طاهره کاوه خواهر شهید میگوید :
می آمد خانه با بچه ها بازی می کرد .
می خنداندشان ، حسین را بیشتر می خنداند .
او هم از سر و کولش بالا می رفت .
تا جایی که شنیده می گفت : این قدر اذیت نکن بچه .
کاری نکن که بلایی را که می خواهم سر صدام در بیاورم سر تو در بیاورم 😂😂😍
┄┅═══✨🍁✨═══┅┄
@parastohae_ashegh313
┄┅═══✨🍁✨═══┅┄
│🌷 #سیره_شھدا🌷│
یکشنبه بود ۲۹ آذر ۹۴ بین منطقه خالدیه و خان طومان درگیری ما با النصره شدید شده بود
تک تیراندازشون مشرف بود بهمون،
گرامون هم گرفته بودن داشتن با خمپاره میزدنمون.
هرکی یه گوشه پناه گرفته بود.
سجاد عین خیالش نبود خیلی شجاع بود داش مشــتی و بامـــرام.....قبــــل از تیر خوردنش میگـــفت حاجی دعا کن شهید شم،
میگه برگشتم بهش گفتم اگه قسمتمون باشه شهید میشیم،
به چند دقیقه هم نرسید که تیر بهش اصابت کرد.
بعد از تیر خوردنش بچه ها اومدن به کمکمون که دیگه خیلی خون ازش رفته بود فقط برگشـت به یکی از رفقا گفت:
بلندم کن رو زانوهام بشينـــم،
میگه برگشتم بهش گفتم واســـــه چی😳؟!
خون زیادی ازت رفته،
که آقا سجاد گفت:
#اربابم_اومد_میخوام_بهش_سلام_بدم
❤️السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)
#شهید_سجاد_عفتی🌷
#راوی:جانباز قطع نخاع آقا امیر حسین حاج نصیری
┄┅═✧**❁🍂❁**✧═┅┄
@parastohae_ashegh313
┄┅═✧**❁🍂❁**✧═┅┄
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
#شناخت_لاله_ها ♥️ خصوصیات اخلاقی شهید طهماسبی به روایت همسرشان : ✨ آقا مهدی خیلی مهربان و دلسوز ب
#شناخت_لاله_ها
شهید طهماسبی در سال ۹۴ به سوریه اعزام شد و در عملیات ها شرکت داشت .
تخصص وی تخریب بود و کار تخریب را به بچه های افغانستانی و پاکستانی آموزش میداد..
بعد از اعزام اول ، دیگه فرماندهانش اجازه رفتن به سوریه رو به او نمیدادند و برای اینکه بار دوم اعزام بشود خیلی تلاش و پافشاری کرد
بالاخره با توسل به بی بی برای دومین بار هم کار اعزام شهید درست شد
و در تاریخ ۹۵/۳/۹ وصیت خود را نوشت
وقرار بود به سوریه برود ولی سفر وی کنسل شد ..
چند روز بعد در تاریخ ۳/۱۳ به سوریه اعزام شد
و ۵ روز بعد از اعزام دوم به همراه دو عراقی ، به علت اصابت دو فروند موشک به محل استقرار ، به فیض شهادت نائل شد .
#شهید_مهدی_طهماسبی
@parastohae_ashegh313
4_187072119530586141.pdf
235.3K
#شناخت_لاله_ها
وصیت نامه شهید مدافع حرم ، مهدی طهماسبی
#شهید_مهدی_طهماسبی
@parastohae_ashegh313
#فــــرازےازوصیتنـــــامہ
#شهید_مصطفی_صدرزاده
🕊خدایا ازتو ممنونم بیاندازه که در دل ما محبت #سید_علی_خامنه_ای را انداختی تا بیاموزیم درس ایستادگی را ، درس اینکه یزید های دوران را بشناسیم وجلوی آنها سرخم نکنیم. 🥀
┄┅═══🍃🌸🍃═══┅┄
@parastohae_ashegh313
┄┅═══🍃🌸🍃═══┅┄
🌹شهيد محراب آيت الله #دستغيب:
🌹 هركس ميخواهد بداند که اگر امام زمان عج ظهور فرمايد ، نسبت به ايشان چه موضعي خواهد داشت
ببيند الان با نائب برحقش چگونه است
اگر توانست مطيع ايشان باشد ، اطاعت از امام زمان عج هم ميتواند بكند.
@parastohae_ashegh313
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
•••♡🍁♡••• هنوز میشود از شب گذشت و روشن شد اگر تو طالع موعود من ظهور کنی...! @parastohae_ashegh
•••♡🍁♡•••
حالم بد است حال مرا رو به راه کن
خورشیدِ من به ظلمت قلبم نگاه کن
دنیا مرا به بازی غفلت گرفته باز
جان را رها ز بند و عقالِ گناه کن
اینجا بدون نور تو دنیای ما شب است
این آسمانِ غم زده را غرق ماه کن
✨ شب پاییزیتون مهدوی
┄┅═══✧🌙✧═══┅┄
@parastohae_ashegh313
┄┅═══✧🌙✧═══┅┄
°•|🌸🍃
یک روز توی اتاق دراز کشید و چفیه
ای را روی صورتش قرار داد.
گفت : فرض کن من شهید شدم ، توام اومدی بالای سرم ، میخواهم ببینم عکس العملت چیه ؟
گفتم : محمدآقا ! بازم از این حرفا زدی؟
خیلی اصرار کرد .
پیش خودم گفتم : دلش را نشکنم.
اومدم بالای سرش ، چفیه را کنار زدم.
دست روی محاسنش کشیدم و گفتم : محمد عزیزم ! شهادتت مبارک بالاخره به آرزویت رسیدی !
وقتی این جمله رو به زبان آوردم خیلی خوشحال شد
این خاطره دوباره تکرار شد.
آنروزی که جنازه شهید را آوردند، وقتی وارد سردخانه شدم ، چند لحظه بعد خودم رو با شهید توی سردخانه تنها دیدم ، رفتم بالای سرش و به صورتش نگاه کردم و به یاد آن روزی افتادم
که محمد آقا خواست عکس العمل من را بعد از شهادت اش ببیند
همان جمله ای که آن روز گفتم را تکرار کردم محمد عزیزم ! شهادتت مبارک ، بالاخره به آرزویت رسیدی .
به روایت همسر شهید #محمد_منتظر_قائم
#عاشقانه_شهدا ✨♥️
┄┅═══✧🍁✧═══┅┄
@parastohae_ashegh313
┄┅═══✧🍁✧═══┅┄
#طنز_جبهه
یڪبار سعید خیلے از بچہها کار کشید...🤨
فرمانده دستہ بود😁
شب برایش جشن پتو گرفتند...😶
حسابے کتکش زدند 👊
من هم کہ دیدم نمےتوانم نجاتش 🤦♂
دهم، خودم هم زیر پتو رفتم تا
شاید کمے کمتر کتک بخورد..!
سعید هم نامردی نڪرد ، بہ تلافے
آن جشن پتو ، نیمساعت قبل از وقت نماز صبح، اذان گفت... 😉
همہ بیدار شدند نماز خواندند!!! 😁
بعد از اذان فرمانده گروهان دید همہ
بچہها خوابند...😴
بیدارشان ڪرد وَ گفت:
اذان گفتند : چرا خوابیدید!؟ 🤷🏻♂
گفتند : ما نماز خواندیم..! 😊
گفت: الآن اذان گفتند، چطور نماز خواندید!؟🤭
گفتند : سعید شاهدی اذان گفت! 😳
سعید هم گفت من برایِ
نماز شب اذان گفتم نہ نماز صبح 😃
#شهید_سعید_شاهدی
@parastohae_ashegh313
🔴 #چادرهای_سرخ
🛍 #جهیزیه
🏷 #شهیده_طیبه_واعظی_دهنوی
🔖قالی میبافت به چه قشنگی؛ ولی درآمدش رو برای خودش خرج نمیکرد.
هر چی از این راه در میآورد، یا برای دخترای فقیر #جهیزیه میخرید و یا برای بچهها قلم و دفتر.
حتی جهیزیه خودش رو هم داد به دختر دم بخت؛ البته با اجازه من.
یادمه یه بار برای عیدش یه دست لباس سبز و قرمز خیلی قشنگ خریده بودم. روز عید باهاش رفت بیرون و وقتی برگشت درش آورد و گذاشت کنار.
ازش پرسیدیم: «چرا شب عیدی لباس نوت رو در آوردی؟»
گفت: «وقتی پیش بچهها بودم با این لباس احساس خیلی بدی داشتم. همش فکر میکردم نکنه یکی از این بچهها نتونه برای عیدش لباس نو بخره... دیگه نمیپوشمش!».
📚 #منبع:کفش های جامانده در ساحل، صفحه10 الی 15
💌 #حدیث
📜امام صادق علیه السلام:
محبوب ترین مؤمنان نزد خدا کسی است که مؤمن تُهیدست را در امور مادیِ زندگـیاش یاری رساند.
#بحارالانوار
┄┅═✧**❁🍂❁**✧═┅┄
@parastohae_ashegh313
┄┅═✧**❁🍂❁**✧═┅┄
#سخن_شهدا
📚پیامکی که شهید مدافع حرم #محمد_امین_زارع سال ۹۲ به نقل از شهید چمران برای دوستش فرستاده بود :
💥آنانکه به من بدی کردند ، مرا هوشیار کردند.
💥آنانکه به من انتقاد کردند ، به من راه و رسم زندگی آموختند.
💥آنانکه به من بی اعتنایی کردند ، به من صبر و تحمل آموختند.
💥آنانکه خوبی کردند ، به من مهر و وفا آموختند.
👌پس خدایا!
به همه اینانکه باعث تعالی دنیوی و اخروی من شدند خیر و نیکی عطا کن .
#سالروز_شهادت
#شهادت_مبارک
@parastohae_ashegh313
سـلام بر آن شهـیــ🌹ـدانــی ڪه با سَــر رفتنـد و بِــدون سَــر آمدند .
سـلام بر آن شهـیـ🌹ـدانــی ڪه با پــای خــود رفتند و بر دوش مَــردم آمدند .
سـلام بر آن شهـیــ🌹ـدانــی ڪه سالـِم رفتند و با چنـد تڪه استـُـخوان آمدند .
سـلام بر آن شهـیــ🌹ـدانـی ڪه نَگذاشتَند حتی یڪ وجَب از خاڪـ ڪِشور بہ دسـت دشمـن بیافتد .
سلام بر شهیدان
#صبحم_به_نامشان
#جانم_فدایشان
@parastohae_ashegh313