eitaa logo
ایستگاه پارسی
322 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
257 ویدیو
101 فایل
🌟رهبر انقلاب: "من راجع به زبان فارسی حقیقتاً نگرانم زیرا در جریان عمومی، زبان فارسی در حال فرسایش است". https://eitaa.com/joinchat/3437428884C914415f009 💬 ارتباط با مدیریت کانال: @Mahdiyaran31360 🔁 مدیر تبلیغات و تبادلات: @arezajamali
مشاهده در ایتا
دانلود
قیصر امین پور قیصر امین‌پور دوم اردیبهشت 1338 در روستای گتوند از توابع شهرستان شوشتر در استان خوزستان به دنیا آمد. ❇️امین پور در سال 1358، از جمله شاعرانی بود كه در شكل‌گیری و استمرار فعالیت‌های واحد شعر حوزه هنری تا سال 1366 تاثیر گذار بود. ❇️وی طی این دوران مسئولیت صفحه شعرِ هفته‌نامه سروش را بر عهده داشت و اولین مجموعه شعر خود را در سال 1363 منتشر كرد. اولین مجموعه او «در كوچه آفتاب» دفتری از رباعی و دوبیتی بود و به دنبال آن «تنفس صبح» را منتشر کرد. ❇️قیصرپور در سال 1368 موفق به كسب جایزه نیما یوشیج، موسوم به مرغ آمین بلورین شد. وی در سال 1382 به‌عنوان عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی برگزیده شد و در سال 1386 بر اثر بیماری كلیه و قلب دار فانی را وداع گفت. ❇️«دستور زبان عشق» آخرین دفتر شعر قیصر امین پور بود كه تابستان ۱۳۸۶ در تهران منتشر شد و بر اساس گزارش‌ها، در كمتر از یك ماه به چاپ دوم رفت. در ادامه یکی از کارهای او در حوزه دفاع مقدس به نام "شعری برای جنگ" را زمزمه می کنیم. 🍃ایستگاه پارسی @parsidost
شعری برای جنگ می خواستم شعری برای جنگ بگویم دیدم نمی شود دیگر قلم زبان دلم نیست گفتم : باید زمین گذاشت قلم ها را دیگر سلاح سرد سخن کارساز نیست باید سلاح تیزتری برداشت باید برای جنگ از لوله تفنگ بخوانم - با واژه ی فشنگ  - می خواستم شعری برای جنگ بگویم شعری برای شهر خودم - دزفول  - دیدم که لفظ ناخوش موشک را باید به کار برد اما موشک زیبایی کلام مرا می کاست گفتم که بیت ناقص شعرم از خانه های شهر که بهتر نیست بگذار شعر من هم چون خانه های خاکی مردم خرد و خراب باشد و خون آلود باید که شعر خاکی و خونین گفت باید که شعر خشم بگویم شعر فصیح فریاد - هر چند ناتمام... 🍃ایستگاه پارسی @parsidost
آئینه مایید(سلمان هراتی) 🌼بی‌مرگ سواران شب حادثه‌هایید خورشید نگاهید و در آفاق رهایید 🌙مرداب کجا فرصت پیدا شدنش هست آن‌گاه که چون موج از این بحر برآیید 🌸چون صخره صبورید، شبِ شیطنت باد رنجوری‌تان نیست از این فکر رهایید 🍀در سینه‌تان زَهره صد موج نهفته‌ست حالی که سبک‌بارتر از ابر شمایید 🌑شب تا برسد، یاد شما می‌رسد از راه در یاد شماییم که آیینه مایید 🌺آن روز نبودیم که این قافله می‌رفت با ما که نبودیم بگویید کجایید 🌹ماندیم و نراندیم و نشستیم و شکستیم رفتید و شنیدیم شهیدان خدایید 🍃ایستگاه پارسی @parsidost
مرتضی سرهنگی 🌹در سال 1332 در تهران متولد و تحصیلات خود را در مقطع کارشناسی علوم اجتماعی نیمه تمام رها کرد، او از سال 58 تا 67 با روزنامه های جمهوری اسلامی همکاری و از سال 67 تاکنون در دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری مشغول فعالیت می باشد. 🍀او در سال 75 عضو شورای سردبیری روزنامه ایران بوده و هم اکنون نیز سردبیر دوهفته نامه کمان است. از میان آثار او «اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی» مقام اول انتخاب کتاب سال دفاع مقدس را کسب کرد و کتاب «پابه پای باران» مقام اول گزارش را به دست آورد.   💐از دیگر آثار این پدیدآورنده: 🔸اسم من چفیه است  🔸اسم من پلاک است  🔸اسم من خاکریز است  🔸خرمشهر ؛ کوجهان آرا  🔸پابه پای باران 🔸مرتضی آئینه زندگی ام بود  🔸سفر بر مدار مهتاب  🔸باغ انگور، باغ سیب، باغ آیینه  🔸خانه کوچک ، زندگی بزرگ 🔸همه چیز درباره جنگ 1 🍃ایستگاه پارسی @parsidost
🌹گفته می‌شود ایران در طول جنگ تحمیلی و مدتی بعد از آن، از 18 ملّیت اسیرداری کرده است. حاصل این سال‌ها، بیش از 65 عنوان کتاب خاطرات فرماندهان و حاضران در جنگ است. در ادامه می‌توانید بخش‌هایی از روایت‌های این سربازان را که در کتاب "اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی" آمده است بخوانید: 🔹«زندانی فاو» به‌روایت گروهبان‌دوم وظیفه عماد جبار زعلان الکنعانی 🌴عصر روز بعد، اسلحه کلاشینکف را برداشتم و از مخفیگاه خارج شدم. به‌علت اینکه احتمال می‌دادم نیروهای ایرانی، به‌خصوص نیروهای مستقر در کاتیوشا، متوجه حضور من در منطقه شده و برایم کمین گذاشته باشند، پس از سه ماه و اندی برای اولین‌بار اسلحه همراه خودم بردم. هوا کاملاً تاریک شده بود و هر از چند گاهی صدای انفجار گلوله‌ای سکوت شب را می‌شکست. گلوله‌های منور مدت کوتاهی در فضای آسمان روشن می‌شد و دقایقی بعد به سردی می‌گرایید و خاموش می‌شد. 🍂در راه بازگشت، ناگهان متوجه یک سرباز ایرانی شدم که در فاصله 10متری روبه‌رویم ایستاده بود. خستگی، گرسنگی و نگرانی وجودم را فرا گرفت. یک زیرپوش و یک شلوار سبز عراقی به‌تن داشتم و یک اسلحه کلاشینکف آماده شلیک به‌دست. سرباز ایرانی چند نارنجک و یک سرنیزه به کمر بسته بود و کیسه‌ای را بر دوشش حمل می‌کرد. هر دو مقابل هم ایستاده بودیم و راه‌های خلاصی از بن‌بست را مرور می‌کردیم. مانده بودم چه بکنم. او را اسیر کنم؟ من قادر به تهیه غذای خود نبودم؛ او هم سربار من می‌شد. تازه احتمال اینکه در فرصتی مناسب به من حمله کند هم کم نبود. 🍁خواستم او را رها کنم و بروم، اما این امکان وجود داشت که با پرتاب نارنجک مرا بکشد یا حداقل با داد و فریاد دوستانش را باخبر کند و تعقیبم کنند. با شلیک یک تیر او را نقش بر زمین کردم، رفتم بالای سرش، مرده بود. او را کشان‌کشان به داخل گودالی که بر اثر انفجار موشک ایجاد شده بود انداختم تا دوستانش فکر کنند بر اثر اصابت ترکش جان خود را از دست داده است. 🌾خون‌های روی زمین را پاک کردم و سراسیمه خودم را به مخفیگاهم رساندم. از کرده خود ناراحت بودم؛ اما چاره دیگری هم نداشتم، چه می‌توانستم بکنم؟... 🔸«اعترافات» به‌روایت سرهنگ عبدالعزیز قادر السامرایی 🍃پس از درگیری‌های خرمشهر که منجر به آزادی این شهر توسط رزمندگان شجاع ایرانی شد، وضعیت ارتش ما به‌کلی درهم ریخت و بسیاری از نیروها و واحدهای نظامی عراق غربال شدند، حتی افسران عالی‌رتبه و امیران نیز از این قاعده مستثنی نماندند. این امر، شامل منتسبان خانوادگی صدام حسین نیز شد. 🥀من در تیپ 802 به‌عنوان فرمانده گردان در شهر خرمشهر مستقر بودم. در روزهای اول اشغال این شهر، همراه سربازانم دست به غارتگری و چپاول اموال مردم زدم و خودروها و کامیون‌های گردان را برای انتقال اموال دزدی به‌کار گرفتم، همچنین از سربازی که از خانواده ثروتمندی بود، خواستم تا کامیون بزرگی با خود بیاورد. سپس گروهی از سربازان گردان را به‌همراه وی فرستادم تا یخچال‌ها و تلویزیون‌ها و اثاث ارزشمند مردم خرمشهر را جمع کنند. پس از آن، آنها را به‌سرعت به بصره انتقال داده در همان‌جا فروختم. ☘به همین دلیل، گزارش‌های زیادی علیه من به فرمانده تیپ رسیده بود. او مرا احضار کرد و در حضور من، همه آن گزارش‌ها را در آتش انداخت و سهم خود را از درآمدهای حاصل از فروش اموال مردم خواست. من سهم او را دادم و از اینکه با شریک شدن وی در این کار آزادی عمل بیشتری می‌یافتم و مهر تأییدی بر کارهایم زده می‌شد، خوشحال بودم... 🍃ایستگاه پارسی @parsidost
سیدناصر حسینی‌پور 🌷 متولد ۱۰ مهر ۱۳۵۰ و اهل روستای ده‌بزرگ از توابع باشت، استان کهگیلویه و بویراحمد است. 🌿۲ سال به عنوان تخریب‌چی، در عملیات‌های والفجر ۸، کربلای ۴، کربلای ۵، والفجر ۱۰، نصر ۴ و چندین عملیات آفندی و پدافندی در تیپ ۴۸ فتح، ایفای نقش می‌نماید. 🌸 در سال آخر جنگ، دیده‌بان جزیره مجنون بود و در روز پاتک دشمن، راهنما و بلدچی گردان ویژه شهدا. در جریان پاتک دشمن، پای راستش در جاده خندق جزایر مجنون قطع می‌شود و به اسارت نیروهای بعثی درمی‌آید و نهایتاً به اردوگاه مخفی اسرا در تکریت منتقل می‌شود و تحت سخت‌ترین شکنجه‌ها قرار می‌گیرد. 🍃ایستگاه پارسی @parsidost
🌼یکی از سخت‌ترین اتفاق‌هایی که بعد از دوران جنگ رخ داد، اسارت بسیاری از شرکت‌کنندگان در جنگ بود. سید ناصر حسینی‌پور در شانزده سالگی و در آخرین روزهای جنگ اسیر شد. او که در این دوران تجربه‌های تلخ و دردناکی را تجربه کرده، در همان دوران تصمیم گرفت خاطراتش را بنویسید. برای همین در ۲۳ صفحه به صورتی رمزی خاطراتش را نوشت و بعد از آزادی از روی کدهایی که یادداشت کرده بود، خاطراتش را روایت کرد. 🌺سید ناصر بخشی از یادداشت‌هایش در زندان را که به آن «تقلب زندان» می‌گفت، در  فصل پایانی کتاب "پایی که جا ماند" آورده است. حسینی‌پور کارمند میز ادبیات مقاومت بخش جنگ نرم در دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی است. 🌹او، هدفش از نوشتن این خاطرات را ثبت خاطرات دوران اسیریش عنوان کرده است. این کتاب نیز به زبان‌های ترکی استانبولی و عربی ترجمه شده است. پایی که جا ماند در سال ۱۳۹۱ به عنوان کتاب سال دفاع مقدس انتخاب شد. 🍃ایستگاه پارسی @parsidost
🍀محوریت کتاب «خط مقدم» شهید طهرانی مقدم است و تنها زندگینامه او نیست بلکه تاریخچه موشکی ایران هم ذکر شده است. حجم ۶۰۰ صفحه‌ای کتاب فقط دو سال از مجموعه موشکی را روایت می کند. این کتاب روایت مقطعی از تاریخ است و لازم است بدانیم کشورمان با چه سختی‌هایی به این مراحل رسیده و چه آدم‌هایی شب و روزشان را گذاشته اند تا ما امنیت داشته باشیم. 🍃ایستگاه پارسی @parsidost
🌷شهید طهرانی مقدم، شخصیت چند وجهی و چند استعدادی دارد، نمی‌شود مشخص کرد کدام وجه از زندگیشان پررنگ است، در هر بُعد شخصیتیشان وارد شویم، برجستگی‌ها و درخشندگی‌هایی دارند. ☘در حوزه ارتباط با دیگران مهم‌ترین ویژگیشان ارتباط دلی با زیر دستان و دوستانشان است. همه از مدیریت دل‌های او می‌گویند، از جوان ۱۵ ساله تا ۱۸ ساله که سنخیت ظاهری و حتی عقاید با این شهید ندارند می‌گویند که شهید طهرانی مقدم دوست صمیمی من بود تا نیرو‌هایی که ۲۰ -۳۰ سال از او کوچکتر بودند و متخصصان هوافضا که ارتباط خوبی با او داشتند و حاضر بودند جانشان را برای او بدهند. از خصوصیت های مهم حاج قاسم این بود که می‌توانست ارتباط دلی و فکری برقرار کند، حاج حسن هم این گونه بود و می‌توانست با همه قشر آدم ارتباط برقرار کند، حاج حسن از همه کمک می‌گرفت و به هدفش که اقتدار ایران، اسلام و شیعه بود رسید و هدفش دستیابی به موشک نبود، حتی روی موشک هایشان نوشته بودند «ساخت شیعه، made in shie» 🌺هدف او بالاتر از دستیابی به تکنولوژی‌های تک بود، هدف او بزرگی دادن به تنها کشور شیعه دنیا بود. برای همین هدف والا از هیچ زحمتی فروگذار نکرد و افرادی را همراه خود می‌کرد و به دلیل اخلاصی که داشتند. شهید طهرانی مقدم می‌گفتند: هر کاری که کردی نایست تا عکس بندازی، از در پشت بیرون برو و به کارت برس.» 🍃ایستگاه پارسی @parsidost
🌿زمان جنگ تحمیلی ایران با رژیم بعث عراق، ایران موشک نداشت و از طرفی کسی به ما موشک نمی‌داد، در حالی که عراق ما را با موشک می‌زد، ما از قدرت بازدارندگی برخوردار نبودیم و قدرت برد توپخانه ما به عراق نمی‌رسید، آقایان رفیق دوست و هاشمی به سوریه می‌روند و پس از کلی خواهش از سوری‌ها درخواست موشک می‌کنند، ولی آن‌ها قبول نمی‌کنند و می‌گویند تنها می‌توانیم بچه‌های شما را آموزش دهیم. 🌼طهرانی مقدم یک تیم سیزده نفره برای آموزش کار با موشک را انتخاب می‌کند تا در سوریه آموزش ببینند و کتاب از آموزش این‌ها شروع می‌شود و اگر من بخواهم ماجرا با لیبیایی‌ها و معمر قذافی را توضیح دهم، کتاب لو می‌رود. تمام جذابیت کتاب در این است که کشور‌های دیگر مانند لیبی حتی دوست نداشتند ما کار با موشک را یاد بگیریم که نکند خودمان به این فناوری دست یابیم. 🌹خراب شدن عمدی ۲۳ موشک توسط تیم لیبیایی و حفاظت از خاک در برابر حملات موشکی عراق انگیزه دستیابی ایران به موشک شد، ما حتی نمی‌توانسیم یک پیچ موشک باز کنیم و در این کتاب به همه این‌ها پرداخته شد. 💐خصوصیت دیگر کتاب «خط مقدم» نامه‌های عاشقانه شهید طهرانی مقدم به همسرش در این کتاب است که بُعد خانوادگی به کتاب داده است. رابطه محبت آمیز با خانواده باعث لطافت کتاب شده است، این کتاب فیلم نامه‌ای و به صورت تصویری است و تا به حال ۱۰ فیلمنامه از روی آن نوشته است، در عین درام، اکشن و مستند است. 🍃ایستگاه پارسی @parsidost
سید میثم موسویان 🌺سید میثم موسویان، در سال ۱۳۶۲ در همدان متولد شد. مادر او معلم و پدرش بنای ساختمانی است. او در نوجوانی، شعر می‌گفت و در همان سنین به جشنواره شعر طنز دعوت شد. یک سال در دانشگاه ریاضی محض خواند و سپس تغییر رشته داد و در رشته روان‌شناسی تا مقطع کارشناسی‌ارشد پیش رفت. موسویان نوشتن داستان را از دوران دانشجویی آغاز کرد. اغلب داستان‌های او گرایشات مذهبی دارند. اولین تجارب داستانی او در سال ۱۳۸۳ در انجمن داستان حوزه هنری همدان بود. 🍀سید میثم (مهرداد) موسویان جز نویسندگان پرکار چند سال اخیر به شمار می‌رود که بیشتر نوشته‌هایش در ژانر انقلاب و دفاع مقدس نوشته شده و البته  در ژانرهای دیگر هم دست به قلم شده و آثاری تولید کرده است. نثر زیبا و همراه با طنز موسویان با لحنی صمیمی و پرداخت هنرمندانه به زوایای داستان هر خواننده‌ای را وا می‌دارد تا آخرین صفحات آثارش را مطالعه کند. 🌸سید میثم موسویان از علم روانشناسی و تعلیمات دینی خود در محتوای آثارش استفاده می‌کند و با هنرمندی تمام در لایه‌های پنهان آثارش یک معرفت دینی را دنبال می‌کند. این برای دومین بار است که بسیج هنرمندان استان همدان با همکاری نهاد کتابخانه‌های استان همدان، معاونت فرهنگی و اجتماعی دانشگاه بوعلی سینا، حوزه هنری استان همدان و بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس اقدام به تجلیل از این نویسنده همدانی می‌کند و همزمان با نقد کتاب «به نام خدا محمد بروجردی هستم مصاحبه نمیکنم» اقدام به رونمائی از آثار تازه به چاپ رسیده این هنرمند همدانی کرده است. 🌾کارهای چاپ شده از او، «میوه های رسیده» ، «اذان بی موقع» ، «ما هم هستیم»، «من محمد بروجردی هستم» از انتشارات سوره، «بخار های رنگی»، «سفیدی پر کلاغ»، «شهید خودم» نشر شهرستان ادب، «پرده داران دوست»، «بچه ها دیرتون نشه» نشر روایت فتح، «ارتش کلاه پوستی ها» و «مجموعه داستان غواص ها» در دست چاپ است." 🍃ایستگاه پارسی @parsidost