eitaa logo
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
1.9هزار دنبال‌کننده
14.2هزار عکس
3.6هزار ویدیو
38 فایل
•❤️|شـهیـد ســید مــرتـضـے آویـنــے: در عالمـ رازےاست کہ جز بـہ بهـای خــون فـــــاش نمـیشـود.💖 ایــنــجــا⇦ 『قـطـعـہ‌اےاز بـهشـ😍ــت』 『شـهـدای گمنـام』(زندگی به سبـ💚ــڪ شهـدا) 🌹°تخریب چی ڪانال ☜ @Khomool2 🌹°بیسیم چی ڪانال ☜ @Hasibaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
در میان ازدحام زندگے در امتداد عبور لحظہ ها... در رفتـــ و آمد قدمهای بی تفاوتـــ شهر! انگـــار... آوار مےشود بر دلم... اضطرابـــ نبودنتــــ کجایے یوسفــــ زهـ❣ــرا @parastohae_ashegh313
❣ روز سوم شعبان سال 78 ڪه سالروز ولادت آقا اباعبـ✨ـدالله بود، دوستان به ميمنت شب چهارم شعبان كه سالروز ميلاد آقا قمـ✨ــربني هاشم است، كيك🍰 پخته بودند و خودشان را آماده كرده بودند جشن ولادتـــ آقا را برگزار كنند. من در خلوت، خطابـــ به حضرت قمربني هاشم گفتم: «آقا ! من كه روسياهم، اين بچه ها تلاش مي كنند، ببينيد! 🍃 چگونه به عشق شما توي اين بيابان براي شما كيك پخته اند، ما مدتي است هيچ پيكر شهيدي را پيدا نكرده ايم😔 فردا هم كه روز ولادت شما بزرگوار است، اين مقر هم كه به نام خود شماستــ آقا! 🤲 شما خودتان عنايتي كنيد؛ عيدي به اين بچه ها بدهيد»💐 ما از فرداي آن روز، يعني از چهارم شعبان تا نيمه ي شعبان، در واقع طي يازده روز، پيكر پاك يازده شهيـ❣ــد را پيدا كرديم. :سردار باقر زاده @parastohae_ashegh313
[• ؟📞•] . . چشمانم را با قلبے شکستہـ💔 بہ کوچہ ها مےبافـم🍃 به امید این ڪهـ❥ این جمعہ مـ﹏ـرا میهمانِ نگاهت کنۍ✨ . 🧡\• @parastohae_ashegh313
. . +مامان.. من اگہ ے روزے رفتم سوریہ بشین پاے صحبت هاے آقا تڪ تڪ ڪلماتشو برام بنویس.. ے ڪلمشو نندازیا اگه نتونستے بنویسے؛ برام ضبطش ڪن وقتے اومدم گوشش میدمـ🍃🎈 . . ⭐️| . @parastohae_ashegh313
✋ |باتو بهتر مےشود |نطق و ڪلامم یاحسین❤️ |ڪن قبول از راه دور |عرض سلامم یاحسین🙌 |صبح وظهر و عصر و |شامم هردقیقہ دم بہ دم🌤 |نام تو باشد فقط |ذڪر مدامم یاحسین🌷 @parastohae_ashegh313
❣ شب عاشورا، سید احمد همه بچہ ها رو جمع ڪرد. شروع ڪرد براشون به حرفـــ زدن. گفتـــ "حر شب عاشورا توبہ ڪرد☝️ امام هم بخشیدش و بہ جمع خودشون راهش دادند🌱 بیایید ما هم امشبـــ حر امام حسین بشیمـ ، نصف شب🌌 ڪہ شد گفت: پوتین هاتون رو در بیارین بندهای پوتین ها رو بہ هم گره زد. بعد توے پوتین ها خاڪ ریختـــ و انداختشون روے دوشمون😭 گفتــ حالا بریم... چند ساعتـــ توے بیابون های ڪوزران پیاده رفتیم و عزاداری ڪردیم💔 اون شب احمد چیزهایـے رو زمزمہ میڪرد ڪہ تا اون موقع نشنیده بودم🥀 @parastohae_ashegh313
🌱🕊❣ کار هر روزش بود زمستان❄️ تابستان☀️ گرما و سرما صبح ها توی حیاط اذان می گفت و بزرگ و کوچک خانواده را برای نماز بیدار می کرد. در زندگی هیچ چیز بیشتر از این راضی اش نمی کرد که ببیند پسر و دختر هایش نماز می خوانند و روزه می گیرند😍🤲 همه کارها دقیق و منظم بود. رفت و آمد ها🚶‍♂ خواب و بیداری😴😵 دخل و خرج 💵 خورد و خوراک 🍲 و همه کارهای خانه، حساب کتاب دار و با برنامه بود ؛ مثل پادگان👌 حاج عشقعلی کاظمی مرد متدین ، مردمدار و زحمت کشی بود🤲✨ در بازار نجف آباد نجاری⚒ می کرد. نمازش را در مسجد بازار می خواند از همان کودکی دست پسر هایش👨‍👦 را می گرفت و به مسجد می برد سال هزار و سیصد و سی و هفت؛ احمد، در این خانه منظم و مذهبی ، در کوچه ملاصدرا از محله های قدیمی نجف آباد به دنیا آمد😍 🥀 @parastohae_ashegh313
🌱🌿🌾 در عمليات بيت المقدس گم شدم و از واحد خودم دور افتادم. گرسنه و تشنه و سرگردان😇 نمى دانستم راه از كدام طرف است. مى ترسيدم😓 به سمت دشمن بروم، چون دشمن و نيروهاى خودى در دو طرف من قرار داشتند. همين طورى، الله بختكى راه افتادم. خيلى زود به خاكريزى رسيدم. نگهبان ايست داد🚫 و گفت بيا نزديك. من از ترس😰 نمى توانستم قدم از قدم بردارم. به هر تقدير، ديگر فرار ممكن نبود. نزديك رفتم. پرسيد كيستى؟ جواب دادم ايرانى ام🇮🇷 از تيپ 25 كربلا. بدون اين كه توضيح بيش ترى بدهم گفت: 'مى دانستم ايرانى هستى و ساعت هاست سرگردانى. من آمده ام اين جا تا تو را نجات بدهم🤭 تشنه و گرسنه هم هستى، برايت آب🚰 و ميوه 🍒و خوراكى🍞 آورده ام'. حسابى به من رسيد، بعد گفت: 'از اين طرف👈 بروى به واحد خودت مى رسى'. تعجب كردم😦 كه او چه طور از وضعيتم خبر داشت. يعنى كسى مرا ديده و او را فرستاده بود دنبالم؟ بالاخره هم نفهميدم🤷🏻‍♂ @parastohae_ashegh313
💠امام خامنه ای : همین‌ شما جوان ها ، در منطقه‌ توانستید آمریکای مستکبر‌ را‌ به‌ زانو‌ در بیاورید و شکست دهید.✌️ @parastohae_ashegh313
تواضع و فروتنے عباس😍 باور نڪردنی بود همیشہ عادتـــ داشت وقتے من وارد اتاق میشدم بلند میشد و بہ قامتـــ مےایستاد یڪ روز وقتے وارد شدم روی زانویش ایستاد ترسیدم😥 گفتم عباس چیزی شده؟!!! پاهات چطورن؟😱 خندید😍 و گفتـــ : نه شما بد عادت شدید من همیشہ جلوی تو بلند میشم امروز خستم به زانو ایستادم میدونستم اگر سالم بود بلند میشد و مےایستاد🧐 اصرار کردم که بگہ چه ناراحتیی داره بعد از اصرار زیاد من گفتــ : چند روزی بود ڪہ پاهام رو از پوتین درنیاورده بودم😳 انگشتان پاهام پوسیده نمیتونم روے پاهام بایستمـ😔 عباس با همان حال، صبح روز بعد بہ منطقہ جنگـــ مےرفت این اتفاق بہ من نشان داد ڪہ حاج عباس ڪریمی از بندگان خاص خداوند استــ @parastohae_ashegh313