فصل۳۰
مهديقلی با حالی خراب از خواب بیدار شد. ناله کنان شروع کرد به عُق زدن. عُق می زد و خون بالا می آورد. دخترانش گريه کنان و دستپاچه اين طرف و آن طرف می دويدند. مادر بهنام با نگرانی گفت: چی شده بابا جان، حالت خوبه؟ مهديقلی سر تكان داد و دوباره عُق زد و ناله کنان گفت: بهنام، بهنام! مادر پرسید: بهنام چی شده؟ اما مهديقلی نتوانست جواب بدهد. آمبولانس رسید. مهديقلی را سوار آمبولانس کردند و به بیمارستان رساندند. پــس از معاينه و چند آزمايــش دکتر گفت که مهديقلی ســكته خفیف کرده است. مهديقلــی را بســتری کردند. هیچ کــس نمی دانســت در دل مهديقلی چه می گذرد. خودش هم نمی توانســت دردش را برای کســی بازگو کند. مهديقلی مطمئن بود که بهنام شهید شده است! *** پیكر کوچك بهنام ســفری عجیب در پیش داشت. خرمشهر در حال سقوط بود و راهها بســته. پیكر شــهدا را با عجله در قطعه شهدای آبادان يا شهرهای نزديكتــر دفن می کردند. اما هیچكس نمی دانســت چطور شــد که پیكر بهنام ســر از مسجدســلیمان درآورد! فامیل مهديقلی محمدی خیلی اتفاقی متوجه شــدند پیكر نوجوان شــهیدی که مهمان شهرشــان شــده بهنام محمدی، نوه مهديقلی محمدی اســت. برايش تشیع گرفتند و با احترام دفنش کردند. بهنام در مسجدســلیمان دنیا آمد، در خرمشــهر بزرگ شــد و به شهادت رسید و در مسجدسلیمان به خاك سپرده شد! مهديقلی نتوانســت دوری از نوه شجاعش را طاقت بیاورد. سی وسه روز پس از شــهادت بهنام، در اول آذر ماه 9531، مهديقلی به نوه شــهیدش پیوســت. هفتــم او با اربعین شــهادت بهنام مصادف شــد. مادر به کمك بســتگانش به مسجدسلیمان رســید. سرگشته و حیران بو می کشید و به سر و صورت می زد و دنبــال مزار کوچك بهنام بود. هیچكس به او نگفت بهنام در کدام نقطه دفن شــده اســت، خودش مستقیم بالای سر مزار بهنام رســید. از ته دل ناله کرد و خودش را روی مزار بهنام انداخت و از هوش رفت. مادر پس از چند ماه دوری، سرانجام توانست به بهنام برسد!
🌹داستان شهید بهنام محمدی🌹
@parastohae_ashegh313
فصل۳۰
تا رسیدن به بیمارستان طالقاني آبادان، صالح ضجه زد، گريه کرد و بهنام را صدا زد. اما بهنام لحظه به لحظه از صالح و ديگران دور مي شــد. بچه ها شوکه شده بودند و گريه مي کردند. وانت در حیاط بیمارستان پیچید. صالح با پاي مجروح و خوني. پیكر زخمي بهنام را روي دست گرفت. «دکتر... بیايید، بهنام دارد از دست مي رود.» خون از سر و سینه ي بهنام مي جوشید. ننه هادي که روي پله هاي بیمارستان بود، بهنام را روي دســتان صالح ديد. به ســر و صورت و زانو زد. ديگران گريه مي کردند و به دکترها و پرستارها التماس مي کردند بهنام را نجات دهند. اوضاع بیمارســتان به هم ريخت. همه نگران بهنام بودند. پرستارها با ديدن پیكــر کوچك و خونین بهنــام، با گريه لباس هاي او را کندند و پیكرش را براي بــردن به اتاق عمل آمــاده کردند. يكي از دکترها دســتور داد به صالح آمپول ضدشوك بزنند. صالح يك نفس زار مي زد و بهنام را صدا مي کرد. لباس خوني بهنام را گوشه اي انداختند و او را به اتاق عمل بردند. صالح، او را صدا مي کرد. نیم ساعت بعد، در اتاق عمل باز شد. صالح لنگ لنگان جلو رفت. همه ي مجروحین و کادر بیمارســتان به دکتر چشــم دوختند. صالح گفت: «بهنام چه شد، آقاي دکتر؟» بغض دکتر ترکید. «ديگر بهنام را صدا نكن!» ســیدصالح بهت زده برگشــت. لباس خوني بهنام را ديد. از جیب بلوز بهنام، جوراب ســفید که جاي ترکش رويش بود و خیس خون شده بود، بیرون آمده بود. صالح جوراب را برداشت، به صورت چسباند و از هوش رفت.
🌹داستان شهید بهنام محمدی🌹
@parastohae_ashegh313
🌺 برای شهید شدن شرط اول شهیدانه زندگی کردن است.
مال و جوونی و آبرو و راحتی و هرچیزی که خیلی دوسش داری رو در راه خدا بده بعد خودش تو رو میخره!
دقیقا همون کاری که شهید ادواردو آنیلی انجام داد.
#شهیدادواردوآنیلی
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥#درمحضرشهدا
🎙#شهیدصیادشیرازی ( سخنانشنیدهنشده) در جمع رزمندگان اسلام پس از عملیات بدر/
♦️کار برای خدا شکست ندارد
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
شهیدحبیب الله رستمی/متولدسال۴۱ استان فارس.شهرستان کازرون.بخش خشت/شهادت ۲۸ اسفند۶۱🌺
فرازی از وصیتنامه شهید:
«به آنهایی که پشت جبهه هستند بگویید که جبهه، دانشگاهی است الهی که هم آزاد است و هم در سراسر جهان، چنین دانشگاه و مکانی وجود ندارد و درحقیقت اینجاست که زندگی معنای واقعی به خود میگیرد. اینجا بوی شهادت، بوی بهشت و بوی عشق میدهد. اینجا انسان محضر امام زمان (عج) است، اینجا نور الهی تابیده است. گمراهان را راهنمایی کنید و با مغضوبین تا پای جان و آخرین قطره خون بجنگید و از روحانیت مبارز تا پای جان و تمام وجود حمایت کنید. همیشه گوش به فرمان امام باشید و زبان خودتان را کنترل کنید و از تمام برادران و خواهران دانشآموز میخواهم که سنگر مدرسه را حفظ کنند چرا که دشمن عقیده دارد، فرهنگ ما را به انحراف بکشاند و این شعار نیست بلکه یک حقیقت است...»
@parastohae_ashegh313
7.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 #کلیپ | انیمیشن زیبا از شهیدی که بهش میگفتن اوس عبدالحسین
🚳 عمو موتور گازی تو اینجا نبند! فرمانده تیپ داره میاد!
#شهیدعبدالحسینبرونسی
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
این #کتاب_گویا، برگی پرافتخاراز سرگذشت خلبان #شهیدعباس_دوران است.
🔷 او یکی از سرداران شجاع و فداکار ایرانی از خطه شیراز بود که در کنار سایر فرماندهان و سربازان غیور این مملکت، عاشقانه جنگید و به عهد و میثاق خویش عمل نمود، و به خاطر ایمان عمیقش جان شیرین را آشکار و صریح بر سر هدف والایش گذاشت. شنیدن این کتاب سراسر عشق، خالی از لطف نخواهد بود.
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲#استوری
🎙#شهیدحاج_قاسم_سلیمانی :
❤️ وقتی انسانی به خدا وصل شد ، همهاش میشود مغناطیس الهی ، جذب میکند ، این شهید است .
#شبتون_شهدایی
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
🩸 بســـم الـلـه الـــــرحمـن الـــرحیــم🩸
🕊زیارتنـامـه ی #شهـــــــداء🕊
🌹🌱اَلسَّـلامُ عَلَیـکُم یَا اَولِیـاءَ اللـهِ وَ اَحِبّـائَـهُ🌷اَلسَّـلامُ عَلَیـکُم یَا اَصفِیَـآءَ الـلهِ وَ اَوِدّآئَـهُ🌷 اَلسَـلامُ عَلَیـکُم یا اَنصَـارَ دیـنِ اللهِ🌷اَلسَـلامُ عَلَیـکُم یـا اَنصـارَ رَسُـولِ الـلهِ🌷اَلسَـلامُ عَلَیـکُم یـا اَنصـارَ اَمـیرِالمُـومِنـینَ🌷اَلسَّـلامُ عَلَیـکُم یـا اَنصـارَ فاطِـمَةَ سَیِّـدَةِ نِسـآءِ العـالَمیـنَ🌷اَلسَّـلامُ عَلَیـکُم یـا اَنصـارَ اَبـی مُحَمَّـدٍ الحَسَـنِ بـنِ عَلِـیٍّ الـوَلِیِّ النّـاصِـحِ🌷اَلسَّـلامُ عَلَیـکُم یـا اَنصـارَ اَبـی عَبـدِ اللـهِ🌷 بِـاَبـی اَنـتُم وَ اُمّـی طِبـتُم🌷وَ طابَـتِ الـاَرضُ الَّتـی فیها دُفِنـتُم ، وَفُـزتُـم فَـوزًا عَظـیمًا🌷فَیا لَیـتَنی کُنـتُ مَعَکُـم فَـاَفُـوزَ مَعَـکُم🌹🌱
🩸ســــــلام بـــر شهـــــــــدآء🩸
🌷@parastohae_ashegh313🌷