🕕 💠🌷💠 #سـیـره_شـہـداء
🚗 وقتی به خانه پدرم میآمدیم، در عین سادگی و بیآلایشی بسیار شوخ طبع بود.
🎉 لحظاتی که صالح میآمد، فضای ساکت خانه کاملاً شکسته میشد. همه دوستش داشتند.
💚 برای مادرم مثل پسر بود نه داماد. یک حس علاقه توأم با احترام. کمک کار همه بود، مثلاً به طور ویژه به پدربزرگ و مادربزرگش کمک میکرد و آنها حتی بیشتر از فرزندان خودشان او را دوست داشتند.
🌳 یادم هست وقتی از محل کار برمیگشت، در اوج خستگی به خانه آنها میرفت تا اگر کاری دارند انجام دهد.
🍎🍊 خانه آنها باغ کوچکی بود که در حیاط آن درختان پرتقال، سیب و… داشت. چیدن میوهها از عهده آنها خارج بود و صالح تنها کسی بود که تمام کار باغ را انجام میداد.
🚖 حتی اگر آنها میخواستند به قم بیایند برایشان اتومبیل میگرفت و به راننده سفارش میکرد دقیقاً آنها را به دَرِ خانه پدرش برساند.
👌 پدربزرگ و مادربزرگ با اینکه پسرشان (دایی آقا صالح) هم شهید شده است، هنوز هم شهادت صالح را باور نکردهاند…
🌷 #شهید_مدافع_حرم_عبدالصالح_زارع
🆔 @partoweshraq