eitaa logo
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
1.8هزار دنبال‌کننده
14.9هزار عکس
3.9هزار ویدیو
41 فایل
•❤️|شـهیـد ســید مــرتـضـے آویـنــے: در عالمـ رازےاست کہ جز بـہ بهـای خــون فـــــاش نمـیشـود.💖 ایــنــجــا⇦ 『قـطـعـہ‌اےاز بـهشـ😍ــت』 『شـهـدای گمنـام』(زندگی به سبـ💚ــڪ شهـدا) 🌹°تخریب چی ڪانال ☜ @khomool2 🌹بیسیم چی: نداریم
مشاهده در ایتا
دانلود
عمود هایآخر، همه کم آوردیم. بریدیم. عضلاتمان گرفته بود. امّا حسین از جنب وجوش نمی افتاد. به هر سختی که بود تا عصر راه آمدیم و مثل روز گذشته دنبال جای اســتراحت گشــتیم. موکب ها کمتر شــده بودند و جمعیت متراکم تر و بیشــتر. حسین هرچه گشت، جا نبود. زهرا داخل یک سوله که گوش تاگوش خانم ها نشســته بودنــد، رفــت و زن موکــب دار را راضــی کــرد کــه ازش چنــد پتــو بگیرد و گوشی اش را به عنوان امانت به زن داده بود که پتوها را برگرداند. پتــو کــم بــود. پســرش بــا عصبانیــت آمــد و پتوهــا را گرفــت. به حســین برخورد و غیرتی شد. رفت و از جایی چند تکه حصیر پیدا کرد و بینمان تقسیم کرد و با خنده گفت: «یه کم به حس و حال جبهه نزدیک شدیم.» دخترها خوششان آمد. رفتند و یک گوشه خوابیدند. نصف شب باران گرفت. می آمد و روسری دخترها را مرتب می کرد و حصیر ها را رویشان می کشید. و مثل نگهبان ها تا پاسی از شب کنار آتش نشست. فــردا صبــح، بعــد از نمــاز بــه طــرف کربــلا حرکــت کردیــم و نزدیک ســاعت 11 چشــمانمان از دور بــه بین الحرمیــن افتــاد. اول بــه زیــارت قمربنی هاشــم رفتیم و بعد غرق در جذبۀ روحانی حرم سیدالشــهدا شــدیم. در این مدت حســین فقط یک بار داخل حرم آمد. با زن برادرش می گشــت تا اصغرآقا را پیدا کند که بالاخره پیدا کرد. وقتی به ایران برمی گشــتیم زهرا ازش پرســید: «بابا، امســال بهت خوش گذشــت یا اربعین سال گذشته؟» گفت: «این راه رو باید مثل حضرت زینب؟سها؟ با خونواده اومد. خوشــی اون در زیبا دیدن سختی هاس.» 🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀 @parastohae_ashegh313