eitaa logo
پرتو اشراق
816 دنبال‌کننده
28.2هزار عکس
17.4هزار ویدیو
74 فایل
🔮 کانال جامع با مطالب متنوع 🏮شاید جواب سئوال شما اینجا باشد! 📮ارتباط با مدیر: @omidsafaei 📲 کپی برداری مطالب جهت نشر معارف اهل بیت(ع) موجب خوشحالی است! 🔰 کانال سروش پلاس: 🆔 sapp.ir/partoweshraq
مشاهده در ایتا
دانلود
🕑 💠🌹💠 👌🏻 ... ⚜️ خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی (قدس‌ سره) 🤲🏻 وسط جماعت هفت هشت نفرۀ‌مان، صدای مهیبی بلند شد؛ 🔥 شعله‌های زرد و نارنجی از داخل بخاری نفتی زبانه کشید. 👣 دست‌پاچه و هراسان نماز را شکستیم و پریدیم بیرون. 🔥 آتش فرونشست. 🌹 آقا آرام نشسته بود آن جلو... 📿 رسیده بود به سلام آخر نماز... 📗 به شیوه باران، ص ٣١. 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq‌
🕑 💠🌹💠 👌🏻 ... ⚜️ خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی (قدس‌ سره) 👥 با احمد رفیق بودیم؛ اما چند سالی بود که به‌خاطر یک اختلاف مالی، میانۀ‌مان شکرآب شده بود. هر کدام‌ حق را به خودمان می‌دادیم. گرۀ دعوا که کور شد، برای قضاوت رفتیم پیش آقای بهجت. ✋🏻 اول احمد حرف‌هایش را زد، بعد هم من از سیر تا پیاز ماجرا را گفتم. 👣 این میان، احمد برای کاری از اتاق بیرون رفت. 👤حرف‌های من که تمام شد، آقا همان‌جور که سرش پایین بود، با لبخند گفت: «خُب حالا من گوش کدام‌تان را بکشم؟» 👁️ بعد رو کرد به جای خالی احمد... چهره‌اش از ناراحتی تغییر کرد. 💧قطره‌های درشت عرق نشست روی پیشانی‌اش... انگار که اتفاق خیلی بدی افتاده باشد، یا حرف خیلی بدی زده باشد... ☝🏻با ناراحتی گفت: «ایشان نیستند؟!نمی‌دانستم؛ و گر نه این جمله را در غیاب او نمی‌گفتم.» 📔 به شیوه باران، ص٣٣. 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq‌
🕑 💠🌹💠 👌🏻 ... ⚜️ خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی (قدس‌ سره) 🧔🏻 قبل‌تر محافظ یکی از مراجع بود. 🏴 بعد از فوت آن مرجع، آمده بود به‌ اصرار که محافظ آقای بهجت بشود! 👥 خانوادۀ آقا هم قبول کردند و با خودش در میان گذاشتند. ❓ گفت: «آن وقت چه کسی می‌خواهد از آن محافظ، محافظت کند؟» 👥 گفتند: «خدا» ☝🏻 گفت: «همان خدا، از من هم محافظت می‌کند!» 📙 به شیوه باران، ص ٢۶. 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq‌
🕑 💠🌹💠 👌🏻 ... ⚜️ خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی (قدس‌ سره) 🐤 توی خانه جوجه داشتیم. 🐥🐥 از آن جوجه‌های بازی‌گوشِ پُر سروصدا. 🌤️ همۀ روز حواسش به آب و غذای‌شان بود. ▫️🌌 شب که می‌شد، دلواپس گرما و سرمای‌شان... ⁉️ می‌پرسید: «روی‌شان را پوشاندید؟ سردشان نشود یک‌ وقت!» ✋🏻 می‌گفتم: «پوشاندیم.» 👌🏻باز انگار مطمئن نمی‌شد، پا می‌شد می‌رفت سر می‌زد تا مطمئن شود. 📗 به شیوه باران، ص ٣٢. 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq‌
🕑 💠🌹💠 👌🏻 ... ⚜️ خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی (قدس‌ سره) 🎤 روضه‌ خوان از مصائب کربلا می‌خواند. 👤بندۀ خدایی هم از تهران آمده بود؛ نشسته بود کنار آقا و زیر لب مدام به اشکال می‌گرفت!! 👌🏻می‌گفت: اینجا را دارد اشتباه می‌گوید... این‌طور که می‌گوید، نبوده!! 🌹 آقای بهجت سر بلند کرد و گفت: ▪️«چی می‌گی آقا؟! از این بدتر کردند! بدتر هم کردند...». 📚 به شیوه باران، ص۴٧ (جلد سوم از مجموعه ۵ جلدی داستان هایی کوتاه از سیره و سبک زندگی حضرت آیت‌الله بهجت (قدس‌ سره). 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq‌
🕑 💠🌹💠 👌🏻 ... ⚜️ خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی (قدس‌ سره) 📚📖 درس که شروع شد، با شادمانی گفت: «من امروز از این بچه‌ها که دارند توی کوچه بازی می‌کنند، درسی گرفتم. 👓 نشسته بودم مطالعه می‌کردم. صدای فقیری ‌آمد. 👴🏽 به یکی از این بچه‌ها گفت: «برو از مامانت نانی، چیزی برای من بگیر!» 👦🏻 بچه گفت: «برو از مامان خودت بگیر!» 👴🏽 فقیر دوباره گفت: «بچه! من فقیرم، برو چیزی بگیر بیاور!» 👦🏻 بچه خیلی محکم دوباره تکرار کرد: «برو از مامان خودت بگیر!» 👴🏽 فقیر دید نه، این بچه‌ها بلند بشو نیستند؛ راهش را گرفت و رفت... ☝🏻«من از این بچه یاد گرفتم اگر ما خدا را اندازۀ مامان حساب می‌کردیم، اگر مثل این بچه یاد می‌گرفتیم که هر چه می‌خواهیم باید از او بخواهیم، بارمان بسته می‌شد». 📗 به شیوه باران، ص۴٣. 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq‌
🕑 💠🌹💠 👌🏻... ⚜️ خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی (قدس‌ سره) 🕌 دستفروش عرب، با آن هیکل درشت، خوابیده بود وسط مسجد. 👥 ما دور تا دور نشسته بودیم، منتظر شروع درس. گفتیم حالا بیدار می‌شود، حالا بیدار می‌شود... ولی بیدار نشد. 👣 با ورود آقا، یکی از طلبه‌ها خیز برداشت که برود بیدارش کند؛ ✋🏻 آقا آرام گفت: «نه... کاریش نداشته باشید!» ❓بعد گفت: «اَلَسْنٰا نٰآئِمٖینَ؟ [آیا ما خواب نیستیم؟]... مگر ما خواب نیستیم؟ کاش یکی هم بیاید ما را بیدار کند...». 📗 به شیوه باران، ص ٢٨. 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq‌
🕑 💠🌹💠 👌🏻 ... ⚜️ خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی (قدس‌ سره) 👥 آمده بودند و از او «استاد» می‌خواستند. ✋🏻 می‌گفتند: «طی این مرحله بی‌ همرهیِ خضر نمی‌شود؛ استادی به ما معرفی کنید». 🌹 گفت: «استاد شما، معلومات شماست. به آنچه یقین دارید، عمل کنید؛ هر جا یقین ندارید، توقف کنید تا برایتان روشن شود». 📖 بعد هم حدیث رسول الله (صلی‌ الله‌ علیه‌ و آله) را گواه آورد که: 🔅«مَنْ عَمِلَ بِمٰا عَلِمَ، وَرَّثَهُ اللهُ عِلْمَ مَا لَمْ‌یَعْلَمْ». [١] 📚 پی‌نوشت: ١. «هر کس‌ به‌ دانسته‌های‌ خود عمل کند، خداوند علم به آنچه را که‌ نمی‌داند، به او عنایت خواهد فرمود.» 📚 الخرائج و الجرائح، ج ٣، ص ١٠۵٨. 📗 به شیوه باران، ص ‌‌۴١. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
🕑 💠🌹💠 👌🏻 ... ⚜️ خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی (قدس‌ سره) 🚘 رفته بودم بگویم: «برای بچه‌ام که سخت مریض است، دعا کنید.» ☕ در را باز کرد، چای آورد و نشست به ذکر گفتن. 👣 این‌پا و آن‌پا کردم که حرفی بزند یا سؤالی بپرسد؛ خبری نشد. 📿 از دلم گذشت که حتماً ذکر او مهم‌تر از حرف من است. 🧔🏻 من یک آدم درمانده‌ام که مشکلم را به امید کمک آورده‌ام اینجا؛ اما او به ذکر مشغول است. ❓سرش را بلند کرد و گفت: «ذکر ما مگر چی هست؟» 💧از شرمندگی خیس عرق شدم و آمدم بیرون. 🌃 شب که شد، حال بچه خوب بود. 📗 به شیوه باران، ص ۴٨. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
🕑 💠🌹💠 👌🏻 ... ⚜️ خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی (قدس‌ سره) ❓پرسیدم: «سعادت دنیا و آخرت را در چه می‌دانید؟» ☝🏻فرمود: «در اینکه گناه نکنید!» ⏳چند دقیقه بعد به امید جواب مفصل تری، دوباره سؤالم را تکرار کردم؛ ☝🏻 باز فرمود: «که گناه نکنید!» 👣 آخرش که داشتم می‌رفتم هم باز پرسیدم؛ 💭 گفتم شاید این «که گناه نکنید» از خاطرش رفته باشد. ☝🏻جواب داد: «گناه نکنید!» 👌🏻حرف اول و آخرش همین بود. 📕 به شیوه باران، ص ۵٠. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
🕑 💠🌹💠 👌🏻 ... ⚜️ خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی (قدس‌ سره) ⚖️ می‌خواستند یک نفر را اعدام کنند. 👥👤 خانوادۀ آن بندۀ خدا آمدند و با درماندگی گفتند: «شما یک کاری کنید...» 🤲🏻 گفت: «بروید نماز جعفر طیار و دعای زادالمعاد را بخوانید، ان‌شاءالله حکم لغو می‌شود.» 📿 آمدند و گفتند: «خواندیم، نشد». ☝🏻 گفت: «از خدا «جدّاً» بخواهید. بروید یک جای خلوت، با تضرع ازش طلب کنید». 🕌 آن‌ها رفتند اطراف جمکران، نماز را خواندند و باز آمدند. ☝🏻 آقا گفت: «بروید؛ حکم لغو شده و ایشان آزاد شده است!!» 📞 گفتند: «ما تازه تلفن کردیم؛ خبری نبوده!» ☝🏻گفت: «نخیر، حالا آزاد شده!» رفتند و او را آزاد دیدند. 📗 به شیوه باران، ص۵۴ 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq‌
🕑 💠🌹💠 👌🏻 ... ⚜️ خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی (قدس‌ سره) ⛔ «من» نداشت. 🧔🏻 یکی آمد و گفت: «من از مقلدهای شما هستم. شنیده‌ام بعضی از آثار علمی شما چاپ نشده‌اند. می‌خواهم از جیب خودم چاپشان کنم.» ☝🏻 جواب داد: «چند کار دینی مهم‌تری هست. بسیاری از نوشته‌های علمای بزرگ چند صد سال خطی مانده؛ چاپ آن‌ها از چاپ کتاب‌های من مهم‌تر است. اگر آن‌ها را انجام دادید، آن‌وقت پول‌تان را برای چاپ کتاب من بدهید.» 📚📖 آن کارها را یک‌جوری توضیح داد و از اهمیت‌شان گفت که آن بندۀ خدا قانع شد که آن‌ها مهم‌تر هستند. 📗 به شیوه باران، ص ۵۵. 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq‌