🕠 📚 #داستان_دنباله_دار
#جان_شیعه_اهل_سنت؛
💚 ☪ عاشقانه ای برای مسلمانان
✒ نویسنده: فاطمه ولینژاد
🔗 قسمت شصت و ششم
بوی کتلتهای سرخ شده فضای خانه را پر کرده و نوید یک شام رؤیایی به میزبانی ساحل خلیج فارس و میهمانی من و مجید را میداد.
🍅 خیار شور و گوجهها را با سلیقه خُرد کرده و نانهای باگت را برای پیچیدن ساندویچ آماده کرده بودم.
📱از قبل با مجید قرار گذاشته بودیم امشب شام را کنار ساحل زیبای بندرعباس نوش جان کنیم، بلکه خستگی و دلخوری این مدت بیماری مادر و اوقات تلخیهای پدر را به دل دریا بسپاریم.
همچنانکه وسایل شام را مهیا میکردم، خیالم پیش یوسف بود.
👶 دومین نوه خانواده با تولد اولین فرزند محمد و عطیه قدم به این دنیا گذاشته و امروز صبح، من و مادر را برای دیدن روی ماهش به آپارتمان نوساز و شیک محمد کشانده بود.
👌صورتش زیبایی لطیف و معصومانهای داشت که نام یوسف را بیشتر برازندهاش میکرد.
🚪در خیال شیرین برادرزاده عزیزم بودم که مجید در را گشود و با رویی باز سلام کرد.
جواب سلامش را دادم و با اشارهای به سبد وسایل شام که روی اُپن قرار داشت، گفتم:
- همه چی آمادهاس، بریم؟
نفس بلندی کشید و با شیطنت گفت:
👌عجب بوی خوبی میده! نمیشه شام رو همینجا بخوریم بعد بریم؟ آخه من طاقت ندارم تا ساحل صبر کنم!
🚪و صدای خنده شاد و شیرینش اتاق را پُر کرد.
لحظههای همراهی با حضور گرم و پرشورش، آنقدر شیرین و رؤیایی بود که حیفم میآمد باز هم با بحث و جدل حتی در مورد مسائل اعتقادی خرابش کنم، هر چند به همان شدتی که قلبم از عشقش میتپید، دلم برای هدایتش به مذهب اهل تسنن پَر پَر میزد، اما شاید بایستی بیشتر حوصله به خرج داده و با سعه صدر فراختری این راه طولانی را ادامه میدادم.
از خانه که خارج شدیم، سبد را از دستم گرفت و با نگاهی به صورتم، گفت:
خدا رو شکر امشب خیلی سرحالی!
لبخندی زدم و پاسخ دادم:
👌آره خدا رو شکر! آخه امروز چند تا اتفاق خوب افتاده!
و در مقابل نگاه کنجکاوش، با لحنی لبریز هیجان ادامه دادم:
👌اول اینکه مامان بلاخره راضی شد و صبح زود رفتیم همه آزمایشها رو انجام داد و عکس هم گرفت. خدا رو شکر حالش هم بهتر شده. بعد رفتیم خونه محمد. مجید! نمیدونی یوسف چقدر ناز و خوشگله!
همانطور که با اشتیاق به حرفهایم گوش میداد، با شیرین زبانی به میان حرفم آمد:
- خُب به عمهاش رفته!
در برابر تمجید هوشمندانهاش خندیدم و گفتم:
✋ وای! اگه من به خوشگلی یوسف باشم که خیلی عالیه!
با نگاه عاشقش به عمق چشمانم خیره شد و با لبخندی شیرین جواب داد:
👌الهه! باور کن جدی میگم، برای من تو قشنگترین و نازنینترین زنی هستی که تا حالا دیدم!
و آهنگ صدایش آنقدر بیریا و صادقانه بود که باور کردم در نگاه پاک و زلال او، چهره معمولی من این همه زیبا و دیدنی جلوه میکند.
🏝 شاید عطر کلامش به قدری هوشربا بود که چند قدمی را در سکوت برداشتیم که پرسید:
🔬حالا جواب آزمایش مامان کی میاد؟
فکری کردم و پاسخ دادم:
👌دقیقاً نمیدونم، ولی فکر کنم عبدالله گفت شنبه باید بره دنبال جواب.
goo.gl/3EicTw
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 برای خواندن داستان های دنباله دار، به ما بپیوندید...
▶🆔: @partoweshraq
⚜ نکات ناب استاد انصاریان
🌸 به شما جوانان توصیه میکنم که قدر امام حسین(ع) را بدانید و او را الگوی خودتان قرار بدهید.
🌸 ازدواج و پول درآوردن خوب است اما همه این کارها را بیاییم از ابی عبدالله(ع) سرمشق بگیریم.
🌸 حیف نیست ما از این وجود مقدس بهره تربیتی، عاطفی و اخلاقی نگیریم.
🌸 با ارزشترین چیز این است که حضرت امام حسین(ع) را بشناسید و او را الگو و سرمشق خودتان قرار بدهید.
🖼 goo.gl/Y7MNfo
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔 eitaa.com/partoweshraq
▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
▶🆔 iGap.net/partoweshraq
4_5965255669115257681.mp3
7.83M
🎧 #بشنوید | #سرود فوق العاده شنیدنی
🎼 با قدم یار اومده بهار...
🎤 #حسین_سیب_سرخی
💐 میلاد سرداران کربلا
🌐 @partoweshraq
#مداحی
4_5965255669115257682.mp3
3.8M
🎧 #بشنوید | #سرود دلنشین
🎼 همه تاریک و حسین یک تنه مهتابه...
🎤 کربلایی #جواد_مقدم
💐 میلاد سرداران کربلا
🌐 @partoweshraq
#مداحی
4_5965255669115257680.mp3
6.4M
🎧 #بشنوید | #سرود
🎼 ای که روح جهادم دادی...
🎤 حاج #محمود_کریمی
💐 میلاد سرداران کربلا
🌐 @partoweshraq
#مداحی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 ببینید
💣 ترور دانشمندان ایرانی توسط ماموران MI6 در سریال انگلیسی DeepState
📡رسانهها در غرب حتی از تروریستها هم قهرمان می سازند!!
ما کجای کاریم؟!
🌐 @partoweshraq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 ببینید
☪ مسلمان شدن مردی که برای سرقت به فروشگاهی در نیویورک آمریکا رفت!
🌐 @partoweshraq
🏜 عدهای در بیابان نشسته بودند و غذا میخوردند.
👳♂ ملانصرالدین كه از آنجا میگذشت، بدون تعارف كنارشان نشست و شروع كرد به خوردن!!
👤 یكی پرسید: «جناب عالی با كی آشنایید؟»
👳♂ ملانصرالدین غذا را نشان داد و گفت:
👈 🍖 «با ایشان!!!»
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔 eitaa.com/partoweshraq
▶🆔 iGap.net/partoweshraq
▶🆔 sapp.ir/partoweshraq