eitaa logo
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
1.9هزار دنبال‌کننده
13.8هزار عکس
3.3هزار ویدیو
38 فایل
•❤️|شـهیـد ســید مــرتـضـے آویـنــے: در عالمـ رازےاست کہ جز بـہ بهـای خــون فـــــاش نمـیشـود.💖 ایــنــجــا⇦ 『قـطـعـہ‌اےاز بـهشـ😍ــت』 『شـهـدای گمنـام』(زندگی به سبـ💚ــڪ شهـدا) 🌹°تخریب چی ڪانال ☜ @Khomool2 🌹°بیسیم چی ڪانال ☜ @Hasibaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
نگاهی به سفره ای که روی گونی های کف مقر فرماندهی پهن شده بود ، انداخت . سرش را به طرف من که سفره را انداخته بودم چرخاند و لبخند زد .😊 _ دلاور چرا این همه و چند نوع غذا ؟🍗 نگاهی به سفره کردم . کره ، مربا و پنیر . چیز خاصی نبود آن هم با آن حجم انرژی ای که خلبان ها سرِ هر پرواز و عملیات هدر می دادند . هر جای دنیا بود برای خلبان هایشان با نصف کار و درگیری آن ها ، برّه زمین می زدند .🍖 _ شما در یك منطقه‌ی جنگی در مهمان‌سرا كار می‌كنید. پس باید بدونید مملكت ما در حال جنگ و تحریم اقتصادی به سر می‌بره. 💵 بلند شد و دستش را بر شانه ام زد . _ شما نباید كره، مربا و پنیر رو با هم به ما بدید . درسته كه ما باید با توپ و تانك‌های دشمن بجنگیم ولی این دلیل نمی‌شه ما این جوری غذا بخوریم. خم شد و کره و مربا را برداشت و به دستم داد . _ شما باید یك روز به ما كره، روز دیگه پنیر و روز سوم به ما مربا بدید. در سه روز باید از این‌ها استفاده كنیم وگرنه این اسرافه .😔 جواب نظریه ام که باید خلبان ها خوب غذا بخورند را گرفته بودم اما هنوز مبهوت نگاهش می کردم اما با جمله ای که گفت تکان خوردم . _ من از شما خواهش می‌كنم كه این كار رو نكنید. 🥀 سخت نگاه از او گرفتم و با چشمانی که آماده ی بارش بود از مظلومیت و بزرگی رزمنده هایمان چشم گفتم . بیخود نبود که او به ظاهر یک خلبان بود اما کشوری بود در کشور شیران .🇮🇷 📚موضوع مرتبط: 🗓مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄