فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 سه خصلت دلبستگان به #دنیا
🎙 آیت الله #مجتهدی_تهرانی
┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄
🌷#ملااحمد_نراقی:
بدگمانی بیدلیل به مردم، گناه است و باید از آن پرهیز کرد. در حدیثی از #امام_صادق (علیهالسلام) روایت شده که حضرت علی (علیهالسلام) فرمود:
🔷امور برادر دینیات را به بهترین نحو #توجیه کن تا آن جا که راه توجیه بسته شود و به خاطر سخنی که برادر دینیات گفته است، مادامی که بتوانی برای گفته او توجیهی درست کنی، به او گمان بد مبر.
📚 نردبان سعادت، ص ۳۶۳
┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄
پروانه های وصال
#قسمت شصت و سوم ❤️ عشق پایدار ❤️ مادرم که دست پاچه نشان میداد با من ومن گفت:من من نمیدون
یامهدی:
#قسمت شصت و چهارم
❤️عشق پایدار❤️
سفر معنوی مشهد خیلی خیلی به دلم چسپید وتنها چیزی که گهگاهی اذیتم میکرد بی خبری از,بهروز بود که میدانستم مثل مرغ سرکنده بال بال میزنه,یک هفته از ماندنمان در جوار حریم رضوی گذشته بود وبابا ومامان قرار گذاشته بودند که تا ده روز مشهد بمانیم واز انطرف باهم بریم قم وبه قول معروف اسباب کشی کنیم کرمان ,بابا حتی به منم تاکید کرد که اگر میشه دانشگاهم را عوض کنم وبیام کرمان,پیش خودشان ,اما من میدونستم اگر حرفی,دراین مورد بزنم بهروز حتما اتیش میگیره,پس همه چی را سپردم دست اقا امام رضا ع تا هرجور که صلاح میدونه عمل کند...
روز هفتم سفرمان بود که بابا طبق معمول هرروزه زنگ زد خانه خاله صغری,اما هرچه زنگ زد کسی گوشی را برنداشت ,بابا شماره خونه خودش را گرفت وغلامرضا,یا همون داداش بزرگ من,گوشی را برداشت وبابا با تعجب گفت:خیلی عجیبه ,این موقع روز خانه هستی؟!
غلامرضا گفت:اتفاقا منتظر تماستون بودم ,اخه خاله صغری حالش بهم خورده وبردنش بیمارستان,چون میدونستم هر روز خونه خاله زنگ میزنید واگه جواب نده,به من زنگ میزنید,موندم خانه تا بهتان بگم چی شده...متاسفانه دکترها حرفای,خوبی راجب حال خاله نمیزنند اگه زودتر,بیاین بهتره....
بابا که بعداز مرگ پدرومادرش ,تمام امیدش,شده بود خاله صغری,,باشنیدن این حرف خیلی,به هم ریخت واین شد که سفر مشهد ما در هفتمین روز پایان گرفت وما ناخواسته برگشتیم کرمان که....
#ادامه دارد...
نویسنده....حسینی
💦⛈💦⛈💦
نویسنده #طاهره_سادات_حسینی
پروانه های وصال
یامهدی: #قسمت شصت و چهارم ❤️عشق پایدار❤️ سفر معنوی مشهد خیلی خیلی به دلم چسپید وتنها چیزی که گهگاه
#قسمت شصت و پنجم
❤️عشق پایدار ❤️
وقتی به کرمان رسیدیم با کمال تاسف متوجه شدیم که خاله صغری به رحمت خدا رفته....
باورم نمیشد این پیرزن مهربان که بوی,مادربزرگ نداشته ام وندیده ام را میداد به این زودی پرکشیده,اوضاع روحی بابا ومامان هم مناسب نبود ,خاله صغری که حق مادری به گردن مادرم داشت وبرای,بابا هم یاد مادرش را زنده میکرد رفته بود و پدرو مادرم را تنها گذاشته بود,از فوت خاله صغری,خیلی ناراحت شدم واما از اینکه قبل از,رفتنش عروسی دوباره بابا ومامان را دیده بود خوشحال بودم وواقعا ,مصلحت خدا قابل ستایش است اخه درست وقتی پدرومادرم را بهم رساند که قرار,بود یک عزیز را از دست بدهند ,اینجوری تحمل این داغ براشون راحت تر بود ,خدا راشکر که همدیگه را داریم...
نمیدونستم عاقبت زندگی من وبهروز,چی میشه اخه بااین وضع واوضاع پیش امده ,احتمالا ما باید تا بعد از چهل خاله صبر کنیم ,اونم تازه ,وقتی بشه ومادرم فقط موضوع خواستگاری,را مطرح کند وعکس العمل بابام دیگه نمیدونستم چی میشه...اما من بیچاره بی,خبر,یودم که چه طوفانها در راه است.
دایی عباس که از,ازدواج بابا ومامان خوشحال واز فوت خاله صغری ناراحت یود ,قول داد برای,شب هفت خودش را برساند و مادرم برای دیدن دایی عباس لحظه شماری میکرد ,اخه میخواست عقده ی دل ومرگ مادرخوانده اش را در دامان برادرش سبک کند...
#ادامه دارد...
نویسنده....حسینی
💦⛈💦⛈💦⛈
نویسنده #طاهره_سادات_حسینی
پروانه های وصال
#قسمت شصت و پنجم ❤️عشق پایدار ❤️ وقتی به کرمان رسیدیم با کمال تاسف متوجه شدیم که خاله صغری به
#قسمت شصت و ششم
❤️ عشق پایدار ❤️
نزدیک اذان ظهر بود وهنوز,خبری,از دایی عباس نشده بود ,مادرم از ناراحتی مدام طول وعرض خانه را میپیمود,پدرم از تلاطم روحی مادر,بسیار متاثر شده بود وهرچند دقیقه یک بار بیرون از خانه میرفت وخود را به سرخیابان میرساند و وقتی از امدن دایی ,ناامید میشد برمیگشت.
ظهر به عصر رسید وخبری نشد ,کم کم دلشوره ای ناجور به جانم افتاد ,اخه دایی عباس میبایست تا حالا رسیده باشد,چندین وچند بار مدام شماره خانه ی دایی را گرفتم وهیچ کس جوابگو نبود و دم دم های,غروب بود که تلفن خانه مان زنگ خورد و در کمال ناباوری متوجه شدیم ,اتوبوسی که دایی با ان به طرف کرمان حرکت کرده ,بین راه چپ میکند,دایی عباس وزن دایی هم مسافر این اتوبوس بودند ومتاسفانه دایی فوت میکند وخوشبختانه زن دایی جان سالم به در میبرد...حالا من وبابا جلال وغلامرضا میدانستیم وتنها فرد بی خبر از این حادثه ی شوم,مادر داغدیده ام بود که هنوز در داغ عزیزی دست وپا میزد که داغ دیگری هم به پیشانی اش نوشته شد
مادرم مثل مار زده ها به خود میپیچید ,انگار چیزی,به دلش افتاده بود اما ما هیچ کدام جرات دادن این خبر را به مادرم نداشتیم....
گاهی با خود فکر میکردم وبه سرنوشت غمبار مادرم میاندیشیدم,ناخوداگاه اشک از چشمانم جاری میشد,انگار ناف مادر مرا با دیدن مرگ عزیزان بریده باشند,سرنوشتش از ابتدای تولدبا غم عجین شده بود,گویا روزگار خوش نداشت تا مادرم مریم,شیرینی این دنیای فانی را با دل وجان بچشد,اخر این داغ برای مادرم زیادی بزرگ بود,از دست دادن برادری که از جان بیشتر عزیزش میداشت وتنها امید زندگی در ناامیدیهای روزگار تنهایی مادرم بود...حال میبایست با این درد جانسوز نیز کنار بیاید....
#ادامه دارد....
نویسنده.....حسینی...
💦⛈💦⛈💦⛈
نویسنده #طاهره_سادات_حسینی
پروانه های وصال
#قسمت شصت و ششم ❤️ عشق پایدار ❤️ نزدیک اذان ظهر بود وهنوز,خبری,از دایی عباس نشده بود ,مادرم از ن
یامهدی:
#قسمت شصت و هفتم
❤️ عشق پایدار ❤️
برای مراسم دایی راهی قم شدیم وبعداز مدتها دوری وبی خبری,بهروز را اونجا دیدم اما اینقدر داغ دایی برایم سنگین بود که هیچ موضوع دیگری حتی مهر بهروز ,نمیتوانست لحظه ای من را از فکر این غم بیرون بیاورد ,حالا من که اینجور بودم,خدا به داد مادرم برسد که تنها کس این دنیایش را,تنها فردی که از ان بوی پدرش را حس میکرد ,تنها پشتیبان روزهای تنهاییش را از دست داده بود.
در خلال مراسم ،لحظه ای کوتاه,با بهروز تنها شدم وفقط,تنوانستم بهش,بفهمانم,هنوز پدرم از موضوع خواستگاری چیزی,نمیداند وقرار بود دایی عباس بعداز امدن به کرمان با پدرم راجب این موضوع صحبت کند که انهم نشد که بشه وتاکید کردم الان زمان مناسبی برای گفتن نیست.
بهروز که مردی فهمیده بود باز هم با وجود عجول بودنش در این کار بخصوص, مجبور بود صبر پیشه کند ودم بر نیاورد وبا گردش روزگار,بچرخد وبچرخد...
یک ماه از مراسم دایی میگذشت که ما هم راهی کرمان شدیم ,انهم برای همیشه....درست است که دل کندن از سرزمینی که در ان بزرگ شدی واز همه مهم تر دلکندن از حریم حضرت معصومه س بسیار سخت بود اما نفس کشیدن در سرزمین مادری وزندگی کردن در خانواده ای,صمیمی و زیر سایه ی پدر ومادر تحمل این سختی را آسان مینمود.
بهروز که وقتی از ازدواج پدرومادرم با خبر شده بود برخلاف پدرش که هنوز,امید به رسیدن به عشق قدیمی اش را داشت, بسیار خوشحال شده بود وتصمیم مادرم را مبنی بر ازدواج با بابا میستود ,اما حالا که از تصمیم مهاجرتمان اگاه شده بود ,تمام خوشحالیهای,قبلی اش,بر باد فنا رفت و مثل گنجشکی که در حال مرگ است بال بال میزد اما بازهم چاره ای دیگر جز صبر وامید نداشت,امید به روزهای اینده که قرار بود دانشگاه باز شود وان وقت مرا از نزدیک درکنار خود ببیند.
#ادامه دارد....
💦⛈💦⛈💦⛈
نویسنده #طاهره_سادات_حسینی
41.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥ماجرای ستارهای که از عرش به فرش رسید؟
🔹صحبتهای تکان دهنده مجیدرضا رهنورد از اعدامیهای فتنه سال گذشته که هر کسی رو به فکر فرو میبرد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌#حقالناس
ادا یک درهم حق الناس برابر است با هزارسال عبادت...
☘مرحوم آیت الله ناصری
#الـٰلّهُمَ_عجــِّلِ_لوَلــیِّڪَ_اَلْفــَرَجْ
#بحق_حضࢪٺ_زینب_کبری_سلام_الله_علیها
#بر_چهره_دلگشای_مهدی_صلوات
#اَلّلهمَ_صَلِّ_عَلی_مُحمَّد_وَ_آلِ_مُحمَّد_وَ_عَجِّل_فَرَجهُم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#درساخلاق
۵ خاصیت شگفت انگیزِ ذکرِ استغفار!
🔸کوتاه و شنیدنی
🎙 حجتالاسلام مؤمنی
#استغفار
#الـٰلّهُمَ_عجــِّلِ_لوَلــیِّڪَ_اَلْفــَرَجْ
#بحق_حضࢪٺ_زینب_کبری_سلام_الله_علیها
#بر_چهره_دلگشای_مهدی_صلوات
#اَلّلهمَ_صَلِّ_عَلی_مُحمَّد_وَ_آلِ_مُحمَّد_وَ_عَجِّل_فَرَجهُم
4_5996803737207704191.mp3
13.35M
💚فـ﷽ــاطمیه💚
#مقام_عرشی_حضرت_زهرا "س" ۶
✨ زیرکترین فرزندان حضرت زهرا "س"، شبیهترین فرزندان به ایشان هستند!
برای هر پدر و مادری، عزیزترین فرزندان؛ دغدغهمندترینشان در رفع اولویتها و نیازهای خانواده است!
برای سبقت گرفتن از بقیهی فرزندان، و نزدیکتر شدن به وجود مادر :
✦ اولین قدم، یکسان سازی دغدغهها و اولویتهای ما با ایشان است!
#استاد_شجاعی 🎤
#الـٰلّهُمَ_عجــِّلِ_لوَلــیِّڪَ_اَلْفــَرَجْ
#بحق_حضࢪٺ_زینب_کبری_سلام_الله_علیها
#بر_چهره_دلگشای_مهدی_صلوات
#اَلّلهمَ_صَلِّ_عَلی_مُحمَّد_وَ_آلِ_مُحمَّد_وَ_عَجِّل_فَرَجهُم
#تلنگرانه
دیدین بعضیا میگن :
"مننهمذهبیمونهغیرمذهبی"
خب این یعنی چی دقیقا!؟
امامحسین گفته:
هرگز کسی مثل من با کسی مثل یزید بیعت نمیکند!
یعنی تموم آدما یا حسینیان یا یزیدی..
متضاد خوب میشه بد
متصاد سفید میشه سیاه
متضاد بهشت میشه جهنم
"متضاد مذهبی هم میشه غیرمذهبی"
تو یا مذهبی و باخدا هستی
یا غیرمذهبی و بیخدا..!
بین این دو چیزی وجود نداره!
خودت رو با این جمله توجیه نکن!🚶♀
#بر_چهره_دلگشای_مهدی_صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 آیا سزاوار هست روزها بگذره و ما یادی از امام زمان نکنیم؟...
سخنران استاد عالی
#الـٰلّهُمَ_عجــِّلِ_لوَلــیِّڪَ_اَلْفــَرَجْ
#بحق_حضࢪٺ_زینب_کبری_سلام_الله_علیها
#بر_چهره_دلگشای_مهدی_صلوات
#اَلّلهمَ_صَلِّ_عَلی_مُحمَّد_وَ_آلِ_مُحمَّد_وَ_عَجِّل_فَرَجهُم
💠 برای اینکه به راحتی برای نماز شب بیدار شوم چه کنم؟
ما ز بالاییم و بالا میرویم
#الـٰلّهُمَ_عجــِّلِ_لوَلــیِّڪَ_اَلْفــَرَجْ
#بحق_حضࢪٺ_زینب_کبری_سلام_الله_علیها
#بر_چهره_دلگشای_مهدی_صلوات
#اَلّلهمَ_صَلِّ_عَلی_مُحمَّد_وَ_آلِ_مُحمَّد_وَ_عَجِّل_فَرَجهُم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁الهی...
💫 درسڪوت شب
💫تمام سختی
💫 روزمان را به تو می سپاریم
💫سلامت را ارمغان
💫 فردای من و دوستانم کن
💫و همزمان
💫 باطلوع آفتاب فردایت،
💫هدیه ای الهی ازنوع آرامش
💫 خودت به زندگی
🍁همـه ما هدیه فرمـا
شبتون زیبـا و در پناه خدا 🍁
🍁🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸پروردگارا
✨چه زیبا روزی شود
🌸همراه با خورشیـد
✨به تو سـلام کنیـم.
🌸و نام تو را نجوا کنیم
✨و آرام بگیریم
🌸روزمان را با توکل بر
✨نام زیبایت آغاز می کنیم
🌸 بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم
✨ الــهـــی بــه امــیــد تــو
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁چهارشنبه خود را زیبا کنید با
🍂 "صلوات"
🍁بر حضرت محمد(ص)
🍂و خاندان پاک و مطهرش
🍁 اللَّـهُمَّ 🍁
🍂 صَلِّ 🍂
🍁 عَلَى 🍁
🍂 مُحَمَّد 🍂
🍁وعلی آلِ 🍁
🍂 مُحَمَّد🍂
🍁وَعَجِّلفَرَجَهُــم🍁
🍁🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸سـلام صبحتون بخیر
💓امروزتان شیرین وپراز موفقیت
🌸 ان شاءالله
💓لبخنـد رو لباتون
🌸بركت تو كارهاتون باشه
💓وآسمان زندگیتون
🌸سرشار بشه از زیبایی وصداقت
💓 و نگاه خـدا♡
🌸شامل حالتـون باشـه
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نیایش صبحگاهی🌼🍃
✨معــبـــودا...
🌼نصیرمان باش تا بصیرگردیم ؛
🍃بصیرمان کن تا ازمسیر برنگردیم.
✨مـعــبـــودا...
🌼ای نام تو شیرین
🍃ای ذات تو دیرین
🌼خوشم که معبودم تویے
🍃خرسندم که مقصودم تویے ؛
🌼نه دوری که نخوانمت ؛
🍃نه مجهولے که نشناسمت ؛
✨مـعــبـودا...
🌼کینه را از سینه ام بزدای ؛
🍃زبانم را از دروغ و تهمت نگه دار ؛
🌼اگر نعمتم بخشیدی، شاکرم کن ؛
🍃اگر به بلا افکندی، صابرم کن ؛
🌼اگر آزمودی پیروزم کن ....
الهی آمین...🙏
🌼🍃