eitaa logo
پارچه سرای متری ونوس
13.4هزار دنبال‌کننده
14.4هزار عکس
1.8هزار ویدیو
9 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم فروش انواع پارچه های #متری 💥ارسال به سراسر کشور💥 برای سفارش به ایدی زیر پیام بدید👇👇 ثبت شفارس به ایدی زیر @sefaresh_venos ادمین تبادل ایدی زیر @Mhmd490 رضایت مندی و کد پیگیری ارسالی ها👇 @rezayat_mushtari
مشاهده در ایتا
دانلود
📚درخت مشكلات نجار، تصمیم گرفت دوستی را برای صرف شام به خانه اش دعوت کند. موقعی که نجار و دوستش به خانه رسیدند. قبل از ورود، نجار چند دقیقه در سکوت، جلو درختی در باغچه ایستاد. بعد با دو دستش، شاخه های درخت را گرفت. چهره اش بی درنگ تغییر کرد. خندان وارد خانه شد، همسر و فرزندانش به استقبالش آمدند، برای فرزندانش قصه گفت، و بعد پس از صرف شامی ساده و مختصر با دوستش به ایوان رفتند تا با هم گپی بزنند. از آنجا می توانستند درخت را ببینند. دوستش دلیل رفتار نجار را پرسید. نجار گفت:این درخت مشکلات من است. آری موقع کار، مشکلات فراوانی پیش می آید، اما این مشکلات مال من است و ربطی به همسر و فرزندانم ندارد. وقتی به خانه می رسم، مشکلاتم را به شاخه های آن درخت می آویزم و روز بعد، وقتی می خواهم سر کار بروم، دوباره آنها را از روی شاخه بر می دارم. جالب این است که وقتی صبح به سراغ درخت می روم تا مشکلاتم را بردارم، خیلی ازمشکلات، دیگر آنجا نیستند و بقیه هم خیلی سبک تر شده اند. 🎀 @RomaneMazhabi 🎀 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
⚜ ذکر صالحین ⚜ 🌹داستانی زیبا و عارفانه 🔹ﻣﺮﺩﯼ ﺑﺎ ﭘﺪﺭﺵ ﺩﺭ ﺳﻔﺮ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﭘﺪﺭﺵ ﺍﺯ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﻓﺖ. ﺍﺯ ﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺣﻮﺍﻟﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪ: «ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﺑﺮ ﻣﺮﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﺷﻤﺎ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪ؟ » ﭼﻮﭘﺎﻥ ﮔﻔﺖ: «ﻣﺎ ﺷﺨﺺ ﺧﺎﺻﯽ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ؛ ﺧﻮﺩﻡ ﻧﻤﺎﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﻢ» ﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ : ﺧﻮﺏ ﻟﻄﻒ ﮐﻦ ﻧﻤﺎﺯ ﭘﺪﺭ ﻣﺮﺍ ﻫﻢ ﺑﺨﻮﺍﻥ! ﭼﻮﭘﺎﻥ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩ ﻭ ﭼﻨﺪ ﺟﻤﻠﻪ ﺍﯼ ﺯﻣﺰﻣﻪ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: نماﺯﺵ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ! ﻣﺮﺩ ﮐﻪ ﺗﻌﺠﺐ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﮔﻔﺖ: ﺍﯾﻦ ﭼﻪ ﻧﻤﺎﺯﯼ ﺑﻮﺩ؟ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﮔﻔﺖ: ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﻠﺪ ﻧﺒﻮﺩﻡ ﻣﺮﺩ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﻧﺎﭼﺎﺭﯼ ﭘﺪﺭ ﺭﺍ ﺩﻓﻦ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ. ﺷﺐ ﻫﻨﮕﺎﻡ، ﺩﺭ ﻋﺎﻟﻢ ﺭﺅﯾﺎ ﭘﺪﺭﺵ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺧﻮﺑﯽ ﺩﺍﺭﺩ. ﺍﺯ ﭘﺪﺭ ﭘﺮﺳﯿﺪ: «ﭼﻪ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﺭﺍﺣﺖ ﻭ ﺁﺳﻮﺩﻩ ﺍﯼ؟» ﭘﺪﺭﺵ ﮔﻔﺖ: ﻫﺮ ﭼﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﺍﺯ ﺩﻋﺎﯼ ﺁﻥ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺩﺍﺭﻡ! ﻣﺮﺩ، ﻓﺮﺩﺍﯼ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻍ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﺑﮕﻮﯾﺪ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺟﻨﺎﺯﮤ ﭘﺪﺭﺵ ﭼﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﭼﻪ ﺩﻋﺎﯾﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ؟ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﮔﻔﺖ: «ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻨﺎﺭ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﺁﻣﺪﻡ ﻭ ﺍﺭﺗﺒﺎﻃﯽ ﻣﯿﺎﻥ ﻣﻦ ﻭ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺮﻗﺮﺍﺭ ﺷﺪ، ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﮔﻔﺘﻢ: «ﺧﺪﺍﯾﺎ ﺍﮔﺮ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩ، ﺍﻣﺸﺐ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﻣﻦ ﺑﻮﺩ، ﯾﮏ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺯﻣﯿﻦ ﻣﯽ ﺯﺩﻡ. ﺣﺎﻻ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩ، ﺍﻣﺸﺐ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﺗﻮﺳﺖ. ﺑﺒﯿﻨﻢ ﺗﻮ ﺑﺎ ﺍﻭ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ؟» 🍂 🎀 @RomaneMazhabi 🎀 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌸محصولات آرایشی مارک🌸 💄💄 💋💋 😍😍 بهترین‌ و محصولات زیبایی را از ما خریداری کنید🍀👇 https://eitaa.com/joinchat/1789788193Cc25946a1cc باهر خرید خوبی بگیرید🌸🍀
هدایت شده از تبادل موقت برای دیده شدن کانال.
😍😍 من پناهم دختر ۲۱ ساله ی زیبایی که از قشر مرفه هست عاشق پسر عموم بودم درست ی روز قبل عقدمون تو دام دشمنم افتادم و مجبور شدم باهاش عقد کنم. افتادم زیر دست امیر عرفان پسر پایین شهری غیرتی و خشنی که هیچی جلودارش نیست https://eitaa.com/joinchat/991559733Cff1e506def
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ﮐﻼﻍ ﻭ ﻃﻮﻃﯽ ﻫﺮﺩﻭ ﺯﺷﺖ ﺁﻓﺮﯾﺪﻩ ﺷﺪﻧﺪ. ﻃﻮﻃﯽ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺯﯾﺒﺎ ﺷﺪ ﺍﻣﺎ ﮐﻼﻍ ﺭﺍﺿﯽ ﺑﻮﺩ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻃﻮﻃﯽ ﺩﺭ ﻗﻔﺲ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮐﻼﻍ ﺁﺯﺍﺩ ﭘﺸﺖ ﻫﺮ ﺣﺎﺩﺛﻪ،ﺣﮑﻤﺘﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺷﺎﯾﺪ ﻫﺮﮔﺰ ما ندانیم... 🎀 @RomaneMazhabi 🎀 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
ملکوتی جادوگر زیبایی ایران برای اولین بار در ایتا ‼️ 💥حجم دهی و پر کردن اندام فقط در ۲۰ روز با و 💥حجم دهی راحت و و ⚡️ ژل ⚡️ روغن و ⚡️ روغن از بین بردن و کک و مک ⚡️ روغن حجم دهنده و .... ♨️پوست زیبا ،سفید و یک دست 💥 زیبایی و سلامت با و صددرصد 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/1316290590C68e70196be مشاوره رایگان↙️ @jazabi
هدایت شده از تبادل موقت برای دیده شدن کانال.
🔞👌روش های ماساژ 💥 امسال مثل ملکه بدرخشید 😍صورت بدون لک و چروک مردانی که همسرانی با اندام خوش فرم میخوان داشته باشندحتما عکسها روببینن👇♨️ ۱.نظر دوستان 👇 http://eitaa.com/joinchat/1316290590C68e70196be
📚مرد لاف زن مرد لافزنی بود که برای اینکه در مجلس ثروتمندان نشان دهد غذای چرب خورده است هر روز با پوست دنبه چربی که در خانه داشت لب و سبیلش را چرب میکرد. اما شکمش از گرسنگی صدا میداد انگار که از دروغگویی آن مرد شکایت میکند و از خدا میخواهد دروغش را آشکار کند . او را نفرین میکرد که دروغگویی تو باعث عذاب ماست و اگر از دروغگویی دست برداری شاید کسی به ما رحم کند و چیزی برای خوردن به ما بدهد. خالصه که شکم مرد با او دشمن شده بود و دعا میکرد دروغ های این مرد رسوا شود و دیگران به او چیزی ببخشند تا سیر شود. عاقبت یک گربه دنبه او را دزدید. خانواده مرد دنبال گربه دویدند ولی به او نرسیدند. پسر آن مرد از ترس پدرش به مجلس رفت و با رنگ پریده گفت : پدر آن دنبه ای که هر روز لب و سبیلت را چرب میکردی را گربه برد و من نتوانستم آن را بگیرم. افرادی که در مجلس بودند خندیدند و دلشان سوخت و به مرد غذا دادند و مرد دید که راستگویی سودش از دروغ بیشتر است! 🎀 @RomaneMazhabi 🎀 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
⭕️ 📡با استفاده از ترفند این کانال می تونید وارد وای فای های دور و برتون بشید 😳 👌 من استفاده کردم واقعی هست 😍 💯 سریع بیا کانال اطلاعات عمومی مهم و پست سنجاق شده رو ببین و یاد بگیر😉 لطفا به هرکسی یاد ندید 👇😑 https://eitaa.com/joinchat/3948675073C27475e7eda ❌ فقط بدون اجازه وارد وای فای کسی نشید 🙏
هدایت شده از تبادل موقت برای دیده شدن کانال.
🚨 در پایتخت ‼️ 🔞فاجعه در مدارس ⁉️😱😳 ⛔️واقعیتهای فساد اخلاقی و ‼️ 🔴⚫️ 🔴⚫️ 🔞 در لینک زیر ببینید🔞👇👇 http://eitaa.com/joinchat/1213988872C808500f015
نمرود با دخترش (رعضه) نشسته بودند و منظره آتش انداختن حضرت ابراهیم(علیه السلام) را نگاه می‌كردند. دختر نمرود بالای بلندی ایستاد تا ماجرا را به خوبی ببیند، دید كه ابراهیم(علیه السلام) در میان آتش است اما در محوطه آتش، گلستانی ایجاد شده است. دختر نمرود گفت: ای ابراهیم این چه حالی است كه آتش تو را نمی‌سوزاند؟ حضرت ابراهیم(علیه السلام) فرمود: زبانی كه به ذكر خداوند گویا باشد و قلبی كه معرفت خدا در او باشد آتش در او اثر ندارد. دختر نمرود گفت: من هم مایل هستم با تو همراه باشم. حضرت ابراهیم(علیه السلام) فرمود: بگو لا اله الا الله، ابراهیم خلیل الله و داخل آتش بشو . دختر نمرود این جملات را گفت و پا در آتش نهاد و خود را نزد حضرت ابراهیم(علیه السلام) رساند و در حضورش ایمان آورد و به سلامت به جانب پدرش برگشت. نمرود با دیدن این منظره تعجب كرد و در عین حال به خاطر ترس از مملكتش دختر را از راه موعظه و نصیحت نزد خود خواند ولی حرف نمرود در دختر اثر نكرد و دستور داد او را در میان آفتاب سوزان به چهار میخ بكشند. خداوند مهربان به جبرییل فرمود: بگیر بنده مرا . جبرییل رعضه را از آن مهلكه رهانید و نزد حضرت ابراهیم(علیه السلام) آورد. رعضه در تمام مشقت‌ها با حضرت ابراهیم(علیه السلام) همراه بود تا آن كه حضرت او را به همسری یكی از فرزندانش درآورد و خدای تعالی فرزندانی به آنها عنایت فرمود كه همه بر مسند نبوت و پیامبری قرار گرفتند. 🎀 @RomaneMazhabi 🎀 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
⚙دیالوگ هایی که با طلا باید نوشت ⚙⚙⚙⚙💡💡⚙⚙⚙⚙ ـــــــــــــروی لامپ کلیک کن