✨﷽✨
🌼چه آسان دیگران را تفسیق و تکفیر میکنیم؛ چرا از خودش توضیح نمیخواهیم؟
✍ یک کسی یک کتاب مینویسد. مثلا از کتاب او بوی این میآید که در باب علم امام یک حرفی زده که معنایش این بوده که امام حسین از شهادت خودش در کربلا بیخبر بوده است. ما چکار باید بکنیم؟ خود آن آقا را میخواهیم.
اصلا وظیفه اسلامی این است. قبل از اینکه جار و جنجال راه بیندازیم و سر و صدا بکنیم، قبل از اینکه حرفی بزنیم، باید خود او را بخواهیم، بگوییم ما از شما خواهش میکنیم نظر خودتان را درباره این مسئله توضیح بدهید.
او نظر خودش را میگوید. یک وقت به طور صریح و قاطع میگوید خیر، من فلان مطلب را قبول ندارم. اگر سخنی گفت که برخلاف عقیده ما بود و این عقیده از عقایدی بود که جزء ضروریات مذهب است، میگوییم راه تو از راه ما جداست. اما اگر خودش توضیح داد، ولو توضیحش برخلاف ظاهر عبارتش بود، و ما دیدیم آنچه که او توضیح میدهد چیز بدی نیست، دیگر نباید حمل به فساد کنیم و جار و جنجال راه بیندازیم و تکفیر و تفسیق کنیم.
بعد افرادی بگویند من یقین دارم این آدم ولدالزناست! از کجا؟ چون میگویند فلان حرف را زده. چه صغرا و کبراهایی میچینند و چه گناهان بزرگی را به نام نهی از منکر مرتکب میشوند!
📗 استاد مطهری، آشنایی با قرآن، ج3، ص249
☔️🌨⛄️🌨☔️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥مگه ما بیکاریم انقدر دعا بخونیم
👤استاد قرائتی
✨﷽✨
🔴نتیجه حرص بر دنیا
✍بعضیا فکر میکنن اگه به مرحلهای از دنیا رسیدن دیگه دست از طلب دنیا بر میدارن و در مسیر خدا حرکت میکنن ، در حالی که خاصیت دنیا این هست که هر چی دنبالش بریم بیشتر گرفتارش میشیم و یه زمان چشم باز میکنیم میبینیم که در دنیا غرق شدیم ، و راه برگشتی هم نداریم... و به جایی خواهیم رسید که با عشق به دنیا خواهیم مرد ! پس بیایید از همین الآن حرص به دنیا رو از دلهامون جدا کنیم که فردا دیر است...
✨حضرت امام باقر (ع) میفرمایند:
شخصی که حريص بر دنياست ، مانند كرم ابريشم است كه هر چه بيشتر ابريشم بر خود ميپيچيد ، راه خروجش دورتر و بستهتر ميگردد تا اينكه بميرد .
💥مَثَلُ الحَريصِ عَلَی الدنيا مَثَل دُودَةِ القَزّ، كُلَّما اِزادادَت مِنَ القَزِّ علی نَفسِها لَفّاً كان أَبعَدَ لها من الخروج حتی تَموت💥
📚الكافي ، ج 2 ، ص316
☔️🌨⛄️🌨☔️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♻️چند روز پیش، پیرس مورگان مجری شبکهی انگلیسی گفته بود: زنانی که مسلمان میشن، مورد ستم قرار میگیرند!
این خانم مسلمان جواب اون مجری صهیونیست رو به بهترین شکل داد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خاطرات زجرآور مجری تلویزیون از کار کردن درغسالخانه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایت تکاندهنده هادی کاظمی از تجربه مرگ و بازگشت به زندگی!
🔹️هادی کاظمی بازیگر سینما و تلویزیون در جدیدترین مصاحبه خود از تجربه مرگی که بازگشت داشت حرف زد و گفت که از مرگ هراسی ندارد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅جمله عجیب آیت الله بهجت درباره #امام_زمان ارواحنا فداه
🤲اللهم عجل لولیک الفرج
🔰#استاد_عالی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یامهدی ادرکنی:) 💚
آقا جان حق با تو بود..؛🙂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀چرا امام زمان علیهالسلام را نمیبینیم؟
#استوری_مهدوی
#سبک_زندگی_مهدوی
#الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــــ_الْفَــرَج
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
🍀مشخصات شهید رضا پناهی🍀
*نام و نام خانوادگی: رضا پناهی
*نام پدر : حکم علی
*محل تولد : کرج
*تاریخ ولادت: ۱۳۴۹
*تاریخ شهادت : ۱۳۶۱
*محل شهادت: جبهه های حق علیه باطل ، دفاع مقدس
*مدت عمر: ۱۲سال
*محل مزار : کرج – آستان مقدس بی بی سکینه (س)
*قطعه و ردیف و شماره : ۱-۱–۷۵
*کتاب مربوط به این شهید: عارف۱۲ساله🍀🍀🍀
در جبهه خلاقیت داشت. یکی از رزمندهها میگفت: رضا در جبهه، قوطی کنسروها را جمع میکرد و به دم گربهها میبست و در کوه رها میکرد و میگفت: سنگر بگیرید. وقتی گربهها میدویدند، صدای قوطیها در کوه میپیچید و دشمن فکر میکرد رزمندههای ایرانی هستند. کوهها را به رگبار میبستند و زمانی که به رضا میگفتیم چرا این کارها را انجام میدهی، میگفت: برای اینکه مهمات آنها هدر برود. سرانجام در نهایت معرفت و شناخت کامل به دیدار معبود شتافت.
#یادش_گرامی🌹
💠از ویژگی #شهیدرضاپناهی دوازده ساله🌷🌷🌷
🍃بیقرار معشوق
🍃ویژگیای که رضا را از هم سن و سالهایش جدا میکرد، فهم و درک او از جنگ و جهاد بود. خیلی بیشتر از سن خودش می فهمید.عاشق شهادت بود.🌷😔وهمش میگفت:مادر،
میدانی من عاشق چه کسی هستم؟ عاشق خدا، ائمه علیهمالسلام و امام زمانم.
رضا هر روز منقلبتر و عاشقتر میشد و من میدیدم که رضا با عشق و آگاهانه راهش را انتخاب کرده است و شیفتگی او به خدا و امام زمان(عجلاللهتعالی) و ائمه اطهار(ع) مثالزدنی بود.
☔️🌨⛄️🌨☔️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷شهید رضا پناهی #شهیددوازه_ساله😭🌷🌷
🍀اعجوبه ی عرفان 🍀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀بخشی از وصیت نامه #شهیدرضاپناهی که خودش صدایش را ضبط کرده بود وپنهان کرده بود وبعد از شهادتش آن را پیدا کردند .شهید ۱۲ ساله ای که عاشق خدا بودومعتقد بود عشقش از قلبش بیرون نمیرود تا به معشوقش برسد 😔😭
#روحش_شاد_یاد_نامش_گرامی
📚حکایت مرد خوشبخت
پادشاهی پس از اینکه بیمار شد گفت: "نصف قلمرو پادشاهیام را به کسی میدهم که بتواند مرا معالجه کند". تمام آدمهای دانا دور هم جمع شدند تا ببیند چطور می شود شاه را معالجه کرد، اما هیچ یک ندانست. تنها یکی از مردان دانا گفت: "فکر کنم میتوانم شاه را معالجه کنم. اگر یک آدم خوشبخت را پیدا کنید، پیراهنش را بردارید و تن شاه کنید، شاه معالجه می شود". شاه پیکهایش را برای پیدا کردن یک آدم خوشبخت فرستاد.... آنها در سرتاسر مملکت سفر کردند ولی نتوانستند آدم خوشبختی پیدا کنند. حتی یک نفر پیدا نشد که کاملا راضی باشد. آن که ثروت داشت، بیمار بود. آن که سالم بود در فقر دست و پا میزد، یا اگر سالم و ثروتمند بود زن و زندگی بدی داشت. یا اگر فرزندی داشت، فرزندانش بد بودند. خلاصه هر آدمی چیزی داشت که از آن گله و شکایت کند. آخرهای یک شب، پسر شاه از کنار کلبهای محقر و فقیرانه رد میشد که شنید یک نفر دارد چیزهایی میگوید. "شکر خدا که کارم را تمام کردهام. سیر و پر غذا خوردهام و میتوانم دراز بکشم و بخوابم! چه چیز دیگری میتوانم بخواهم؟"پسر شاه خوشحال شد و دستور داد که پیراهن مرد را بگیرند و پیش شاه بیاورند و به مرد هم هر چقدر بخواهد بدهند. پیکها برای بیرون آوردن پیراهن مرد توی کلبه رفتند، اما مرد خوشبخت آن قدر فقیر بود که پیراهن نداشت!!!
☂❄️💦⛄️❄️💦☂
عواقب وحشتناک رعایت نکردن حق الناس❌
آیت الله خرازی در عالم خواب یک شهید را دید و به آن گفت خوش به حالتان که شما راحت شدید از این دنیا و عاقبت بخیر شدید...🍃
به یکباره آن شهید ناراحت شد و گفت نه ؛ گرفتارم ، وقتی نامه اعمال من را به دستم دادند دیدم روی نامه ی من یک خط قرمز کشیدند...❌
به من گفتند شما حق الناس گردنتان است ؛ یک خانم در آموزش و پرورش که همکار او بود تو از او یک عیب پیدا کردی و بجای آن که به خودش بگویی تاخودش را اصلاح کند یکسره رقتی سراغ حراست و مدیر و آن را اخراج کردند و آبروی او رفت تا او تو را حلال نکند بهشت خدا را نخواهی دید...!
آقای خرازی تا از خواب بیدارشدند رفتند و آن زن را که دیگر سنش زیاد شده بود پیداکردند و گفتند من ۳ برابر مبلغ حقوق کل سالهای اخراجت را میدهم شهید راحلال کن...🌪
آن زن لبخند تلخی زد و گفت تا قیامت آن شهید را حلال نخواهم کرد و هرکاری کردند راضی نشدند...🍂
[روزنه هایی از عالم غیب/حضرت آیت الله سید محسن خرازی📚]
[مراقب حق الناس و آبروی مردم باشید که حتی اگر شهید هم شوید گناه از بین بردن ابروی مردم از شما بخشیده نخواهد شد...]
#حق_الناس
#مرگ
#شهید
پروانه های وصال
#کنترل_ذهن 202 گفتیم که ما به این فعالیتی که در مورد افکار انجام میدیم میگیم کنترل ذهن. ⭕️ البته
#کنترل_ذهن 203
در قرآن کریم لفظ معادل مراقبت میشه:
💥 تقوا.... 💥
تقوا یعنی مراقبت.
جاااانم به این ادبیات خدا....💞💖
الهی دور خدا بگردم!
البته دور خدا که نمیشه! دور کتابش بگردم!😊❤️
#تقوا میدونید دیگه. قدرت مراقبت هست.
👌 یعنی هر کلمه دیگه ای رو جای مراقبت در ترجمه تقوا بذاری غلط در میاد!
الان تقوا رو چطوری معنا میکنن؟
👈 پرهیز.
درسته؟
ببینید چطوری غلط در میاد:👇
🔹
پروانه های وصال
#کنترل_ذهن 203 در قرآن کریم لفظ معادل مراقبت میشه: 💥 تقوا.... 💥 تقوا یعنی مراقبت. جاااانم به
#کنترل_ذهن 204
اتَّقوا النّار...
درست درمیاد! یعنی پرهیز کن از آتش.
حالا این:👇
اتَّقواالله...
درست درنمیاد! پرهیز کن از خدا!
⭕️ مگه خدا چیه که ازش پرهیز کنیم؟
🔷 ولی مراقبت نه. مراقبت رو ما توی فارسی برای هر دوتا استفاده میکنیم.
بچش در معرض خطره میگه مراقب بچه باش! یعنی بغلش کن.❤️
یا میگه مراقب آتش باش. یعنی فاصله بگیر از آتش.
🔥
هر دو معنا رو میده.
پرهیز فقط یه طرفش رو معنا میده.
واقعا ما اشتباه میکنیم که تقوا رو به پرهیز ترجمه میکنیم.
🔹
پروانه های وصال
❣عشق رنگین❣ #قسمت_هجدهم بچه ها باچندتاماشین دیگه ومن هم با ماشین ساره راه افتادیم تا درمحلی که اش
❣عشق رنگین❣
#قسمت_نوزدهم
درهمین حین یکی از گارسونهای کافی شاپ دوتا شربت البالو آورد,من که ازشدت استرس,فشارم افتاده بود وکل بدنم میلرزید,ساره هم دست کمی از من نداشت.
ساره ,دستبرد یک شربت البالو برداشت وداد دست من ویکی هم خودش شروع کردبه سرکشیدن واشاره کردبه من وگفت:سمیه جان,شربتت رابخور ,حالت بهترشد تکلیف اشکان خاااان رامشخص میکنیم.
یه ذره ازشربت راخوردم ,خیلی خنک وشیرین بود ,تا تهش راسرکشیدم...
ای وااای یه جورایی سرگیجه گرفتم,نگاه کردم به ساره اونم مثل من بود,شک نداشتم داخل شربت لعنتی چیزی ریخته بودند.
هنوز کمی هوشیاری برام مونده بود,دست ساره راگرفتم وگفتم:باید ازاینجا بریم بیرون,ساره هم که مثل من بود بدون کوچکترین مقاومتی پاشد که بریم بیرون اشکان خودش راانداخت جلو.ورو به ساره گفت :کجااااا؟؟
ساره باهمون بی حالی زدش کناروگفت:آشغال عوضی ,میرم یک راست پیش پلیس...فهمیدی؟
اشکان یک نگاه به من کرد وگفت:نه نه نه,خانم کوچلوی خوشگل ,یادت نرفته که اخرین حرفم را.الان وقت تسویه حسابه,تشریف داشته باشین...
با تمام توانم کیفم رازدم روسینه اش ,همینجورکه تلوتلو میخورد,به گارسون پشت سرش خورد.
گارسونه رو به اشکان گفت:جلوشون رابگیرم؟
اشکان یه چشمک بهش زد وگفت:نه واسه چی؟بزار برن ما کارخلاف قانون نکردیم تابترسیم.
باهزار زحمت چندتاپله رابالا اومدیم وسوار ماشین ساره شدیم ویک خواب سنگین چشام رادربرگرفت ودیگه چیزی نفهمیدم...
#ادامه دارد.....
💦⛈💦🕊💦⛈
پروانه های وصال
❣عشق رنگین❣ #قسمت_نوزدهم درهمین حین یکی از گارسونهای کافی شاپ دوتا شربت البالو آورد,من که ازشدت ا
❣عشق رنگین❣
#قسمت_بیستم
چشام راباز کردم,درکی از اطرافم نداشتم,چادرم روصورتم افتاده بود وخبری ازکیفم هم نبود, از زیرچادر دوتامردراجلوی ماشین میدیدم,سرم را چرخاندم ,ساره راکنارم درخواب ناز دیدم,یکی ازمردها متوجه حرکت سرم شود وگفت:اشکان نکنه یه وقت بیدار شن؟؟یکیشون داره تکون میخوره هااا
اشکان:نه بابا خیالت راحت بااون داروی خواب اوری که بهشون تزریق کردیم ,قولت میدهم تاخود امارات خواب باشن
امارااااات!!!!
وای خدای من این چی داشت میگفت,امارات برای چی؟؟اخه باچه جراتی این کارمیکنن..
حالا چه جوری خودم رانجات بدهم,الان چه مدت میگذره,به نظرمیومد ظهرباشه ,اما ما الان کجاییم؟بقیه ی دخترا چی شدن؟؟اینا چه نقشه ای توسرشونه؟؟خدای من,بابا ومامانم....یعنی الان چه خبره خونمون؟؟
هزارتا فکر از ذهنم میگذشت ,اما سعی میکردم کوچکترین حرکتی نکنم ,تامتوجه هوشیاری من نشن.
درهمین حین موبایل اشکان زنگ زد...
اشکان:الوووو,شما کجایین؟چراازصبح جواب نمیدین؟؟
به بندر رسیدین؟
ما نزدیکیم,سعی کنید طوری رفتارکنید تا جنسا شک نکن...خیابان صیاد منتظرم باشین تاباهم بریم اسکله وسوار کشتی بشیم...
وای خدای من اینا چقددد پست هستند,حالا فهمیدم چه نقشه ای تو سرشون هست ,از دخترا به نام(جنس) اسم میبرند وقراره بافروششون به شیخای عربی خودشون به نوایی برسن,من بدبختتتت چکارکنم..
خدااااا حق من نیست اینجور تباه بشم...پیش خودم شروع کردم به خواندن زیارت عاشورا تا یک راهی برام باز بشه ,من به معجزات خواندن زیارت عاشورا ایمان دارم...
#ادامه دارد....
💦⛈💦⛈💦⛈
پروانه های وصال
❣عشق رنگین❣ #قسمت_بیستم چشام راباز کردم,درکی از اطرافم نداشتم,چادرم روصورتم افتاده بود وخبری ازکیف
❣عشق رنگین❣
#قسمت_بیست_یکم
ماشین همچنان در حرکت بود,اشکان راننده ومرد کناریش هم هراز چندگاهی ,نگاهی به ما میانداخت,خیلی نامحسوس دستم راحرکت دادم تا دست ساره را بگیرم ,شاید میتونستم بیدارش کنم.
همینکه آروم دستم رااز رو زانوم پایین آوردم ,یک دفعه دستم خورد به یه چیز محکمی ,انگاری توجیب مانتوم بود..
اوه خدای من گوشیم بود,اره یادمه اخرین بار گوشی خراب مامان راگذاشتم توکیفم وگوشی خودم را که روی سایلنت بود ,توجیب مانتوم گذاشتم,این نامردا هم حتما وقت وارسی کیفم ,فکر کردند گوشی مامان مال منه وکیف وگوشی را سربه نیست کردند.
یک نور امیدی تودلم روشن شد واز ته قلب خدا راشکر کردم.
اهسته دست کردم تو جیبم,اووف اینم که نصفش زیر پام بود ,باید هرطوری شده گوشی را درش میاوردم.
باهرتکان تندی که ماشین میخورد یا از روی دست انداز رد میشد منم تکون میخوردم تا گوشی را آزاد کنم,فک کنم نیم ساعتی طول کشید تا بالاخره درش آوردم.آروم.گوشی را دادم دست راستم,اخه چون سمت شاگرد بودم اینجوری نه اشکان ونه مرد کناریش که مجید صداش میکرد,متوجه حرکات دستم نمیشدند چون تو زاویه ی دیدشون نبودند.
بالاخره صفحه ی گوشی راروشن کردم,اوه خدای من چقدتماس بی پاسخ,همش ازخونه وگوشی بابا بود.
چون گوشیم ازاین لمسیا بود آروم رفتم رواسم بابا وبراش,نوشتم
(مارا دزدیدن ,میبرن بندرتاببرنمون امارات)
وارسالش کردم.
دیدم حواسشون به من نیست ومشغول سیگارکشیدن وحرف زدن هستند دوباره نوشتم
(نمی تونم صحبت کنم,زنگ نزنین)
دوباره ارسال کردم
پیامها دریافت شد وبه ثانیه نکشید ,بابا برام پیام داد
من الان تواداره ی پلیسم ,نت گوشیت را روشن کن ومکان نمای گوشیت را هم روشن کن,ان شاالله نجاتتون میدیم,نترس دخترم...
کارهایی راکه بابا گفته بود انجام دادم که یکباره دیدم اشکان ومجید یه جورایی توخودشون افتادن .
مجیدرو به اشکان گفت:چندبارگفتم اینارا هم با اتوبوس دخترا ببرن تا کسی مشکوک نشه,الان اگر بهمون گیردادن چکارکنیم هااا؟؟
اشکان:بابا خفه,قرارنیست مشکوک شن ,ماخانوادگی باخانومامون اومدیم سیاحت فهمیدی؟!!
از زیر چادر ایست بازرسی پلیس کاملا دیده میشد.
یک فکری به نظرم رسید...
#ادامه دارد....
💦⛈💦⛈💦⛈
💠 بیداری پس از نماز صبح
🌷 امام صادق (علیه السلام) فرمودند :
به طور حتم ، نشستن مرد پس از نماز صبح تا طلوع آفتاب(مشغول ذکر بودن) از سفر دریایی برای جلب رزق و روزی بهتر است.
❓پرسیدند : گاهی کاری داریم و ممکن است زمانش بگذرد.
🖌 فرمود : پس از نماز درپی کارتان بروید و به ذکر خدا مشغول باشید. چون تا زمانی که وضو باقى است ، در حال تعقیب نماز خواهید بود.
📚 فروع کافی ، ج6 ، ص62
❄️💦⛄️❄️💦
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚠️۲۲ خرداد سال ۸۸ آتش فتنه با توهم پیروزی میرحسین روشن شد تا بحرانیترین روزهای انقلاب رقم بخورد!
🔻با دعوت به آشوب #عفت_مرعشی و بعد سخنان #میرحسین بیرون ریختند، غارت کردند، آتش زدند، خون ریختند و در عاشورای حسینی به ساحت مقدس امام حسین (ع) جسارت کردند...
🔹الحق که مردم روز #نهم_دی درس خوبی به این عملههای آمریکایی و صهیونیستی دادند و رهبر انقلاب به خوبی فرمودند مردم با فتنه گران آشتی نمیکنند.