eitaa logo
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
1.9هزار دنبال‌کننده
13.8هزار عکس
3.3هزار ویدیو
38 فایل
•❤️|شـهیـد ســید مــرتـضـے آویـنــے: در عالمـ رازےاست کہ جز بـہ بهـای خــون فـــــاش نمـیشـود.💖 ایــنــجــا⇦ 『قـطـعـہ‌اےاز بـهشـ😍ــت』 『شـهـدای گمنـام』(زندگی به سبـ💚ــڪ شهـدا) 🌹°تخریب چی ڪانال ☜ @Khomool2 🌹°بیسیم چی ڪانال ☜ @Hasibaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
می گفت: «به خاطر یه سری محدودیت ها، تعدادی از شهدای افغانی و پاکستانی توی ایران دفن می شــن. شــاید اونا یکی دو تا فامیل توی ایران داشــته باشــن. باید شــما با اونا ارتباط داشــته باشــین، امّا می تونین کارتون رو از سرکشــی به خونوادۀ شهدای ایرانی شروع کنین. این یه کار اداری نیس. دولتی نیس، یه کار زینبیه.» بــه حرمــت نــام مبــارک حضرت زینب، کار سرکشــی را شــروع کــردم. وقتی پای درددل بازماندگان شــهدا می نشســتم، به ژرف اندیشــی حســین می رسیدم و به رسالت زینبی که او بر دوشم گذاشته بود. بیشــتر خانوادۀ شــهدا، نام حســین همدانی را از زبان شهیدشــان شنیده بودند. یکی شــان قبــل از شــهادت، تعریــف کــرده بود کــه: «کارم دیده با نی و هدایت آتــش بــود. دیــدگاه جایــی قــرار داشــت که اگر ســرم را دو بــار از یک نقطه بالا می آوردم تک تیراندازهای تکفیری با قناصه می زدند توی سرم. سردار همدانی وقتی به خط سرکشی می کرد، کنارمان می نشست. با آمدنش، بچه ها، روحیه می گرفتند. ترس را نمی شناخت. شجاع بود و خاکی. با ما غذا می خورد. توی همان خط مقدم که بیشــتر ســاختمان های مســکونی بود. یک روز دیدم که نهارش را تا نصف خورد و بقیۀ غذایش را که برنج ساده بود توی پلاستیک ریخت و با من خداحافظی کرد. کنجکاو شدم و با دوربین دیده با نی از بالای ساختمان تا جایی که رفت، نگاهش کردم. باید از جایی عبور می کرد که زیر دید و تیرِ قناصه زن ها بود. از آنجا هم رد شد و به جایی رسید که مرغی پا شکسته، نشسته بود. برنج را ریخت جلوی مرغ و از همان مسیر برگشت.» اینخ اطرهر او قتیه مسرش هیدا زز بانش وهرشت عریف کرد، تازه فهمیدم کهی ک سینه حرف ناگفته از حسین در تک تک رزمندگان جبهۀ مقاومت وجود دارد. محرم سال 49، حسین طبق سنّت دیرینه اش به هیئت ثارالله سپاه همدان رفت. من و بچه ها در تهران ماندیم. یکی از کسانی که در هیئت بود، چند قطعه عکس و فیلمی از حسین به ما نشان داد که لباس سیاه هیئت پوشیده و ظهر عاشورا برای مردم که بیشتر جوانان بودند، سخنرانی و مداحی می کند و مثل یک طفل یتیم و بی پناه، با صدای بلند گریه می کند و به پهنای صورتش اشک می ریزد. 🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀 @parastohae_ashegh313