پروانه های وصال
#مدیریت_زمان 46 🔶 مثلا یه نفر پاهاش مشکل داره و ویلچری هست. بهش میگی آرزوت چیه؟ به چی علاقه داری؟
#مدیریت_زمان 47
🔶 یکی از خوبی های زمان اینه که میتونه جلوی "طغیان" آدم رو بگیره. کسی که به زمان نگاه نکنه کم کم فرعون میشه!
کسی که به زمان نگاه نکنه ظالم میشه و دیگه نمیتونه جلوی نفسش رو بگیره.
👈🏼 و میدونید که هر کسی به دیگری ظلم کنه "توی همین دنیا" چوبش رو میخوره. حتی اگه انسان توبه کنه باز هم چوبش رو میخوره.
❇️ بله توبه برای از بین بردن اثر عمل در آخرت موثره ولی در دنیا آدم چوب ظلم خودش رو خواهد خورد و هییییچ کاریش هم نمیشه کرد...
💢 کسی که درک درستی از زمان پیدا کنه میفهمه که بالاخره ظلمی که کرده سر خودش میاد یه روزی... دیر و زود داره ولی سوخت و سوز نداره!
🔹
پروانه های وصال
شاهزاده ای در خدمت #قسمت بیست و ششم🎬: سلمان که هنوز چند قدمی تا درب خانهٔ پیامبر داشت ، برگشت و رو
شاهزاده ای در خدمت
#قسمت بیست و هفتم🎬:
علی علیه السلام وارد خانه شد و درحالیکه صورتش از شادی می درخشید به طرف مکانی که آسیاب را درآنجا قرار داده بودند و اینک صدای دستی آسیاب از آنجا بلند بود رفت .
او خوب می دانست که زهرایش اینک مشغول آسیاب جو است تا نانی تازه فراهم آورد.
زهرا سلام الله علیها مشغول آسیاب کردن بود و چشم به حفره آسیاب داشت ، حسن و حسین گوشه ای نشسته بودند و حسین صدای گریه اش بلند بود.
علی علیه السلام با دیدن این حال و روز زهرا که کارهای وقت گیر و سخت خانه و مراقبت از فرزندان کوچک واقعا توانش را گرفته بود ، قلبش بهم فشرده شد.
نزدیک زهرا آمد و زهرا با دیدن سایهٔ مردش که بر سرش افتاده بود ، در حالیکه سلام میداد از جا نیم خیز شد.
علی ، دست به روی شانهٔ زهرا گذاشت و امر کردند که بنشیند.
خودش در کنار زهرا نشست و تا چشمش به خون خشک شدهٔ دور انگشتان فاطمه افتاد که در اثر سایش آسیاب بود.
آسیاب را جلوی خود کشید و همانطور که شروع به گرداندن چوب کوچک و زبر آسیاب می کرد فرمود : علیکم السلام ای تمام هستی علی...
حسن و حسین با دیدن پدرشان از جا برخواستند و به سمت پدر روان شدند و هر کدام روی یک زانوی علی ،قرار گرفتند.
حسین که کوچک تر بود ،مشغول بازی با نگین انگشتری که بر انگشت پدرش می درخشید، شد و حسن با لحنی کودکانه پرسید : چقدر قشنگ است، از کجا آوردی اش بابا؟!
زهرا لبخند زنان ، شوهرش را نگریست و با لحن شوخی فرمود : این هدیه از هر کجا که رسیده باشد ، پدرتان آن را نگه نخواهد داشت و بی شک در راه رضای خدا آن را انفاق خواهد کرد..
علی نگاهی پر مهر به زهرایش کرد و فرمود : مال دنیا از چرک کف دست هم برایم کم ارزش تر است...
و براستی که مال دنیا آن زمان ارزش پیدا می کند که برای خداوند خرج شود، آن موقع ، معیاری برای سنجیدن آن ،نخواهیم یافت.
علی بوسه ای از سر دو فرزندش گرفت و همانطور که جوهای پیش رو را آرد می کرد فرمود : این هدیه ایست از جانب نجاشی، پادشاه حبشه برای رسول خدا و رسول خدا ،آن را به من بخشید، در ضمن کاروانی پر از غلام و کنیز را نیز راهی مدینه نموده ، حالا که اینچنین در کارهای خانه ، دچار سختی شدی ، بد نیست به نزد پدر بزرگوارتان برویم و از او تقاضای کنیزی برای شما نماییم...
زهرا سرش را پایین انداخت ، او با خود می اندیشید ، براستی که روی آن را ندارم چنین تقاضایی از پیامبر نمایم و خوب می دانم که پیامبر از فروش این غلامان و کنیزان ،کمک مالی به مسلمانان مهاجر و تهی دست می کند تا در مضیقه نباشند.
علی که ناگفته های زهرایش را از سکوت او می فهمید ،دستی به روی دست های زخمی فاطمه اش کشید و فرمود : به تهی دستان مدینه فکر نکن که با فتح خیبر غنائم زیادی نصیب مسلمانان شده و البته زمین های حاصلخیز فراوانی، به زودی تمام مسلمانان مدینه ،تمکن مالی خوبی پیدا خواهند نمود....
ادامه دارد....
🖍 به قلم :ط_حسینی
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
پروانه های وصال
شاهزاده ای در خدمت #قسمت بیست و هفتم🎬: علی علیه السلام وارد خانه شد و درحالیکه صورتش از شادی می درخ
شاهزاده ای در خدمت
#قسمت بیست و هشتم🎬:
چند روزی از ورود میمونه به خانهٔ پیامبر می گذشت، چند روزی که به اندازه تمام عمرش ،فیض برده بود و تجربه و علم کسب کرده بود.
میمونه که دخترکی ده ساله بود و در این ده سال ، از صبح تا شام در قصرهای رنگ و وارنگ به سر کرده بود و قد کشیده بود ، اینک عظمت این خانهٔ خشت و گلی که عاری از هر تزیین و تجملی بود در پیش چشمش هزاران برابر آن قصرهای مجلل می نمود .
او پیامبر اسلام را چونان پدری مهربان بر امتش یافته بود و حال که مشرف به دین مبین اسلام شده بود ، محمد صل الله علیه واله را چون پدرش و حتی بسیار بیشتر از او دوست می داشت و گویا این حس دو طرفه بود و رسول خدا هم محبتی اینچنین به میمونه داشت.
پیامبر به راستی چون دخترش ، میمونه را دوست می داشت و در هر لحظه از حضورش در خانه ، نکته های ناب را به این دخترک آموزش می داد و میمونه بسیار مسرور بود که در تقدیرش ،چنین سرنوشت زیبایی رقم خورده و دوست داشت این برکتی که نصیبش شده تا آخر عمرش ادامه داشته باشد و این زیبایی حضور او در خانه پیامبر به زیبایی حضورش در بیت علی و زهرا پیوند بخورد.
چند روزی بود که فاطمه سلام الله علیها ، دختر پیامبر، به خانهٔ پدرش می آمد ، میمونه همیشه در خفا و پنهانی، این بانو را می نگرید و هر لحظه که بوی فاطمه در فضا می پیچید خود را مانند باد به نزدیک ترین جای ممکن به این خانم مهربان، که بی شک سرور زنان عالم بود ، می رساند.
میمونه احساس کرده بود که فاطمه چیزی می خواهد بگوید ،اما از گفتن آن شرم دارد ،تا اینکه چند روز بعد فاطمه به اتفاق همسرش علی به خانه پیامبر آمدند و به محضر رسول خدا رسیدند...
ادامه دارد...
🖍به قلم :ط_حسینی
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
پروانه های وصال
شاهزاده ای در خدمت #قسمت بیست و هشتم🎬: چند روزی از ورود میمونه به خانهٔ پیامبر می گذشت، چند روزی که
شاهزاده ای در خدمت
#قسمت بیست و نهم🎬:
فاطمه و علی وارد خانهٔ پیامبر شدند و باز عطر دل انگیزی که گویی از بهشت می آید بر عطر محمدی افزوده شد و فضای خانه ،بهشتی شد در روی زمین..
میمونه به شتاب خود را به پنجره ای که مشرف به حیاط خانه بود رساند و همانطور که پنهانی ، قامت مردانه و پهلوانی علی و چهرهٔ زیبا و آسمانی زهرا را می نگریست ،قلبش به تپشی سخت افتاد ،او دوست داشت جلو برود و سر بر آستان علی و زهرا بساید.
آنها وارد اتاق شدند و به محضر رسول خدا رسیدند..
میمونه از اتاق بیرون آمد و مدام حیاط را بالا و پایین میرفت ، تا اینکه یکی از اهل خانه ،آرام در گوش دیگری گفت : فاطمه و علی آمده اند و علی برای اینکه فاطمه ،کمک کاری در خانه داشته باشد از پیامبر ،خدمتکاری طلب می کند.
با شنیدن این حرف ، کبوتر دل میمونه ، بیشتر از همیشه به قفس تنش می کوبید، دل در دلش نبود ، او دوست داشت اگر پیامبر خواست خدمتکاری برای دخترش بفرستد ، این سعادت نصیب او شود.
بعد ازگذشت ساعتی ، علی و فاطمه با چهره هایی خندان از اتاق بیرون آمدند، میمونه به شتاب خود را آنها رسانید و در حالیکه ،عرق شرم از سرو رویش می بارید گفت : س..س...سلام علیکم
علی نگاهش را به زمین دوخت و با لحنی مهربان جواب سلامش را داد و فاطمه با محبتی مادرانه به سمتش آمد با دستان مبارکش دست میمونه را گرفت و در حالیکه کل صورتش از مهربانی لبریز بود ، جواب سلامش را داد....
طاقت میمونه از دیدن اینهمه مهر و عطوفتی که آسمانی بود ،طاق شد و ناگهان گریه کنان به سمت اتاقش رفت.
او می خواست خود از فاطمه بخواهد که او را به منزلشان ببرند ولی نتوانست که خواسته اش را بر زبان آورد.
صدای بسته شدن درب اصلی خانه که بلند شد، میمونه از جا برخواست تا بیرون برود و ببیند چه کسی سعادت خدمتکاری این زوج ملکوتی را یافته..
و شنید که پیامبر به جای دادن خدمتکار ، اذکاری را به دخترش آموخته که با خواندن آن بعد از هر نماز ،فاطمه نیرویی مضاعف پیدا کند تا بتواند به امور خانه رسیدگی نماید..
ادامه دارد...
🖍 به قلم :ط_حسینی
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃ثواب عظیم نمازشب🍃
🔸️طبق آیه قرآن هیچ کس از ثوابی که خداوند میخواهد در آخرت به نمازشب خوان ها بدهد خبر ندارد، حتی پیامبر
👈برای دیگران ارسال کنید. (انتشار این ویدیو به منزله صدقه جاریه است.)
👆🌤«اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج🌤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸الـهـی دریـــای
✨زنـــدگـیتـون
🌸پــراز امواج زیبـای سـلامتی
✨آسمون دلتـون خالی از
🌸ابرای غـم و ناراحتی
✨و ساحل عمـرتون پراز
🌸ماسه های برکت باشـه
شــبتون بخیر 🌸
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به نام خالق بی همتا 💖
🌸به نام آن که خلاق جهان است
✨امید بی پناه و بی کسان است
🌸به نام آن که یاد آوردن او
✨تسلی بخش قلب عاشقان است
🌸 بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم
✨ الــهـــی بــه امــیــد تـــو
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌷صبح سه شنبه تون معطر
به عطر خوش صلوات 💖
بر حضرت محمد (ص) 💖
و خاندان مطهرش 🌷🍃
🍃🌷اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ
وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌷🍃
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸صبحتان لبریز عشق و مهرو نور
☕️از دلهاتان صحبت غم ها به دور
🌸بـر لباتان غنچهی خـنده به راه
☕️روزتان سرشـار ازشـادی وشور
صبح زیباتون بخیر☕️🌸
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸سلام به صبح دل انگیز بهاری
☕️سلام به زندگی
🌸سلام به دوستان عزیز
☕️صبح سه شنبه تون پر از
🌸احساس خوشبختی
☕️جاده زندگی تون هموار
🌸و توأم باسلامتی و کامیابی
صبحتون شکوفا و پُر نشاط☕️🌸
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نیایش صبحگاهی 🌸🍃
🌸خدایا
دراین سه شنبه زیبای بهـاری🌸 🍃
دستی به زندگی همه عزيزانم بکش
🌸الهی
کانون
خانواده دوستانم گرم باشه
🌸🍃ازصداقت
🌸🍃پاکی
🌸🍃درستی
🌸🍃محبت وصمیمیت
آمیـن...🙏
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼 #السلام_علیک
🌼 #یا_اباصالح_مهدی
🌼این عشقِ آتشین،
زِ دلم پـاک نمی شود 💚
🌼مجنون به غیـر
خـانهی لیلا نمی شود 💚
🌼بالای تختِ
یوسفِ كنعان نوشته اند 💚
🌼هر یوسفی
كه یوسفِ زهرا نمی شود💚
🌼الّلهُـمَّ عَجِّـلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَــرَج🌼
🌼 #صبحتون_مهدوی
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شکستن_آدمها
🌸آدمها گاهی میشکنند و این طوری نیست که شکستنشان صدای تِق داشته باشد و همه بفهمند فلانی فلان روز فلان جا شکست .
🌸شکستن آدمها را شاید فقط بشود دیـد از خندههایی که وسط جمع تحویل اطرافیان میدهند یا حتی توی آینه به خودشان، از تعداد موهای سفیدشان که یکهو توی گوشهای از سرشان پیدا می شود...
🌸شاید هم از قیافهشان که کمرنگتر میشود شکستن آدمها را نمیشود شنید، میشود دید، که فلانی نه دیگر مثل قبلش و نه دیگر مثل خودش، مثل هیچ کدام نیست.
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تنها زمانى
"صبور"خواهى شد،كه "صبر" را
يک "قدرت" بدانی نه يك "ضعف"...
آنچه "ويرانمان" مى كند،
"روزگار" نيست!!!
حوصلهی "كوچك"، براى
"آرزوهاى بزرگ" ماست...
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آدم وقتی پیر میشود
تازه می فهمد ڪه
بایدبیشتر زندگی ڪند
بیشتر عشق بورزد
و شاید این تقدیر آدمی ست
ڪه دیر بفهمد
پس تا قبل از اینڪه دیر شود
بیشتر عشق بورزیم و محبت کنیم
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💓یاد خوبان کار ماست
🌸یک پیام هم حکم
💓یک دیدار ماست
🌸این نفس فردا
💓نمی آید به دست
🌸پس به شادی
💓بگذرانش تا که هست
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸امروز به آدمهایِ
❤️خوبِ زندگیتون فکر كنيد
🌸به هر چیز یا هر کسی که
❤️دنیایِ تون را زیبـا و
🌸حالِ تون را خوب میکند
❤️به تمـام لحظه هاي خوبی
🌸که در راهند
❤️به اتفاقاتِ خوبی که
🌸 خواهند افتاد
❤️و آرزوهایی که
🌸برآورده خواهند شد
❤️لبخند بزنيد
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹یاعلیُّ ياعلىُّ ياعلىّ
🔸 قال : إنَّ أبصَرَ الّابصارِ ما نَفَذَ فى الخيرِ مَذهَبُهُ ،
🔸و أسمَعَ الّاسناعِ ما وَعَى التَّذكِبرَ
و انتَفَعَ بِهِ
🔸أسلمُ القلوبِ ما طَهُرَ مِنَ الشُّبُهاتِ .
🔸به راستى بيناترين ديده ها أن است
در خير نفوذ نمايد
🔸 و شنواترين گوشها آن است که تذكرها را بشنود و از آن بهره مند شود
🔸و سالم ترين دلها آن است كه از شك
و شبهه ها پاک باشد .
🌹 سخنان امام حسن علیه السلام
📗 : تحف العقول : ص : ۴۰۸