eitaa logo
پرتو اشراق
813 دنبال‌کننده
28.2هزار عکس
17.4هزار ویدیو
74 فایل
🔮 کانال جامع با مطالب متنوع 🏮شاید جواب سئوال شما اینجا باشد! 📮ارتباط با مدیر: @omidsafaei 📲 کپی برداری مطالب جهت نشر معارف اهل بیت(ع) موجب خوشحالی است! 🔰 کانال سروش پلاس: 🆔 sapp.ir/partoweshraq
مشاهده در ایتا
دانلود
پرتو اشراق
🌷 🌟 آغاز راه خوشبختی 🚩 «روزبه» چون از فرماندهان در سوریه بود، نیازی به حضور فیزیکی و مستقیمش در بعضی عملیات ها نبود. تا زمانی که عملیات «بصرالحریر» در درعای سوریه آغاز شد. 🗺 «درعای» سوریه یک منطقه استراتژیک هست؛ به دلیل اینکه در فاصله دوکیلومتری با مرز فلسطین اشغالی و اردن است و منطقه‌ای فوق‌العاده حساس است. 📍عملیات شروع ‌شد و در همان مرحله اول بچه‌های ما به تمام مواضعی که می‌خواستند به راحتی رسیدند. بعد از آن آماده شدند که خط را به ارتش سوریه تحویل بدهند. 📞 نیروهای ما به مرکز فرماندهی اطلاع دادند که این منطقه را آزاد کردند و مرکز فرماندهی به وزارت دفاع سوریه انتقال داد. ⌚️تحویل منطقه به ارتش سوریه مدتی زمان برد و به همین دلیل مهمات بچه‌هایی که در آن منطقه بودند به اتمام رسید. 🚛 برادر من و سردار «کجباف» که مسئول معاونت نیروی ما در سوریه بود با سه الی چهار نفر دو ماشین را پر از مهمات می‌کنند و حرکت می‌کنند تا به آن منطقه که بچه‌ها زیر فشار بودند برسند. آن‌قدر فشار توسط داعش زیاد بوده است که بچه‌هایی که آنجا بودند از جهت دیگری مجبور به عقب‌نشینی می‌شوند. برادر من و بچه‌هایی که به سمت آن‌ها می‌رفتند چون ارتباط بی‌سیمی قطع شده بوده نمی‌دانستند که عقب‌نشینی صورت گرفته است. 📍وقتی می‌رسند به آن نقطه دیگر خبری از بچه‌ها نبوده است. 💥 قبل از شهادت «روزبه» یکی از نیروهای عراقی که سن کمی هم داشته است زخمی می‌شود؛ «روزبه» پیش او می‌ماند، پانسمانش می‌کند و هدایتش می‌کند به سمت پشت نفربری که آنجا بوده. زمانی که بلند می‌شود دشمن از ناحیه پا او را می‌زند به صورتی که دیگر نمی‌توانسته حرکت کند. روی زمین می‌افتد و داعشی‌ها بالای سرش می‌آیند و رجزخوانی می‌کنند. 🔪 جیب‌هایش را خالی کردند و همچنین دست‌ها، پاها و سر او را بریدند و بین هم تقسیم کردند. 📱وقتی ایشان شهید شد داعشی‌ها با گوشی خود ایشان با من تماس گرفتند و گفتند: «ایشان اسیر پیش ماست!!» 🗓 ولی ما می‌دانستیم که ایشان شهید شده است. بیش از یک سال با داعشی‌ها مذاکره می‌کردیم و بعدها کار دست اطلاعات سپاه افتاد و تاکنون منتظریم. مادرم آن اوایل خیلی منتظر او بود و درخواست پیکرش را داشت ولی به‌واسطۀ خوابی که از او دید آرام شد. 🌤 یک روز به بنده گفت: «به دوستان «روزبه» سلام برسون و بگو من نیاز ندارم بچم برگرده!» گفتم: ❓«چرا این حرف را می‌زنی؟» 🌃 گفت: «چون دیشب خواب «روزبه» رو دیدم. در ابرها و حالش خیلی خوب بود. من ناراحتی کردم که چرا نیومدی و «روزبه» گفت سلام برسون به دوستانم و این‌قدر بی‌تاب من نباشید. سر طناب دست خودم است!» 🏴‍☠ وقتی گفته سر طناب دست من است یعنی هر موقع خودم بخواهم برمی‌گردم. خب داعش درخواست پول زیادی کرده بود برای تحویل دادن پیکر «روزبه». 🌍 سر روزبه زمانی در ترکیه بود و زمانی دیگر در اردن و الآن نمی‌دانیم سر روزبه کجاست. «روزبه» اصلاً به این فکر نبود که اگر شهید شدم من را فلان جا خاک کنید. می‌گفت هرکجا که قسمتم باشد خاک من همان جاست البته یک مزار یادبود در اهواز دارد. 🌷 🕯 (۱۳۹۴/۰۱/۳۱) 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq