسد، کوچه امن ندارند، اما امید دارد
اصلا امید دلیل نوشتن این نامه است
در اخبار خواندیم قرار نیست در نهضت مسکن ملی راه گذشتگان را ادامه بدهید. گفتند قرار است خانههای یک طبقه را احیا کنید. یعنی قرار است هزاران انسان از سلولهای مردهٔ منقطع از دیگران آزاد شوند و به خانه بروند؟
یعنی قرار است بازار پارکینگ سازی تخته شود؟ حبذا....
و البته میدانیم این یعنی قرار است بعد از این مافیای زمین و مسکن و... لشکر به لشکر مقابل شما و بهروزی مردم بایستند.
تهدید کنند که در انتخابات ضربهتان میزنند. امتحان سختی در پیش دارید.
دور برگردان از مسیر رفته یعنی میتوانیم امید داشته باشیم نسل بعدی، آرامتر، شادتر و سالمتر باشند. میتوانیم با پشت گرمتر جلوی غول هفتسر سرمایهداری بایستیم و دل خوش بداریم که سبک زندگی مان غیر همسو با اوست
نیک میدانید که خانه دردندشت در شهر مصرفگرای نامولد امروزی دردی را دوا نمیکند. ما علاوه بر خانه مولد شهر مولد نیز میخواهیم. شهری که در آن انسان، مثل گذشته جزوی از طبیعت باشد و طبیعت جزوی از سبک زندگی انسان. شهری که مشاغل از غولهای تجاری به صنایع کوچکمقیاس و ترجیحاً خانوادگی منتقل شده باشند. شهری
که برای نزدیکی منازل و مشاغل ساز و کاری تعبیه شده باشد که بشود در آن شعار شهر
پاک و خانواده سبز را عملی کرد. در شهرهای ماشینی امروزه نمیشود.
همچنین ما زنان، نیاز به نهاد زنانه داریم. شهرهای مردساخته بیجنسیت امروزی این نیاز را برآورده نمیکنند. نه تنها برآورده نمیکنند بلکه ما را در دوگانه مردوارگی یا تنانگی مجبور به انتخاب میکند. زن یا باید رقیب مرد باشد یا برای بقای اجتماعی از بدنش هزینه کد. این شهر نهادی برای زن شریف مسلمان ندارد
ریاست محترم قوه مجریه! از شما خواهش داریم راضی به این سطح نباشید. شهرهای مرکزی ما در درجه اول و شهرستانهای دورتر در ثانی دارند در دهان اژدهای سیری ناپذیر توسعه بلعیده میشوند. توسعه کلیدواژهی برای تراکم فروشی، تخریب محیط زیست، زمین خواری ، غصب آسمان و ساختن شهرهای کاملا ماشینیست.
آقای رییس جمهور! سرزمین ما وآینده ما دارد در شکم این اژدها هضم میشود. امید ما بعد ازخدا به شماست. به شما که دست تان میرسد. و در این راه امید شما هم بعد ازخدا به ما باشد.
@par1394