فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ دکتر جلیلی: شهید رئیسی کشور ما را در سریلانکا با صادرات خدمات فنی و مهندسی به رخ کشید
دکتر جلیلی امشب در جمع مردم ارومیه:
🔹آخرین سفر خارجی شهید رئیسی به کجا بود؟ جوانان و متخصصین و کشور ما را در سریلانکا با صادرات خدمات فنی و مهندسی، با سدسازی، با ایجاد اشتغال و ارزآوری به رخ کشید، این هنر شهید رئیسی بود.
🔹چرا امروز شهید #رئیسی_عزیز محبوب شماست؟ چون شهید رئیسی بر قدرت مردم شناخت داشت، به میان شما میآمد شما هنوز کفشهای گِلی شهید #رئیسی را از خاطر نبردید و عبای خاکی شهید را.
🔹شهید رئیسی در سیل و زلزله در میان مردم بود، نمینشست از بیرون مشکلات محرومان را حل کند #انتخابات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷رئیسجمهور تراز، باید بداند استقلال کشور را نباید فدای چیز دیگری کند!
🔹️حجتالاسلام والمسلمین حاج ابوالقاسم دولابی رییس مرکز ارتباطات دولت و روحانیت در برنامه مثل ابراهیم:یکی از ویژگیهای رئیسجمهور تراز، ایستادگی در برابر زیادهخواهی دشمنان است.
(بخش پنجم)
#انتخابات
#مثل_ابراهیم #شهید_جمهور
غدیری ام .mp3
7.79M
سرود «غدیری ام»
#غدیر امیرالمومنین ع امام_علی ع
#عید_غدیر تبریک #امام_زمان
به زمین خورشید ولایت تابید
راهمون با غدیر خم روشن شد
علی الگوی کامل ایمان و
غدیر آغاز عاشقی کردن شد
گروه سرود طلایه داران ولایت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زرشک پلو با مرغ مجلسی
فوروارد یادتون نره ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شش مدل فینگرفود درست کن با خمیر هزار لا🤓
مواد لازم:
خمیرهزارلا
سوسیس
پنیرپیتزا
پنیرگودا
سس کچاپ
فوروارد یادتون نره ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍓 آموزش خوراک جگر🍓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چیکن برگر اقتصادی🤤🍔
مواد لازم :
سینه مرغ بدون استخوان ۱ عدد
ارد سه صفر ۱ لیوان
آب یخ ۲ لیوان
فلفل قرمز و پودر سیر و پودر زنجفیل
فلفل سیاه و نمک هر کدام یک قاشق غذا خوری
نون برگر ۱ عدد
روغن ۲ لیوان
پیاز ۱ عدد
کاهو ۱ برگ
53.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🛑 آقای ایران، برای چی کدخدا رو قبول نمیکنی؟ زور نداری برای چی با آمریکا کله تو کله میشی؟
بخاطر خون شهید سلیمانی میرم رأی میدم و میدونم آمریکا هیچی نیست...
🔴 بفرست برا هر کی میگه راُی نمیدم ...
#رأی_میدهم
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماینده تبریز..زد تودهان پزشکیان
مولود کعبه
چرا تولد حضرت علی(ع) در کعبه برای ایشان فضیلت است؟
سؤال:
باتوجه به اینکه ولادت امیرالمومنین در کعبه از طرف خدا بوده، چرا این واقعه برای ایشان فضیلت شمرده میشود؟آیا این واقعه مختص به امام علی علیه السلام است؟
پاسخ:
فضیلت بهدنیاآمدن حضرت در کعبه بهواسطه عنایت خدای متعال بوده است و خداوند در این واقعه حکمتهایی قرار داده است که بر همگان لازم است به آن توجه نمایند.
فضیلتی که از جانب خدای متعال به شخصی داده میشود باید به نحوی باشد که ارزش و اثرش در اجتماع حفظ شود؛ ازاینرو اگر افرادی که آن فضیلت را دارا هستند زیاد باشند، از ارزش آن فضیلت کاسته شده و امری عادی تلقی خواهد شد، به همین دلیل ولادت در کعبه با کیفتی که در ادامه عرض میشود این ویژگی را داشته و مختص حضرت علی (ع) میباشد.
فضیلتی خدادادی در شخص نشان از بهرهمندی صاحب آن فضیلت از توانایی الهی، جایگاه بلندایمانی او و از مقدار مسئولیتی که در زمینه دین و دنیا برعهدهاش است خبر میدهد؛ از همین جهت متوجه میشویم که خداوند باریتعالی حضرت علی (ع) را به این فضیلت اختصاص داد تا از جایگاه ویژه ایشان نزد خود خبر دهد. برایناساس میبینیم عدهای برای این که از منزلت ولادت امام علی (ع) در خانه کعبه بکاهند گفتند: این از مختصّات و ویژگیهای ایشان نبوده است، بلکه دیگران؛ مثل حکیم بن حِزام بن خویلد نیز در این امر با او شریک هستند؛ زیرا که مادرش وارد کعبه شد و پسر خود را به دنیا آورد. بدیهی است این قضیه اگر هم درست باشد از فضائل شمرده نمیشود؛ زیرا باتوجهبه منابعی که از کیفیت تولد حضرت علی (ع) به ما خبر میدهند فرق بین این واقعه که بهصورت عادی رخداده و شخصی از درب وارد کعبه شده و بچهای را به دنیا آورده و سپس از درب خارج شده است با ولادت حضرت امیرالمؤمنین (ع) در کعبه واضح است. کیفیت ولادت حضرت بدینگونه است که ابن شاذان میگوید گروهی از بنیهاشم و عبد العزّی در کنار خانه خدا نشسته بودند، در این هنگام فاطمه بنت اسد مادر امیرالمؤمنین که در ماه نهم حاملگی بود و زمان وضعحملش فرارسیده بود وارد شد و گوشه پرده خانه را گرفت و بالا انداخت و عرض کرد: خداوندا من به تو و به چیزی که فرستادهات آورده و به همه پیامبران و همه کتابهایی که فرستادی و به سخنان جدّم ابراهیم که خانه عتیق را بنا نهاد، ایمان دارم، پس به حق این خانه و کسی که آن را بنا نهاد و به حق این فرزندی که در شکم دارم که با من حرف میزند و با صحبتهایش همدم شدم و من ایمان دارم که او یکی از نشانهها و حجتهای تو است، از تو میخواهم که این زایمان را بر من آسان گردانی. عباس بن عبدالمطلب و یزید بن قَعنَب گفتند: زمانی که فاطمه اینگونه سخن گفت و دعا نمود خانه را دیدیم که از پشتباز شد و فاطمه به درون رفت و از چشم ما ناپدید شد دوباره آن جا به هم آمد و بسته شد، ما خواستیم که درب را باز کنیم که برخی از زنان وارد شوند نتوانستیم، دانستیم که این امر خداوند است. فاطمه سه روز در آن جا ماند و اهل مکه و زنانشان همه از این سخن میگفتند بعد از سه روز خانه از همان محل که وارد شده بود دوباره شکافت و فاطمه درحالیکه علی را در بغل داشت خارج شد.
علاوه بر علمای شیعه شیوه ی ولادت حضرت در میان علمای اهلسنت نیز بهعنوان فضیلت یاد میشود کمااینکه آلوسی بغدادی، مفسر معروف سنی مینویسد: تولد علی (ع) در كعبه میان ملل جهان مشهور است و تا كنون كسی به این فضیلت دست نیافته است. همچنین حاکم از محدثان بزرگ اهلسنت در مستدرک الصحیحین مینویسد: اخبار یقینی و قطعی است که امیرمؤمنان درون خانه خدا متولد شده و عالمان بسیاری از اهلسنت تأکید کردهاند که این واقعه جز برای علی اتفاق نیفتاده است.
آنچه باید موردتوجه قرار گیرد، راز و فلسفه این ولادت در درون خانه کعبه است. مریم با آن عظمت که بهتصریح قرآن معصومه است و فرزند او از پیامبران اولوالعزم بود، وقتی درد زایمانش فرامیرسد، به او دستور داده میشود که محراب و عبادتگاه را ترک گوید و به نقطه دوردستی پناه برد؛ چرا که اینجا عبادتگاه است؛ ولی فاطمه بنت اسد را به درون مقدسترین عبادتگاه، یعنی کعبه فرامیخوانند و با معجزه دیوار شکافته میشود و فرزند خود را در آنجا به دنیا میاورد.
🌸🌸🌸
پروانه های وصال
#راز_پیراهن قسمت چهل و ششم: زری تقه ای به درب کلبه زد و مردی با صدای نخراشیده چیزی گفت که برای ژین
#راز_پیراهن
قسمت چهل و هفتم :
ژینوس که احساس گرمای شدیدی در تن و بدن خود حس می کرد ، ناگهان متوجه شد که دو نفر از مردان سیاهپوشی که دایره وار نشسته بودن به طرفش آمدند ، آنها دو طرف ژینوس ایستادند و با صدایی کشدار و آهنگی ترسناک چیزی شبیه یک شعر را می خواندند ، شعری که به زبان فارسی نبود و بیشتر به ورد شبیه بود ، وردی موزون و آهنگین ...
آن دو مرد می خواندند و بعد از چند لحظه ،هر کدام با یک دست ، دست ژینوس را گرفته بودند و با دست دیگر به سمت مقابل اشاره می کردند ، گویی افرادی نامرئی روبه رویشان بود که آنها را به سمت ژینوس می خواندند ، چند دقیقه به همین منوال گذشت ناگهان ژینوس گرمایی سوزنده تر از قبل حس کرد و به دنبال آن دست های او بدون اراده اش تکان می خورند.
دست هایش حرکاتی می کردند که انگار او در حال سخنرانی ست و با دست منظورش را به مخاطبینش عرضه می کند.
حالا دست های ژینوس از دست آن دو مرد بیرون آمده بود و هر کدام حرکتی خاص می کرد ، ژینوس که نمی توانست حرکات دست را کنترل کند شروع به جیغ زدن نمود ، در این هنگام آن دو مرد دست خود را روی سر ژینوس قرار دادند و اینبار وردهای جدیدی می خواندند .
با هر کلمه ای که آنها می خواندند ، سنگینی خاصی در سر ژینوس پدید می آمد ، سنگینی ای که باعث شد جیغ های ژینوس آهسته شود و در آخر انگار زبان او قفل شده بود.
یعنی ژینوس هر چه که تلاش می کرد حرفی بزند ، کوچکترین کلامی از دهانش خارج نمیشد.
ژینوس که ساکت شد ، آن دومرد به جای خود برگشتند و با نگاه با بقیه حرف میزند و خیلی عجیب بود که ژینوس اینبار معنای نگاه آنان را میفهمید و میدانست که میگویند : کار تمام است و این دختر آمادهٔ مراسم است.
ژینوس متوجه شده بود که او الان، حتی قادر است ذهن تمام کسانی که اطرافش هستند بخواند و میدانست در ذهن چهار مردی که دوره اش کرده اند چه میگذرد...
آن چهار مرد ذهنشان معطوف جشن بود و هر سه خواستار موفقیت ژینوس بودند و گاهی به فردای بعد از جشن فکر می کردند...
فردایی که زن های عریان زیادی در کوچه و خیابان شهر جولان میدهند....
ادامه دارد
📝به قلم : ط_حسینی
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
پروانه های وصال
#راز_پیراهن قسمت چهل و هفتم : ژینوس که احساس گرمای شدیدی در تن و بدن خود حس می کرد ، ناگهان متوجه شد
#راز_پیراهن
قسمت چهل و هشتم:
ژینوس اطراف را جور دیگری میدید ،انگار چشمهایش بُعد زمان و مکان را در نوردیده بود و از پشت دیوارهای چوبی کلبه ، جمعیت زیادی را میدید که در آن زمین دایره ای شکل گرد هم آمده بودند ، جمعیتی از دختران و پسران جوان...
دخترانی آزاد که بدون هیچ پوششی برسر و تن و عریان و نیمه عریان منتظر شروع شدن برنامه بودند.
و ژینوس از آنچه که در ذهن اطافیان می گذشت با خبر بود و میدانست که قرار است او خودنمایی ها کند.
ساعتی گذشت و ژینوس احساس سنگینی خاصی در تن و سرش می کرد ، در همین هنگام چهار مرد با جامی از مشروب در دستانشان بی صدا نشسته بودند به او اشاره کردند، استاد بزرگ ابتدا جامی به سمت ژینوس داد و امر کرد که بخورد و البته ژینوس این مدت به خوردن این نجاسات عادت کرده بود و انگار از خوردن آنها نیرویی مضاعف میگرفت، پس دست دراز کرد و جام را بین انگشتانش گرفت و یک نفس سرکشید.
بوی تعفن مشروب که در جانش پیچید ، انگاری سبک و سبک تر میشد.
با اشاره یکی دیگر از مردان به سمت بیرون روان شد
زری هم که مدتی بود کنار درب ایستاده بود ، سریع در را باز کرد و ژینوس متوجه شد که نوبت او رسیده...
اصلا نمی دانست برنامه کی شروع شده ، این جمعیت کی آمده و قرار است چه کند؟
نیرویی او را به جلو می برد ، گویا دو نفر در دو طرف دستان او را گرفته بودند و او به اراده خود هیچ کاری نمی کرد.
صحنهٔ مراسم درست جلوی درب کلبه قرار گرفته بود و با ورود ژینوس ، جمعیت پیش رو به علت برهنگی شان که بی شباهت به انسان های اولیه نبودند ، شروع به دست و جیغ و هورا زدن کردند و ژینوس در هیاهوی جمعیت بالای صحنه رفت...
ادامه دارد
📝به قلم :ط_حسینی
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿