eitaa logo
پارادایم
90 دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
4هزار ویدیو
15 فایل
🔹اهداف کانال پارادایم : ➖ترویج تمدن اسلامی / تشیع ➖نشر دستاوردهای انقلاب اسلامی با محوریت ولایت مطلقه فقیه ➖نقد و به چالش کشیدن سلطه حاکم بر جهان ➖نشر واقعیات تمدن غرب ➖نقدعملکرد مدیران باحفظ حرمت ها ➖ انتشار اخبار و اطلاعات روز در ابعاد مختلف
مشاهده در ایتا
دانلود
پارادایم
✅ "بانو #حسنیه در دربار هارون الرشید" 🔵قسمت چهارم: 🍃هارون رو به کنیز کرد و پرسید: 🌺چه مذهبی داری
💠"بانو در دربار هارون الرشید" 🔵قسمت پنجم: احضار علمای بصره و بغداد... چون فرمان به والی بصره رسید،او بی درنگ،ابراهیم بن خالد را بر شتری رهوار،سوار کرده و به همراه فرستاده خلیفه به دارالخلافه بغداد فرستاد. ابراهیم چون به بغداد رسید،به هارون گفت،تا همه علمای بغداد را حاضر کنند. دولتمردان و بزرگان ممالک دیگر هم که از اطراف آمده و در بغداد جمع شده بودند،نیز در دارالخلافه حاضرشدند. برای ابراهیم بن خالد،کرسی زرین نهادند،و حسنیه را آورده و حقیرانه در جایگاه تماشاچیان نشاندند... حسنیه بی اعتنا به جلال و جبروت مجلس پیش رفت و مقابل ابراهیم بن خالد نشست. هارون به حسنیه اشاره کرد که مباحثه را آغاز کند. حسنیه رو کرد به ابراهیم و گفت: آن ابراهیم بن خالد که صد جلد از تالیفات او در بین دانشمندان،معروف است و به عداوت و دشمنی با علی بن ابی طالب(علیه السلام)افتخار می کند،تو هستی؟ ابراهیم بر آشفته و گفت:مرا مسخره می کنی؟ و رو به اهل مجلس کرد و گفت: مرا با کنیزی هم بحث کردن،چه معنا دارد؟این کار موجب بی ارزش شدن علم و اهانت به علماء و دانشمندان است. یحیای برمکی،وزیر هارون خندید و گفت: ای ابراهیم!این سخن از تو که اهل فضل هستی بعید است.مگر این سخن بزرگان دین نیست که:بنگر که سخن چیست،منگر که چه کسی آن را بر زبان آورده؟ حسنیه گفت:ای ابراهیم!به توفیق خدای تعالی،در همین مجلس،تو را از این کرسی زرین،به زیر خواهم کشید.. ابراهیم چون فهمید حسنیه میخواهد حقیقت مذهب اهلبیت را بر هارون روشن گرداند،گفت:چون من از راه آمده ام،حق تقدم با من است و من باید سوال را آغاز کنم. ◀️ادامه دارد... 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
پارادایم
💠"بانو #حسنیه در دربار هارون الرشید" 🔵قسمت پنجم: احضار علمای بصره و بغداد... چون فرمان به والی بص
💠"بانو در دربار هارون الرشید" 🔵قسمت ششم: خلیفه بعد از رسول خدا کیست؟ 💐 حسنیه گفت:بسیار خب!شما مقدم باشید و از هر چه می خواهید،بپرسید... ابراهیم،همواره سوال می کرد و حسنیه با فصاحت تمام،پاسخ می گفت و اشکالات وی را بسیار زیبا و متین جواب می داد و قاطعانه رد می نمود،به طوری که حاضرین از سخنان متین او حیران مانده بودند. بالاخره حسنیه گفت:ای ابراهیم!سوالات تو طولانی شد. می ترسم باعث کسالت تو شود،اجازه بده تا من نیز سوالی بپرسم... ابراهیم گفت:ای حسنیه،من سه مسئله دیگر از تو می پرسم،اگر پاسخ دادی، دیگر کنار خواهم کشید.. حسنیه گفت:هر چه می خواهی بپرس.. ابراهیم از این سخن بسیار برافروخته شد و گفت:بعد از رسول خدا(صل الله) خلیفه و قائم مقام او که بود؟حسنیه جواب داد: آن کسی که در پذیرفتن اسلام بر همه پیشی گرفته بود. ابراهیم گفت:آن کسی که در اسلام بر دیگران سبقت گرفته بود،که بود؟ حسنیه گفت:او که داماد و پسر عم و برادر رسول خدا(ص)بود.. هارون از این سخن آشفته شد و چون ابراهیم بن خالد،هارون را متغیر و آشفته دید،توانی کرد و گفت: ای حسنیه! بر عکس،من می گویم ابابکر، سابق در اسلام است،زیرا وقتی پیامبر مردم را به اسلام دعوت نمود،ابابکر چهل ساله بود و علی در سنین کودکی. ایمان و اطاعت کودک و کفر و معصیت او که اعتباری ندارد... حسنیه گفت:اگر من ثابت کنم که ایمان و کفر و معصیت و طاعت کودک،اعتبار دارد،به امامت و وصایت امیرالمومنین علی بن ابی طالب اقرار می کنی؟ ابراهیم گفت:اگر حجت و دلیلی قاطع و محکم بیاوری،آری،اقرار می کنم... ادامه دارد... ┄┅═✧❁🍃🌸🍃❁✧═┅┄
پارادایم
💠"بانو #حسنیه در دربار هارون الرشید" 🔵قسمت ششم: خلیفه بعد از رسول خدا کیست؟ 💐 حسنیه گفت:بسیار خب!
💠"بانو در دربار هارون الرشید" 🔵قسمت هفتم: حسنیه گفت:در جریان سفر حضرت خضر و موسی(ع)،وقتی که حضرت خضر آن کودک را کشت،چون موسی(ع)به خاطر قتل کودک به او اعتراض کرد،خضر در پاسخ گفت: و اما کشتن آن پسر بچه به این خاطر بود که چون پدر و مادرش مومن بودند،ترسیدم روزی پدر و مادرش را به طغیان و کفر بکشاند.(کهف/80) حال بگو آیا آن کودک مستحق کشته شدن بود یا حضرت خضر در حق او ظلم کرد؟از آنجا که خداوند،خضر را در قرآن کریم به بزرگی ستوده است،معلوم می شود که او در حق کودک ظلم نکرده است،بلکه مستحق کشته شدن بوده است. ابراهیم سر به زیر افکند و جوابی نداد. حسنیه گفت:ای ابراهیم!به خدائی که خالق همه اشیاء هست سوگندت می دهم بگو:آیا این حدیث را از اصحاب حدیث نشنیده ای که ابو مجاهد از ابوعمران و او از ابو سعید خدری روایت کرده است که روزی نزد رسول خدا(ص)نشسته بودیم که سلمان و جمعی از اصحاب،با حالی افسرده و ملول به خدمت رسول خدا(ص)آمدند و گفتند:ای رسول خدا،برخی از حسودها در مورد برادر و پسر عموی شما علی بن ابی طالب(ع) سخنانی می گویند و ما از اندوه آنقدر آشفته شدیم که نزدیک است هلاک شویم.. رسول خدا(ص)فرموند:مگر آنها چه می گویند؟ ادامه دارد... ┄┅═✧❁🍃🌸🍃❁✧═┅┄
پارادایم
💠"بانو #حسنیه در دربار هارون الرشید" 🔵قسمت هفتم: حسنیه گفت:در جریان سفر حضرت خضر و موسی(ع)،وقتی ک
💠"بانو در دربار هارون الرشید" 🔵قسمت هشتم: عرض کردند:می گویند که علی(علیه السلام) هر چند قبل از همه اسلام آورده،اما چون در سن کودکی بوده،فضیلتی ندارد... رسول خدا(ص)فرمود:گوش فرا دهید تا شما را از این اندوه بیرون آورم و دلهایتان را به نور ایمان و یقین روشن گردانم. شما را سوگند می دهم به آن خدائی که مرا به راستی بر آفریدگانش برگزید و برای هدایت آنها برانگیخت،که این سخن را که شاید در کتابهای آسمانی پیشین نیز خوانده باشید،بشنوید و در موردش قضاوت کنید... هنگامی که ابراهیم(ع) از مادر متولد شد،او را از دست آن پادشاه عصیانگر فراری دادند،در هنگام غروب آفتاب،مادرش او را در کنار جوی آبی میان ماسه ها نهاد،ابراهیم در مقابل چشمان حیرت زده مادرش برخاست و دست بر سر و صورتش کشید و کلمه توحید بر زبان جاری ساخت،آنگاه جامه اش را در آورده و بدنش را با آب شستشو داده و پاکیزه نمود. و از این روست که حق تعالی در قرآن مجید،در مورد او فرموده است: و این گونه بود که ما به ابراهیم(ع)،ملکوت آسمان و زمین را بنمودیم تا از اهل یقین گردد،پس چون ستاره ای دید،گفت این پروردگار من است،اما چون افول کرد،فرمود،خدای من بزرگتر از اینهاست،من افول کنندگان را دوست ندارم...(انعام،75و76) ادامه دارد... ┄┅═✧❁🍃🌸🍃❁✧═┅┄
پارادایم
💠"بانو #حسنیه در دربار هارون الرشید" 🔵قسمت هشتم: عرض کردند:می گویند که علی(علیه السلام) هر چند قب
💠"بانو در دربار هارون الرشید" 🔵قسمت نهم: یاران من!آن زمان که فرعون به دنبال موسی بن عمران(ع)بود و برای از بین بردن او شکم زنان باردار را می شکافتند و اطفال را می کشتند،چون مادرش او را به دنیا آورد،به مادرش گفت: مادر!مرا در تابوتی گذار و به دریا انداز. مادرش از سخن او به وحشت افتاد و گفت:پسرم!می ترسم در دریا غرق شوی. موسی گفت:مادر،مترس که حق تعالی حافظ من خواهد بود و مرا به سلامت به تو باز خواهد گرداند. پس مادرش او را در صندوقی نهاد و آن را به آب دریا انداخت. آب او را به ساحل رود برد و خدای متعال وی را به سلامت به مادرش باز گردانید،چنان که می فرماید: "به او گفتیم که او را در تابوتی گذار و به دریا افکن،تا دریا او را به کرانه ساحل آورد تا دشمن من و او،او را از دریا گرفته و مهری از خود به جانت انداختم تا در منظر من پرورش یابی(طه،39و40)" چنان که زمانی که عیسی(ع)نیز متولد شد به مادرش گفت: محزون مباش و سخنی مگو،روزه سکوت بگیر و به فرزندت اشاره کن. مادرش نیز چون مشرکین به او اعتراض کردند به عیسی(ع)اشاره کرد که با او سخن بگوئید.عیسی(ع) در آغوش مادر لب به سخن گشود و گفت: ای مردم!آگاه باشید که من بنده خدا هستم که خدا مرا به نبوت برگزید و کتاب آسمانی عطا فرموده و مرا در هر جا که باشم مبارک قرار داده و به ادای نماز و زکات،وصیت فرموده...(مریم،29تا31) ⏪ادامه دارد... ┄┅═✧❁🍃🌸🍃❁✧═┅┄
پارادایم
💠"بانو #حسنیه در دربار هارون الرشید" 🔵قسمت نهم: یاران من!آن زمان که فرعون به دنبال موسی بن عمران(
💠"بانو در دربار هارون الرشید" 🔵 قسمت دهم... ✅ نور محمد (صل الله) و علی(علیه السلام)... بدانید که خدای عزیز جلیل،من و علی(ع) را از یک نور آفرید،ما در صلب آدم بودیم و خداوند را تسبیح می گفتیم،تا آنکه ما را از صلب پدرانی پاک به رحم مادرانی پاکیزه منتقل فرمود،آن چنانکه آنها تسبیح ما را می شنیدند،تا آنکه به عبدالمطلب رسیدیم. آنگاه آن نور به دو نیمه شد،نیمی به عبدالله و نیمی به ابوطالب،عمویم منتقل گردید... آن دو بزرگوار،هر گاه در میان مردم می نشستند،نور ما بر آنها ظاهر بود،تا به رحم مادران آمدیم... 🔵 تولد علی(ع) از زبان پیامبر(ص)... وقتی که علی(ع) متولد شد،حبیبم جبرئیل فرود آمد و گفت:ای حبیب خدا! خداوند به تو سلام می رساند و ولادت برادرت علی بن ابی طالب(ع) را تهنیت می گوید و می فرماید: اکنون که زمان نبوت تو هست،تو را به وسیله برادر و همتا و خلیفه ات یاری می کنیم تا ذکر و یاد تو بلند گردد و نسل تو با او باقی بماند... ◀️ادامه دارد... ┄┅═✧❁🍃🌸🍃❁✧═┅┄
پارادایم
💠"بانو #حسنیه در دربار هارون الرشید" 🔵 قسمت دهم... ✅ نور محمد (صل الله) و علی(علیه السلام)... بدا
💠"بانو در دربار هارون الرشید" 🔵 قسمت یازدهم: و چون علی(علیه السلام) متولد شد،او را بر دامن خود نهادم،در آن حال دست راست خود را بر گوش خود نهاد و به رسالت من شهادت و گواهی داد و گفت:ای رسول خدا!اجازه می دهی بخوانم؟ گفتم:به آن خدائی که جان من در دست اوست،بخوان... علی(ع) شروع به خواندن صحف آدم و شیث نمود،چنان که اگر شیث حاضر بود،اقرار میکرد که علی(ع)صحف را بهتر از او می داند. آنگاه تورات موسی(ع) را خواند،آنگونه که اگر موسی(ع) حاضر بود،اقرار میکرد که علی(ع) آن را بهتر از او می داند... سپس زبور داوود و انجیل عیسی(ع) را خواند،به طوری که اگر داوود و عیسی(ع) حاضر بودند،انصاف می دادند که علی(ع) تسلط بیشتری بر انجیل و زبور دارد... و آنگاه که خداوند متعال،قرآن را بر من فرو فرستاد،او هم آنگونه که من میدانم و از حفظ دارم،می دانست. پس با من سخن آغاز کرد و من برایش مطالبی از انبیاء و اوصیاء(ع) بیان کردم و او را به مادرش فاطمه بنت اسد،باز گرداندم... یاران من!چرا به خاطر سخنان دشمنان اندوهگین می شوید و یاوه های مشرکین را بها می دهید؟ بدانید که من افضل انبیاء هستم و وصی من نیز افضل جمیع اوصیاء هست... آنگاه سلمان فارسی و باقی اصحاب ارجمند رسول خدا(صل الله علیه وآله) خوشحال و خندان بپا خاستند و بر رسول خدا(ص) صلوات فرستادند و گفتند(نحن الفائزون...ما رستگار عالم هستیم) رسول خدا(ص)فرمود:آری، والله شما از رستگاران هستید،بهشت برای شما آفریده شده و دوزخ جایگاه دشمنان علی(ع) می باشد... ادامه دارد...
پارادایم
💠"بانو #حسنیه در دربار هارون الرشید" 🔵 قسمت یازدهم: و چون علی(علیه السلام) متولد شد،او را بر دامن
💠"بانو در دربار هارون الرشید" 🔵قسمت دوازدهم: 🍃🌸ذکر فضائل علی(علیه السلام) و تمسک به آیات قرآن.. 🔹چون حسنیه سخنش به اینجا رسید،هارون و بسیاری از علماء گریستند و ابراهیم بن خالد،دیگر توان سخن گفتن نداشت. حسنیه گفت:ای علمای زمان،و ای شافعی! شما را به خدا قسم می دهم،بگوئید آیا این روایت را شما تاکنون نشنیده بودید؟ اکثر علماء گفتند:ای حسنیه!این حدیث را کسی نمی تواند انکار کند.. حسنیه گفت:آیا به برتری پیغمبر ما بر سایر انبیاء، معتقد هستید؟گفتند:آری... گفت:ای ابراهیم،آیا معتقر هستی که حق تعالی در این آیه شریفه،علی(ع) را نفس و جان رسول خدا(صل الله علیه وآله) خوانده است؟ 🔹"ای پیامبر!به مسیحیان نجران بگو:اگر سخن مرا نمی پذیرید،بیائید ما فرزندان خود را بیاوریم و شما نیز فرزندان خود را،ما زنان خود را و شما نیز زنان خود را،ما(همچون)جان خود(یعنی علی(ع) ) را بیاوریم و شما نیز،سپس بر علیه هم نفرین کنیم،تا آنکه با اوست بر همگان مشخص گردد..."(آل عمران،61) ابراهیم گفت:حاشا که من قرآن را انکار نمایم...‼️ ادامه دارد... ┄┅═✧❁🍃🌸🍃❁✧═┅┄
پارادایم
💠"بانو #حسنیه در دربار هارون الرشید" 🔵قسمت دوازدهم: 🍃🌸ذکر فضائل علی(علیه السلام) و تمسک به آیات قر
💠 "بانو در دربار هارون الرشید" 🔵 قسمت سیزدهم: 💐 حسنیه گفت:ای بی انصاف!ای دشمن دین و ای معاند خاندان طیبین و طاهرین،حال که معتقد به حقانیت قرآن و این حدیث شدی و پذیرفتی علی(علیه السلام)، نفس رسول خدا(صل الله علیه وآله) و برادر اوست،چرا اعتراف نمی کنی که او افضل اوصیاست و در قبول اسلام بر همه پیشی گرفته است؟! زمانی که ابراهیم(ع) جد بزرگوار علی(ع)، و موسی و عیسی(ع) در هنگام ولادت سخن گفته باشند و به خدای متعال ایمان آورده باشند و خداوند به آنها و به یحیی(ع) در حال طفولیت،نبوت داده باشد،چگونه اسلام آوردن علی(ع) را در طفولیت قبول نداری،!!! در حالی او برادر و پسر عموی رسول خدا(ص) است و او تکیه گاهی برای دین او بود و آیات بسیاری در شان او نازل شده و خداوند او را ولی خود خوانده.... ادامه دارد... ┄┅═✧❁🍃🌸🍃❁✧═┅┄
پارادایم
💠 "بانو #حسنیه در دربار هارون الرشید" 🔵 قسمت سیزدهم: 💐 حسنیه گفت:ای بی انصاف!ای دشمن دین و ای معا
💠"بانو در دربار هارون الرشید" 🔵قسمت چهاردهم: و رسول اکرم(صل الله علیه وآله)در روز خندق،ضربت او را با ارزش تر از عبادت تمامی جن و انس دانسته و در شان او فرموه: "ای مردم: هر کسی میخواهد به آدم با آن علمش و به نوح به تقوایش و به ابراهیم با آن حلم و بردباریش و به موسی با آن هیبتش و به عیسی به عبادتش بنگرد، به علی بن ابیطالب(علیه السلام) بنگرد..." اکنون که اعتراف دارید رسول خدا(ص) او را با پیامبران اولوالعزم،همتا و برادر فرموده و بعد از رسول خدا(ص) از همه جهانیان،حتی انبیاء،افضل دانسته، چرا ایمان او را در طفولیت نمی پذیرید⁉️ او در همان طفولیت،امام مردمان و وصی رسول خدا(ص) بوده است، و این در حالی است که آن حضرت،حافظ صحف،تورات،انجیل،زبور و فرقان بوده و جمیع اهل اسلام، بر این عقیده اند که:"علی(ع) حتی یک چشم بر هم زدن هم به خدا شرک نورزید..." اما ابوبکر، پس از چهل سال بت پرستی،به زبان اسلام آورد و این اعتقاد به قلبش رسوخ نکرد، و بیشتر اوقات با خدا و رسول خدا(ص) مخالفت می نمود و طریق عناد می پیمود و گوشت و پوست و خون وی، به گوشت خوک پرورده شده بود... اما با وجود این همه قبایح،وی را مومن میدانید و ایمانش را معتبر می دانید، زهی بغض و عداوت،که شما با خاندان نبوت(ع)دارید...‼️ ادامه دارد...... ┄┅═✧❁🍃🌸🍃❁✧═┅┄
پارادایم
💠"بانو #حسنیه در دربار هارون الرشید" 🔵قسمت چهاردهم: و رسول اکرم(صل الله علیه وآله)در روز خندق،ضربت
✅ "بانو در دربار هارون الرشید" 🔵قسمت پانزدهم... 💠اختلاف عباس با علی(علیه السلام) و داوری ابوبکر... ابراهیم بن خالد سر به زیر افکند و گفت: از این مسئله بگذریم،اما بگو ببینم،نظرت در مورداین مسئله که عباس عموی پیغمبر(صل الله علیه وآله) و علی(ع) که با یکدیگر بر سر میراث پیغمبر(ص) منازعه کردند و نزد ابوبکر برای داوری رفتند،چیست!؟ و واضح است از دو نفر که به خاطر اختلافی نزد حاکم می روند،حتما یکی بر حق بوده و دیگری بر باطل است. 🔆حسنیه گفت: ای ابراهیم،جواب این سوال از قرآن مجید روشن می گردد. 🔴ابراهیم گفت:چگونه؟ 🔆حسنیه گفت: خدای تعالی در سوره ص می فرماید: " و آیا خبر دادخواهان چون از محراب او بالا رفتند،به تو رسید؟ آن هنگام که به طور ناگهانی بر داوود وارد شدند و او از آنها به هراس افتاد، گفتند:مترس،ما دو مدعی هستیم که یکی بر دیگری ظلم کرده،پس میان ما به حق داوری کن و از راه حق دور مشو و ما را به راه راست رهنمون باش،بعد به داوود(ع) عرض کرد که این برادرم99 گوسفند دارد و من یک گوسفند بیشتر ندارم،او به من می گوید این یک گوسفند را هم به من بسپار و من نمی دانم چه جوابی به او بدهم،داوود(ع) بدون اینکه از مدعا علیه بپرسد که تو چه می گوئی و چرا چنین کرده ای؟سریعا قضاوت کرد و گفت که او به تو ظلم می کند... ◀️ادامه دارد... ┄┅═✧❁🍃🌸🍃❁✧═┅┄
پارادایم
✅ "بانو #حسنیه در دربار هارون الرشید" 🔵قسمت پانزدهم... 💠اختلاف عباس با علی(علیه السلام) و داوری اب
"بانو در دربار هارون الرشید" 🔵قسمت شانزدهم... بسیاری از شرکا به شریکشان ظلم و ستم روا می دارند،مگر کسانی که به خدا ایمان آورده باشند، و آنها بسیار کم هستند. پس از آن فورا فهمید که این قضیه، گویا یک احتمال الهی است، چون متوجه شد به خاک افتاد و به در گاه خدا توبه کرد.(سوره ص/ 23-21)" در تفسیر المیزان از امام رضا(علیه السلام) نقل شده است که خداوند این امتحان را برای این از حضرت داوود فرمود،که فکر می کرد داناترین مردم است،و خداوند برای تربیت وی و دور شدن او از عجب،آن را برایش آورد. و همه می دانیم که آن دو شخص،جبرئیل و میکائیل(ع) بودند و حاکم بین آنها،داوود(ع) بود. اکنون تو بگو که کدام یک بر حق بودند و کدام بر باطل؟ 🔵ابراهیم گفت: که جبرئیل و میکائیل،هر دو بر حق بودند و برای روشن کردن داوود،پیش او آمده بودند،چرا که او دچار اشتباه شده بود... ◀️ادامه دارد... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ┄┅═✧❁🍃🌸🍃❁✧═┅┄