eitaa logo
ایستگاه پارسی
352 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
224 ویدیو
91 فایل
🌟رهبر انقلاب: "من راجع به زبان فارسی حقیقتاً نگرانم زیرا در جریان عمومی، زبان فارسی در حال فرسایش است". https://eitaa.com/joinchat/3437428884C914415f009 💬 ارتباط با مدیریت کانال: @Mahdiyaran31360 🔁 مدیر تبلیغات و تبادلات: @arezajamali
مشاهده در ایتا
دانلود
📚بخش واژگان فارسی 💮تبادل نظر  :   گفتگو، گفتمان🍀 💮تبحر  :   چیرگی🍀 💮تبریزی الاصل  :   تبریزی تبار🍀 💮تبریک  :   شادباش، شاباش🍀 💮 تبسم  :   لبخند🍀 💮تبعات  :   پیامدها🍀 💮تبعه ایران  :   شهروند ایران🍀 💮تبعیت  :   پیروی🍀 💮تبعیت کردن  :   پیروی کردن🍀 💮تجار  :   بازرگانان🍀 🍃ایستگاه پارسی @parsidost
📚 بخش واژگان فارسی 💮تحت اللفظی  :   واژه به واژه🍀 💮تحت فشار  :   زیر فشار🍀 💮تحت لوای  :   زیر درفش🍀 💮تحتانی  :   زیرین🍀 💮 تحرک  :   جنبش🍀 💮تحریک کننده  :   برانگیزاننده🍀 💮تحسین برانگیز  :   آفرین‌انگیز🍀 💮تحصن  :   بست🍀 💮تحصن کردن  :   بست نشستن🍀 💮تحصنگاه  :   بست‌گاه🍀 🍃ایستگاه پارسی @parsidost
📍شعری برای فارسی ستیزان افغانستان 🍃«وطن فارسی» 🎁تقدیم به فارسی‌ستیزان افغانستان خواب دیدی که شاخه‌های کهن زیر پای تو نردبان شده‌اند و سخن‌گستران این سامان به دکان تو ترجمان شده‌اند خواب دیدی که خطۀ خورشید همه دربست، در قبالۀ توست کابل و بلخ و بامیان، با تو کابل و بلخ و بامیان شده‌اند خواب دیدی که مشت می‌کوبی همچنان با تمام نیرویت ولی این را بدان که سندان‌ها همه با مشت امتحان شده‌اند وطن فارسی نه آن قریه است که به تاراج این و آن برود روزگاری در این وطن حتی مغولان فارسی‌زبان شده‌اند این وطن مرز روشنی دارد، مرز آن، واژگان «شهنامه» است وارثان «خزانه» را چه شده است که در این خطه، مرزبان شده‌اند؟ قابل ذکر نیست البته شاعران برادر ما هم شاعر قابلی اگر شده‌اند، با گلستان و بوستان شده‌اند 📝محمد کاظم کاظمی شاعر وپژوهشگر اهل افغانستان مشهد، ۲ اردیبهشت ۹۴ * این شعر را قرار بود در روز زبان مادری منتشر کنم و اینک با یکی دو روز تأخیر منتشر می‌شود.» 🍃ایستگاه پارسی @parsidost
🍃داستان ضرب المثل "چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی" 🍁 زیب النسا بیگم دختر اورنگ زیب پادشاه گورکانی هند، یکی از شاعران معروف سبک هندی است که در اشعارش، تخلص«مخفی» را برای خود انتخاب کرده بود.این بانوی صاحب کمال و جمال هیچ مردی را لایق عشق خود نمی دید و هرگاه پدرش در امر ازدواج او با یکی از شاهزادگان اصرار می کرد در جواب خواست پدر می گفت : نهال سرکش و گل بی وفا و لاله دو رنگ  درین چمن به چه امید آشیان بندم 🍂اما در نهایت عشق به سراغ زیب النسا آمد و او دل درگرو عاقل خان یکی از وزرای پدر نهاد، عاقل خان مردی اهل ادب و فرهنگ بود و از طرفی دلباخته زیب النسا، بین این دو نفر نامه های عاشقانه رد و بدل می شد و در نهایت خبر به گوش شاه رسید و او بسیار خشمگین شد، اما چون مدرکی برای متهم کردند عاقل خان نداشت تصمیم گرفت نقشه ای بکشد که دست عاقل خان را رو کند. 🥀به این منظور اورنگ زیب که هفت وزیر داشت دستور داد که هر وزیر می تواند یک روز کامل را در تمام قصر های سلطنتی رفت و آمد داشته باشد چون نوبت به عاقل خان رسید، جاسوسان را به نگهبانی او گماشت تا ببیند آیا عاقل خان برای دیدن زیب النسا بیگم می رود یا نه، از آنجاییکه عاقل خان مردی دور اندیش بود حدس زد که این یک دام است در نتیجه به دیدن معشوق نرفت. زیب النسا تمام مدت منتظر آمدن عاقل خان بود، چون دید محبوب به دیدنش نیامده، دل آزرده شده و این مصرع را برای عاقل خان می نویسد : 🍁شنیدم ترک منزل کرد عاقل خان به نادانی  🍂و عاقل خان در پاسخ زیب النسا می نویسد:  🥀«چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی»  🍃ایستگاه پارسی @parsidost
واژه «مهندس» چگونه ساخته شد؟ 📚واژه «مهندس»، ریشه‌ای پارسی دارد؛ چرا که از «هندسه» ساخته شده که عربی شده «اندازه» است. 📝گروه واژه‌گزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی از سرگذشت واژه «مهندس» نوشته است. این گروه، تازه‌ترین مطلب (صفحه مجازی) واژه‌شناسی خود را در آستانه پنجم اسفند، روز بزرگداشت خواجه نصیرالدین طوسی و روز مهندس، به توضیحی درخصوص واژه مهندس اختصاص داده و چنین نوشته است: «واژه فارسی «اندازه» که از واژه‌ای در زبان ایرانی باستان سرچشمه گرفته است، با ورود به زبان عربی به‌صورت «هندسه» درآمد. سپس طبق قواعد عربی واژه «مهندس» بر اساس آن ساخته شد و به شکلی جدید، به فارسی برگشت. مهندس به‌معنی اندازه‌گیر و محاسبه‌گر و کسی که هندسه می‌داند بوده و کاربرد آن را در آثار شماری از شاعران و نویسندگان کهن، ازجمله فردوسی و مولوی و حافظ و بیهقی و ناصرخسرو می‌توان دید. اما کاربرد مهندس برای مفهومی که امروز در علم جدید استفاده می‌شود، احتمالاً تحت تأثیر ترکیه عثمانی است که همین واژه را در برابر engineer به کار می‌برند. یکی از نخستین مهندسان ایرانی، میرزا رضا تبریزی (مهندس‌باشی)، معمار مدرسه دارالفنون است که بیش از دویست سال پیش برای تحصیل به خارج از ایران اعزام شد.» 🍃ایستگاه پارسی @parsidost
🍃قند پارسی/ نوبت آواز نابه هنگام خر است 🍁خری و اشتری دور از آبادی به آزادی می زیستند. نیمه شبی چران و چمان به شارع عام نزدیک شدند. اشتر گفت: "رفیق ساعتی دم فرو بند تا از آدمیان دور شویم نباید گرفتار آییم." 🍂خر گفت: "این نتواند بود چه درست همین ساعت نوبت آواز معتاد من است و در ترک عادت رنج جان و بیم هلاک تن." و بی محابا نهیق برداشت کاروانیان بر اثر بیامدند و هر دو را در قطار کشیده بار نهادند. 🥀فردا آبی عمیق پیش آمد که عبره( عبورکردن از جایی) خر از آن میسر نبود. خر را بر اشتر نشانیده اشتر را به آب راندند. چون بارگیر( شتر) به میان آب رسید دستی بر می افشاند و پایی می کوفت. خر گفت:" رفیق این مکن و گر نه من در آب افتم و غرقه شوم. " 🍁گفت:" چنانکه دوش نوبت آواز نابهنگام خر بود امروز گاه رقص ناساز اشتر است‌" و با جنبشی دیگر خر را از پشت بینداخت و غرقه ساخت. منبع امثال و حکم  🍃ایستگاه پارسی @parsidost
🍃حکایت مَثَل «آتش بیار معرکه» را می‌دانید؟ 🍁در زمان قدیم گروه موسیقی متشکل از: کمانچه کش، نی زن، ضرب گیر،  دف زن، خواننده و یک آتش بیار بود.  🍂"آتش بیار "یا "دایره نرم کن"، هیچ سر رشته ای از موسیقی نداشت، اما از آنجا که ادوات موسیقی همانند، دف و ضرب از پوست حیوانات تهیه می شدند، در تابستان و بهار در اثر گرما خشک و منقبض شده و در زمستان و پاییز در اثر سرما و رطوبت نرم می شدند، در نتیجه صدای خوبی از آنها خارج نمی شد.  🥀وظیفه آتش بیار آن بودکه، هر چند ساعت یک بار در تابستان با کمک آب این ادوات را نرم و مرطوب سازد و در زمستان با کمک حرارت آتش آن ها را خشک و منقبض نگاه دارد. درست است که آتش بیار نقش اصلی را در گروه موسیقی نداشت، ولی بدون وجود او از ساز ها صدای خوبی بیرون نمی آمد.  🍁از این رو به کسانی که در یک دعوا و اختلاف نقش اصلی را ندارند، ولی با سخن چینی و حرف های خود باعث گرم تر شدن آتش دعوا می شوند، را در اصطلاح "آتیش بیار معرکه "می گویند.  🍃ایستگاه پارسی @parsidost
🍃حکایت زندگی حکایت قدیمی کوهستان است! هرچه را که صدا کنی همان را می شنوی پس به نیکی صدا کن تا به نیکی‌ به تو پاسخ دهد... اين جهان کوه است و فعل ما ندا سوی ما آيد نداها را صدا 🖋 🍃ایستگاه پارسی @parsidost
🍃قند پارسی/ جوانک شاگرد بزاز 🍁جوانک شاگرد بزاز، بی خبر بود که چه دامی در راهش گسترده شده. او نمی دانست این زن زیبا و متشخص که به بهانه خرید پارچه به مغازه آنها رفت و آمد می کند، عاشق دلباخته اوست و در قلبش طوفانی از عشق و هوس و تمنا برپاست. 🍂یک روز همان زن به در مغازه آمد و دستور داد مقدار زیادی جنس بزازی جدا کردند، آنگاه به عذر اینکه قادر به حمل اینها نیستم و به علاوه پول همراه ندارم، گفت: پارچه ها را بدهید این جوان بیاورد و در خانه به من تحویل دهد و پول بگیرد. 🥀مقدمات کار قبلاً از طرف زن فراهم شده بود، خانه از اغیار خالی بود، جز چند کنیز رازدار، کسی در خانه نبود. محمد بن سیرین که عنفوان جوانی را طی می کرد و از زیبایی بی بهره نبود، پارچه ها را به دوش گرفت و همراه آن زن آمد. 🍁تا به درون خانه داخل شد در از پشت بسته شد. ابن سیرین به داخل اطاقی مجلل راهنمایی گشت. او منتظر بود که خانم هرچه زودتر بیاید، جنس را تحویل بگیرد و پول را بپردازد. انتظار به طول انجامید. 🍂پس از مدتی پرده بالا رفت. خانم در حالی که خود را هفت قلم آرایش کرده بود، با هزار عشوه پا به درون اطاق گذاشت. 🥀ابن سیرین در یک لحظه کوتاه فهمید که دامی برایش گسترده شده است. فکر کرد با موعظه و نصیحت یا با خواهش و التماس، خانم را منصرف کند، دید خشت بر دریا زدن و بی حاصل است. خانم عشق سوزان خود را برای او شرح داد، به او گفت: 🍁من خریدار اجناس شما نبودم، خریدار تو بودم! ابن سیرین زبان به نصیحت و موعظه گشود و از خدا و قیامت سخن گفت، در دل زن اثر نکرد. التماس و خواهش کرد، فایده نبخشید. گفت چاره ای نیست باید کام مرا برآوری. 🍂همین که دید ابن سیرین در عقیده خود پافشاری می کند، او را تهدید کرد، گفت: اگر به عشق من احترام نگذاری و مرا کامیاب نسازی، الان فریاد می کشم و می گویم این جوان نسبت به من قصد سو دارد. آنگاه معلوم است که چه بر سر تو خواهد آمد. موی بر بدن ابن سیرین راست شد. 🥀از طرفی ایمان و عقیده و تقوا به او فرمان می داد که پاکدامنی خود را حفظ کن. از طرف دیگر سر باز زدن از تمنای آن زن به قیمت جان و آبرو و همه چیزش تمام می شد. چاره ای جز اظهار تسلیم ندید. اما فکری مثل برق از خاطرش گذشت. 🍁فکر کرد یک راه باقی است، کاری کنم که عشق این زن تبدیل به نفرت شود و خودش از من دست بردارد. اگر بخواهم دامن تقوا را از آلودگی حفظ کنم، باید یک لحظه آلودگی ظاهر را تحمل کنم، 🍂به بهانه قضای حاجت، از اطاق بیرون رفت، با وضع و لباس آلوده برگشت و به طرف زن آمد. تا چشم آن زن به او افتاد، روی درهم کشید و فورا او را از منزل خارج کرد. 🍃ایستگاه پارسی @parsidost
🍃ضرب المثل "سر و کیسه کردن" به چه معناست؟ 🍁در زمان گذشته در حمام های قدیمی علاوه بر شست و شو، دلاک ها، کارهای مثل سر تراشیدن و پیرایش مشتری ها را نیز انجام می دادند.  🍂هرگاه شخصی وارد صحن حمام می شد، و می گفت :"سر و کسیه کردن" را برای انجام بدهید، یعنی علاوه بر شستشوی معمول از دلاک می خواست، سرش را نیز بتراشد. 🥀اصطلاح" سروکسیه کردن "در گذشته در حقیقت به معنای شستشوی کامل بوده است، اما با گذشت زمان معنای آن تغییر کرده و در مواردی به کار می رود، که شخص ساده لوحی توسط زبان بازی و حلیه گری افراد دغلباز تمام دارای خود را از دست بدهد.  🍃ایستگاه پارسی @parsidost
📚 بخش واژگان فارسی 💮 تحقیر  :   خوارداشت  🍀 💮 تحقیق  :   پژوهش 🍀 💮 تحمل  :   بردباری 🍀 💮 تحقیقاتی  :   پژوهشی 🍀 💮 تحمل نمی کند  :   بر نمی تابد🍀 💮تحول  :   دگرگونی 🍀 💮 تحمل کرد  :   تاب آورد🍀 💮 تحولات  :   دگرگونی‌ها🍀 💮 تخریب  :   ویرانی🍀 💮 تخصص  :  سررشته، کاردان🍀 🍃ایستگاه پارسی @parsidost