پرتو اشراق
🌷 #شهیدانه
📗روایت محسن شجاعی، راننده و محافظ سپهبد قرنی که تنها شاهد ماجرا بوده، از نحوه ترور ایشان توسط اعضای گروه فرقان در کتاب «مرزبان؛ زندگینامه شهید قرنی» این گونه آمده است:
🎨 «یک روز متوجه شدم یک گروه نقاش به خانه ایشان آمده تا جاهایی از منزل را رنگ کند. به نقاش گفتم شما که دارید اینجا کار میکنید، مواظب باشید که یکوقت در حیاط را باز نکنید.
⛲️ کُلتم کنارم بود و لب حوض نشسته بودم. یکی از نقاشها روی نردبان بود و دیگری هم داشت نقاشی میکرد. یک پسربچه هم همراهشان بود که سطلها را تمیز میکرد.
🫖☕️ سپهبد قرنی یک سینی چای آورد. گفتم اینها که بالا نشستهاند، مدام دارند ما را کنترل میکنند؛ منظورم کسانی بودند که از بالکن یکی از اتاقهای هتل واقع در روبهروی خانه مشرف بودند.
🌷قرنی گفت: تو چقدر به اینها گیر میدهی.
☕️ حدود ساعت ۹ صبح بود، همینطور که داشتیم چای میخوردیم در خانه را زدند، تا من بلند شوم که در را باز کنم، پسربچهای که کمک نقاشها بود، بیاختیار دوید و در را باز کرد. تا من بیرون برسم، یکی از فرقانیها، اسلحه کلاشینکف را زیر گلویم گذاشت. کُلتم که کالیبر ۴۵ داشت را از من گرفت و با ضربهای خشابش را بیرون پراند و خشاب را گوشه باغچه انداخت و کُلتم را پرتاب کرد طرف دیگر حیاط.
👥👤 مهاجمین مرا هُل دادند و به رویم رگبار بستند، من هم اشهدم را خواندم و به دیوار چسبیدم. فقط مدام میگفتم تو را به خدا به تیمسار کاری نداشته باشید، آدم خوب و خیرخواهی است.
💥 گفتند ساکت شو حرف نزن و بعد داخل خانه دویدند. دو تیر شلیک کردند و سوار موتور شدند و به سرعت از محل رفتند. دو گلوله به سینه و پای قرنی اصابت کرده بود.
🏨 پیکر وی با وانتی به بخش جراحی بیمارستان مهر منتقل شد، اما سرلشکر قرنی چند لحظه بعد از انتقال به بخش جراحی درگذشت».
🇮🇷 سپهبد قرنی با اینکه در دوران رژیم پهلوی به درجه سرلشکری رسیده بود، اما وقتی شاهد ظلمهایی بود که محمدرضا پهلوی علیه مردم داشت، مقابل آنها نیز درآمد؛ لذا مهمترین ویژگی شهید قرنی مقابله با ظلم و تلاش برای رفع مشکلات مردم و گسترش تفکر انقلابی در کشور بود، که متأسفانه توسط گروه فرقان و به دست منافقی به نام «حمید نیکنام» به شهادت رسید.
👤 سرهنگ زمانی از امرای ارتش درباره شهید قرنی گفته است:
🎙«میدانید که حضرت امام خمینی (ره) از هیچ کس بیجهت تعریف نکردهاند، تنها کسی را که نزدیک ۱۰ بار از او تعریف کرده اند تیمسار قرنی بوده است. وقتی به شهادت رسید و پیکر او را به بهشت زهرا (س) میبردند که دفنش کنند، من همه کاره مراسم بودم. امام (ره) به یکی از مقامات روحانی میفرمایند او را یک راست به قم ببرید و در صحن حضرت معصومه (س) در کنار آیتالله حائری یزدی (ره) دفن کنید».
💥 سرلشکر قرنی نخستین شهید از شهدای ترور در نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران است.
🌷 سپهبد #شهید_سید_محمد_ولی_قرنی
🗓 #سالروز_شهادت (۱۳۵۸/۰۲/۰۳)
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
🕕 💠🌷💠 #سـیـره_شـہـداء
👌🏻تیزبینی شهید محمد رضا تورجی زاده
🌷 محمد رضا بعد از شهادت شهید بهشتی به همراه بچه های مسجد به زیارت مزار ایشان آمدند و مراسمی گرفتند.
👈🏻 بعد با با اشاره به عکس آیت الله خامنه ای، می گفت: «کسی که می تواند راه بهشتی را ادامه دهد این سید است. با وجود روحانی بودن در خطوط مقدم نبرد حضور دارد و مورد علاقه امام و انسان وارسته و پاکی است».
📗 کتاب یا زهرا (سلام الله علیها)؛ زندگی نامه و خاطرات شهید محمد رضا تورجی زاده، نویسنده: گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی، صفحه ۳۵.
🌷 #شهید_محمد_رضا_تورجی_زاده
🕯 #سالروز_شهادت (۱۳۶۶/۰۲/۰۵)
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
🕕 💠🌷💠 #سـیـره_شـہـداء
🔫 ساخت سرگرمی برای داعش به سبک یک ایرانی!
🪂 آقا مصطفی به خاطر آشنایی خوبی که با ادوات نظامی داشت در عراق و سوریه به عنوان مربی آموزشی خدمت کرد.
✋🏻 او درباره اثرات طراحیهایش در پیشبرد عملیاتهای مدافعان حرم میگفت: ما نیاز به نیرویی داشتیم که در سنگر بنشیند و تفنگی دست بگیرد و هر ۲۰ دقیقه یک بار، تیراندازی کند تا داعشیها بدانند که اینجا هنوز نیرو هست. در این راه قبل از آمدن نیروهای ما چند تا شهید عراقی داده بودیم.
🔫 من یک اسلحه را طوری طراحی کردم که خودش هر بیست دقیقه یکبار تیراندازی میکرد، این کار چند فایده داشت. اول اینکه دیگر نیروهایمان شهید نمیشدند، بعد اینکه ما به راحتی میتوانستیم مقر دشمن را شناسایی کنیم. البته گاهی اوقات نیاز بود تک و پاتکی زده شود تا از جای دیگری عملیاتی غافلگیر کننده انجام شود، برای اینکه داعشیها را سرگرم کرده باشیم چند اسلحه را طوری درست کرده بودیم که هر چند دقیقه یک بار خودش شلیک میکرد و داعشیها فکر میکردند که تعداد زیادی نیرو مقابلشان قرار دارند.
📄 آخرین دستنوشته شهید:
✍🏻 امشب خیلی دلم گرفته، بعد از چندین ماه دوندگی و آموزش و تست برای اعزام به سوریه، امروز هم مثل پیگیریهای گذشته به مسئول اعزام تماس گرفتم.
☎️ ۱۵ بار صبح تماس گرفتم که گوشیم را جواب نداد. حدود ۱۰ مرتبه بعد از نماز مغرب و عشا که سرانجام گوشی را برداشت و خلاصه صحبتش این بود که از دستت خسته شدم. دیگه پیگیری نکن. گفتم میخواهم ببینم شما رو. گفتم من نمیخواهم ببینمت. خیلی دلم گرفت. گوشی را قطع کرد. به یکی از آشناها که میدونستم جواب رو میده به من ولی به خاطر کمی امید به اون تماس گرفتم. ایشون هم گفت به تکلیفت عمل کن یعنی نمیتونم برات کاری کنم.
💚 باز مثل همیشه که همه درها به روم بسته شد، دلم هوای امام رضا (ع) رو کرد. بغض گلومُ فشار میداد ولی نمیخواستم زن و بچم این درموندگی مو ببینن، سوار ماشین شدیم و راه افتادیم. مثل معمول دنبال چند نفر دیگه هم رفتم تا تنها حرم نریم.
🚘 تو راه یکباره به همسرم گفتم که من امشب میخوام حاجت بگیرم، شاید دیر برگردیم. [چون خانوم هماهنگ کرده بود که چند نفر دیگه از دوستانش باهامون بیان]. امشب شب ولادت حضرت زینب (س) هست. شب حاجت گرفتن.
🗓 الان که این خاطره رو مینویسم ساعت ۱۲ شب روز شنبه ۹۴/۱۱/۲۴ هست، علت نوشتن این دستخط هم اینه که میخوام این بمونه برای آینده و فراموش نشه.
🤲🏻 بنده ایمان دارم حاجتم رو میگیرم چون من مصطفی سراپا تقصیر هیچ زمان دل یک نیازمند دل شکسته رو نشکستم و ایمان دارم جایی که اومدم برای گرفتن حاجت، پیش امامی هست که به گنه کارها هم حاجت میده. میخوام این دست خط سندی باشه برای خانواده تا بدونن کجا و پیش کی باید حاجتشون رو ببرن.
🎂 شب ولادت حضرت زینب (س)
🌷 #شهید_مدافع_حرم_مصطفی_عارفی
🕯 #سالروز_شهادت (۱۳۹۵/۰۲/۰۷)
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
🕕 💠🌷💠 #سـیـره_شـہـداء
🌟 نصرت الهی...
🚁 اوضاع وخیم بود. بالگردهای عراقی امان نمیدادند. یکی با ناراحتی گفت: «پس آنهایی که قرار بود ما را پشتیبانی کنند، کجایند؟»
✋🏻 صدای محسن در فضا پیچید: «الم تر کیف فعل ربک باصحاب الفیل...» بچهها شروع به خواندن کردند.
💥 در همین لحظه یکی از بالگردها به اشتباه تانک عراقی را به آتش کشید و دو بالگرد دیگر با هم برخورد کردند!
🌷 سردار #شهید_محسن_وزوایی
🕯 #سالروز_شهادت (۱۳۶۱/۲/۱۰)
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
💞 #عاشقانه_های_شهدا
💍 یازده ماه از عقد تا عروسیمان طول کشید. تا نامزد بودیم رفتیم مشهد. دو نفری رفتیم. با هم! محل اسکانمان هتل «کوثر ولایت» بود. شش ماهی بود که سید مشغول به کار شده بود اما هنوز حقوقش را نداده بودند.
💳 رفته بودیم که سید از کارت عابر بانک کمی پول بردارد، یکهو ماتش برد. برگشت رو به من:
- نگفتم تو روزیِ زندگی منی؟
+ چی شده؟
- حقوقم رو واریز کردن! برات چی بگیرم؟
+ چیزی نمیخوام!
- ولی من میخوام برات ژاکت بگیرم!
❄️ هوای مشهد سرد بود. رفتیم یک ژاکت خریدیم و همانجا پوشیدم. راه افتادیم سمت حرم.
🕌 از ورودی باب الجواد. از همان ابتدا شروع کرد به سلام دادن. کمی جلوتر حال و هوایش کاملاً عوض شد.
✋🏻 گفت: «عزیز از خدا بخواه من به مرگ طبیعی نمیرم!»
❤️🔥 انگار کارد کشیده بود به قلبم! گفتم: «خدا نکنه! این چه حرفیه؟ دعاهای خوب کن. از امام رضا حاجت خوب بخواه!»
☝️🏻گفت: «بهتر از شهادت؟ از آقا بخواه شهادت نصیبم کنه! از آقا بخواه عاقبت من ختم به خیر بشه. من به راه بد نرم!» اشک از چشمهایش میخواست بلغزد بیرون.
🕌 رفتیم زیارت. موقع برگشت دوباره شوخی کردنش گل کرد و گفت: «حاجتام یادت موند؟»
🤲🏻 گفتم: «اون چیزهایی که تو خواستی رو نخواستم. فقط از خدا خواستم عاقبتت رو به خیر کنه. خواستم که تو زندگیمون خوشبخت بشیم!»
❓گفت: «واقعاً برای شهادت من دعا نکردی؟
🤲🏻 گفتم: «نه، فقط برای عاقبتت دعا کردم. هر چی خدا بخواد!»
👌🏻خندید. خندید و دیگر چیزی در این باره نگفت.
📘 بریدهای از کتاب «تعزیهٔ دریا»؛ خاطرات «حدیثه نوبخت» همسر مدافع حرم شهید «سید جواد اسدی امرهای»، صفحهٔ ۲۴ و ۲۵.
✍🏻 نویسنده: مصیب معصومیان، انتشارات شهید کاظمی
🌷 #شهید_مدافع_حرم_سید_جواد_اسدی
🕯 #سالروز_شهادت (۱۳۹۵/۰۲/۱۶)
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
🕕 💠🌷💠 #سـیـره_شـہـداء
💥 بار اول و سوغاتی سوریه
🎒 قبل از اعزام به سوریه به ما می گفت که برای اولین بار اربعین پیاده می رود کربلا. نگران بودم اما کم کم موقع رفتن که شد انگار راضی شدم و قانع شدم به اینکه به سوریه برود.
🛫 خلاصه رفت و بعد از ۲۰ روز گفت که دارد بر می گردد خیلی خوشحال شدم که فقط مجروح شده بود.
🏨 ۳ روز توی بیمارستان دمشق و ۳ روز را تو بیمارستان بقیت الله تهران بستری بود. وقتی برگشت، گفتم چرا ترکشها را از تنت بیرون نیاوردی؟ گفتم من اینجا برات نوبت میگیرم تا ترکشها را از تنت بیرون بیاوری.
✋🏻 گفت نه نیازی نیست اینها که به من کاری ندارند، یکی سوغات حضرت زینب (سلام الله علیها) و یکی سوغات حضرت رقیه (سلام الله علیها) است.
🎒 برای بار دوم که میخواست برود بهش گفتم که کل سوغاتی را گرفتی، دیگر نیازی نیست بروی سوریه. در جوابم گفت:
☝️🏻«تا جان در بدن دارم از حرم دفاع میکنم».
🌷 #شهید_مدافع_حرم_حسن_رجائی_فر
🕯 #سالروز_شهادت (۱۳۹۵/۰۲/۱۷)
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
🕕 💠🌷💠 #سـیـره_شـہـداء
🇸🇾 چون حاج حمید نیروی عملیاتی بود و تجربه زیادی داشت، فرماندهی یک منطقه در حومه تدمر را به ایشان واگذار کرده بودند. حاجی با تعدادی از نیروهای بومی و یکی از رزمندگان اهوازی به نام آقای عدنان خسرجی از لشکر ۷ ولی عصر (عج) که به زبان عربی تسلط داشت، به این منطقه میروند.
📞 روز ۲۳ اردیبهشت ۹۴ حاج حمید به عقبه شان خبر میدهد نیروهای تکفیری به مقرشان حمله کردهاند و اگر امکانش را دارند از آنها پشتیبانی کنند، اما به دلیل تسلط دشمن و شرایط منطقه تنها از طریق هوایی میشد به حاجی و نیروهایش کمک رسانی شود.
📀 یک فیلم از برادرم قبل از اعزام وجود دارد که در آن به نیروهای آموزشی میگوید:
✊🏻 «ما در مقابل دشمن آنقدر ایستادگی میکنیم که یا عقب بنشیند یا از روی جنازه ما رد شود».
🚩 الحق که موقع دفاع از مقرشان همانطور مردانه میجنگند و مقاومت میکنند. یکی از بچههای حزبالله که همراه حاجی بود به ایشان میگوید ما به عنوان نیروی مستشاری به وظیفهمان عمل کردهایم و نباید اینجا خیلی خودمان را درگیر کنیم، اما حاج حمید ایستادگی میکند تا اینکه مقرشان سقوط میکند و ۳۰ اردیبهشت هم که خود تدمر به دست تکفیریها میافتد.
🎙راوی: برادر شهید
🌷 #شهید_مدافع_حرم_حمید_محمد_رضایی
🕯 #سالروز_شهادت (۱۳۹۴/۰۲/۲۴)
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
🕕 💠🌷💠 #سـیـره_شـہـداء
🕌 برای زیارت حرم حضرت زینب (س) رفته بودیم که من عکس پسرم به همراه دوستش شهید حاج احمد غلامی را در کنار خودم قرار دادم که ناگهان یک سرباز ارتش سوریه با دیدن عکس به شدت گریه کرد و گفت:
✋🏻 «من ایشان را می شناسم! فرمانده بنده بودند. فردی بسیار با ایمان مخلص و شجاع که به همه سربازان سوریه کمک مالی و معنوی میکرد».
📱و عکس خودش با شهید علیرضا قبادی را در گوشی همراه خود به ما نشان داد.با گذشت چهارده ماه از شهادت پسرم هنوز عکسش را در گوشی همراه خود نگه داشته بود و مرتب می بوسید.
💥 او می گفت که در یکی از عملیاتها شهید علیرضا قبادی از کشاله پای راست مورد اصابت گلوله دشمن قرار گرفت و با وجود خون ریزی همچنان در میدان نبرد حضور داشت.
✈️ در طول این سفر در حرم خانم زینب (س)، حرم خانم رقیه(س) و حتی فرودگاه دمشق اکثر دوستان و همرزمان فرزند شهیدم علیرضا قبادی حضور داشتند. تا عکس شهید علیرضا قبادی را به آن ها نشان می دادم اشک از چشمانشان جاری می شد می گفتند: «شهید علیرضا قبادی خیلی شجاع و با ایمان و مخلص بود. با آن که همرزمانش به ایشان پیشنهاد داده بودند که مسئول حراست فرودگاه امام خمینی (ره) شود اما ایشان نپذیرفتند، گفتند می خواهم در راه خدا اسلام قرآن اهل بیت (ع) با دشمنان آن ها بجنگم و در این راه به شهادت برسم این آرزوی قلبی من است.
🎙راوی: مادر شهید
🌷 #شهید_مدافع_حرم_علیرضا_قبادی
🕯 #سالروز_شهادت (۱۳۹۶/۰۲/۲۷)
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
🌷 #شهیدانه
💥 منوچهر سعیدی اولین و تنها شهید مدافع حرم استان کردستان است که دهم خرداد ۱۳۹۴ در شهر الرمادی عراق به شهادت رسید، او درست در روزی به دنیا آمده بود که جنگ تحمیلی عراق علیه ایران آغاز شد.
👨🏻⚕ منوچهر در دو سالگی به بیماری مبتلا شد که تمام دوستانش وقتی به این بیماری دچار شدند یا فوت کردند یا فلج شدند، من و مادرش، منوچهر را برای درمان به استان همدان پیش دکتر شوشتری بردیم، دکتر از درمان منوچهر ناامید شده بود، پیش هر دکتری که میبردیم جوابش میکردند.
🏴 همسرم وقتی دید پزشکان جوابش کردند، او را به خانه آوردیم و به سیدالشهدا امام حسین (ع) متوسل شد.
🤲🏻 گفت: آقاجان! شما مصائب زیادی دیدهاید، پسر من فقط دو سال دارد، آرزویم این است که فدایی شما و اهل بیت باشد.
🩸آقا هم جواب ما را داد و منوچهر حالش خوب شد. سی و چند سال بعد، منوچهر فدایی حریم و حرم اهل بیت شد.
❤️🔥 نبودن او برای ما سخت است و طاقت فرسا، اما افتخار میکنیم چرا که او در راه دفاع از حرم، حریم و ناموس شهید شد و اولین شهید مدافع حرم استان کردستان است.
🎙راوی: مرتضی سعیدی پدر شهید
🌷 #شهید_مدافع_حرم_منوچهر_سعیدی
🕯 #سالروز_شهادت (۱۳۹۴/۰۳/۱۰)
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
🕕 💠🌷💠 #سـیـره_شـہـداء
👟 «یادم میآید دمدمه نوروز بود و تازه حقوق و عیدی معلمیام را گرفته بودم و با محمدمهدی که ۵ یا ۶ ساله بود برای خرید کفش به بازار رفتیم. یک کفش کتانی متمایل به سبز به انتخاب خودش خریدیم. ما در محله فقیرنشینی زندگی میکردیم و وقتی محمد کفش کتانش را در کوچه و در کنار بچههای دیگر میپوشید، میدید که بقیه نیز کفش او را دوست دارند اما به دلیل نداشتن توانایی خرید، دمپایی به پا میکنند. پس محمد نوبتی کفشش را به پای دوستانش میداد تا اینکه چند روزی که از خرید کفشش گذشت دیگر آن را نپوشید و گفت: چون دوستانم کفشی مثل من ندارند من هم دیگر نمیتوانم آن را بپوشم».
🎙راوی: پدر شهید
🕌 «پدرم جانشين فرماندۀ پايگاه بسيج منطقهمان بود. هر وقت به مسجد ميرفت، محمدمهدي را هم با خودش ميبرد و تشويقش ميكرد تا در فعاليتهاي فرهنگي و ديني مسجد و پايگاه شركت كند. مدت زيادي نگذشت که خود محمدمهدي شد پاي ثابت مراسمها و به مرور هستۀ اصلي فعاليتهاي مختلف مسجد را شکل دادند.
🤲🏻 محمد مهدی واجبات و محرّمات را ميدانست و به آنها پايبند بود. آن زمان تازه چند سالی از جنگ تحمیلی میگذشت اما جمله امام خمینی (ره) در خصوص اهمیت مساجد و تبدیل مساجد به سنگر معنوی بر در و دیوار حک بود و در واقع ريشۀ تفكر جهادي و انقلابي محمدمهدي در مسجد شكل گرفت و اساس تصميماتش در آينده شد».
🎙راوی: خواهر شهید
🌷 #شهید_مدافع_حرم_محمد_مهدی_فریدونی
🕯 #سالروز_شهادت (۱۳۹۷/۰۳/۱۳)
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
7.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 #ببینید | #نماهنگ
🇮🇷 چمران، سرباز اسلام
🌷 رهبر انقلاب: ما اگر از دکتر چمران تجلیل میکنیم، در حقیقت از خطّ اسلام و جهاد و مبارزهى براى حاکمیّت قوانین اسلامى با استفاده از شیوههاى اسلامى داریم تجلیل میکنیم؛ و این همان چیزى است که امروز ملّت ما باید متوجّه به آن باشد و امتحان عمومى ملّت ما این است.
۱۳۶۰/۰۴/۰۲ 🗓
🕯 به مناسبت #سالروز_شهادت دکتر مصطفی چمران
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
🕕 💠🌷💠 #سـیـره_شـہـداء
💼 همسرم از ۱۳- ۱۲ سالگی برای تحصیل به اهواز رفته بود، همانجا نیز روح شهادتطلبی او بیدار شد و عازم جبهههای نبرد حق علیه باطل شد و زمان جنگ تحمیلی بارها در جبهه حضور یافته بود.
🏴☠ بعد از جنگ هم همچنان آمادگی خود برای دفاع از ارزشها را حفظ کرده بود، تا اینکه قضیه جسارت سلفیها به حرم حضرت زینب(س) پیش آمد و غیرتش به جوش آمد. میگفت باید بروم و از حریم آلالله دفاع کنم، دیگران میگفتند چرا میروی؟!
💥 گفت: شما نمیدانید آنجا چه خبر است اگر بدانید خودتان هم میروید و از حریم رسول خدا دفاع میکنید.
💚 همسرم میگفت من سیمم به سیم حضرت زینب (س) وصل است. منظورش این بود که ارتباط قلبی زیادی با بیبی زینب (س) برقرار کرده است.
🕊 نحوه شهادت:
🧨 همسرم با تله انفجاری تکفیریها در منطقه (حما) سوریه به شهادت رسید. با من راجع به شهادتش حرفی نمیزد. به دوستش گفته بود:
🌌 «خواب دیدم بالای سر دوستم که شهید بود گریه میکنم. آن شهید از خاک بیرون آمد و گفت گریه نکن، پشت سرت را نگاه کن، پشت سرم را نگاه کردم دیدم سرم را بریدهاند و روی سینهام گذاشتهاند!»
🦋 حشمت با دوست و همرزمش سردار ماشاءالله شیبانی دهقان با تله انفجاری تکفیریها به شهادت رسید.
💔 بعضی وقتها که مشکلی برایم پیش میآید و خسته میشوم به حشمت میگویم نگذار عذاب بکشم، انگار صدایم را میشنود و مشکلم رفع میشود. برای کارهای روزمرهام روحش کمکم میکند، او به من یاد داده دنیا محل آزمایش است، محل آسایش نیست.
🌷 #شهید_مدافع_حرم_حشمت_سهرابی
🕯 #سالروز_شهادت ۱۳۹۳/۰۴/۰۲