📚 شهید احمد متوسلیان
📝حاج احمد آمد طرف بچهها. از دور پرسید «چی شده؟» یک نفر آمد جلو و گفت «هرچی بهش گفتیم مرگ بر صدام بگه،نگفت.به امام توهین کرد،من هم زدم توی صورتش.»
حاجی یک سیلی خواباند زیر گوشش. ـ کجای اسلام داریم که می تونید اسیر رو بزنید؟! اگه به امام توهین کرد، یه بحث دیگهس.تو حق نداشتی بز نیش.
#اخلاق_شهدا
#خاکریز_خاطرات
┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
@parastohae_ashegh313
┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
📚 #شهید_احمد_کاظمی
📝 گفتم شما فرمانده لشگرید، اختیار همه امور را دارید. چند کپی که در راستای کارهای لشگر هم هست که دیگه شخصی حساب نمی شه.💰
گفت: بگو چقدر می شه، بیتالمال، فرمانده لشگر یا نیروی عادی نمی شناسه. 💰
از من اصرار از نگرفتن پول، از او اصرار به پرداخت.💰 بالاخره کوتاه آمدم، پول کپیها را داد البته دو برابر.💰
شهیداحمدکاظمی
#اخلاق_شهدا
#خاکریز_خاطرات
┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
@parastohae_ashegh313
┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
📚#شهید_ابراهیم_هادی
📝 « از خیابان 17 شهریور عبور میكردیم. من روی موتور پشت سر ابراهیم بودم. ناگهان یك موتورسوار دیگر با سرعت از داخل كوچه وارد خیابان شد. پیچید جلوی ما، ابراهیم شدید ترمز كرد.
جوان كه ظاهر درستی هم نداشت داد زد: هو چیكار میكنی؟
دوست داشتم ابراهیم با آن بدن قوی پایین بیاید و جوابش را بدهد ولی لبخندی زد و گفت: سلام خسته نباشید!
موتورسوار عصبانی یكدفعه جا خورد. مكث كرد و گفت: سلام، معذرت میخوام، شرمنده. بعد هم حركت كرد و رفت.»
#اخلاق_شهدا
#خاکریز_خاطرات
┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
@parastohae_ashegh313
┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄