🕕 💠🌷💠 #سـیـره_شـہـداء
⏳روزهاي آخر به او ميگفتم:
📲 «وقت آمدن زنگ نزني به دوستت كه بيايد دنبالت، تا از تهران بخواهي بیایی. دیگر من طاقت دوریات را ندارم که با ماشين بيايي!»
✈ همهاش شوخي ميكرد و ميگفت: نه پول هواپيما ندارم!
👌ميگفتم: من برايت ميخرم!
🌷 ميگفت: ببينيم چه ميشود.
📱تا اينكه در تماس آخر دوباره همين حرف را به صادق گفتم: لطفاً خبر بده دوست دارم بيايم استقبال مدافع حرم عمه جان!»
👌قبول كرد اين دفعه ديگر شوخي نكرد و گفت:
📲 میايی جانم!
🗓 ديگر كمكم حرف از آمدن بود و برگشتنش. از ٩ اسفند تا چهارم ارديبهشت براي من يك عمر گذشت، ولي براي صادق همين ۵٧ روز كافي بود تا به آرزويش برسد هميشه به من ميگفت:
🌷خانم! دعا كن يك جوري شهيد بشوم كه حتي ذرهاي از زمين را اشغال نكنم و من ميگفتم:
☝«نه من از خدا ميخواهم كه يك مزاري از تو براي من بماند».
🌷 #شهید_مدافع_حرم_صادق_عدالت_اکبری
🆔 @partoweshraq