1.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥#پوشش_زنده|بغض و تاثر بهادری جهرمی: هنوز در شوک فقدان شهید رئیسی هستیم
سخنگوی دولت در دومین کنفرانس ملی حکمرانی دانش مبنا؛ حکمرانی سنجی برنامه محور:
🔸هنوز کسانی که با رئیس جمهور شهید کار می کردند و مانوس و محشور بودند هنوز در شوک و بهتی از فقدان و از دست دادن این ظرفیت و این سرمایه غنی ایران اسلامی هستند.
🔸امیدوارم که بتوانیم درسی که در این ایام همکاری با عزیزان آموختیم یک بار دیگر دوره کنیم.
8.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 پاسخ قاطع رامین پرهام به مجری و کارشناس بیبیسی که خواهان تحریم انتخابات در ایران بودند!
رامین پرهام، نویسنده ساکن فرانسه:
🔺رضا پهلوی و مسیح علینژاد همیشه خواهان تحریم انتخابات ایران هستند اما هیچ وقت به موفقیت دست نیافتند.
12.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
واسه موقعی که وقت نداری، حرف نداره
سه عدد تخم مرغ
نمک و فلفل سیاه و پودر سیر و پاپریکا نصف قاشق چایخوری
۵ قاشق غذاخوری ماست
یک قاشق چایخوری بکینگ پودر
۴ قاشق غذاخوری آرد سفید
یک پیمانه #ژامبون خرد شده یا #سوسیس خرد شده
یک پیمانه فلفل دلمه نگینی شده
یک پیمانه پیازچه خرد شده
به جای ژامبون، #مرغ آبپز و ریش ریش شده هم میتونید استفاده کنید
18.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•کیک کرمدار توت فرنگی🧁•
یه کیک خوشمزه و بی دردسر که باید امتحانش کنی😍
~❤️موادلازم:
آرد دو پیمانه
بیکینگ پودر دو ق.چ
تخم مرغ چهارعدد
وانیل نصف ق.چ
شکر ۳/۴پیمانه
شیر ۳/۴پیمانه
روغن ۳/۴پیمانه
~❤️مواد کرم پنیری:
پنیر خامه ای ۳۰۰گرم
تخم مرغ یکعدد
نشاسته ذرت دو ق.غ
شکر آسیاب شده یا پودرقند ۲ق.چایخوری
وانیل نوک ق.چ
(همه مواد و با همزن هم بزنید تا یکدست بشه)
9.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#سالاد_
مواد لازم:
کلم سفید خورد شدهدو پیمانه
زیتون یه پیمانه
انار یک و نیم پیمانه
گردو ۲/۳ پیمانه
.
برای سس:
دو قاشق مایونز
دو قاشق ماست
نمک و فلفل و کمی آب لیموی تازه
.
حتما بذارید یکی دو ساعت توی یخچال بمونه تا نرم و خوشمزه بشه
8.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🐦شیک موزوقهوه🧋
مواد لازم⬇️
◀️شیر یخ زده
◀️بستنی وانیلی
◀️شیر ، موز، گردو
◀️قهوه ی فوری
◀️سس شکلات برای تزیین
پروانه های وصال
رمان آنلاین #راز_پیراهن قسمت سوم: حلما در ذهنش روزی را مرور می کرد که وحید با ماشین داداش حمید جل
#راز_پیراهن
قسمت چهارم:
اتاقی سه در چهار که روی دیوارهایش پوشیده شده بود از تصویر حیوانات مختلف ، حیواناتی که شاید در واقعیت نمونه اش وجود نداشت و به نوعی از تخیلات نشأت می گرفت .
تصاویری که اصلا معلوم نبود مربوط به حیوان باشد یا نه؟ اما آنقدر عجیب و غریب بود که نمیشد نام انسان را بر آنها گذاشت.
تصاویری که انگار نگاه حیوان داخل قاب، تا عمق جان بیننده را می خواند.
حلما نگاهی به اطرافش کرد و همانطور که دست ژینوس را که در دستش بود ، محکم فشار میداد گفت : ژینوس، من میترسم دختر، این چه جایی هست که منو آوردی؟!
ژینوس لبخند شیطنت آمیزی زد و همانطور که اشاره به صندلی روبه رویش می کرد گفت : این حرفا چیه میزنی؟ این دفعه هم مثل دفعه قبل که اومدی ،چه اتفاقی برات افتاد؟ یه طالع بینی ساده بود ، منتها اتاقش فرق کرده همین...
حلما نفسش را محکم بیرون داد و گفت : نه اونبار فرق می کرد ،حسم چیز دیگه ای بود ، اما الان واقعا میترسم اونم با وجود این اتاق ترسناک...وااای من به خودم قول دادم فقط یک بار این کار را کنم اما نمی دونم چی به خوردم دادی که الان دوباره اومدم اینجا...
ژینوس همانطور که دستش را به میز شیشه ای پیش رویش تکیه میدادگفت : ببین تو خیلی روحت قوی بوده که زر زری اجازه داده بیای توی این اتاق ، خیلیا را میشناسم که مدتهاست مشتری زر زری هستند اما هنوز پاشون به اینجا باز نشده...
حلما دهانش را باز کرد تا جواب ژینوس را بدهد ،در همین حین درب اتاق باز شد و...
ادامه دارد
📝ط_حسینی
🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿
پروانه های وصال
#راز_پیراهن قسمت چهارم: اتاقی سه در چهار که روی دیوارهایش پوشیده شده بود از تصویر حیوانات مختلف ، ح
#راز_پیراهن
قسمت پنجم:
خانم رمال یا به قول ژینوس زر زری داخل شد و همانطور که با چشم های ریز و کشیده اش دو دختر جوان پیش رویش را می پایید ، لبخندی مرموزانه بر لب نشاند وگفت : چی شده؟؟ چرا یکدفعه ساکت شدین؟ چی شد ژینوس خانم ، دوستت مثل اینکه از اینجا خوشش نیومده؟
حلما با تعجب به زر زری نگاه می کرد ،انگار این زن تمام ناگفته های او را میدید...ترسی عجیب بر جانش نشست. در همین هنگام ژینوس خندهٔ ریزی زد وگفت : نه زر زری جان ، حلما خیلی هیجان داره برای همین هست که اینجور مثل میخ نشسته و زل زده به شما...
با این حرف ژینوس ، زر زری قهقه ای زد و روی صندلی که ابتدای میز قرار داده بودند نشست ،به طوریکه سمت راستش ژینوس و سمت چپش حلما بود.
ژینوس به صندلی تکیه داد و همانطور که خیره به ژینوس بود گفت : خوب گفتی می خوای چه کنی؟؟
ژینوس گلویی صاف کرد و گفت : خوب برای مشکل حلما اومدیم دفعه پیش تاس انداختین و گفتین باید روح یکی از اجداد وحید را احضار کنید و..
زر زری سری تکون داد و طوری وانمود می کرد که تازه یادش اومده چی به چیه ...بعد رو به حلما گفت : خوب تصمیمتون چیه؟؟
حلما که انگار هنوز دو دل بود ، با صدایی که رگه هایی از تردید داخلش موج میزد گفت : راستش....راستش...قبلنا وحید میگفت که با مرحوم خانمجانش خیلی رابطه خوبی داشته، به نظرم اگر کسی بتونه چیزی از بچگی وحید بگه ،همین روح خانمجانش هست...
ادامه دارد...
🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹