eitaa logo
پرتو اشراق
815 دنبال‌کننده
28.2هزار عکس
17.4هزار ویدیو
74 فایل
🔮 کانال جامع با مطالب متنوع 🏮شاید جواب سئوال شما اینجا باشد! 📮ارتباط با مدیر: @omidsafaei 📲 کپی برداری مطالب جهت نشر معارف اهل بیت(ع) موجب خوشحالی است! 🔰 کانال سروش پلاس: 🆔 sapp.ir/partoweshraq
مشاهده در ایتا
دانلود
2.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 🌷 در عصر جدید 🔺خواهر در برنامه : 🎙بیاید با شهدا رفاقت کنیم... 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq‌
🕕 💠🌷💠 💰انفاق به سبک شهدا! 👨🏻‍🏫 ابراهیم معلم عربے یکے از مدارس محروم تهران شده بود، اما تدریس عربے ابراهیم زیاد طولانے نشد، از اواسط همان سال دیگر به مدرسه نرفت! حتے نمے گفت که چرا به آن مدرسه نمےرود! 🧔🏻 یک روز مدیر مدرسه پیش من آمد و گفت: تو رو خدا!! شما که برادر آقاے هادے هستید، با ایشان صحبت کنید که برگردد مدرسه!! ⁉️ گفتم: مگه چے شده؟! 🧔🏻کمے مکث کرد و گفت: 🌯 حقیقتش، آقا ابراهیم از جیب خودش پول مے داد به یکے از شاگردها تا هر روز زنگ اول براے کلاس نان و پنیر بگیرد!! آقاے هادے نظرش این بود که این ها بچه هاے منطقه محروم هستند؛ اکثرا سر کلاس گرسنه هستند؛ بچه گرسنه هم درس نمے فهمد! 👌مدیر ادامه داد: من با آقاے هادے برخورد کردم! گفتم نظم مدرسه ما را به هم ریختے! در صورتے که هیچ مشکلے براے نظم مدرسه پیش نیامده بود!!! 🧔🏻 بعد هم سر ایشان داد زدم و گفتم: دیگه حق ندارے اینجا از این کارها بکنے! 🏫 آقای هادے از پیش ما رفت و بقیه ساعت هایش را در مدرسه دیگرے پر کرد! 👌حالا هم بچه ها و اولیا ازمن خواستند که ایشان را برگردانم؛ همه از اخلاق و تدریس ایشان تعریف مےکنند، ایشان در همین مدت کم، برای بسیارے از دانش آموزان بے بضاعت و یتیم مدرسه، وسائل تهیه کرده بود که حتے من هم خبر نداشتم!؟ 🌷 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
🕕 💠🌷💠 🌹شهید جاویدالاثر ابراهیم هادی مشاور سردار شهید حاج قاسم سلیمانی 🕌 نوروز سال قبل در سفر عتبات بودم. روزی که به کربلا رسیدم، به نیابت از ابراهیم زیارت و دعا کردم. 🌌 همان شب در عالم رویا مشاهده کردم که در بین الحرمین جمعیت زیادی نشسته‌اند. مانند جلسات هیئت!! 👣 من هم وارد شدم و گوشه‌ای نشستم. 🌷 یکباره دیدم که ابراهیم، با همان چهره ملکوتی روبروی من نشسته. خواستم به طرفش بروم اما خجالت کشیدم! ⁉️ از آقایی که چای پخش می‌کرد پرسیدم: ایشون ابراهیم هادی است؟! 👤گفت:‌ بله! ⁉️ گفتم: اینجا در عراق چه می‌کند؟! 👌🏻به آرامی گفت: ایشان مشاور است... ✌🏻و ما مشاهده کردیم که درست در همان ایام، رزمندگان عراقی شهر تکریت که دژ محکم داعش محسوب می‌شد را به ‌راحتی و با کمترین تلفات آزاد کردند. آن هم با توسل به مادر سادات (س) 📗 کتاب سلام بر ابراهیم ۲ 🌷 🌷 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq‌
🕕 💠🌷💠 ✍🏻 پنج روز است که در محاصره هستیم. آب و غذا و مهمات نداریم. شمار بچه های کانال کمیل بسیار کم است و بسیاری شهید و یا زخمی شدند. باقی از هم از عطش فراوان توانی برایشان نمانده است. 👌🏻امیدواری دادن های ابراهیم بهترین رزق این چند روز برای بچه ها بود... 🌷 ابراهیم می گفت: اگر همگی هم شهید شویم تنها نیستیم، مطمئن باشید مادرمان (س) می آید و به ما سر می زند. 🗣️ در همین حال رزمنده ای فریاد زد: مادر بخدا قسم اگر گردان کمیل در مدینه بود هرگز نمی گذاشتند به تو سیلی بزنند. ✋🏻نوای مادر مادر در کانال طنین انداز شده بود... 💥کماندو های عراقی به کانال رسیدند و شروع کردند به قتل عام بچه های باقی مانده کمیل و حنظله ✊🏻 بچه های کمیل و حنظله همراه با راهپیمایی ۲۲ بهمن در شهرهای مختلف ایران داشتند حماسه دیگری رقم می زدند. 🌷 ابراهیم باقی رزمندگان را به عقب راند و خود در برابر کماندوها مقاومت می کرد که ناگهان نوایی بلند شد: 🗣️ ابراهیم شهید شد... 🌷 🗓️ سالروز شهادت جمعه ۲۲ بهمن ۱۳۶۱ 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq‌
🕕 💠🌷💠 🚌 آخر آذرماه بود، با ابراهیم برگشتیم تهران، در عین خستگی خیلی خوشحال بود، می‌گفت: 👌🏻هیچ شهیدی یا مجروحی در منطقه دشمن نبود، هر چه بود آوردیم، بعد گفت: امشب چقدر چشم‌های منتظر را خوشحال کردیم! 🌷 مادر هر کدام از این شهدا سر قبر فرزندش برود، ثوابش برای ما هم هست! 🧔🏻من بلافاصله از موقعیت استفاده کردم و گفتم: آقا ابرام پس چرا خودت دعا می‌کنی که گمنام باشی؟ ⏳منتظر این سوال نبود، لحظه‌ای سکوت کرد و گفت: ☝🏻من مادرم رو آماده کردم، گفتم منتظر من نباشه، حتی گفتم دعا کنه که «گمنام شهید بشم»... 🧔🏻 ولی باز جوابی رو که می‌خواستم نگفت! 🌷 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
🕕 💠🌷💠 🤝🏻 وقتی به منزل ابراهیم رفتیم، بعد از تعارف معمول، ابراهیم شروع به صحبت کرد و گفت: 🌷 استاد - خطاب به علامه جعفری - ما توی جبهه به خیلی از مسائل یقین پیدا می کنیم!! 👌🏻 بعد دستش را شبیه یک دایره کرد و گفت: 🌎 اگر دنیا مثل کُره باشد، (عج) مانند این دست های من به دنیا احاطه دارد. خداوند نیز بر تمام دنیا شاهد و ناظر است... 📕 سلام بر ابراهیم ۲ 🌷 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq‌
🕕 💠🌷💠 👥👤 به همراه چند نفر از دوستان نشسته بودیم و در مورد ابراهیم صحبت می کردیم. 📸 یکی از دوستان که ابراهیم رو نمی شناخت تصویرش رو از من گرفت و نگاه کرد و با تعجب گفت: ⁉️ شما مطمئن هستید اسم ایشون ابراهیمه؟! 👤 با تعجب گفتم: خب بله! چطور مگه؟! ☝🏻گفت: من قبلا تو بازار سلطانی مغازه داشتم. این آقا ابراهیم دو روز در هفته سر بازارمی ایستاد. یه کوله باربری هم می انداخت روی دوشش و بار می برد. ❓یه روز بهش گفتم: اسم شما چیه؟ ✋🏻 گفت: من رو یدالله صدا کنید! ⏳ گذشت... تا چند وقت بعد یکی از دوستانم اومده بود بازار تا ایشون رو دید با تعجب گفت: این آقا رو می شناسی!؟ ⁉️ گفتم: نه چطور مگه؟! 🏐 گفت : ایشون قهرمان والیبال و کشتیه، آدم خیلی با تقوائیه، برای شکستن نفسش این کارهارو می کنه. 🌹 این هم برات بگم که آدم خیلی بزرگیه! 👁️ بعد از آن ماجرا دیگه ایشون رو ندیدم! 💭 صحبت های آن آقا خیلی من رو به فکر فرو برد.این ماجرا خیلی برای من عجیب بود. 🌷 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq‌
پرتو اشراق
🕕 💠🌷💠 ⚜️ شهید ابراهیم هادی و فتنه ۸۸ 🎙️راوی: خانم رسولی 🚑 در دوران دفاع مقدس با همسرم راهي جبهه شديم. شوهرم در گروه شهيد اندرزگو و من امدادگر بيمارستان گيلان غرب بودم. 🏥 ابراهيم هادي را اولين بار در آنجا ديدم. يکبار که پيکر چند شهيد را به بيمارستان آوردند، آقای هادي آمد و گفت: ⛔ شما خانم ها جلو نيائيد! پيکر شهدا متلاشي شده و بايد آنها را شناسائي کنم. 📢 بعدها چند بار نواي ملکوتي ايشان را شنيدم. صداي بسيار زيبائي داشت. 📖 وقتي مشغول دعا مي شد، حال و هواي همه تغيير مي کرد. 👥👤 من ديده بودم که بسيجي ها عاشق ابراهيم بودند و هميشه در اطراف او پر از نيروهاي رزمنده بود. 🚌 تا اينکه در اواخر سال ۱۳۶۰ آنها به جنوب رفتند و من هم به تهران برگشتم. 🏙️ چند سال بعد داشتيم از خيابان ۱۷ شهريور عبور مي کرديم که يکباره تصوير آقا ابراهيم را روي ديوار ديدم! من نمي دانستم که ايشان شهيد و مفقود شده! 🤲🏻 از آن زمان، هر شب جمعه به نيت ايشان و ديگر شهدا دو رکعت مي خوانم. 🌃 تا اينکه در ۱۳۸۸ و در ايام ماجراي فتنه، يک شب اتفاق عجيبي افتاد! 🏞️ در عالم رويا ديدم که آقا ابراهيم با چهره اي بسيار نوراني و زيبا، روي يک تپه سرسبز ايستاده! پشت سر او هم درختاني زيبا قرار داشت. 👥 بعد متوجه شدم که دو نفر از دوستان ايشان که آنها را هم مي شناختم، در پائين تپه مشغول دست و پا زدن در يک باتلاق هستند! آنها مي خواستند به جائي بروند، اما هر چه دست و پا مي زدند بيشتر در باتلاق فرو مي رفتند! 👤 ابراهيم رو به آنها کرد و فرياد زد و اين آيه را خواند: ⁉️ اَينَ تَذهَبوُن (به کجا مي رويد)؟! 👥 اما آنها اعتنایی نکردند! 💭 روز بعد خيلي به اين ماجرا فکر کردم. اين خواب چه تعبيري داشت؟! 🏢 پسرم از دانشگاه به خانه آمد. بعد با خوشحالي به سمت من آمد و گفت: ✋🏻 مادر، يک هديه برايت گرفته ام! بعد هم کتابي را در دست گرفت و گفت: 📗 کتاب شهيد ابراهيم هادي چاپ شده... به محض اينکه عكس جلد کتاب را ديدم رنگ از صورتم پريد! ⁉️ پسرم ترسيد و گفت: مادر چي شد؟ من فکر مي کردم خوشحال مي شي؟! 📗 جلو آمدم و گفتم: ببينم اين کتاب رو... من دقيقاً همين صحنه روي جلد را ديشب ديده بودم! ابراهيم را درست در همين حالت ديدم! 📖 بعد مشغول مطالعه کتاب شدم. 📞 وقتي که فهميدم خواب من روياي صادقه بوده، از طريق همسرم به يکي از بسيجيان آن سال ها زنگ زديم. ⁉️ از او پرسيديم كه از آن دو نفر كه من در خواب ديده بودم خبري داري؟ 🔥 خلاصه بعد از تحقيق فهميدم که آن دو نفر، با همه ي سابقه جبهه و مجاهدت، از حاميان سران_فتنه شده و در مقابل رهبر انقلاب موضع گيري دارند! 📞 هر چند خواب ديدن حجت شرعي نيست، اما وظيفه دانستم که با آنها تماس بگيرم و ماجراي آن خواب را تعريف کنم. 🤲🏻 خدا را شکر، همين رويا اثر بخش بود. ابراهيم، بار ديگر، هادي دوستانش شد و... . 🌷 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 sapp.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
🕕 💠🌷💠 👌🏻 در اولین عملیات شهید می شوم!! 🗓️ يک ماه از مفقود شدن ابراهيم مي گذشت. بچه هايي كه با ابراهيم رفيق بودند، هيچكدام حال و روز خوبي نداشتند. هر جا جمع مي شديم، از ابراهيم مي گفتيم واشك مي ريختيم. 🏥 براي ديدن یكي از بچه ها به بيمارستان رفتيم، رضا گوديني هم آن جا بود. وقتي رضا را ديدم انگار كه داغش تازه شده باشد بلند، بلند گريه كرد. بعد گفت: «بچه ها، دنيا بدون ابراهيم براي من جاي زندگي نيست. مطمئن باشيد من در اولين عمليات شهيد مي شوم!» 👤 يکي دیگر از بچه ها گفت: «ما نفهميديم ابراهيم كي بود. بنده خالص خدا بود كه مدتی بين ما بود و مدتي با او زندگي كرديم تا بفهميم معني بنده خالص خدا بودن چيست. يکي ديگر گفت: ☝🏻 «ابراهيم به تمام معنا يک پهلوان بود و يک عارف پهلوان. ⏳مدتی که از شهادت ابراهيم گذشت. هرچه مادر از ما پرسيد: «چرا ابراهيم به مرخصي نمي آید؟» 👥 با بهانه هاي مختلف بحث را عوض مي كرديم و مي گفتيم: الآن عمليات است، فعلاً نمي تواند بياید تهران. خلاصه هر روز چيزي مي گفتيم. 🚪مدتي گذشت تا اينكه یک بار ديدم مادرم در داخل اتاق و روبروي عكس ابراهيم نشسته است و اشك مي ريزد. جلو رفتم و از او پرسیدم: ❓مادر چي شده؟ ☝🏻گفت: «من بوي ابراهيم را حس مي كنم. ابراهيم الآن توي اين اتاق است، همين جا... وقتي گريه اش كمتر شد، گفت: من مطمئن هستم ابراهيم شهيد شده است... ⏳مادر ادامه داد: «ابراهيم دفعه آخر خيلي با دفعات ديگر فرق كرده بود، هر چه به او گفتم: بيا برویم برایت خواستگاري، مي گفت: نه مادر، من مطمئنم كه بر نمي گردم. نمي خواهم چشم گرياني در گوشه خانه منتظر من باشد. 👥 چند روز بعد كه مادر دوباره جلوي عكس ابراهيم ايستاده بود و گريه مي كرد، مجبور شديم به دايي بگویيم به مادر حقيقت را بگوید. 🏥 آن روز حال مادر به هم خورد و ناراحتي قلبي او شديد شد و در c.c.u بيمارستان بستري گردید. 🚖 سال هاي بعد وقتي مادر را به بهشت زهرا مي بردم، بيشتر دوست داشت به قطعه ۴۴ برود و به ياد ابراهيم در كنار قبر شهداي گمنام بنشيند، هر چند گريه براي او بد بود، اما عقده دلش را در آنجا باز ميكرد و حرف دلش را با شهداي گمنام مي گفت. 🎙️راوی: برادر شهید 📕 منبع: لحظه های آسمانی کرامات شهیدان (جلد چهارم)، غلامعلی رجایی. 🌷 🗓️ سالگرد شهادت 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 sapp.ir/partoweshraq
🕕 💠🌷💠 🤝🏻 وقتی به منزل ابراهیم رفتیم بعد از تعارف معمول، ابراهیم شروع به صحبت کرد و گفت: استاد (علامه جعفری) ما توی جبهه به خیلی از مسائل یقین پیدا می کنیم!! 👌🏻عد دستش را شبیه یک دایره کرد و گفت؛ اگر دنیا مثل کُره باشد، امام زمان (عج) مانند این دست های من به دنیا احاطه دارد. خداوند نیز بر تمام دنیا شاهد و ناظر است... 🌷 📕 سلام بر ابراهیم ۲ 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 sapp.ir/partoweshraq
🕕 💠🌷💠 🌹ابراهیم می‌گفت: 🎙️«اگر قرار است انقلاب پایدار بمونه و نسل‌های بعدی هم انقلابی باشن، باید توی مدرسه‌ها فعالیت کنیم. چون آینده مملکت به دست كساني سپرده مي‌شه که شرایط دوران طاغوت رو كمتر حس كرده‌اند». 🏫 وقتی هم می‌دید اشخاصی که اصلاً انقلابی نیستند به عنوان معلم به مدرسه می‌روند خیلی ناراحت می‌شد و می‌گفت: «باید بهترین و زبده‌ترین نیروهای انقلابی توی مدارس و خصوصاً دبیرستانها باشن». 🌷 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq‌
🕕 💠🌷💠 🌹مثل ابراهیم خالصانه و بی ریا فعالیت می کرد. سر وصدا نداشت. هر جا می دید کاری زمین مانده عجله می کرد و کار را انجام می داد. 🌷 اگر می دید جایی یادواره شهداست، خودش را می رساند و مشغول فعالیت می شد. 🤲🏻 برای معرفی خیلی زحمت کشید. برای رزمندگان عراقی از ابراهیم و توسل به حضرت زهرا سلام الله می گفت. برای آنها پیشانی بند و چفیه تهیه می کرد. 🦋 او جوانان عراقی را با راه و رسم شهدا آشنا نمود و همراه با آنها در عملیات ها حضور داشت تا اینکه در اطراف سامرا به قافله شهدا پیوست. 📙 برگرفته از کتاب پسرک فلافل فروش 🌷 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq