🍁برآمد باد صبح و بوی نوروز
به کام دوستان و بخت پیروز
🍂مبارک بادت این سال و همه سال
همایون بادت این روز و همه روز
🥀چو آتش در درخت افکند گلنار
دگر منقل منه آتش میفروز
🍁چو نرگس چشم بخت از خواب برخاست
حسد گو دشمنان را دیده بردوز
🍂بهاری خرم است ای گل کجایی
که بینی بلبلان را ناله و سوز
🥀جهان بی ما بسی بودهست و باشد
برادر جز نکونامی میندوز
🍁نکویی کن که دولت بینی از بخت
مبر فرمان بدگوی بدآموز
🍂منه دل بر سرای عمر سعدی
که بر گنبد نخواهد ماند این گوز
🥀دریغا عیش اگر مرگش نبودی
دریغ آهو اگر بگذاشتی یوز
🍃ایستگاه پارسی
@parsidost
🍁چونست حال بستان ای باد نوبهاری
کز بلبلان برآمد فریاد بیقراری
🍂ای گنج نوشدارو با خستگان نگه کن
مرهم به دست و ما را مجروح میگذاری
🥀یا خلوتی برآور یا برقعی فروهل
ور نه به شکل شیرین شور از جهان برآری
🍁هر ساعت از لطیفی رویت عرق برآرد
چون بر شکوفه آید باران نوبهاری
🍂عودست زیر دامن یا گل در آستینت
یا مشک در گریبان بنمای تا چه داری
🥀گل نسبتی ندارد با روی دلفریبت
تو در میان گلها چون گل میان خاری
🍁وقتی کمند زلفت دیگر کمان ابرو
این میکشد به زورم وان میکشد به زاری
🍂ور قید میگشایی وحشی نمیگریزد
دربند خوبرویان خوشتر که رستگاری
🥀ز اول وفا نمودی چندان که دل ربودی
چون مهر سخت کردم سست آمدی به یاری
🍁عمری دگر بباید بعد از فراق ما را
کاین عمر صرف کردیم اندر امیدواری
🍂ترسم نماز صوفی با صحبت خیالت
باطل بود که صورت بر قبله مینگاری
🥀هر درد را که بینی درمان و چارهای هست
درمان درد سعدی با دوست سازگاری
🍃ایستگاه پارسی
@parsidost
🍁برخیز که میرود زمستان
بگشای در سرای بستان
🍂نارنج و بنفشه بر طبق نه
منقل بگذار در شبستان
🥀وین پرده بگوی تا به یک بار
زحمت ببرد ز پیش ایوان
🍁برخیز که باد صبح نوروز
در باغچه میکند گل افشان
🍂خاموشی بلبلان مشتاق
در موسم گل ندارد امکان
🥀آواز دهل نهان نماند
در زیر گلیم و عشق پنهان
🍁بوی گل بامداد نوروز
و آواز خوش هزاردستان
🍂بس جامه فروختهست و دستار
بس خانه که سوختهست و دکان
🥀ما را سر دوست بر کنار است
آنک سر دشمنان و سندان
🍁چشمی که به دوست برکند دوست
بر هم ننهد ز تیرباران
🍂سعدی چو به میوه میرسد دست
سهل است جفای بوستانبان
🍃ایستگاه پارسی
@parsidost
🍃ضرب المثل "هفت شهر عشق را عطار گشت" یعنی چه؟
🍁این شعر معروف "مولوی " را که در باب مقام والایی "شیخ فریدالدین عطار نیشابوری"سروده است، بسیار شنیده ایم :
هفت شهر عشق را عطار گشت
ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم
🍂حال هفت شهر عشق چیست؟ در آیین تصوف ، سالک برای رسیدن به مرحله عالی کمال و رسیدن به مقام اتصال الهی، باید از هفت وادی بگذرد؛ اول وادی طلب، دوم وادی عشق، سوم وادی معرفت، چهارم وادی استغنا، پنجم وادی توحید، ششم وادی حیرت و در نهایت وادی فنا که مرحله آخر است و دیگر چیزی از شخص باقی نمی ماند و سالک خودش را غرق در ذات حق تعالی می یابد.
🥀باری این بیت مولوی با گذشت زمان خود به صورت مثل در آمده و وقتی بخواهند، در مقام بزرگی کسی سخن بگوید و خود را پایین تر از شخص مورد بحث، نشان دهند از این بیت استفاده می کنند.
🍃ایستگاه پارسی
@parsidost
🍃قند پارسی/ حکایتی از تذکرة الأولیاء
🍁ابو حنیفه روزی می گذشت کودکی را دید که در گل بمانده. گفت: "گوش دار تا نیفتی!"
🍂گفت: "افتادن من سهل است، اگر بیفتم تنها باشم. امّا تو گوش دار، که اگر پای تو بلغزد؛همۀ مسلمانان که از پس تو آیند بلغزند."
عطار نیشابوری
🍃ایستگاه پارسی
@parsidost
🍃قند پارسی/ حکایتی از گلستان سعدی
🍁 یکی از ملوک خراسان محمود سبکتگین را به خواب چنان دید که جمله وجود او ریخته بود و خاک شده مگر چشمان او که همچنان در چشم خانه همیگردید و نظر میکرد. سایر حکما از تأویل این فرو ماندند مگر درویشی که به جای آورد و گفت: "هنوز نگران است که ملکش با دگران است."
🍂بس نامور به زیر زمین دفن کردهاند
کز هستیش به روی زمین بر نشان نماند
🥀وآن پیر لاشه را که سپردند زیر گل
خاکش چنان بخورد کزو استخوان نماند
🍁زندهست نام فرّخ نوشیروان به خیر
گر چه بسی گذشت که نوشیروان نماند
🍂خیری کن ای فلان و غنیمت شمار عمر
زآن پیشتر که بانگ بر آید: فلان نماند
🍃منبع :گلستان سعدی باب اول در سیرت پادشاهان
🍃ایستگاه پارسی
@parsidost
🍃قند پارسی/ من اینجا مسافرم
🍁جهانگردی به دهکده ای رفت تا زاهد معروفی را زیارت کند و دید که زاهد در اتاقی ساده زندگی می کند. اتاق پر از کتاب بود و غیر از آن فقط میز و نیمکتی دیده می شد.
🍂جهانگرد پرسید: لوازم منزلتان کجاست؟...
🥀زاهد گفت: مال تو کجاست؟
🍁جهانگرد گفت:من اینجا مسافرم.
🍂زاهد گفت: من هم.
🍃ایستگاه پارسی
@parsidost
🍃قندپارسی/پندانه
🍁ازحکیمی پرسیدند که چرا استماع تو از نطق تو زیادت است؟
🍂 گفت: زیرا که مرا دو گوش داده اند
و یک زبان
یعنی دو چندان که می گویی
می شنوی
🥀کم گوی و به جز مصلحت خویش مگوی
چیزی که نپرسند ، تو از پیش مگوی
🍁از آغاز دو گوش و یک زبانت دادند
یعنی که دو بشنو و یکی بیش مگوی
🍃خواجه نصیر طوسی
اخلاق ناصری
🍃ایستگاه پارسی
@parsidost
⚫️ مناسبتی
🖤شب قدر؛ چه بلایی به سرت آمده بابای همه
باورم نیست که خیبر شکن از پا افتاد
حضرت واژهی بر خواستن از پا افتاد
کم نمکدان تو را هر که نمک خورد شکست
باز با زخم سرت کعبه ترک خورد شکست
یا علی هیچ کس از لطف تو ناکام نبود
پدری مثل تو همبازی ایتام نبود
هر شب کوفه منور ز نگاهت میشد
شمع بزم فقرا صورت ماهت میشد
چه بلایی به سرت آمده بابای همه
تیغ که سر زده بر سر زده بابای همه
نه فقط بین سرت فاصله انداخته است
بین چشمان ترت فاصله انداخته است
زخمهای دل ایتام پی مرهم توست
مرد ویرانه نشین منتظر مقدم توست
همه بودند و امام از همه بیکستر بود
زینبای وای دوباره سر یک بستر بود
✍صابر خراسانی
🏴ایستگاه پارسی
@parsidost
⚫️ مناسبتی
🖤 شب قدر/شهادت امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام
تا تَرَک خورد سَرَش دُخترش اُفتاد زمین
دست بگذاشت رویِ معجرش اُفتاد زمین
بیشتر تیغ فرو رفت میانِ اَبرو
تا که از ضَرب علی با سرش اُفتاد زمین
به سرش خورد، ولی پهلویِ او درد گرفت
دید از ضربۀ در همسرش اُفتاد زمین
کَس نفهمید که عباس چگونه آمد
بارها تا بِرِسَد مَحضَرَش اُفتاد زمین
خواست تا خانۀ زینب رویِ پا راه رَوَد
دو قدم رفت، ولی پیکرش اُفتاد زمین
دخترش دید زمین خوردنِ بابایش را
دخترش دید و خودش آخرش اُفتاد زمین
چقدر از رویِ تَل تا لبِ گودال دوید
چقدر بینِ همه خواهرش اُفتاد زمین
ذوالجناح آه ببین نیزهای او را هول داد
از رویِ زین به زمین با سَرَش اُفتاد زمین
دید پایین قدمهاش سَنان میخندید
دید بالایِ سرش مادرش اُفتاد زمین
✍حسن لطفی
🏴ایستگاه پارسی
@parsidost
🍃اصطلاح" آب خنک بخوره"از کجا آمده است؟
🍂در تهران قدیم که برق و یخچال نبود. خنک ترین آب شهر برای قناتی بود، که بعدها زندان قصر برروی آن بنا شد.
🍂از آن به بعد هر کس که به زندان قصر می افتاد به شوخی می گفتند طرف رفته "آب خنک بخوره "و این گونه به تدریج این اصطلاح برای همه کسانی که به زندان می افتادند رایج شد. /آخرین خبر
🍃ایستگاه پارسی
@parsidost