✳️ همیشه وضو داشت. یه روز گفتم رضا چرا وقتی که پای سفره می شینی. وقتی می خوابی وقتی از خونه بیرون می ری اول وضو می گیری؟
گفت:وقتی کنار سفره میشینم مهمان امیرالمومنینم شرم می کنم بدون وضو باشم...
🔸وقتی می خوابم یا بیرون میرم ممکنه از خواب بیدار نشم یا بر نگردم. هرکسی هم با وضو از این دنیا بره اجر #شهید را داره می خوام از اجر شهید محروم نشم...
#شهید_رضا_پورخسروانی
اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
🌹زیارتنامـــه شهدا
🕊هدیه به روح همه شهدا
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یَا اَولِـــــیاءَاللهِ و اَحِبّائَـــــہُ،اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یَا اَصـــــفِیَآءَاللهِ وَ اَوِدّآئَـــــہُ، اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنـــــصارَ دیـــــنِ اللهِ، اَلسَّـــــلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنـــــصارَ رَسُـــــولِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنصارَ اَمیرِالمُـــــؤمنینَ، اَلسَّـــــلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنـــــصارَ فـــــاطِمةَ سَیَّدةَ نِســـــآءِالعالَمینَ،
اَلسَّـــــلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنـــــصارَ اَبے مَحَمَّدٍ الحَـــــسَنِ بنِ عَلِیًَ الوَلِیَّ النّـــــاصِحِ، اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنصارَ اَبے عَبدِاللهِ،
بِـــــاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِـــــبتُم، وَ طابَتِـــــ الاَرضُ الَّتے فیها دُفِـــــنتُم، وَ فُـــــزتُم فَوزًا عَظیمًا، فَیا لَیتَنے ڪُنتُــــــ مَعَڪُـــــم فَاَفُـــــوزَ مَعَڪُم
#شهید_رضا_پورخسروانی
تعجیل در فرج #امام_زمان عجل الله، شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفرَجَهُمْ
الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَالْفَـــرَج
@parastohae_ashegh313
🌼 رضا پور خسروانی فرزند عباس» 17خرداد ماه 1343 در خانواده مذهبی در شیراز به دنیا آمد. 7 ساله بود که راهی مدرسه شد. تحصیلات خود را تا مقطع دیپلم در رشته تجربی گذراند. با آغاز جنگ تحمیلی به عنوان پاسدار رسمی راهی جبهه جنگ شد. سال 1363 ازدواج کرد و دارای یک فرزند شد. وی سرانجام 21 بهمن ماه 1364 در اروندرود به شهادت رسید و در گلزار شهدای شیراز دفن گردید.
💐 قطعه:6 ردیف:4 شماره مزار:16
#خاطرات_شهدا
🔹به گزارش نوید شاهد، شهید «رضا پورخسروانی» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «کلاس سوم یا چهارم ابتدایی بودم یک روز به خاطر کارهای که داشتم نتوانستم #نماز ظهر و عصر را در خانه بخوانم به خاطر همین وقتی به طرف مدرسه راه افتادم بی اختیار به سمت مسجد محله رفتم و نماز رو خوندم یه کم دیر شده بود وقتی وارد مدرسه شدم با سوال های پشت سر همِ ناظم مدرسه روبرو شدم هر چی بهش میگفتم کار داشتم، ناظم با چوب دستی بیشتر به دستم می کوفت ولی لذت می بردم از این کتک چون میدونستم پیش خدای خودم رو سفید هستم...»🤍↻
🌸 روحش شاد، یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
#شهید_رضا_پورخسروانی
📥 امامزادگان عشق
نثار ارواح مطهر شهدا صلوات
اللهمصلعلیمحمدوآلمحمدوعجلفرجهم
اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313