❤️ بسم رب الشھـدا ❤️
#شھید_محسن_حاجی_حسنی
#قسمت6⃣1⃣
😌 دوره دبیرستان، وقت آتش سوزاندن پسرهاست.
ولی محسن این طور نبود.
به هیچ کس بی احترامی نمی کرد.
کم ناراحت می شد.
❤️ عصبانیتش بی هیاهو بود.
نهایت، چند ساعت یا دقیقه ارتباطش را با طرف قطع می کرد. بعد، چون دل مهربانی داشت زود برمی گشت و همه چیز را فراموش می کرد.
😂 خوش خنده بود. چندبار سر کلاس با امیر دوست محمدی ریسه رفته بودند و دبیر بیرونشان کرده بود.
آن ها هم بی هیچ بگو مگویی تنبیه شان را قبول کرده بودند.
🐛🐝 ته ِ خلافشان در مدرسه همین ها بود. وگرنه احترام معلم ها را زیاد داشت و با آنها گرم و خوشرو بود.
سرش حسابی به قرآن و درسش گرم بود.
وقت نمی کرد در جمع همکلاسی هایش حاضر شود.
🌼 شاید به خاطر همین از خلقیات همسن و سال هایش تاثیر نمی گرفت. راهش را پیدا کرده بود و داشت مستقیم دنبالش می کرد. به راه های دیگر سرک نمی کشید.
🌹🍁 چیزی که برایش استثناء بود، هیئت بود. دیده بود قاریانی را که از اهل بیت علیهم السلام غافلند. از آن طرف، هیئتی هایی را می دید که به نماز و قرآن بهاء نمی دهند.
💖 محسن، هم قاری قرآن بود و هم پای ثابت هیئت. 💝
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
با ما همـــراه باشیـــد ...
╔════ ೋღೋ ════╗
@parastohae_ashegh313
╚════ ೋღೋ ════╝
°•|🦋
حاج قاسم سلیمانی ، با دوربین دید در شب ، بچه ها را نگاه می کرد
می گفت : دلهره ی عجیبی پیدا کردم ، چون آسمان مهتابی بود و من از شروع کار تا نزدیک دشمن ، شما را می دیدم و مرتب متوسل به حضرت زهرا(س) می شدم که عملیات لو نرود.
ما وسط های آب بودیم که دشمن دو تا خمپاره ی ایذایی شلیک کرد.
بچه ها مشغول ذکر و پیشروی بودند.
به پشت موانع که رسیدیم با ۱۰۰ متر سیم خاردار فرشی مواجه شدیم.
به تخریب چی گفتم سیم ها را بچین ، با اولین چیدن ، منور هشدار دهنده را شلیک کردند.
وقت بسیار تنگ بود در این میان #شهیدحسین_عالی نوجوان شجاع زابلی ، بر روی سیم خاردار ها خوابید و بچه ها از روی او عبور کردند و خط دشمن را شکستند .
🍁 حاج قاســم سلیمانــی :
وقتی برای آیت الله بهــاء الدینی
تعریف کردم که شھید حسین عالی
شب عملیات روی سیم های
خاردار خوابید تا بچهها از معـبر
عبــور کنند ایـشان بیـش از ده
دقیقه گـــریه کردند.
@parastohae_ashegh313
#وصیت_نامه
#شهیده_فهیمه_سیاری
خدایا! دردها مختلف و سطح بینش ها متفاوت. کارهایم نه تنها به خاطر خدا نیست، بلکه به خاطر خودم نیز نیست. واقعاً از گذشت عمر خود به بطالت افسوس می خورم.😔 خدایا! چقدر پستی و ذلت به همراه دارم! چقدر توشه راه کم و چقدر راه طولانی و بی پایان است! خداوند! از درگاهت خواستارم که در رابطه با اجتماع، خود را آن طور به من بشناسانی که خود می پسندی. خدایا!❤ گمراهی و ذلت پوشیده را از درون من محو نما. خدایا!❤ خوب شدن ها را از طریق خودت به من نمایان کن، نه کس دیگر. خدایا!❤ خوبی های به این طریق غیر خودت را در نزد من بی ارزش جلوه بده که رسیدن به آن برایم هدف نباشد. خدایا!❤ امیدوارم این نوشته ها نیز از روی ریا نباشد. خدایا!❤ چقدر پستی و ذلت در خویش احساس می کنم، اما افسوس که راه مشرکان را پیمودم. البته هوای نفس در این منزلت بی کار ننشست و کاری کرد که اکنون بدون هدف و واقعاً سرگردان و بی چیزم. روبه روی نعمات بی کران خداوند واحد نشسته ام. خدایا!❤ قدرتی ده که شناخت اصیلی از اسلام داشته باشم. خدایا!❤ قدرتی ده که سنجش میان عمل خوب و بد خود را داشته باشیم. ساعات عمر نزد ما مانند ظروفی هستند و خدا نکند که این ظروف پر از معصیت و گناه و خالی از معنویات اخلاقی باشد. خدایا!❤ قدرتی ده تا ظرف های درون خود را از معصیت پر نسازیم. خدایا!❤ قدرتی ده که ظرف های وجودی عمرمان را خالی نگذاریم و به وسیله نیکی ها آن را پر سازیم. اگر کسی راهی را انتخاب نمود و آن مسیر «الی ا...» بود، با این که به آن راه ایمان دارد، پس باید تمام اعمال خود را مورد بررسی قرار دهد تا از هدفی که دارد، منحرف نشود. در خود نگریستن، شهامت می خواهد و لازمۀ شهادت، ایمان و آگاهی است و با رفتن (شهادت) به حقیقت می پیوندد. در هر جامعه ای دو نوع استاد وجود دارد: یکی استاد فیزیک و شیمی و ... و دیگری استادی که دانش او در رابطه با خدا باشد. استاد واقعی و عالم واقعی هم از نوع دوم است، ولی جامعۀ ما استاد از نوع اول را زیادتر داشته است. اکنون نیز بدبختی ما به خاطر همین کمبود استاد نوع دوم است. اگر در ادارات، فساد اخلاقی است، اگر در آموزش و پرورش، فساد اداری است، در هر کجا که انسان دست بگذارد، فساد اخلاقی وجود دارد، به خاطر کمبود این افراد است. (چه زن و چه مرد) اگر اختلافاتی بین مقامات بالاست، ریشه اش همین مسئله است. این انقلاب امروز به کسانی احتیاج دارد که متواضع باشند. امید است که در ظلّ توجهات حضرت مهدی «عجل ا... تعالی فرجه»، هر روز به پیشرفت بیشتر و بهتر معنوی نایل آییم. مهدیا!❤ باز آی و دل پر غممان را مرهم نه! خدا به همه توفیق اطاعت و عبادت عطا نماید. در پایان اگر به قم باز نگشتم، از اساتیدم سپاسگزاری نمایید که مرا به این راه الهی رهنمون ساختند. پس از شهادتم زیارت عاشورا برایم قرائت نمایید. بعد از شهادت، اگر امکانش بود و زحمتی برای برادران پاسدار نبود، جسدم را برای تبرک به حرم مطهر حضرت معصومه علیها السلام به قم ببرند.📿📿📿
«و السلام»
┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
@parastohae_ashegh313
┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
🌹 چهارمین سالگرد شهادت مدافع حرم آل الله بسیجی شهید مهدی قاضی خانی :
✅ سخنران : حجت الاسلام #جلالیان
✅ مداحان : حاج محمدرضا بذری _ کربلایی محسن جعفری
🦋 با حضور پیکر مطهر شهید گمنام
⏱ زمان : پنجشنبه ۹۸/۰۹/۲۱ همراه با نماز مغرب و عشاء
🕌مکان : قرچک - ایستگاه ژیان - میلاد۱۲ - مسجد حضرت رقیه (س)
🔵 تصویر باز شود
@parastohae_ashegh313
#شهید_روز
نگاهی به سفره ای که روی گونی های کف مقر فرماندهی پهن شده بود ، انداخت . سرش را به طرف من که سفره را انداخته بودم چرخاند و لبخند زد .😊
_ دلاور چرا این همه و چند نوع غذا ؟🍗
نگاهی به سفره کردم . کره ، مربا و پنیر . چیز خاصی نبود آن هم با آن حجم انرژی ای که خلبان ها سرِ هر پرواز و عملیات هدر می دادند . هر جای دنیا بود برای خلبان هایشان با نصف کار و درگیری آن ها ، برّه زمین می زدند .🍖
_ شما در یك منطقهی جنگی در مهمانسرا كار میكنید. پس باید بدونید مملكت ما در حال جنگ و تحریم اقتصادی به سر میبره. 💵
بلند شد و دستش را بر شانه ام زد .
_ شما نباید كره، مربا و پنیر رو با هم به ما بدید . درسته كه ما باید با توپ و تانكهای دشمن بجنگیم ولی این دلیل نمیشه ما این جوری غذا بخوریم.
خم شد و کره و مربا را برداشت و به دستم داد .
_ شما باید یك روز به ما كره، روز دیگه پنیر و روز سوم به ما مربا بدید. در سه روز باید از اینها استفاده كنیم وگرنه این اسرافه .😔
جواب نظریه ام که باید خلبان ها خوب غذا بخورند را گرفته بودم اما هنوز مبهوت نگاهش می کردم اما با جمله ای که گفت تکان خوردم .
_ من از شما خواهش میكنم كه این كار رو نكنید. 🥀
سخت نگاه از او گرفتم و با چشمانی که آماده ی بارش بود از مظلومیت و بزرگی رزمنده هایمان چشم گفتم . بیخود نبود که او به ظاهر یک خلبان بود اما کشوری بود در کشور شیران .🇮🇷
📚موضوع مرتبط:
#شهید_احمد_کشوری
#شهید_دفاع_مقدس
#خاکریز_خاطرات
🗓مناسبت مرتبط:
تاریخ شهادت
#09_18
┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
@parastohae_ashegh313
┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
#سبک_زندگی_شهید_کاوه0⃣1⃣ #احساس_خستگی_نمیکرد اگر كار براي خدا باشد و انسان خدا را در تمام مراح
#سبک_زندگی_شهید_کاوه1⃣1⃣
#بریدن_و_دل_نبستن_به_دنیا
محمود کاوه هم به دنیا علاقه نداشت
این را می شود در حرفها و رفتار ایشان با اطرافیان و رزمندگانی که در رکابش بودند در کردستان ، دید.
حمید خلخالی می گوید :
بعد از معروف شدن محمود در سقز ، و بعد از اینکه برای سرش جایزه تعیین کرده بودند . روزی آمد و از جیبش برگه ای را در آورد و گفت حکم سپاه سقز است .
فکر کردم مال خودش هست .
حکم را به من داد دیدم اسم من توش نوشته شده است .
پرسیدم : این حکم چیه؟!
گفت : فرماندهی سپاه سقز .
مکثی کرد و گفت : برای تو گرفتمش .
گفتم : خودت چی ؟
گفت : از این به بعد من هم مسئول عملیاتم ، اینم حکمم .
و ادامه داد : از حالا به بعد تو فرمانده ای ، منم مسئول عملیات .
╔══ ❅ೋ❅🌸❅ೋ❅ ══╗
@parastohae_ashegh313
╚══❅ ೋ❅🌸❅ೋ❅ ══╝