فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ساندویچ ویژه🌯
مواد لازم :
قارچ
پیاز ۲ عدد
فلفل دلمهای
گوشت چ.ک
ادویهها :
پاپریکا
پولبیبر
زردچوبه
پودر سیر
نمک، فلفل
کمی لیموترش
سیب زمینی
پنیر ورقهای
نون باگت
خیارشور
آویشن
گوجه
کاهو
مواد سس :
سس خردل
سس مایونز
آب لیموترش
کمی پاپریکا
نمک، فلفل
🌷حضرت فاطمة زهرا سلام الله علیها:
🌷«حُبّب اِلَیَّ مِنْ دنیاکُم ثلاثُ:
تلاوة کتاب الله والنّظر فی وجه رسول الله والانفاق فی سبیل الله
وقایع الایام- ص 295
🌷حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها):
🌷 از دنیا سه چیزدوست دارم:
🌷۱. تلاوت کتاب خدا،
🌷۲. نگاه به صورت رسول خدا ص
🌷۳.انفاق در راه خدا
🌷حضرت فاطمه سلام الله فرمودند:
🌷مَنْ أَصْعَدَ إِلَى اللَّهِ خَالِصَ عِبَادَتِهِ أَهْبَطَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ إِلَیْهِ أَفْضَلَ مَصْلَحَتِهِ
بحارج ۶۷ ص۲۴۹
🌷هر کس که عبادت خالص خود را به سوى خدا بفرستد خداى عزّ و جلّ بهترین مصلحت را برایش فرو مى فرستد.
💦❄️⛄️❄️💦
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴خواص لحظه شناس مثل حاج مهدی رسولی...
💥بدون لکنت و با صراحت حرفش را زد!
✅️در حرم امام رضا علیه السلام و در حضور خیل مردم هم زد، پاسخش را هم به خوبی از مردم گرفت...
👌🏻درود بر غیرت و بصیرتت، حقا که یار واقعی ولی امرت هستی✌🏻#انتخابات #انتشار_صدقه_جاریه_است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
39.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨﷽✨
✅داستان آموزنده اثر عبادت
✍️یکشنبه بود و طبق معمول هر هفته رز، خانم نسبتا مسن محله، داشت از کلیسا بر میگشت. در همین حال نوهاش از راه رسید و با کنایه به او گفت: مامان بزرگ، در مراسم امروز، پدر روحانی برایتان چه چیزی موعظه کرد؟! مادر بزرگ مدتی فکر کرد و سرش را تکان داد و گفت: عزیزم، اصلا یک کلمهاش را هم نمیتوانم به یاد بیاورم! نوهاش پوزخندی زد و گفت: شما که چیزی یادت نمی آید، برای چه هر هفته به کلیسا میروی؟!
مادربزرگ تبسمی بر لبانش نقش بست. خم شد سبد نخ و کامواهایش را خالی کرد و به دست نوه داد و گفت: عزیزم این سبد را ببر و از حوض پر از آب کن و برای من بیاور! نوه با تعجب پرسید: در این سبد؟ غیر ممکنه با این همه شکاف و درز داخل سبد آبی بماند! مادر بزرگ در حالی که تبسم بر لبانش اصرار کرد: لطفا این کار را انجام بده عزیزم.
دخترک غرولند کنان سبد را برداشت و رفت، اما چند لحظه بعد برگشت و با لحن پیروزمندانهای گفت: من میدانستم که امکانپذیر نیست. ببین حتی یک قطره آب هم در سبد باقی نمانده! مادربزرگ سبد را از دست نوهاش گرفت و با دقت زیادی بررسیاش کرد و گفت: بله، راست میگویی اصلا آبی در سبد نیست اما به نظر میرسد سبد تمیزتر شده، یک نگاه بیانداز.
💦❄️⛄️❄️💦
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍امام علی علیه السلام:
پاك و منزهی، چه عظيم و پر شكوه است آن چه از آفرينش تو مى بينيم! و چه خرد است هر بزرگى در برابر قدرت تو! و چه هول انگيز است آن چه ما از ملكوت تو مى بينيم! و چه حقير است آن چه ما مى بينيم در برابر قدرت و سلطنت ناپيداى تو از ديدگان ما! چه بسيار است نعمت هاى تو در اين دنيا! و چه اندك است اين نعمت ها در برابر نعمت های آخرت
📚از خطبه 109 نهج البلاغه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی خدا حالتو میگیره!
👤استاد قرائتی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷🇵🇸
﷽
🎥 #بازنشر | شعر طنز "نماز خواندن" در محضر مقام معظم رهبری امام خامنهای مدظلهالعالی
🍃🌹🍃
✅ مواظب باشیم اگه خواستیم نماز بخونیم ☝️اینطوری نماز نخونیم😅
#نماز | #امام_خامنهای
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷🇵🇸
﷽
🎥 #پاسخ_به_شبهات | آقا من اصلاً نظام رو قبول ندارم!.... چرا باید در انتخابات شرکت کنم؟
🍃🌹🍃
🎙 دکتر رحیم پور ازغدی
#مشارکت_حداکثری | #انتخابات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷🇵🇸
﷽
🎥 مقام معظم رهبری: بیستودوّم بهمن در حکم عید غدیر است [زیرا] در آن روز بود که نعمت #ولایت- اتمام نعمت و تکمیل نعمت الهى- براى ملّت ایران صورت عملى و تحقّق خارجى گرفت
🍃🌹🍃
🎊🎊 فرا رسیدن یوم الله ۲۲ بهمن، سالروز جشن پیروزی انقلاب اسلامی را تبریک می گوییم.
#دهه_فجر | #ایران_قوی
پروانه های وصال
#کنترل_ذهن 288 حالا به نظرت آیا رشد علمی اون ها حاصل مدیریت قوی اون هاست؟ - باشه قبوله که دزدی میک
#کنترل_ذهن 289
🔴 الان هر چقدر که بشر رشد تکنولوژیش کمه فقط به خاطر سلطه صهیونیست هاست...
سال هاست که هر جایی توی جهان روی انرژی های رایگان تحقیقات جدی میشه، صهیونیست ها سریع جلوش رو میگیرن
😒
اونا میخوان که مردم جهان برای همیشه وابسته به انرژی های فسیلی باشن.
🔺 هر جایی در جهان بخوان در مورد تکنولوژی هایی کار کنند که تسلط یهود بر منابع جهانی رو از بین ببره، صهیونیست ها با شدت باهاش مبارزه میکنند و نابودش میکنند.
💢 اگه سلطه طاغوت نبود بشر صدها برابر بیشتر پیشرفت میکرد...
🔹
پروانه های وصال
#کنترل_ذهن 289 🔴 الان هر چقدر که بشر رشد تکنولوژیش کمه فقط به خاطر سلطه صهیونیست هاست... سال هاست
#کنترل_ذهن 290
🔴 گفتیم که دشمنان بشریت یعنی صهیونیست ها چون قدرت مدیریت ندارن و با اینکه این همه منابع جهان رو میدزدن بازم نمیتونن اوضاع رو کنترل کنن
و همه چیز از دستشون در رفته!
اینکه در روایت میفرماید خدا رو شکر میکنیم که دشمنان ما رو از احمق ها قرار داده یعنی همین.
✅ 💥مدیر باید کسی باشه که خاک قدم هاش رو بشه برای تبرک برداشت...
اگه مدیران فعلی جامعه ما نماز خوب میخوندن، مشکلی توی مملکت نبود.
🌺 جالبه توی روایت میفرماید که مدیران حکومت امام زمان ارواحنا فداه انقدر خوبن که مردم خاک قدم هاشون رو برای تبرک بر میدارن...
مثلا یکی مثل حاج قاسم....🌷
پروانه های وصال
🦋ای در دام عنکبوت #نویسنده خانم ط _حسینی #قسمت۷۳ 🎬 گفتم:عدنان,توخوب میدانی که ازدواج ما وجه المصالح
🦋ای در دام عنکبوت
#نویسنده خانم ط_حسینی
#قسمت۷۴ 🎬
هم اکنون هفت روز است که در اردوگاه تموز مستقرشده ام,این روزها ناریه راخیلی کم میبینم,وقتی هم که باماست اغلب درفکراست وکم حرف میزند گاهی فکرمیکنم مشکل جدی برایش پیش امده وبعضی وقتها فکرمیکنم دارد تصمیم مهمی میگیرد وامروز به سرم زده نکند درفکر نقشه ای برای من وعماداست؟؟
نه نه امکان ندارد من که جزبامحبت بااووفصیل برخوردنکردم وبارها وبارها برایش از ارادتم به دولت داعش گفته ام تا به شیعه بودنم شک نکند....هرچه هست ,سخت کارمیکند واغلب داخل شهراست وبچه ها پیش من خوشند ومنم پیش عمادم,از کانکس خیلی کم بیرون میروم,مگربرای گذاشتن قفس خرگوشها کنار کانکس......
امروز ناریه نهار رابا ماخورد وهمانطور که غذا میخوردگفت:دیشب مجاهدان حمله ی غافلگیرانه ای به روستاهای اطراف موصل کرده اند وچندتا از روستاهایی را که نیروهای حشدالشعبی عراق ازدستشان دراورده بودند دوباره تحت تصرف خود گرفته اندوچندتایی هم اسیرگرفتند وامشب به همین مناسبت مجلس جشن ونورافشانی درپایگاه کنار مسجد برقراراست..من امشب جایی کاردارم و نمیرسم بروم,اگر تودوست داری,ماشین رابرایت میگذارم بچه ها راببر وخوش باشید....
فیصل:اخ جون دوباره اتیش بازی...بریم....بریم ...
خیلی دلم میخواست بفهمم ناریه کجا میرود اما جرات پرسیدن نداشتم وبرای همین گفتم:باشه,اگه فیصل دوست داره بریم ,میبرمش.
نهار را که خوردیم ,ناریه ساعتی استراحت کرد,سویچ ماشین رابه من داد وکلی سفارش فیصل راکرد وگفت:سلما جان ,احتمالا تا وقت خواب نمیایم,فعلا....
ناریه که رفت ,بچه ها هم اجازه گرفتند تا بیرون کانکس با خرگوشهاشون بازی کنند ومن ازعماد وفیصل قول گرفتم تاازیک متری کانکس دورتر نروند وبرای همین با چوبی روی خاک اطراف کانکس محدوده ای را مشخص کردم تا ازاین محدوده دورتر نروند وخودم امدم داخل کانکس ودوباره پناه اوردم به ایات قران.
مشغول خواندن قران بودم که عماد به شدت در را بازکرد وبا فریادهای نامفهومی دستم را میکشید انگار میخواست چیز مهمی بگوید,چادرم رامرتب کردم وهمراهش بیرون رفتم وبه جایی که عماداشاره میکرد نگاه کردم ,وای خدای من باورم نمیشدازانچه که میدیدم...
#ادامه_دارد ..
💦⛈💦⛈💦⛈
پروانه های وصال
🦋ای در دام عنکبوت #نویسنده خانم ط_حسینی #قسمت۷۴ 🎬 هم اکنون هفت روز است که در اردوگاه تموز مستقرشده
🦋ای دردام عنکبوت
#نویسنده خانم ط_حسینی
#قسمت۷۵ 🎬
خدای من درست میدیدم؟؟!!نفس درسینه ام حبس شد وخم شدم واهسته درگوش عماد گفتم:برو داخل کانکس ممکنه ابواسحاق,تورا بشناسد...عماد وفیصل را هل دادم داخل کانکس به بهانه ی اوردن قفس خرگوشها به ابواسحاق که گویا سه اسیر اورده بود نزدیکترشدم ودرست خیره شدم،حقیقتا درست میدیدم بله این طارق بود,برادر بزرگم،انگار ابواسحاق وارد داعش شده بود که خانواده ی مرا بکشد وبه اسیری ببرد،تمام وجودم راهیجان گرفته بود,ابواسحاق داشت بایک مردداعشی دیگرصحبت میکرد گوشهایم راتیز کردم تا ببینم چه میگویند.
مردداعشی:برادر ,اینجا جایی برای نگهداری این اسیران کافرنداریم,چه کسی گفته اینها رابه اینجا بیاوری؟
ابواسحاق که نیشش تابنا گوش بازشده بود گفت:میدانم...لازم نیست خیلی نگران باشی,این رافضی ها تا طلوع افتاب بیشتر میهمانت نیستند,قراراست به مناسبت این پیروزی اخیر فردا صبح اینها راقربانی کنیم وباسرشان فوتبال بازی کنیم.
مردداعشی اشاره ای به طرف یکی از چادرها کردوگفت:دست وپاهایشان رامحکم ببندداخل ان چادر بیاندازشان,چون جای خالی نداریم دوتا مجاهد هم برای نگهبانی جلوی چادر بگذار,البته لازم نیست چون اینجا ازهمه طرف نگهبان دارد که اگرموفق به بازکردن خودشان بشوند باز موفق به فرار نخواهندشد.....
دردی عمق قلبم رافراگرفت,خدای من,طارق، برادرم فردا قربانی میشود...باید کاری کنم....باید نجاتش دهم حتی اگر به قیمت ازدست دادن جانم تمام شود.
امشب درشهرموصل اتش بازی دارند,احتمالا اردوگاه کمی خلوت ترمیشود.
فکری به خاطرم رسید وبه سرعت خودم رابه کانکس رساندم.
#ادامه_دارد ..
💦⛈💦⛈💦⛈
پروانه های وصال
🦋ای دردام عنکبوت #نویسنده خانم ط_حسینی #قسمت۷۵ 🎬 خدای من درست میدیدم؟؟!!نفس درسینه ام حبس شد وخم ش
🦋ای در دام عنکبوت
#نویسنده خانم ط _حسینی
#قسمت۷۶ 🎬
داخل کانکس دنبال یک چاقو بودم...اره دیدمش ,چاقوهای مجاهدان معمولا خیلی تیزوبرنده بود،باید تااذان مغرب صبر میکردم وقتی داعشیها به نماز میرفتند بهترین زمانش بود باید دست وپاهایشان رابازمیکردم وبه شکلی که توجه کسی راجلب نکند از اردوگاه خارجشان میکردم,اما چطور؟؟
اره درسته باچادر.......درسته که فرار با چادر خوشایندیک رزمنده ی شجاع نیست اما حفظ جان واجبتراست،چمدان بزرگ لباسی را دیده بودم که ناریه داخل ان چادرهایش رامیگذاشت...
چمدان راباز کردم ,پنج,شش تا چادربود ,همینطور که میخواستم سه تاچادر انتخاب کنم ،دیدم زیرچادرها قاب عکسی بود که احتمالا متعلق به ابوفیصل است .....
خدایا شکررررت،زیر قاب عکس,لباسهای مردانه ای مرتب وتازده بود,لباسهای سیاهرنگی باشالهای سیاه که نشانه ی خونخواران داعشی بود... احتمالا این لباسها هم متعلق به ابوفیصل است حتما برای یادگاری نگهداشته ,مثل من که چادرلیلا وشال مادرم را باخودم اوردم.
سه دست لباس کامل باسربندهایی که نشان میداد طرف داعشی است,برداشتم.
چمدان رامرتب کردم ودرش رابستم وبه انتظار نشستم تا غروب شود...
وای یادم رفت...ناریه دوتا اسلحه داشت یک اسلحه کوچک کمری که همیشه همراهش بود ویک اسلحه بزرگتر که نمیدانم اسمش چه بود اما بارها وبارها پشت رختخوابها دیده بودمش,نگاه کردم به بچه ها ببینم حواسشان به من هست یانه؟
فیصل مشغول بازی با خرگوشها وغذا دادنشان بود اما عماد کاملا معلوم بود که حواسش به من است ونگرانی ازصورتش میبارید,چشمکی بهش زدم ورفتم طرف رختخوابها,بااحتیاط اسلحه رابرداشتم وداخل لباسها پنهانش کردم وهمه را داخل شال عربی مادرم گذاشتم تا چیزی مشخص نشود.
اینقدنگران طارق بودم که اصلا برایم اهمیت نداشت اگرناریه میفهمید که اسلحه گم وگورشده ویا لباسهای شوهر بیچاره,اش ناپدیدشده,چه چیزی باید جوابش میدادم
صدای اذان بلند شد روبه بچه ها گفتم:من میرم بیرون,بچه های خوبی باشید تا امدم باهم میریم مراسم اتش بازی...
چاقورا زیرلباسم پنهان کردم وبقچه ای راکه بسته بودم برداشتم وبااحتیاط بیرون امدم.
#ادامه_دارد ..
💦⛈💦⛈💦⛈
┄┅─✵💚✵─
توبه از جرم و خطا، حالِ سحر می خواهد
خلوت نیمه شب،اشک بصر می خواهد
وادی طور همین وعده هر شب ماست
دیدنِ نور خدا اهلِ نظر می خواهد
✦✦✦
✨با اذن خدا و اجازه آقاجانمان مهدی صاحب الزمان عج✨
✅سجادهی امشبِ نمازشب را بانام ،🕊🕊
🖤به نیابت از
👇👇👇
🔰امام زمان عج
و هدیه میکنیم به
👇
💚امام موسی کاظم ع
💚امام رضا ع
💚امام جواد ع
💚 امام هادی ع
🌒پهن میکنیم و ثواب آن را به محضر پاک این حضرات معصومین و شهدا تقدیم میکنیم
✨خداجون به حق این حضرات معصومین علیهم السلام، در فرج آقا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف،تعجیل بفرما🤲🏻🤲🏻🤲🏻
✨خدا جون در دفـتر حـضور و غـیابِ ضیافت امشب،حـضورمان را بـپذیر و جایگاهمان را در کلاس بـندگی ات در ردیف بهترین هاقرار ده و ما را جزونمازشب خوان ها قراربده