پروانه های وصال
#کنترل_ذهن 373 ✅ هر کسی که کنترل ذهن داشته باشه زندگی خوبی خواهد داشت. ولی هر کی قدرت کنترل ذهن ند
#کنترل_ذهن 374
🔵 همه دانشمندا هم که جمع بشن تا دو هزار سال دیگه نمیفهمن که چه دانشی پشت سر نماز هست و آثاری که برای روح و جسم انسان داره.
✅واقعا الکی نیست که خداوند متعال مستقیما فرموده از نماز کمک بگیر.
ذهنت که بهم ریخت توی نماز تمرین کن.
🌺حالا نماز دقیقا چیه که باید ازش کمک بگیریم؟
خلاصش اینه:
👈 نماز یعنی تمرین اینکه به چی فکر کنی و به چی فکر نکنی!
✔️ توی نماز باید مشغول به ذکر بشی...
✅ بهترین کاری که آدم میتونه همیشه انجام بده. ذکر یعنی فکر کردن به عمیق ترین خواسته های انسان...
🌷
پروانه های وصال
#از_کرونا_تا_بهشت #قسمت۶۹ 🎬: عمر:ببین ,قرار,شد روی کاناپه انتظار بنشینی وفرزندانمان رابنگری. ....
#از_کرونا_تا_بهشت
#قسمت۷۰ 🎬:
جلو رفتم ، دستان علی بعداز مدتها دوری ،دستانم را دربرگرفت . نا خودآگاه خم شدم و روی زمین زانو زدم با اشک چشم بر دستان علی، بوسه زدم و علی هم سر مرا به آغوش کشید وغرق بوسه کرد و با زبان عبری گفت:توکجا و اینجا کجا...فرشته ی نجات من....به بوی پیراهن یوسفت اینجا کشیده شده ای؟
با این حرفش عقده ی دلم ترکید وگفتم:به من گفتند یوسفم پرکشیده وبه آسمان رفته اما ، گفتند افلاکی شدی ، تو را چه با خاکیان عزیزدلم ؟
ولی به خدا قسم که من هرگز باور نداشتم ،باورم نشد که تورفته ای که اگر واقعا رفته بودی ،سلما هم میمرد.....و کمی آهسته تر که فقط خودمان بشنویم ادامه دادم:
علی....انور....عباس وزینب را دزدید....
نمیدانستم به کجا بروم و چگونه خودم را به اسراییل برسانم...آمدن به اینجا تنها فکری بود که به مغزم خطور کرده بود.
علی درحالیکه دستم را میگرفت وبر صندلی مینشاندم وبرافروخته از خبری که شنیده بود گفت:واااای...زینب...عباس...
خدای من چه بر سر شما آمده؟!
#ادامه دارد ...
🖊به قلم……ط_حسینی
💦🌧💦🌧💦🌧
پروانه های وصال
#از_کرونا_تا_بهشت #قسمت۷۰ 🎬: جلو رفتم ، دستان علی بعداز مدتها دوری ،دستانم را دربرگرفت . نا خودآگا
#از_کرونا_تا_بهشت
#قسمت۷۱ 🎬:
علی از گمشدن بچه ها خیلی ناراحت وبرافروخته شد اول به بالا اشاره کرد که یعنی خدا وبعد به قلبش اشاره ودست روی چشمش گذاشت واین رمزی بود بین ما برای ارادت به بقیه الله...با خوشحالی بهش فهماندم ,مهدی عج,این مضطر ظهور در راه است وبه زودی میاید واشک شوق بود که از چشمهای مشتاق ما روان شد.
سریع از جابلند شدم باهمان زبان عبری گفتم:اگه انگشت نگاری جوابش بیاد؟؟
علی:نترس ,من احتیاط لازم را کردم ولی بااین حال چون بهم مشکوک شدند هرچه سریعتر باید بریم ..
غرق حرفهای علی شده بودم,هنوز باورم نمیشد این علی ست روبه رویم، خدا ازشان نگذرد چه به روز صورت نازنینش اوردند.
علی فوری به سمت کمدی گوشه اتاق رفت ویک دست لباس عربی مردانه با عرق چین عربی اورد دادبه طرفم:سلما,بپوش عزیزم باید زودتر ازاینجا خارج شویم.
سریع لباسها راپوشیدم وباعرق چین صورتم را پوشاندم ودنبال علی از اتاق خارج شدیم.
فکرمیکردم به سمت دراصلی ساختمان که ازانجا وارد شده بودیم میروم اما باتعجب دیدم علی به سمت انتهای ساختمان رفت ودر اتاقی را باز کرد واشاره کرد داخل شوم...
اتاق تاریک وخیلی بزرگی بود,علی اشاره به انتهای اتاق کرد وگفت:اگر از درجلویی خارج میشدیم متوجه خروجمان میشدند اما این انبار دری به خارج دارد که از قسمت پشت اردوگاه باز میشود,افراد کمی از وجود همچین دری خبردارند,من هم زمانی که میخواستم راپورت بدهم ازاینجا بیرون میرفتم وکسی متوجه خروجم نمیشد..
علی مثل راهنمایی زبده پیش رویم راه میرفت ومن سرشار,از احساساتی خوب بودم وخداراشکر میکردم که مرا به این راه فرستاد تا علی ,این مرد زندگیم را دوباره پیداکنم...
از درخارج شدیم که...
#ادامه دارد....
💦🌧💦🌧💦🌧
پروانه های وصال
#از_کرونا_تا_بهشت #قسمت۷۱ 🎬: علی از گمشدن بچه ها خیلی ناراحت وبرافروخته شد اول به بالا اشاره کرد ک
#از_کرونا_تا_بهشت
#قسمت۷۲ 🎬:
از در که خارج شدیم ،علی با اسلحه ای که دردست داشت به سمت نگهبان بالای برجک علامتی داد، انگار این نوعی رمز بود وجلوتر رفتیم، موتوری زیر سایه ی دیوار پارک بود,علی موتور راسوار شد وخیلی با طمأنینه اشاره کرد, پشت ترکش بنشینم و حرکت کنیم,موتور را روشن کرد...
از نگهبانی اول و دوم به راحتی رد شدیم,به اتاقک نگهبانی اخری رسیدیم، علی با لحنی شوخ که میخواست رد گم کند با نگهبان جلوی در سلام وخوش وبشی کرد,داشتیم رد میشدیم ,باشنیدن نام عمر الحریر دربیسیم برجا خشکم زد,علی گفت :محکم بشین...محکم پشتش راگرفتم,دوتا دیگه از نگهبانانی که دراتاقک بودند با سروصدا از اتاقک بیرون امدند واخطار وایست میدادند وشروع به تیراندازی کردند ..
علی بی خیال وبه سرعت دورمیشد ,محکم علی راچسپیده بودم...وای خدای من چه پناهگاه امنی...من چطور توانسته بودم دوری این فرشته ی زمینی را طاقت بیارم که ناگاه,سوزشی همراه با درد ، در پهلویم پیچید...
فهمیدم تیر خوردم، اما نمیبایست صدایم دربیاید ,شاید اگر علی میفهمید ،دراین شرایط اعصابش بهم میریخت.. باخودگفتم:تیرخوردم,چه باک من که همراه یارم ....مراغمی نیست وقتی با توهستم وکم کم پلک چشمهایم روی,هم امد..
#ادامه دارد ...
🖊به قلم……ط_حسینی
💦🌧💦🌧💦🌧
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مادرش بچه رو شیر نمیده میگه می خوام روزه بگیرم خودت برو سیرش کن😅
🚕 تاکسی پرسی 🚕
😁ویژه برنامه طنز احکام رمضان
هم احکام یادبگیر هم بخند😄
داستان چهارم:
حکم مادر باردار و شیرده در رمضان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پسر چه خبره ورزشگاه آزادی 😳
ماشاااااالله
میگفتن مردم بی دین شدن که!!!
ایران کشور امام زمان 👏
#ولادت_امام_حسن #سیدکاظم_روحبخش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میگه ریزش مو دارم روزه نمیگیرم😅
🚕 تاکسی پرسی 🚕
😁ویژه برنامه طنز احکام رمضان
هم احکام یادبگیر هم بخند😄
داستان اول:
با چه مریضی میشه روزه خورد😋
✨﷽✨
#یک_داستان_یک_پند
✍واعظی بر روی منبر از خدا میگفت؛ ولی کسی پای منبر او نمیرفت. روز بعد واعظ دیگری میرفت و منبر او شلوغ بود در حالی که هر دو واعظ دوست و اهل علم بودند. روزی واعظِ کمطالب به واعظِ پُرطالب گفت: راز این جمعیت شلوغ در پای منبر تو چیست؟
واعظ پُرطالب دست او را گرفت و به بازار بزازها رفتند. یک مغازه پارچهفروشی شلوغ و پارچهفروشیِ دیگر کنار او خلوت بود. دلیلش را پرسیدند: دیدند که مغازۀ پارچهفروشِ شلوغ برای خودش است ولی پارچهفروشِ خلوت، فروشنده است.
واعظ پُرطالب گفت: من همچون آن پارچهفروش که برای خود میفروشد، سخنم را خودم خریدارم، پس خدا نیز از من میخرد و مشتریان را به پای منبر من روانه میکند، ولی تو مانند آن فروشندهای هستی که برای دیگری میفروشد، هر چند جنس او با جنس مغازۀ همسایهاش فرقی ندارد. سخنان تو مانند سخنان من است، ولی تو برای کسب لذت از دیگران سخن میگویی نه برای کسب لذت خودت! سخنی را که میگویی نخست باید خودت خریدارش باشی.
در هر دو مغازه جنس یکی بود و قیمت هم یکی، ولی فروشندهها متفاوت بودند و اختلافنظر مشتری از نوع جنس پارچه نبود، از نوع جنس فروشنده بود.
🌺💐🌺
✅یه لحظه با دقت به این جمله نگاه کن ؛
✍اگه سر سفره افطار به مامانت بگی : مادرجون روزه ات قبول باشه ، اون چی جواب میده. حتما میگه عزیزم ازشمام قبول باشه و کلی بهت محبت میکنه . حالا اگه سر افطار سرت رو بالا گرفتی و به امام زمان عج گفتی ؛ آقاجون روزت قبول باشه مطمین باش آقا هر جوابی بدن ، دعاشون در حقت مستجابه . من سر سفره افطار میگم اقاجون روزتون قبول باشه و امید دارم به اینکه اقا بفرمایند ؛ از شمام قبول باشه ، عاقبت بخیر بشی
👈 این پیام رو اینقدر منتشر کنین که همه سر افطار با امام زمان عج حرف بزنن و به یاد حضرت مهدی باشن.
✨اللهم عجل لولیک الفرج✨
پیامبر اکرم(ص) میفرمایند :
«هنگامی که قیامت بر پا شود، نماز شب به صورت سایه ای در بالای سر نماز شب خوان قرار می گیرد و تاج روی سر او و لباسی برای بدنش می باشد.
(نمازشب)نوری است در پیش پای او،و پرده و حایلی است بین او و آتش،
حجت و دلیلی است برای مؤمن در پیشگاه خداوند ، مایه سنگینی اعمال او در میزان اعمال است جواز عبور نماز شب خوان از پل صراط است
کلیدی برای باز کردن درب بهشت است و....
☘فرصتی برای بخشش گناهان :
ثواب نقل فضایل امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام:
☘پیامبر اکرم فرمودند: امیرالمومنین فضایل فراوانی دارد هر كس يكى از آنها را نقل كند و اقرار هم به آن فضيلت داشته باشد خداوند گناهان گذشته و آينده ى او را بيامرزد و هر كس فضيلتى را از او بنويسد تا آنگاه كه آن نوشته باقى باشد فرشتگان برايش طلب آمرزش كنند و هر كس فضيلتى از آنها را گوش دهد خداوند گناهانى را كه بوسيله گوش انجام داده بيامرزد و هر كس به فضيلتى از فضائل او نگاه كند گناهانى كه بوسيله چشم انجام داده آمرزيده شود.
📚 ارشاد القلوب-ت رضايى، ج۲، ص۳
💠اهمیت نماز شب و عدم رزق آن
♻️گاهی بعضیها طوری حرف میزنند که دل اشخاص را میرنجانند، این رنجشی که به افراد وارد میشود سبب سلب توفیق از انسان میشود.
هر شب نماز شب میخواندی اما یک شب خواب ماندی، #محاسبه_مراقبه کن ببین عمل تو، نگاه تو، صحبت تو چه کسی را رنجانده!
♻️کسی که میخواهد محبوب خداوند واقع شود نباید خَلق خدا سر سوزنی از دست او آزار ببینند و ناراحتی بکشند،
♻️تو که میخواهی در محفل خواص وارد شوی، (در آن محفل و آن لحظاتی که امام زمانت بیدار هستند و با خدا مناجات میکنند) در روز، چند نفر را رنجاندی؟ به چند نفر #غضب کردی؟
♻️بنابراین تو را در محفل خواص راه نمیدهند، خوابت میکنند، به ملائکهای که مأمورند بیدارت کنند این اجازه را نمیدهند، و این سلب توفیق میشود، توفیق حرکت و پیشرفت را از تو میگیرند، توفیقات انسان کم میشود، تا اینکه آن اشخاصی را که رنجانده، راضی کنی.
♻️اینها آثار این اعمال است، دقت کنید و روی اینها حساس باشید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫خـدايا🙏
💫آرامش را سرليست
🌸ِتمـام اتفاقات
💫ِزندگی مان قـرار بده
🌸آرامش را
💫تنهـا از تو ميخواهیم
🌸الهـی🙏🏻
💫به دوستـان و عزیـزانم
🌸سـالی پرازخیـر و برکت عطا کن
شبتـون بخیـر 💫🌸
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨یارب ...
🌸دل ما را تو به رحمت جان ده
🕊درد همه را به صابری درمان ده
🌸اینبنده چه داند کهچه میبایدجست
🕊داننده تویی، هر آنچه دانی آن ده!
🌸با یاد و نام خدای مهربان،
🕊آغاز میکنیم شانزدهمین،
🌸روز ماه مبارک رمضان را،
🕊زیرا ياد و نام خدا؛
🌸عقل را آرامش مى دهد،
🕊دل را روشن مى كند،
🌸و رحمت او را فرود مىآورد ...
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸خدايا
✨هم روز را تو ميسازی
🌸هم روزگار را
✨از تو میخواهم در این
🌸وقت ملکوتی سحر
✨براي همه دوستانم
🌸هر دو را زيبا بسازی
✨وحاجتشان را روا کنی
التماس دعا🌸
#ماه_رمضان
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعـای روز شانزدهم
مـاه مبـارک رمضـان 🌺
#ماه_رمضان
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸دلت دریاست می دانم
✨و این زیباست می دانم،
🌸در این سحر نورانی،
✨دعایم کن،
🌸که قلبت چشمه
✨جوشان خوبیهاست!
🌸التمــاس دعـــا
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️حق بفرمود من و جمع ملک در ملکوت
🌹نه فقط ما ، که همه عالمِ قدس و جبروت
❤️می فرستیم بر آن حُسن و کمال و برکات
🌹بر جمال و گُل رُخسار محمد (ص) صلوات
🌹 اللّهم صلّ علی مُحمّد
❤️و آلِ محمّد
🌹و عجّل فرجهم
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸در این صبح هایی
🍃که نسیم بهاری٬
💓ریههایت را پر میکند
🌸در این صبح ها که
🍃تا چشم باز میکنی٬
💓بنفشه ها برایت می رقصند
🌸در این صبح هایی که
🍃خداوند تو را با بوسهٔ
💓اول صبحش بیدار میکند
🌸برایت٬ آرزو میکنم
🍃آرامش٬
💓سهم امروز و هر روزت باشد
🌸آرزو میکنم
🍃شادی و خوشبختی٬
💓قرین لحظههایت باشد.
🌸🍃