✨🌱
#سبک_زندگی_شهدا
🔸محمودرضا شکسته بود به راحتی میشکست خودش رو در این خصوصیت اخلاقی در اوج بود افتاده و متواضع و بی ادعا آن قدر تمرین کرده بود که خودشکنی برایش آسان شده بود ؛
🌱وقتی که بعد از بیست سال اولین بار مربی کاراته اش را دید خم شد و دست ایشان را بوسید. اوایل دوره پاسداری اش در تهران از این جور برخورد هایش با مردم زیاد تعریف میکرد ؛ برخورد هایی که موجب علاقه مندی مردم به محمود رضا میشد.
#شهید_محمود_رضا_بیضایی
اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
#سبک_زندگی_شهدا
⁉️چقدر حلال و حروم برات مهمه!
❎ خیلی روی حلال و حروم حساس بودند. اولین شغلشان کار در مغازه شیرفروشی بود، وقتی از شغلش آمد بیرون دلیلش را که پرسیدم، گفت:
📛 من باید شیر را بکشم بدم به مردم و چون من میدونم صاحب مغازه آب میکند داخل شیر، وزن شیر خالص، کمتر میشود و آب قاطی شیر میشود، ولی باید پول شیر را بدهند من نمیتوانم به مردم دروغ بگویم.
🍃 یک روز دیدم که وسایل بنایی خریده با خوشحالی اومدند خونه و گفتند:
✅ دیگر ناراحت نباش، پولهایم دیگر حلال است و شُبهه ندارد.
✳️ تا وقتی که سپاه تشکیل شد، دیگر ایشان روزها سپاه بودند و شبها بنایی میکردند. از سپاه حقوقی دریافت نمیکردند و رفتن به سپاه را بر خود وظیفه میدانستند.
#شهید_عبدالحسین_برونسی
#سیرهشهدا
اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
✦❖ꕥ❖✦
#سبک_زندگی_شهدا
اوایل زندگیمــان بود
و هنوز شناخت درستے
از روحیات همدیگــر نداشتیم
رفتیم خانہ یکے از اقوام
صاحبخانہ هم،
نہ اینکہ حجابے نداشتہ باشد
داشت، اما #حجاب قابل قبول
و مورد پسندے نبود...
انقلاب تازه پیروز شده بود
و هنوز خیلے مسائل جانیفتاده بود...
در تمام دوساعتے کہ آنجا بودیم،
یعقوب یکدفعہ هم سرش را بلند نکرد
و نگاه نکرد...
من بہ شدت خودم را سرزنش مےکردم
و با خودم مےگفتم:
«این مرد چہ سعہ صدرے دارد
کہ حتے نمےخواهد بہ خاطر این مسئلہ مرا برنجاند»...
با آنکہ خودش ناراحت مےشود،
اما حاضر نمےشود مرا ناراحت کند
و بہ رویم بیاورد...
به نقل از همسر
#شهیدیعقوبخدادوست
🌹حجاب_توصیه_شهدا
اللهمعجللولیکالفرج
┄┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄┄
@parastohae_ashegh313
#سبک_زندگی_شهدا
🔸یکبار سید از کشاورزی بار سیب زمینی خرید، بارش خیلی خوب نبود، فرستاد تهران و برگشت خورد. با قیمت پایینتری بارش را فروخت و مقداری ضرر کرد.
❓گفتم سید چرا موقع خرید دقت نکردی؟
🔸گفت اشکال نداره، خودم میدونستم بارش خیلی خوب نیست، اما اون کشاورز بنده خدا دستش خالی بود، میشناختمش. آدم زحمتکشی بود. خواستم کمکی به اون بنده خدا کرده باشم. حتی اگر خودمم ضرر کنم، اشکال نداره خدا با ماست. 😊
🔆 حرفهای سید برای ما عجیب بود. اما سید با اعتقاداتش کار میکرد. خیلی اهل دنیا نبود. شاید به خاطر همین کارهاش خیلیها ملامتش میکردند. اما من اثر این رفتارهای سید را توی زندگیاش دیده بودم که چقدر زندگیاش با برکت بود.🌿
#شهید_سید_میلاد_مصطفوی
🌷شادی ارواح پاک شهدا صلوات
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفرَجَهُمْ
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
#سبک_زندگی_شهدا
🔻در کردستان به باغ انگوری رسیدیم و دو تاحبه انگور از آن را خوردیم. بعد از آن حسین بسیار ناراحت شد و گفت: اجازه صاحب باغ را چه کنم؟
در آن روز یک صد تومانی را به آن شاخه انگور با نخ گره زدیم و زیر آن برای صاحب باغ نوشتیم:
دو حبه از انگورها را خوردیم، راضی باش.
#شهید_حسین_خرازی
اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
#سبک_زندگی_شهدا
🍃دست و دل بازیاش از صدقه دادن پیدا بود
مثلا وقتی میخواست صدقه بدهد
میگفتم: آقا مهدی آنجا پول خورد داریم میدیدم زیاد میاندازد از قصد پول خورد میگذاشتم آنجا ڪه زیاد نیندازد تا صرفهجویی بشه اما او میگفت:
🍃 برای سلامتی #امام_زمان(عجلالله)
هر چقدر بدهیم ڪم است
🍂اتفاقا یڪ روز ڪه سر همین موضوع حرف میزدیم رفتم زودپز را باز ڪنم ڪه ناگهان
منفجر شد و هرچه داخلش بود پاشید تویِ صورتم.
🌱آقا مهدی به شوخی جدی گفت:
به خاطر همین حرفات هست ڪه اینجوری شد منتهی چون نیتت بد نبود صورتت چیزی نشد
هنوز هم روی سقف آشپــزخانه جای منفجر شدنش هست با هم همه جا را تمیز ڪردیم...
همیشه در ڪار خانه کمکم میڪرد
میگفت از گناهانم کم میشود.
#شهید_مهدی_قاضی_خانی
🌷شادی روح شھدا صلوات
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفرَجَهُمْ
اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
#سبک_زندگی_شهدا
🔸شهید پرویز پوردل در سال 1347 در تهران در خانواده ای مذهبی و متدین به دنیا آمد. شهید هر سال پس از اتمام سال تحصیلی مشغول به کار در تراشکاری میشد و تمام درآمد خود را برای خانواده خرج میکرد.
🔸 او انسانی مهربان و رئوف بود و از هیچ کاری برای #رضایت_خدا دریغ نمیکرد، وی مجرد و دارای چهاربرادر و دو خواهر بود، درآخرین مرخصی که آمده بود از عملیات جدید صحبت کرده بود که پدر مانع رفتن او شده بود منتها شهید صبح زود همه اعضای خانواده را بوسید و به جبهه رفت و در اثر درگیری با دشمن بعثی در جنگ به خیل همرزمان شهیدش پیوست.
#شهیدپرویزپوردل
اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
#سبک_زندگی_شهدا
🔸روزی چراغچی را دیدم که لباسهایی کهنه به تن و پوتینهایی رنگ و رو رفته به پا داشت؛ درست در هیئت یک بسیجی، در سنگری دورافتاده. بعدها در غیاب او برای نیروها سخنرانی کردم و از منش و افتادگیاش قدری تعریف کردم و گفتم:
این، از عظمت و #اخلاص یک فرمانده و سردار است که مانند نیروهای زیردستش لباس بپوشد.
نمیدانم چه جور خبر به او رسیده بود که به من گفت:
🔺حاج آقا، بهتر بود از این موضع عبور میکردید و چیزی راجع به من نمیگفتید!
➖گفتم: برای من جالب توجه بود که شما به عنوان یک فرمانده لایق، این لباس را میپوشید.
🔻گفت: حاج آقا، علتش این است که گاهی اوقات، سهمیهی لباس و پوتین به همهی نیروها نمیرسد. آنها لباسهای کهنه میپوشند. دیدم اگر مثل آنها نباشم، فرماندهی عادلی نیستم. من کاری نکردهام.
#شهید_ولی_الله_چراغچی
اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
✴️ خاکریز خاطرات شهدا
#سبک_زندگی_شهدا
🌿مهربانی و سخاوت
هرچیزی داشت بین فقرا تقسیم میکرد.
گفتم : سید جعفر ! کمک به مردم بسه، لازم نیست هر چی داری به مردم بدی و دستت خالی بشه ....
💔گفت : حاضرم قلبم رو هم با مردم نصف کنم ...
#شهید_سید_جعفر_احمد_پناه
اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
#سبک_زندگی_شهدا
🍃در سال های زندگی مشترکمان، من هیچ گاه از حاج یونس نشنیدم که از موقعیت خودش در جنگ بگوید. یک بار از او پرسیدم: حاج یونس، تو در لشکر چکاره ای؟
از من می پرسند حاج یونس چکاره است، من خودم هم نمی دانم چه جوابی بدهم؟
حاج یونس گفت:
🌹 بگو شوهر من سرباز #امام_زمان (عجلاللهتعالی) است.
هیچ وقت من از خودش نشنیدم که او از فرماندهان لشکر است!
#شهید_حاج_یونس_زنگی_آبادی
✨سلامتی و تعجیل درفرج #امام_زمان (عجلالله) شادی روح شهدا صلوات
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفرَجَهُمْ
اللهمعجللولیکالفرج
┄┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄┄
@parastohae_ashegh313
#سبک_زندگی_شهدا
🔸همسر سردار شهیدحاج ابراهیم همت
وقتي به خانه مي آمد ، من ديگر حق نداشتم كار كنم .
بچه را عوض مي كرد ، شير برايش درست مي كرد . سفره را مي انداخت و جمع مي كرد ، پا به پاي من مي نشست ، لباسها را مي شست ، پهن مي كرد ، خشك مي كرد و جمع مي كرد .
آن قدر محبت به پاي زندگي مي ريخت كه هميشه به او مي گفتم : درسته كه كم مي آيي خانه ؛ ولي من تا محبتهاي تو را جمع كنم ، براي يك ماه ديگر وقت دارم .
🌹نگاهم مي كرد و مي گفت : تو بيش تر از اين ها به گردن من حق داري .
يك بار هم گفت : من زودتر از جنگ تمام مي شوم و گرنه ، بعد از جنگ به تو نشان مي دادم تمام اين روزها را چه طور جبران مي کردم .
#شهید_ابراهیم_همت
روحشون شاد یادشون گرامی راهشون پر رهرو باد.
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفرَجَهُمْ
اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
#سبک_زندگی_شهدا
🔹اسماعیل معلم ما بود. روزی یک چوب بلند سر کلاس آورد و آخرین درسش قبل از اعزام به جبهه را به ما داد و گفت: « بچه ها هر کس از من کتکی خورده، چه با قصد چه بی قصد این چوب را بگیرد و مرا قصاص کند.»
آقا معلم چهره بهت زده ما را که دید ادامه داد:« بچه ها قصاص در دنیا آسان تر از قصاص در آخرت است.»
همه با دیدن این صحنه به گریه افتاده بودیم و به سمت معلم دلسوزمان دویده و ایشان را در آغوش کشیدیم.
🔹بارها به صورت بسیجی اعزام شده بود, به حدی که بعضی ها فکر می کردند پاسدار است.
🔻عملیات کربلای ۵، اسماعیل به قربانگاه قدم گذاشت. پیکر اسماعيل عزيز همچون #امام_حسين (علیهالسلام) سر نداشت، دست راست و پای چپ را هم پیشاپیش به بهشت فرستاده بود، جسد مطهرش را از جای زخم ترکشی که در پهلو داشت و یادگار جبهه خرمشهر بود شناسایی کردیم.
#شهید_اسماعیل_رئوفی
اللهمعجللولیکالفرج
┄┄┅═✧❁🦋❁✧═┅┄┄
@parastohae_ashegh313